eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.7هزار دنبال‌کننده
628 عکس
10 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini همیشه سهم آب و نان ما چندین برابر بود چرا که رزق ما از سفره‌ی موسی‌بن‌جعفر بود اگر باب‌الحوائج خوانده می‌شد علتش این است؛ که با قلب شکسته مرهم دل‌های مضطر بود زن بدکار و بُشر حافی و مردان زندان‌بان به لطف او برای هرکسی ایمان میّسر بود عذاب شیعیان یا قعر زندان؟ انتخاب از او به دوشش بار جرم دوستان تا روز محشر بود* اسیری که تمام مدت آزادی‌اش تنها زمان رفتن از زندان به یک‌زندان دیگر بود امام مهربانِ مسلمین افطار هر روزش به دست سندی‌بن‌شاهک ملعون کافَر بود اگرچه عاقبت آزاد شد، اما همه دیدند که بر یک تخته‌پاره در غل و زنجیر، پیکر بود به یاد مادرش افتاد هرکس دید جسمش را به او گفتند؛ "صارت کالخیال" از بس که لاغر بود 🔸شاعر: ========================== 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ساقم شکست و پا به روی استخوان گذاشت قدری نفس برای منِ ناتوان گذاشت چسبیده بود حلقه‌ی زنجیر بر تنم زنجیر را کشید و نمک جای آن گذاشت بدکاره هم عوض شد و سَندی عوض نشد با تازیانه رفت و مرا نیمه‌جان گذاشت می خواست تا که دادِ مرا دربیاورد با ناسزا مقابلِ من تکه نان گذاشت می‌خواستم قنوت بگیرم ولی نشد این دردِ دست روی لبم  الامان  گذاشت زیرِ عبا به سجده‌ی من اعتنا نکرد آمد به دورِ گردن من ریسمان گذاشت یادِ سه‌ساله بودم و شامی که  در بغل لب را به زخمهایِ نوکِ خیزران گذاشت من جای سجده بود به پیشانی‌ام ولی زخمی به روی صورت او ساربان گذاشت گودال بود  سجده گَهَم ،  نه سیاه چال هرکس رسید ،  پا به رویم ناگهان گذاشت گودال بود و فاصله کم بود و حرمله... زانو زد و  سه‌شعبه‌ی خود در کمان گذاشت یک نانجیب نیزه‌ی خود را کشید و رفت بعدش سنان رسید به جایش سنان گذاشت این سالها که رفت و رضایم بزرگ شد در سینه داغِ دیدن معصومه جان گذاشت... 🔸شاعر: ========================== 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini آنکه نوری در کنارش قدر یک سوسو نبود آه ، تب می کرد و غیر از ناله ش دارو نبود کاش حتی آسمان می شد ملاقاتش کند کاش زندان این قَدر تاریک و تو در تو نبود سهمِ این آقاترین شد بدترین روزگار آنکه با این مهربان ، یک لحظه هم خوش رو نبود بارها مویش پریشان گشت و یاد از کوفه کرد کاش نزدش ، یکدم این نامردِ خولی خو نبود زیر بارِ تازیانه آنقدر وا رفته بود این که بر تن داشت دیگر شکل یک بازو نبود ذکرِ غم کن تا رسیدی از درِ باب الجواد یک نفر هم وقت جان دادن کنارِ او نبود بعد ، با ابن شبیب این را بخوان و گریه کن پیکرش یک سو نبود و حنجرش یک سو نبود 🔸شاعر: ========================== 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دارد نشان یوسف از زندان بر شانه های باد می آید اما نمیدانم چرا دارد پیراهن از بغداد می آید وَجعل مِن اَهلی خواند و هارون را موسی کنار خود برادر دید موسی بن جعفر را چرا هارون با منطق بیداد می آید سی شب کجا موسی!؟چه میخوانی؟ پایان ده اَتممنا بِعشرت را موسای ما را چارده سال از زندان به زندان یاد می آید هم خشمگین است از ستمکاران هم کاظمین الغیظ بر یاران هرکس امام المتقین شد هان ! با جمعی از اضداد می آید زندان عبادتگاه شد با او بدکاره هم آگاه شد با او اصلا از این آقا مگر کاری جز یاری و امداد می آید!؟ خَلِّصنی از زندان از این آزار یارب ! چُنان کز سنگ و آهن، نار وقتی که از در وقتی از دیوار غم می چکد فریاد می آید زندانی بغداد ما کارش با سِندی بن شاهِک افتاده است سم کار خود را می کند آخر هر کار از این جلاد می آید ایرانیان شوق خراسان را در کاظمینش جستجو کردند بوی زیارتنامه ی او نیز از صحن گوهرشاد می آید باب الحوائج اوست یعنی ما هر وقت مشهد آرزو کردیم دیدیم بوی حضرت کاظم از پنجره فولاد می آید 🔸شاعر: ========================== 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini شکر خدا نعش تو را بی سر ندیدند زخم سنان بر روی آن پیکر ندیدند شکر خدا که شیعیان بودند آن روز مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند شکر خدا آن روز دخترها نبودند پای تو را آن لحظه ی آخر ندیدند دوری تو از خانواده بد نبوده_ _وقتی تنت را این چنین لاغر ندیدند ساقت شکسته بود اما سینه ات را در زیر پای سرخ یک لشکر ندیدند آقا خدا را شکر مردم حنجرت را درگیر با کندی یک خنجر ندیدند هر چند روی تخته ی در بود جسمت اما در آن زخمی ز میخ در ندیدند هم دخترت رنگ اسارت را ندیده هم خواهرانت غارت معجر ندیدند هم پیکرت عریان نمانده روی خاک و هم غارت انگشت و انگشتر ندیدند جانم فدای آن غریبی که به جسمش جایی برای بوسه ی خواهر ندیدند 🔸شاعر: ========================== 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini آسمان روی زمین جایی به جز زندان نداشت غربتش را، آشنایی غیر زندانبان نداشت بی‌ملاقاتی‌ترین زندانی قعر زمین وقت تنهایی به جز از آسمان مهمان نداشت ارثِ مَحبس بود، از زندان به زندان می‌رسید عمرِ زندان‌ سر می‌آمد؛ حبس او پایان نداشت «ربِّ خَلِّصنی» پرِ پرواز از دیوار بود جان برای پر کشیدن از تن او جان نداشت روزهایش شب، شبش شب، کورسویی هم نبود صفحه‌ی تقویمِ عمرش جز شب هجران نداشت اشک‌هایش سیلی و شلاق را مغلوب کرد آسمان در چله‌اش چیزی به جز باران نداشت نور در زنجیرِ ظلمت هم پر از تنویر بود آفتابی که فرار از نور او امکان نداشت در عبایش داشت چترِ «اَلَّذینَ آمَنوا» می‌گشود آن‌ را برای هر کسی ایمان نداشت «لَن‌ترَانی» پاسخِ موسای آل‌الله نیست نورِ مطلق چیزی از آیینه‌اش پنهان نداشت 🔸شاعر: ========================== 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هر ز پا افتاده ای را ، دست یاری میدهی بی‌قراری های هر دل را قراری میدهی دل ، اگر عشقت نباشد،مشت خاکی بیش نیست این تو هستی که به این دلها عیاری میدهی ای که روزی میخورد کل زمین از یمن تو شوق باران را تو بر ابر بهاری میدهی روی پاهای خودش می ایستد سخت و سترگ تا به کوه از خاک پای خود غباری میدهی باز عزراییل در بین فدایی های تو بانگ سر داده که (اذن جان نثاری میدهی؟) از نگهبانان زندان وصف تو باید شنید هرزن بدکاره را چون بند و باری میدهی من بدهکار توام اما نمی آری به روم ای که نان سفره ام را هم تو داری میدهی 🔸شاعر: ========================== 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini قرعهٔ غربت به یار آشنا افتاده بود فتنه هایِ زهر در جام بلا افتاده بود درد غالب شد به قلبش، لحظه لحظه لرزه بر دستهایِ حضرتِ مشکل گشا افتاده بود با نفسهایی سرآسیمه جدالی سخت داشت استخوانِ سینه اش در تنگنا افتاده بود خورد مظلومانه بر دیوارِ زندان صورتش حضرتِ باب الحوائج بیهوا افتاده بود شد عبایش گرد و خاکی؛ خورد لب‌هایش ترک رنگ و رو از چهرهٔ آقایِ ما افتاده بود هم کبودی بر تنش، هم روی ساقِ پایِ او ردّی از زخم ِ غل و زنجیرها افتاده بود زهر با خود حنجرش را تکه تکه بُرده بود با عطش یادِ شهیدِ کربلا افتاده بود پیکرش رویِ پلِ بغداد جانم را گرفت دل؛ پریشانحال یادِ بوریا افتاده بود لرزه ها و ضجه ها انداخت بر ارکانِ عرش خنجر کندی که در کارِ قفا افتاده بود سنگ می بارید با شمشیرِ برّان بر تنش در کنارِ خونِ در جریان؛ عصا افتاده بود آبروی هر دو عالم بی کفن؛ عریان؛ سه روز بر تنِ صحرایِ ماریه رها افتاده بود! 🔸شاعر: ========================== 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بازهم خورشید پشت ابر پنهان می شود باز هم مولایمان راهی زندان می شود آری آن شب زنده دار تا سحر محو سجود آنکه در وقت عبادت دیده گریان می شود روزه دار روز ها و روضه دار شب به شب جای جای صورت او جای باران می شود ما گدایان را دعا کرده سر سجاده اش درد نوکرها به لطف اوست، درمان می شود حاجتش را بی برو برگرد می گیرد گدا در حریم کاظمین او که مهمان می شود بر در این خانه حتی انبیا جاروکشند حضرت موسی درِ این خانه دربان می شود واژه واژه حرف هایش چون چراغِ روشن است بُشرحافی با کلامش اهل ایمان می شود آن زن رقاصه آمد پیش او قدیسه شد با نگاه لطف او کافِر مسلمان می شود سِندیِ شاهِک چقدر آقای ما را زجر داد ناله ی "خلصنی یا ربَ"ش دو چندان می شود ساق پایش خرد شد در قعر این زندان تنگ روزهای آخری رنجور و نالان می شود عاقبت زهر خودش را ریخت زهر لعنتی! حال آقا روز آخر چه پریشان می شود روی یک تخته تنش افتاده، اما باز شکر لااقل دارد لباس، این غُصه جبران می شود کربلا اما تنی در قتلگاه افتاده بود غرق تیر و نیزه و زخمی و عریان می شود 🔸شاعر: ========================== 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini حال زارش را ببین حال بکایش را ببین بین این زندان بی روزن صفایش را ببین زحمت زنجیر دارد در قنوت نافله باهمین دست ورم کرده دعایش را ببین سرفه های خونی اش بدکاره را‌ هم پاک کرد در مریضی هم دم مشکل گشایش را ببین یک نفر میگفت موسی رفته از زندان مگر؟! یکنفر میگفت نه؟ زیر عبایش را ببین! آن امامی که‌ به تخت عرش اعلی می نشست در سیه چالش بیا امروز جایش را ببین آنقدر زنجیر سنگین بود ساقش خرد شد دل اگر داری خودت اوضاع پایش را ببین دست بر دیوار سنگی زد رخش آتش گرفت نوکر زهرا!گریز روضه هایش را ببین لیله القدر نبی در پشت در آتش گرفت دستهای شرمسار مرتضایش را ببین چادر زهرا پرش به چادر زینب گرفت از مدینه روضه های کربلایش را ببین سنگ خورد و مشت خورد و به نماز شب نشست در سجود این خدای غم خدایش را ببین.. 🔸شاعر: ========================== 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini غمی ویران‌تر از بغض گلو افتاده در جانش بزرگی که زبانزد بود در این شهر ايمانش کسی که از خلیفه تا گدای کوچه‌گرد شهر نمک‌پرورده بود از سفره‌های فضل و احسانش به حکمت، آیه آیه از لبش والعصر جاری بود به رحمت، هر سحر فوج ملک بودند مهمانش سكوت اشک زهرا بود و باید خواند دریایش شکوه نام حیدر بود و باید خواند طوفانش کسی از پشت این در دست خالی برنمی‌گردد مگر بخشیده باشد حضرت موسی دوچندانش به عطر ربنای جاری بین قنوت خود بهشتی آفریده گوشۀ تاریک زندانش نگاهش قبلهٔ خورشید و از زیبایی‌اش این بس، بگویم هست ماه آسمان آیینه‌گردانش دلش آشفته‌تر از تشنه کامی‌های عاشوراست عطش پشت عطش می‌ریزد از لب‌های عطشانش گلو می‌داند این بغض نفس‌گیر صدایش را که حتی کوه باشد می‌کند این داغ ویرانش... 🔸شاعر: ========================== 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ز موج اشک به چشمم، نگاه زندانی‌ست درون سینه‌ام از غصّه، آه زندانی‌ست نه فرصتی نه توانی که راز دل گویم بیان راز دلم در نگاه زندانی‌ست ستاره‌ها اگر از آسمان فرو ریزند بُوَد روا که به زنجیر، ماه زندانی‌ست... ز تیرگی، شب و روزش تفاوتی نکند به محبسی که ولیِ اله زندانی‌ست ز اشک دیده چراغی مگر بر افروزد سپیده‌ای که به شام سیاه زندانی‌ست خبر دهید به زهرا که یوسف دگرت به جُرم اینکه ندارد گناه زندانی‌ست 🔸شاعر: مرحوم ========================== 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در غار حرا سینجلی می‌گویند از نور نبی و از ولی می‌گویند تثلیث مسیحیان شکست و زین بعد الله محمد و علی می‌گویند انوار شگفت ایزدی می‌آید با جاه و جلال احمدی می‌آید آنروز خدیجه دید از غار حرا یک دسته گل محمدی می‌آید فرمود خدا که دین حق غالب هست تا هست نبی برای حق طالب هست پیروزی از آنِ دینِ احمد باشد وقتی که علی ابن ابی طالب هست در آرزوی آل علی می‌گردند هی آمده دنبال علی می‌گردند جبریل رسید و گفت در عرش فقط دورِ سر تمثال علی می‌گردند لطف ازلیِ بی نهایت این است توحید و نبوت و امامت این است باید که به بعثت حقیقی برسیم معنی ادامه دار بعثت این است عمریست که دلواپس مهدی هستیم دلسوخته‌ی بی کَسِ مهدی هستیم جبریل دوباره  بعثتی می خواهیم ما منتظر مبعث مهدی هستیم 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini اسلام من آغاز شد با یا رسول الله من بنده ی ناچیزم و آقا ، رسول الله من از ازل تا روز آخر عبد درگاهم از ابتدا تا انتها مولا ، رسول الله ما ذره ایم از ذره کاری بر نمی آید می سازد از ما قطره ها دریا ، رسول الله وقت اذان دست موذن را که می گیرد؟! الا خدا الا علی الا رسول الله ؟! نام علی را می برم زیرا که می دانم راضی است از ما با علی تنها ، رسول الله پیغام مبعث را که آوردی بمان جبریل بگذار تا حیدر بگوید با رسول الله نور علی نور محمد بوده از اول در صورت حیدر شود پیدا رسول الله از کعبه و از مسجد الاقصی کجا می رفت؟ با مرتضی در لیله الاسرا رسول الله هرجا محمد بوده آنجا با علی بوده با مرتضی بوده است در هر جا ، رسول الله وقتی منافق ها فراری می شدند از جنگ می ماند در حصن علی حتی ، رسول الله من معتقد هستم به تایید علی راحت پرونده ام را می زند امضا رسول الله 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini گل داد وقتی شاخه تمرین کرد نام‌ات را باران به خود پوشاند لحنی از کلام‌ات را دنیا پر از فهم جدیدی از شنیدن شد بلبل که اجرا کرد ضربآهنگ گام‌ات را خوش‌بو شد و در خود نگنجید و وزید آخر آری نسیم احساس کرد عطر مشام‌ات را آب از تو معنای طراوت را گرفت و رفت تا در زمین جاری کند جان سلام‌ات را کوه از خدا آغوش دل‌خواه حرا را خواست ورنه خدا می‌ساخت بالاتر مقام‌ات را دل در دل پیله رهایی را نمی‌دانست پروانه شد پیدا کند درک پیام‌ات را وقتی محمد(ص) در اذان گفتیم پس باید الگو بگیریم از قعودت تا قیام‌ات را دنیای ما حتما پر از لبخند خواهد شد آدم اگر مشق خودش سازد مرام‌ات را هربار می‌گویی علی (ع)خورشید می‌تابد هر روز می‌تابی به ما مهر مدام‌ات را گفتی اگر با یاعلی از گور برخیزد انسان علاجی دارد اندوه قیامت را 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
اشعار وفات حضرت ابوطالب علیه السلام و مبعث رسول اکرم (ص) با هشتگ های زیر در دسترس است 🙏
@shere_aeini ای ابتدا محمد و تا انتها علی ای انتها محمد و از ابتدا علی ای بین کعبه احمد و ای در حرا علی یعنی که یک حقیقتِ مَحضید با علی در باطنِ ظهور تو در اِختفی علی یا مرتضی محمد و یا مصطفی علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی در جوش آمده‌است خُم خانگی ما در چشمِ ماست سرمه‌ی مستانگی ما بیرون زده است  یک  رگِ دیوانگی ما نورِ نبی است کعبه‌ی پروانگی ما از مرتضاست نعره‌ی مردانگی ما اِلّایِ مانده در پسِ اظهار لا علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی باید به دشتها برود چوپان شود باید سفر رَود نَفس راهبان شود تاجر شود مسافرِ یک کاروان شود باید میانِ مکه امین و امان شود باید از آنچه فکر کنی بیش از آن شود تا که شود پیامبرِ مرتضی علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی چل سال انتظارِ زمین و زمان بس است چل سال پشت پرده برای جهان بس است چل سال منتظر شدنِ آسمان بس است چل سال  بین خلوت کروبیان بس است حالا خدا نوشت که ای بی نشان بس است برخیز  با ملائکه  برخیز  با علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی از عشق از حضور  لبالب نشسته بود در خلوتی شگفت و مقرب نشسته بود بین حرا به چله‌ی یارب نشسته بود اشراقِ نور بود اگر شب نشسته بود جبریل پیش روش مودب نشسته بود ای بازویِ نبوتِ تو هرکجا علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی خورشیدِ مکه بر تنِ ظُلمتکده بتاب بر مردمان منجمدِ شب زده بتاب صبرِ زمینِ یخ زده سرآمده بتاب تنها به مکه نه که بر هر بُتکده بتاب هرچند مشکل است به دل غم مده بتاب غم نیست تا که ذوالفقارِ نبی هست با علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّل اگر کار مشکل است اصرار در مقابل انکار مشکل است گیرم  میان مشرک و کفار مشکل است ماندن ولی مقابلِ کرار مشکل است بودن به پیش ضربِ علی‌وار مشکل است    مرحب که هست پیش تو ای مرحبا علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی وقتش رسیده است  از این پس علی بگو امشب نجف برو شبِ مبعث علی بگو  در  صحنِ آن سرای  مقدس علی بگو بین رواقهای مُقَرنَس علی بگو آری کَسم علی است نه هرکس ، علی بگو نَفسِ محمد است به نَصِ خدا علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini گیسوی تو برای پریشان شدن بس است چشم ات برای سر به بیابان شدن بس است دلدار اگر تویی به خدا که برای ما بیدل‌ترین قبیله ی دوران شدن بس است هر روز پای "یار" قَبا چاک می زنیم کِی گفته ایم پاره گریبان شدن بس است از خیل معجزات تو،یک مهربانی ات کُفّار را برای مسلمان شدن بس است قدری ز دستپُخت خدیجه به ما بده نانش برای بوذر و سلمان شدن بس است مبعوث می شوی که بگویی به ابتران دختر برای کوثرِ قرآن شدن بس است تدریس نکته های ولایت شناسی ات ما را برای طفل دبستان شدن بس است تو آمدی نشان بدهی راه و چاه چیست آئینه دار پرتو خورشید و ماه کیست قرآن بخوان که سینه به سینه صدا شویم از گورهای جهل ابوجهل،پا شویم قرآن بخوان که با نفحات بهشتی ات قدری عوض شویم،کمی با خدا شویم این دست ها به شوق قنوتت بلند شد تا تکّه ای ز پازِل این "ربّنا" شویم بالی برای پر زدن ما درست کن تا جبرئیل های مقیم حرا شویم همراه چار قبله ی توحید آمدی تا بندگان کعبه ی آل عبا شویم بر روی شانه ات بنشینیم لحظه ای لبخند شاد کودکی کوچه‌‌ها شویم پُشت در حریم تو از اولیا پُر است ای کاش بین آن همه ما نیز جا شویم فردای حَشر منصبمان پادشاهی است امروز اگر قرار بر این شد گدا شویم فانوسِ راه را به یدالله داده ای می خواستی که با علی ات آشنا شویم یک هشتم عدس به علی عشق داشتن... گفتی که کافی است ز آتش رها شویم ما را علی علیِ تو اینجا کشانده است پائین پای غار حرایت نشانده است بال ملک کجا و بلندای بام تو از کهکشان بُرون زده حدِّ مقام تو ای کعبه ی نگاه تو صدها بِلال ساز "قبله"، نماز خوانده به بیتُ الحرام تو ذکر مدام اهل وِلا یا محمد است جان تمام شیعه به قربان نام تو اما تو آمدی که بگویی علی که بود این داستان نهفته شده در قیام تو "هرکس علی شناخت،خدا را شناخته" این بود جانِ مطلب و اصلِ پیام تو معراج هم اگر بروی..،دردِدل کنی جز مرتضی کسی نشود هم کلام تو "یا اهل بیت پاکِ خداوند لایزال" هر ثانیه شنیده شد این اَلسَّلام تو یک نیمه ی تو "فاطمه" شد،آن یکی "علی" حالا بگو که سجده کنم بر کدام تو!؟ طبق حدیث قدسی لولاک..،گفته اند: زهراست مقتدای "علی" و امام "تو از نور این دو ،پرتوِ قرآن  درست شد با "مرتضی" و "فاطمه" ایمان درست شد سرمایه ی محبت زهراست دینمان یعنی که فاطمه است دلیل یقینمان او بانی تفاخُر حق بر ملائکه است: "او فاطمه است،بنده ی خلوت گُزینمان" در حشر او سواره و باقی پیاده اند آن بی مثال‌بانوی بالا نشینمان در دست فاطمه است کلید دَر جَنان از باغ های اوست بهشتِ بَرینمان حوریّه ای که با دمِ اُمّید بخش خویش هجده نفس رسیده به داد زمینمان آن مادری که صبح قیامت یکی یکی با مِهر مادرانه کُنَد دست چینمان باید کسی شبیه علی همسرش شود آئینه دار جلوه ی پیغمبرش شود امّا پس از تو حرمت حیدر شکسته شد آیه به آیه سوره ی کوثر شکسته شد دیگر کسی به عترتتان اعتنا نکرد این نخل ریشه دار تناور شکسته شد در کوچه راه فاطمه ات سَد شد ای پدر در کوچه گوشواره ی دختر شکسته شد سیلی چنان به صورت زهرای تو گرفت آورده‌اند گونه ی مادر شکسته شد آتش به جان لانه ی آل نبی زدند بال و پر کبودِ کبوتر شکسته شد او را چنان زدند که "مسمار" سرخ شد او را چنان زدند که "در" سرشکسته شد ما در عزای دختر تو گریه می کنیم عُمری برای دختر تو گریه می کنیم 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini چو بر اریکه سوار آن یگانه فارس شد پیاده یوسف و یعقوب و نوح و یونس شد بزرگ مکتب توحید را مؤسس شد « ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ی ما را انیس و مونس شد» قدم نهاد به خاک احمد فرشته سرشت گرفت گلشن هستی طراوتی چو بهشت به مزرع دل عشاق تخم عاطفه کشت «نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرٌس شد» بسوی او زده پر مرغ فکرت اُدبا به خوی او گرویده بُتان پاک قبا ز روی او شده شرمنده مهر و مه عجبا «ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد» یگانه گوهر گنجینة طریقت اوست امیر کشور عشق است و دولتش نیکوست شکوه معجزه را بنگر و مگو جادوست «بصدر مِصطَبَه ام می کشاند اکنون دوست گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد» به بام عرش، ملائک زدند پرچم نور شد از تجلّی او چشم بت پرستان کور بگو به غصّه و غم دور باش از ما دور «طربسرای محبت کنون شود معمور که طاق ابروی یار منَش مهندس شد» دهد منادی غیب از فراز عرش ندا رسید مظهر حق رکن دین و میر هدا به پاس مقدمش ای جرعه نوش پاک ردا «لب از ترشّح می پاک کن برای خدا که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد» بیا بنازمت ای شهسوار عرصه ی جود بخوان ترانه ی پرشور حمد یا محمود تو در قیام و ملائک به سجده اند و قعود «کرشمه ی تو شرابی به عاشقان پیمود که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد» فرشته آمد و بگریخت دیو با خواری به جمع دلشدگان مژده داد و دلداری شدم به رغم رقیبان غلام درباری «چو زر عزیز وجودست نظم من آری قبول دولتیان کیمیای این مس شد» چه بیم ث شد و دل ز شوق وحدت نو «خیال آب خضِر بست و جام کیخسرو به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد» به عاشقان خبر وصل دوست برسانید سرود گرم محبت ز نای جان خوانید به مقدمش چو «کلامی» گلی بیفشانید «ز راه میکده یاران عنان بگردانید چرا که «حافظ» از این راه رفت و مُفلس شد» 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini فارغ از هر گونه اما و اگر آورده ای برکتِ اسلام را سمتِ بشر آورده ای صبحِ بعثت فتح کردی قلهٔ توحید را از خدایِ «لاشریکَ لَه» خبر آورده ای گنجِ عالم را به تو دادند با پیغمبری در دلِ غار حرا یک کوهِ زر آورده ای نورِ «إقرأ بسم ِ ربکْ» باغ را آباد کرد نوبرانه بر درختِ دین ثمر آورده ای وحی نازل شد! رسالت های تو جریان گرفت موجِ دریا را به خاکِ شعله ور آورده ای جبرئیل از لطفِ دستت باز هم شد نونَوار چون برایش با محبت بال و پر آورده ای میشود با دستهایِ تو بساطِ کفر جمع از برایِ مشرکان بارِ سفر آورده ای میخورَد امشب تبر بر قامتِ لات و هُبل خیرِ مطلق را برای اهلِ «شر» آورده ای با شجاعت جاهلیت را سپردی دستِ گور دختران را سمتِ آغوش پدر آورده ای شرط بعثت بود تبلیغِ ولایت در غدیر اینچنین نام علی(ع) را بیشتر آورده ای بر درِ خیبر هراس افتاد چونکه با خودت حیدرِ کرار را نه! شیرِ نر آورده ای بی‌ در و پیکر شد آری قلعه با دستِ علی(ع) در میانِ معرکه شور و شرر آورده ای در غدیرخم علی(ع) را جانشینَت کردی و یک أمیرالمؤمنینِ معتبر آورده ای! 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini همیشه مبدأم مشهد ولی مقصد نجف بوده سری که بی علی سرکرده باری بی هدف بوده علی آنجا که می‌بخشید جان بر عالم امکان مسیحا آخر و آدم در اول‌های صف بوده شب معراج از صوت علی دانسته‌ام این را پیمبر این طرف بوده‌ست و مولا آن طرف بوده علی صبح بلی گویی، علی شام بلاجویی اگر چه نفس احمد بوده اما جان به کف بوده سلامت رفت با نادعلی از فتنه بیرون نوح چنان دُری که از اول در آغوش صدف بوده 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
با تبریک فرا رسیدن اعیاد شعبانیه اشعار اعیاد شعبانیه با هشتگ های زیر در دسترس است علیهم السلام . اشعار جدید به مرور در کانال درج می شود این متن در کانال برای سهولت دسترسی تا آخر ماه شعبان پین (سنجاق) میشود 🙏
@shere_aeini مدیح گفتنت از هر دهان بزرگ‌تر است و نامت از همه‌ی آسمان بزرگ‌تر است پیاله‌ایم و به دریا نمی‌رسد این درک که شرح حال تو از هر زبان بزرگتر است مساحتی‌ست  کران تا کران شش گوشه بهشت ما اگر از دیگران بزرگتر است تو سینه سینه رسیدی به قلبمان یعنی حدود سروری ات از زمان بزرگ تر است چه ابتلای عزیزیست عاشقت بودن چه شور عشق تو از شوق جان بزرگ‌تر است نماز و نیت ما بوده بر خدای حسین خدای توست که در هر اذان بزرگتر است و قائلیم به الله اکبر ، اما باز علی اصغر تو از جهان بزرگ‌تر است تو کهکشانی و شش ماهه ات به ما فهماند که راه شیری این کهکشان بزرگتر است نمانده تاب جدایی ، حرم ببر مارا غم فراق تو از قلبمان بزرگ تر است برای هرکه چشیده ست چای موکب را همیشه تشنگی از استکان بزرگ‌تر است اگر که شعر به پایان رسید لکنت ماست وگرنه مدح تو از هر بیان بزرگتر است ببخش لکنت مارا عزیز آل عبا همیشه بخشش این خاندان بزرگتر است 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بیا از ساحتش تنها و تنها نام را بردار همانی که همه گفتند آری جام را بردار دمی با نام او هم مست شو هم پاکِ از لغزش بیا با نام او پروندهٔ بدنام را بردار بیا و در نگاه او به جنّت پاگذار اول همان اول برای خویشتن فرجام را بردار بیا با یوسفانِ ماتِ چشمانش بخوان این را الا صیّاد ما صیدِ توائیم این دام را بردار بخوانش چون خدایی که نمرده ست و نمی میرد و تنها از خدا بر مدحِ او الهام را بردار حسین از آن احمد هست برآنکه نمی داند بگو از نام آئین خودت ، اسلام را بردار بگیر از سرنوشتِ طفل خود ناکام بودن را فقط با تربت شاهِ دو عالم کام را بردار بریز اشک غم خود را فقط بر او فقط بر او از این سفره از این سفره فقط اطعام را بردار 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini رود سمت خانه ی دریا قدم برداشته دامن دشتِ پر از آلاله نم برداشته تا که بنویسد به روی پلک او "فَتحًا مُبین" حضرت حق از پر فطرس قلم برداشته آهِ حسرت می کشد،هی پشتِ دستش می زند چون که جبریل از لب او بوسه کم برداشته چهره ی"قند"و"نمک" پوشیه اش افتاده است دست حیدر پرده از تیغ دو دم برداشته عکس لبخند ملیحش قاب ها را شاد کرد از رخ آئینه ها تصویر غم برداشته بوی سیبی از پر قنداقه ی او پخش شد... عالمی را ناگهان عطر حرم برداشته آسِمان بار امانت را به پیغمبر سپرد آفتابش را به دست ساقی کوثر سپرد چشم ما اندازه ی بال مگس نمناک شد بعد از این نم بود که لوح دل ما پاک شد کشتی ات تا بادبان عاشقی را باز کرد با سجودِ بادهای بی امان کولاک شد مادر تو مادر آب است ای فرزندِ نور مادر تو همسر بابای اهل خاک شد مادر تو بانی خلق تمام عالم است مادرت شان حدیث قدسی لولاک شد گرچه شیعه مست انگور"ضریح"مرتضی است چادر خاکیِ زهرا سایه ی این تاک شد حضرت صدیقه ی کبری دلش می خواست..،پس یا"حسین بن علی" ذکر لب افلاک شد این حسینِ روی لب ها از دعای فاطمه است تا قیامت شیعه مدیون عطای فاطمه است پنجمین خورشید روی پشت بام پنج تن نیمه ی شب ها تویی ماه تمام پنج تن تو نوای نای خاموش حسن گردیده ای از گلویت پخش می گردد پیام پنج تن یا حسین و یا حسین و یا حسین و یا حسین... ذکر شیرین تو شد تکیه‌کلام پنج تن صبح و ظهر و عصر و شب..،هرلحظه از عرش خدا می رسد تا کربلا عرض سلام پنج تن ظاهراً ما را خدا خوانده غلام کوی تو باطناً ما را خدا خوانده غلام پنج تن عاشقی وقتی که پایانِ خوشی دارد،خوش است پس تو باید می شدی حُسنِ ختام پنج تن سیب را آدم به عشق روضه ی تو چیده است هفت شهر عشق را عطار در تو دیده است کهکشان با صدهزار آئینه تزئین می شود آسمان با آفتاب و ماه آذین می شود ای که احکام شریعت در وجودت جمع شد غالباً دین با بیانات تو تبیین می شود در قیامت رخت شاهی را به تن خواهد نمود پشت درب خانه ی تو هر که مسکین می شود نان بچّه‌شیعه ها از دستپخت فاطمه است رزق ما از سفره ی بابات تأمین می شود هرکسی قدر پر ارزن برایت خرج کرد از زبان حضرت صدیقه تحسین می شود خواهرت در روضه تقسیم وظایف می کند تحت امرش شغل نوکرهات تعیین می شود یاد خُشکی لب تو سخت گریه می کنم سینه ام هرگاه از اندوه سنگین می شود سرنوشت ما گره خورده است با اشک عزات عاقبت‌خیری ما در روضه تضمین می شود چای تلخ اربعین ات را که می نوشد حسین زندگی زائرت یک عُمر شیرین می شود نوکران تو به عشق اکبرت بابایی اند زائران اربعینی تو پائین‌پایی اند سروِ بی همتا!به شوق تو چمن گردیده ایم سنگفرش کویِ جَنات عَدَن گردیده ایم شیر پاک مادران قطعاً موثر بوده که از طفولیت برایت سینه زن گردیده ایم ما جنون را در کلاس "هیئت" از بَر کرده ایم دانش آموزان عشق پنج تن گردیده ایم در مُحرَّم،در شب قاسم،به همراه شما دسته جمعی مست ذکر"یا حسن" گردیده ایم ساربان انگشترت را برد و ما در روضه ها خون دل خوردیم تا دُرِّ یمن گردیده ایم کربلا..،نه..،کاش بوریای ما امضا شود کاش می گفتند ما هم بی کفن گردیده ایم شمع محفل روضه ی مشک علمدار شماست تا سحر سرگرم فیض سوختن گردیده ایم آفتاب،این ماه کارت را چه آسان می کند "دردها را بیشتر عباس درمان می کند" 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini