برای دسترسی به اشعار ایام اسارت آل الله
بر روی هشتگ های زیر بزنید 👇👇
.
#شام_غریبان
#مصائب_شام
#کاروان_اسرا
#امام_سجاد
#حضرت_زینب
#حضرت_رقیه
#مرثیه_حضرت_رقیه
#دیر_راهب
#دروازه_کوفه
#مرثیه_حضرت_زینب
#مرثیه_امام_سجاد
#حضرت_سکینه
#تنور_خولی
#مجلس_یزید
May 11
🏴 اشعار #شام_غریبان
==========================
#حضرت_زینب
@shere_aeini
راه ما با سر تو تا به خرابهست بلند
بعد تو بر حرمت شامِ عذاب است بلند
علم میر سپاه تو اگر افتادهست
پرچم عفت و ایثار و حجاب است بلند
وقت آن شد که تنت را بگذارم بروم
آه عباس کجایی که رکاب است بلند؟
بر سر دخترکانت عوض سایهی تو
نعرهی حرملهی خانه خراب است بلند
با وجودی که نفسهای همه سوخته است
بین این سوختگان، آهِ رباب است بلند
ترسم این بود یتیمان تو را گم بکنم
دشمنت گفت نترسید! طناب است بلند
کودکانت همه با گریه ز من پرسیدند
از سم اسب چرا بوی گلاب است بلند؟؟
با وضو از همه سو وارد گودال شدند
بود فریاد «ثواب است، ثواب است» بلند
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شام_غریبان
#گودال
==========================
#حضرت_زینب
@shere_aeini
سوی مقتل به زور سرنیزه
شاه را بی حبیب می بردند
تطمئن القلوب را آن روز
با غضب با نهیب می بردند
تا که دفنش کنند در گودال
تشنه را سمت شیب می بردند
سنگ انداختند جای لحد
از کفن بی نصیب می بردند
ماند عریان به خاک و خنجرها
جسم را از غریب می بردند
بدنی هم نماند پس با خود
نعلها بوی سیب می بردند
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شام_غریبان
==========================
#حضرت_زینب
@shere_aeini
گفت بسم الله و نازل گشت عرش از روی زین
راویان گفتند افتادهست از سمت یمین
میزنندش آن کمانداران به تیر سهمناک
واین عربها دستهاشان پر ز سنگ سهمگین
امت پیغمبرند اینان که سنگش میزنند
این چنین از احمد مختار شد شرمنده دین
آنکه روزی جایگاهش سینهی محمود بود
حال بین مسلمین سر میگذارد بر زمین
عرشیان را نیست پروا از حوادث، پس چرا
چشم های خویش را بستهست جبریل امین
فضه آنجا بود اما لحظهی ذبح حسین
مادرش فریاد میزد یا امیرالمومنین!
این حسین توست: زیر نیزهی تیز سنان
این حسین توست: زیر چکمهی شمر لعین
این حسین توست: خلقی میکِشندش آنچنان
این حسین توست: جمعی میکُشندش اینچنین
این حسین توست: عریان روی خاک افتاده است
این حسین توست: رأسش را به روی نی ببین
از نجف برخیز و بنگر رشتههای گردنش
پاره شد در زیر تیغ خصم، یا حبل المتین
تکه های پیکر او زیر سم اسبهاست
پارهی پیراهنش در دست های آن و این
جسم بی سر را که جانی نیست بین پیکرش
خود دلیلش چیست پس این ضربههای آخرین
در هجوم بی امان کوفیانِ دزد و هیز
دخترانش را پناهی نیست غیر از آستین
دخترت بر روی خاک افتاد و دورش دشمن است
یا علی! برخیز هنگام عبا آوردن است
🔸شاعر:
#سید_محمد_حسین_حسینی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شام_غریبان
==========================
#حضرت_زینب
@shere_aeini
عصر در آتشِ خیمه دل پیغمبر سوخت
آنچنان سوخت که از شعله دل حیدر سوخت
نه فقط دامن طفلان، نه فقط معجرها
گوشهی خیمه عبا سوخت، تن اکبر سوخت
وسط سرخی آتش دل زینب اما
یاد مسمار درو سوختن مادر سوخت
بعدها کنج خرابه به پدر دختر گفت:
تو نبودی کمکم، روی سرم معجر سوخت
از غم سوختن اهل حرم بود اگر
نیمهشب آمد و در کنج تنور آن سر سوخت
خیمهها سوخت و باد آمد و خاکستر رفت
دشت آرام شد اما دل یک مادر سوخت
دید آزاد شده آب! ولی طفلش نیست
ناله زد از جگر و یاد لب اصغر سوخت
🔸شاعر:
#محمد_جواد_مطیع_ها
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
برای دسترسی به اشعار ایام اسارت آل الله
بر روی هشتگ های زیر بزنید 👇👇
.
#شام_غریبان
#مصائب_شام
#کاروان_اسرا
#امام_سجاد
#حضرت_زینب
#حضرت_رقیه
#دیر_راهب
#دروازه_کوفه
#مرثیه_حضرت_زینب
#مرثیه_امام_سجاد
#حضرت_سکینه
#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
@shere_aeini
نالهیِ واعطشا بر جگرش میافتاد
آب میدید به یادِ قمرش میافتاد
بی سبب نیست که از جملهیِ "بَکّائون" است
دائما اشک ز چشمانِ ترش میافتاد
شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش میافتاد
با دلی خونشده میگفت که الشام الشام
تا به بازار ِمدینه گذرش میافتاد
روضهی گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش میافتاد
گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ
خنجر ِکُند و گلویِ پدرش میافتاد
وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه
قطعههایِ پدرش دور و برش میافتاد
جلوی پای سکینه دم دروازه ی شهر
از رویِ نیزه علمدار سرش میافتاد
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
_______________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#جسارت_به_بانوی_ناهی_از_منکر
آقا مرا به خاکِ روی چادرِ زنی
که راهِ اهلبیتِ تو را میرود ببخش
#حمید_رمی
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_زمان #آدینه
#مناجات_با_امام_زمان
@shere_aeini
به گریههای یتیمانهی گدایانت...
اراده کن برسد دست ما به دامانت
بریدهایم ز شهر و به خاکراه زدیم
به این امید که باشیم در بیابانت
گناهکاری ما خشکسالی آورده
نمیرسد به نفسهای شهر، بارانت
"بُطونهم مُلئت بالحرام" هم شدهایم
که نیستیم زمان عمل مسلمانت...
ز ره نیامدی و جمعه جمعه پیرشدند
تمام پیرغلامان ز داغ هجرانت
بیا بهار به پا کن بهار یعنی تو
بیا که گل بدهد دانه دانه گلدانت
**
عزای جد غریبت رسیده آقاجان
فدای شال عزا و دوچشم گریانت
برات کرببلا را بیا محبت کن
بحق خشکی لبهای جد عطشانت
🔸شاعر :
#سید_پوریا_هاشمی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مناجات_با_امام_حسین
=======================
@shere_aeini
ای کشتهٔ زخم زبان
داغِ تو آتش زد به جان
دورِ تنت هفت آسمان
گریه کنان، ضجّه زنان
میگفت با کلّ فلک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ
با ماه؛ بیطاقت، وهب
دورِ تو گشته شب به شب
مانده زمین در تاب و تب
شمشیر خوردی تشنه لب
بر سر زنان گوید فدک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ
گفته ست از عهدِ قدیم
با حسرت و حالِ وخیم
بی بهره از فیض عظیم
در کربلایت شد مقیم
شد بر دلِ جامانده حک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ
ایکاش ملحق میشدم
سربازِ مطلق میشدم
یارِ موفّق میشدم
قربانیِ حق میشدم
بر زخم ِ جانم زد نمک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ
ایکاش در کرب و کربلا
آنجا که شد غارت به پا
در شعله هایِ بیهوا
میسوخت وقتی خیمه ها
می آمدم محضِ کمک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ
آشفته حال و سینه زن
مثلِ اویس ِ در قرَن
با پیکری دور از وطن
با هر شهیدِ بی کفن
دارم شعارِ مشترک
یا لَیتني کنتُ مَعکْ!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #دیر_راهب
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
قدمت روی دیده ام خیر است
راهت امشب به گوشه دیر است
سربریده عجب ملیحی تو
نکند که خود مسیحی تو
دیدم از روی نیزه می تابی
در دل شب شبیه مهتابی
نگران است از چه احوالت
این زن و بچه کیست دنبالت
تو که آواره بین هر شهری
لب چرا بسته ای مگر قهری
هرچه سرمایه داشتم دادم
تاکه امشب به دامت افتادم
شانه وظرف آب آوردم
کوزه ای از گلاب آوردم
مثل گل صورت تو می بویم
زخم های سر تو می شویم
صبر من وضع چهره ات بُرده
بارها صورتت زمین خورده
حنجرت نیزه نیزه است چرا
سر تو گشته دست به دست چرا
ناگهان دیر عرش اعلا شد
آن لبان ترک ترک واشد
گفت ای پیرمرد نصرانی
تو از امشب دگر مسلمانی
زینت دوش مصطفایم من
پاره قلب مرتضایم من
بانویی که کنار ما اینجاست
مادر قد خمیده ام زهراست
آه راهب بدان أنا المظلوم
شدم از مِهر مادرم محروم
آه راهب سرم جدا کردند
پیکرم بی کفن رها کردند
این اسیران که دستشان بستند
همه ناموس مصطفی هستند
دور ما کف زدند و رقصیدند
گیسویم را به شاخه پیچیدند
گر شده وضع چهره ام ناجور
صورتم سوخته میان تنور
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #دیر_راهب
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
این چه وضعی ست که در این سر و صورت باشد
این سر سوخته مملو جراحت باشد
روضه ی صورت تو دامنه اش بس باز است
راهب دیر پی ذکر مصیبت باشد
از تنور آمده ای یا ز سر شاخ درخت ؟
هر چه کردند به این رأس جنایت باشد
لبت از سنگ ترک خورده و یا چوب زدن ؟
این لب پاره گرفتار چه ضربت باشد ؟
لب و دندان تو مجروحِ عبیدالله است
لب و دندان تو زخمی ز جسارت باشد
گونه های تو چرا جای کبودی دارد
این هم انگار که سوغات تلاوت باشد
دِیر من آمدی و مسجد مردم نروی
ای مسلمانِ تو عالم ! چه حکایت باشد؟
مریم و آسیه و هاجر و حوا دارند
میرسانند زنی را که روایت باشد
هودج فاطمه امشب به کلیسا آمد
این پریشانی از آداب زیارت باشد
دخترت کاش نبیند سر تو اینگونه
دختران عاطفه دارند حواست باشد
من سرت ریخته ام مشک و گلاب اما حیف
دستِ فرزندِ زنا ، ظرف نجاست باشد
برو ای سر به سلامت ! برو ای سر به سفر !
هر کجا میروی ای سر به سلامت باشد
🔸شاعر:
#علیرضا_وفایی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_سکینه #مرثیه_حضرت_سکینه
@shere_aeini
باوضو سمت قبله رو کردم
نذر تو شعری آرزو کردم
هرچه روح القدس حواله کند
نظر لطف اگر سه ساله کند
از شکوهت مدام بنویسم
شعر با احترام بنویسم
گفتمت کوه باز کم گفتم
به همان شیوه ی خودم گفتم
خواندمت نور بیش از آن هستی
برتر از وصف شاعران هستی
دختر و خواهر ولی خدا
همه جا یاور ولی خدا
عصمت الله دختر معصوم
سینه ات مهبط تمام علوم
آینه زاده ای و آینه ای
اسما و رسما عین آمنه ای
در دل ما بروبیا داری
عطر و بوی حسین را داری
نوه ی فاتح حنین تویی
ان که دل برده از حسین تویی
متقن است این حدیث صد در صد
دوست دارد حسین بیش از حد
خانه ای را که تو در ان هستی
عشق بابا سکینه جان هستی
دختر ماه و آفتابی تو
دست پروده ی ربابی تو
مستحق نوازش عباس
ذکر نامت نیایش عباس
به حیایت کسی ندارد شک
زینبی در قواره ای کوچک
عمه سنجاق بر سرت می زد
بوسه از روی معجرت می زد
وارث اقتدار فاطمه ای
مظهری از وقار فاطمه ای
در گلویت طنین غرنده
خطبه ات تند و تیز و برنده
خطبه ات تیغ ذوالفقارت شد
کوفه از مرد و زن دچارت شد
خطبه ات شد مفتح الابواب
مرحبا شیردختر ارباب
دیدنی بود نطق حیدری ات
جلوات علی اکبری ات
همه دیدند انقلابت را
نور جاری در حجابت را
روسری دگر نیاز نشد
گره معجر تو باز نشد
مدح ناب تو را روایت گفت
از بزرگی ات از عفافت گفت
روزگاری شدید عازم حج
خبر امد که در مراسم حج
گرم تکبیر غرق در صلوات
موقع رمی تک تک جمرات
ریگ از دست خسته ات افتاد
کی به مکروه نفس تو تن داد ؟
نفس پاک تو کی بهانه گرفت ؟
خاتمت کفر را نشانه گرفت
همسفر بود اگرچه دور و برت
نشدی وامدار همسفرت
نشدی خم که ریگ برداری
شرم داری چه شرم بسیاری
پیش از ان که به خیمه ات برسی
حجم جسم تو را ندید کسی
شام اما نظاره ات کردند
ملاعام اشاره ات کردند
سیلی از شمر بی حیا خوردی
دم دروازه سنگ ها خوردی
"وابتلاکم بنا " ی تو روضه ست
بغض در گفته های تو روضه ست
قدری از روضه بیشتر گفتی
"کَأَنَّا أَوْلَادُ تُرْکٍ... " اگر گفتی
گره افتاده بود در مویت
زجر دزدیده بود النگویت
لحن نامحرمان عذابت داد
شمر با ناسزا جوابت داد
با دلی غرق درد و غم رفتی
بین بزم شراب هم رفتی
اب پیش رباب می خوردند
پیش چشمت شراب می خوردند
سر در بین تشت را دیدی
هر چه انجا گذشت را دیدی
بی جهت گیسویت سپید نشد
"خیزران خسته شد یزید نشد"
🔸شاعر:
#علیرضا_خاکساری
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #مناجات_با_امام_حسین
=======================
@shere_aeini
خاک بودیم و زر شدیم همه
بعد از آن معتبر شدیم همه
گریه کردیم و نخلمان بَر داد
خشک بودیم و تر شدیم همه
به سگ کهف اقتدا کردیم
مقتدای بشر شدیم همه
زاهد از هر نظر شدن بس بود
عاشق از هر نظر شدیم همه
از دلی که شکسته باده زدیم
مَثَل کوزه گر شدیم همه
خبر یار را کسی نرساند
عطرش آمد خبر شدیم همه
حسرت ما به شک مبدل شد
"کاش" بودیم، "اگر" شدیم همه
نیمه شب خاک پای یار شدیم
سحرش تاج سر شدیم همه
پر ما زیر پای دلبر بود
حکم داد و "بِپَر" شدیم همه
کارفرمای ما حسین شد و..
تا ابد کارگر شدیم همه
صوت "حی علی الحسین" رسید
راهی این سفر شدیم همه
خواب دیدم که فاطمه آمد..
دور بانو سپر شدیم همه..
ناله زد یا بنی غوغا شد
ناله زد خونجگر شدیم همه..
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #سیده_بی_بی_شریفه
دختر بزرگوار امام حسن مجتبی علیه السلام
=======================
@shere_aeini
سالها به غیر احتشام ندیدی
محترمی غیر احترام ندیدی
بیم کجا داشتی ز جنگ و حوادث
صلح پدر را به جز قیام ندیدی
ای که سلامت رسیده از تو به عالم
بعد کربلا دگر سلام ندیدی
ای که طبیبی به درد غربت مردم
زخم گرفتی و التیام ندیدی
نان خور اجداد تو فقیر و اسیرند
وقت اسارت ولی طعام ندیدی
شب شده روزت اگر چه از غم کوفه
شکر خدا کن که روز شام ندیدی
حرف شنیدی ز شمر و حرمله اما
فحش شنیدن ز روی بام ندیدی
نای عمو دیدهای اگر چه سر نی
چوب به روی لب امام ندیدی
شکر خدا کن نرفتهای به خرابه
شکر خدا مجلس حرام ندیدی
🔸شاعر:
#سید_محمد_حسین_حسینی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #سیده_بی_بی_شریفه
دختر بزرگوار امام حسن مجتبی علیه السلام
=======================
@shere_aeini
در شهر حله دختری از آل مصطفی
زد خیمهای به وسعت تاریخ کربلا
دختی شریف از شَجَرِ پاک فاطمه
طفلی عفیف، میوهای از باغ مرتضی
بوی مدینه میرسد از حله بر مشام
انگار آرَمیده در این خاک مجتبی
بوی حسین میوزد از نالههای او
خیلی گریست در غم سلطان سر جدا
نامش شریفه، مرتبتش برتر از شرف
صحنش بهشت، خاک درش برتر از طلا
شهرت طبیبه، معنیِ "مَنْ اِسْمُهُ دَواْ"
خصلت کریمه، جلوهای از "ذِکْرُهُ شفا"
عجز طبیب را به حضورش بیاورید
زیرا که اوست داروی هر درد بی دوا
قلبش رئوف و دست عنایات او بسیط
روحش لطیف و وارث سرچشمهی سخا
چون پا به طوف مرقد پاکش گذاشتی
یک "رَبَّنا" بگو و ببین شرح "آتِنا"
رأس برادران به روی نیزه دید و گفت
خواهر فدای همت مردانهی شما
شد کشته از جفای گروهی سیاه دل
در آن اسارتی که شرر زد به ماسوا
🔸شاعر:
#رضا_خوبرو
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #سیده_بی_بی_شریفه
دختر بزرگوار امام حسن مجتبی علیه السلام
=======================
@shere_aeini
ای دختر کریم، کرامت گدای توست
درمان درد هر دوجهان از دوای توست
حاذقترین طبیب دوعالم فقط تویی
دنیا شفاگرفتهی دارالشفای توست
تنها نه شیعیان جهان ریزهخوار تو
عالم دخیل بستهی جود و سخای توست
تو یادگار کوفه و شام و مدینهای
حلّه نماد کوچکی از کربلای توست
این حرفها که بر در و دیوار حک شده
تنها نشان اندکی از ماجرای توست
چون مرقد تو قبلهی حاجات عالم است
پس کعبهی دلم حرم باصفای توست
هرچند زائر تو نبودم، ولی دلم
از راه دور شاهد حال و هوای توست
با دستهای خود گرههای بزرگ را
وا کردهای و زخم اسارت به پای توست
حالا ببین که شهر به شهر جهان ما
پیراهن سیاه به تن در عزای توست
باشد که با رضای خدا مستجاب باد
"تعجیل در ظهور" که تنها دعای توست
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #دیر_راهب
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
راهب به خیل میزدگان گفت «گِرد نی
امشب شده ستاره فراوان برای چه؟»...
بر غربتت گریست کواکب که ماهِ دین
امشب شده به صومعه مهمان برای چه؟...
پرسیده زآن لبان ترکخورده از عطش
نام تو چیست؟ کشتۀ عطشان برای چه؟
گفتی که زادۀ نبیام، گفت «پس تو را
کشتند مردمان مسلمان برای چه؟»
آه ای لبت عزیزترین غنچۀ خدا
از تو دریغ آمده باران برای چه؟...
صورت خضاب کردهای از خونِ خود، چرا؟
موی تو خاکی است و پریشان برای چه؟...
این شمعها برای چه هی شعله میکشند؟
قندیلهای صومعه، لرزان برای چه؟
تمثال مریم از چه به محراب، خون گریست؟
چشم مسیح شد به تو گریان برای چه؟...
ای در غمت صحایف پیشین گریسته
ظلمی چنین بر اشرف انسان برای چه؟
🔸شاعر:
#محمد_سعید_میرزایی
==============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #دیر_راهب
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
گذشته چند صباحی ز روز عاشورا
همان حماسه، که جاوید خواندهاند او را
همان حماسهٔ زیبا، همان قیامت عشق
به خون نشستنِ سرو بلندقامت عشق
به همره اُسرا، میروند شهر به شهر
سپاه جور و جنایت، سپاه ظلمت و قهر
ندیده چشم کسی، در تمام طول مسیر
به جز مجاهدت، از آن فرشتگان اسیر
«چهل ستاره» که بر نیزه میدرخشیدند
به مهر و ماه در این راه، نور بخشیدند
طناب ظلم کجا، اهلبیت نور کجا؟
سر بریده کجا، زینب صبور کجا؟
هوا گرفته و دلتنگ بود، در همه جا
نصیب آینهها سنگ بود، در همه جا
نسیم، بدرقه میکرد آن عزیزان را
صبا، مشاهده میکرد برگریزان را
نسیم، با دل سوزان به هر طرف که وزید
صدای همهمه پیچید، در سپاه یزید
سپاه، مستِ غرور است و مستِ پیروزی
و خنده بر لبش، از شورِ عافیتسوزی...
چو برق و باد، به هر منزلی سفر کردند
چو رعد، خندهٔ شادی از این ظفر کردند
🔸شاعر:
#محمد_جواد_غفورزاده
==============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #دیر_راهب
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
چون حریم خسرو بطحا ز بیداد زمانه
سوی شام از کربلا بهر اسیری شد روانه
جملگی چون طایر پر بسته بیآشیانه
در یکی منزل مکان کردند هنگام شبانه
بر در دیر نصاری به افغان و اضطرابی
راهبی میبود در آن دیر اندر کیش عیسی
طالب طور تجلی سالها مانند موسی
جا پی گنج حقیقت کرده در کنج کلیسا
جذبه نور حسینی شد دلیل مرد ترسا
دید شد بر پا به دور دیر شور و انقلابی
لشگر خونخوار جراری بدد از حصر بیرون
نیزهها بر دست زیب نیزهها سرهای پرخون
هر سری از نور چهر آتش زده بر ماه گردون
چند زن با دختر منتظم چون در مکنون
در پی هر نیزه با دست بسته در طنابی
رفت راهب را از این هنگامه هوش از سر ز تن تاب
گفت یا رب این به بیداریست بینم یا که در خواب
صبح محشر گشته ظاهر در جهان گویا از این باب
آفتاب است از زمین یک نی بلند از امر وهاب
ورنه هرگز بر سر نی کس ندیده آفتابی
این زنان موپریشان غریب تیره کوکب
کیستند و از برای چیست روز جمله چون شب
از چه رو دارند ذکر واحسینا جمله بر لب
هادی من شوبجاه و قرب روح الله یا رب
برگشا از بهر من از سر این اسرار بابی
پس از بام دیر نصرانی به قلب پرتلاطم
بر زمین گردید نال چون مسیح ار چرخ چارم
گفت ای قوم شده از راه و رسم مردمی گم
این چه آشوبست این سیر کیست ای بیرحم مردم
کس ندیده گوش نشنیده چنین ظلم و عذابی
گفت با او ظالمی زان ناکسان زشت ابتر
هست این سر از حسین بن علی سبط پیمبر
بر امیر شام یاغی گشت و شد لب تشنه بیسر
این اسیراناهل بیت او بود از بهر کیفر
سوی شام آوردهایم از کوفه با چنگ و ربابی
ریخت نصرانی به دامن گوهر از دریای دیده
گفت ای قوم ز کف دین داده و دنیا خریده
کز طمع پیوسته با شیطان و از یزدان بریده
چند بدر زر ز میراث پدر بر من رسده
میدهم این زر که سردار شما سازد ثوابی
این سر ببریده را امشب نهد اندر بر من
در زمان کوچ تسلیمش کنم بر وجه احسن
مرغ روح شمر زد از وعده زربال بر تن
داد سر زر را گرفت از راهب پاکیزه دامن
دیده گریان برد سوی دیر سر را باشتابی
هاتفی در گوش وی داد این ندای روح افزا
کای مسیحا ساختی از خود رضا روح مسیحا
سودها از بهر این سودا نصیبت شد ز یکتا
راهب پاکیزه سیرت راس نور چشم زهرا
شست و جا در معبد خود داد با مشک و گلابی
رفت اندر گوشهای آن مرد نصرانی نهان شد
دید بعد از لحظهای هنگامه کبری عیان شد
از خروش واحسینا لرزه بر کون و مکان شد
با ندای طرقوا سوی زمین از آسمان شد
شش زن معجر سیه در ناله یا قلب کبابی
ساره و مریم، صفورا، آسیه، حوا و هاجر
حلقه ماتم زدند از گریه در اطراف آن سر
عرش و فرش افتاد از نور در تزلزل بار دیگر
از فلک آمد خدیجه بر سر آن راس انوار
شد زمین از اشک وی چون بر سر دریا حبابی
ناگهان آمدند ابر گوش آن راهب دوباره
میرسد زهرای اطهر چشم بر بند از نظاره
چشم حق بین را به هم بنهاد راهب زان اشاره
لیک میآمد به گوش وی از آن دارالزیاره
ناله زار و حزینی از دل پرپیچ و تابی
با فغان میگفت ای شاهنشه بیسر حسینم
از قفا ببرید سر سلطان بیلشکر حسینم
زیب پیکر زینب آغوش پیغمبر حسینم
کشته بییار غمخوار و المپرورم حسینم
از چهای مظلوم با مادر نمیگویی جوابی
ای غریب کشته بیغسل و کفن کو پیکر تو
کو علمدار و سپه کو اکبر و کو اصغر تو
کو ستمکش زینب آواره غمپرور تو
محنت دوران چه آورده است ای سر بر سر تو
گه به مطبخ گه بنی گه دیرو گه بزم شرابی
رفت نصرانی ز هوش از ناله جانسوز و زهرا
چون به هوش آمد کسیر ازان زنان نادید برجا
نزد آن سر گفت و در عین ادب استاد برپا
ایهاالراس المبارک ای عزیز فرد یکتا
تو کدامین سرفرازی سرور عالی جنابی
گفت ای راهب من مظلوم سبط مصطفایم
مادرم زهرای اطهر خود حسین سر جدایم
در منای نینوا قربانی راه خدایم
تشنه لب سر داده اندر راه حق در کربلایم
نیست ای راهب غم و درد مرا حد و حسابی
بر دل راهب دگر طاقت نماند از گفتگویش
زد بسر دست عزا بنهاد روی خود برویش
کرد روی خویشتن را سرخ از خون گلویش
از ادب زد بوسه بر پمرده لبهای نکویش
با تضرع نزد آن سر کرد عجز و اضطرابی
گفت شاها بر ندارم دست امیدت ز دامن
تا نگویی در قیامت شافع تو میشوم من
گفت بیرون کن دگر زنا راهب ز گردن
شو مسلمان تا شفیع تو شوم در پیش ذوالمن
همچو (صامت) روز محر از وصالم کامیابی
🔸شاعر:
#صامت_بروجردی
==============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #دیر_راهب
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
ای جمال ملکوتی! که چنین زیبایی
تو مه چارده یا مهر جهانآرایی؟
ای مه منخسف! آیا ز شبستان که ای؟
کامشب از مهر و وفا، شاهد بزم مایی
🔸شاعر:
مرحوم #استاد_سید_رضا_مؤید
==============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #دیر_راهب
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
آمد سراغ صندوق، آمد شبانه راهب
از قبل شد کمان تر قدّ کمان راهب
یک عمر منتظر بود تا سر بیاید از راه
به او سپرده بودند پیشینیان راهب
با مشت زد به سینه، با اشک دیده اش گفت
زیباتر از مسیحا دردت به جان راهب
شاهی که هر دو عالم بودند در امانش
آن شب سپرد اما سر در امان راهب
بعد از تنور خولی قبل از مساجد شام
شد نوبت کلیسا شد میهمان راهب
تا شد سرش مرتب پیش نگاه زینب
فوراً رسید خیرش به خاندان راهب
مریم به سینه میزد آسیه گریه میکرد
در مجلسی که زهرا شد روضه خوان راهب
حجم گلاب کم بود از حجم خون رویش
تا که به کارش آمد اشک روان راهب
دردی به جانش افتاد تا دید وضع سر را
دردی که شعله میزد تا استخوان راهب
گیسوی چنگ خورده... ابروی سنگ خورده...
اوضاع صورتش برد تاب و توان راهب
وضع بد دهان را زخم روی زبان را
تا دید ناگهان بند آمد زبان راهب
آبی نخورد دیگر نانی نخورد دیگر
خونِ جگر از آن پس شد آب و نان راهب
آرام شد رقیه وقتی که از کلیسا
آمد سحر به گوشش صوت اذان راهب
در اوج قِصه بوسه میزد به گونه ی او
جای رباب خالی در داستان راهب
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
==============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #دیر_راهب
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
گمشده داشت و از دِیر تماشایش کرد
او نه دراصل که آن گمشده پیدایش کرد
سالها معتکفِ گوشهی تاریکش بود
تا سَری آمد و یک باره مسیحایش کرد
راهِ صدسال عبات همه را یک شبه رفت
آن شبِ قدر که مهمانِ کلیسایش کرد
دید جمعاند به گِرد سر و هِی مینوشند
جگرش سوخت از آن جمع تمنایش کرد
هرچه در خانهی خود داشت به آنها بخشید
جایِ نیزه به رویِ دامن خود جایش کرد
یوسف آورده ولی وای به حال یعقوب...
یوسفی که ته گودال معمایش کرد
ضجهی مادری انگار به گوشش آمد
اولین گریه کنِ روضهی زهرایش کرد
دید زخم است لب و گونه و پیشانیِ او
آنقدر زار زد از گریه مداوایش کرد
مویِ خاکستریاش شُست ولی با ناله
پاک از لختهی خون از رَدّ صحرایش کرد
- - -
گفت ای کاش از این بیش تبسم نکنی
با لبی که به زمین خورده تکلم نکنی
از چه بدجور گلوی تو بهم ریخته است
چه شده اینهمه رویِ تو بهم ریخته است
مگر ای سر بدنت روی صلیبی مانده
آه بر حنجرِ تو زخمِ عجییبی مانده
از جراحات مرا کُشت لبالب شدنت
تا سحر طول کشد وای مرتب شدنت
بوی سیبِ تو مرا بُرد به پای نیزه
جگرم سوخت برای تو بجای نیزه
نیزهدارِ تو کنارِ لبت آبش را خورد
شمر بود اسم همانی که شرابش را خورد
خوب پیداست که از منزلِ دور آمدهای
رازِ تو چیست که با بویِ تنور آمدهای
- - -
حرف زد از دل وَ زُنّار و چَلیپا وا کرد*
قبلهی صومعه و کعبهی تَرسایش کرد
جانِ بابا که شنید از لبِ زخمی فهمید
دختری باز هوایِ رُخِ بابایش کرد
گشت در دِیر و کمی مرهَم و معجر برداشت
نذر آشفتگیِ دخترِ نوپایش کرد
دختری که دو سه سال است قلمدوش شده
ناله تا صبحدَم از آبلهی پایش کرد
پیرمردی به کنارِ سر و آنسو اما
عمه حسرت زده از دور تماشایش کرد
صبح آورد سر و داد به دست نیزه
بازهم همسفرّ خواهرِ تنهایش کرد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
==============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #دیر_راهب
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
همین که کرد تجلی رخ منور تو.
به سجده آمدم ای شاه من به محضر تو
خوش آمدید.. قدم رنجه کرده اید امشب..
تو میزبانی و من تا به صبح نوکر تو
آهای بی کسِ بر نیزه رفته نامت چیست؟
کجاست اهل و عیالت کجاست خواهر تو؟!
سر تو سوخته اما چراغ دیر شده
گمان کنم که مسیح است نام دیگر تو
ببخش خون سرت با گلاب پاک نشد
عمیق وا شده پیشانی مطهر تو
بگو چرا عوض خانه ی مسلمانان
رسیده است به آغوش راهب این سر تو؟!
بگو چرا بروی نیزه گریه میکردی
مگر چه منظره ای بود در برابر تو
سر بریده زبان باز کرد ای راهب..
بس است..سوختم از این سوال اخر تو
شده مقابل تو دختری کتک بخورد؟
شده غریبه بیاید به سمت خواهر تو؟
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
==============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini