#_رسول_اکرم
@shere_aeini
عرش را در زیر پا داری و بالا می روی
صبح وظهر وشب که تا آغوش"زهرا" می روی
گفتی از مسجد دری را رو به زهرا وا کنند
این چنین از منبر ساحل به دریا می روی
ابروان مرتضی را کرده ای محراب و بعد
با همین نقش کج آخر تا ثریا می روی
غزوه یا شعب ابی طالب چه فرقی می کند ؟
خاطرت آسوده با حیدر به هر جا می روی
اول از آتش پرستان بنده می سازی و بعد
پای این دل بردن از سلمان به منّا می روی
درد ما را گوشه ی چشم تو درمان می کند
قلب سلمان را نگاه تو مسلمان می کند
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 #حضرت_رقیه #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
چشم تارم شبیه دریا شد
قامتم زیر غصه ها تا شد
ماه شبهای من هویدا شد
دیده ام فرش راه بابا شد
انتظارم به سر رسید عمه
پاشو پاشو پدر رسید عمه
شب شده، ماه آمده پیشم
حضرت شاه آمده پیشم
یوسف از چاه آمده یشم
پدر از راه آمده پیشم
تا که همراه خود مرا ببرد
تا به هر جا که شد مرا ببرد
ای پدر آمدی ولی با سر
سرت آسیب دیده سرتاسر
شد برایم چنان معما،سر
که چه سان رفت روی نی ها،سر
ای پدر کاش جای این سر تو
پاره می شد گلوی دختر تو
بیش از این زنده ماندنم حرج است
پاسخ ناله ام دهان کج است
دنده هایم شکسته رج به رج است
پیکر من ز چند جا فلج است
شام مثل مدینه یا مکه
استخوان بندزن ندارد که
وای از درد کاسهء زانو
وای از تازیانه و پهلو
کاش در کوچه های تو در تو
سر من می شکافت تا ابرو
کی به پیشانی تو سنگ زده
کی ز خون بر رخ تو رنگ زده
دختر آنکه بر تو سنگ زده
آن که با خون بر تو رنگ زده
دو سه باری به روم چنگ زده
گفته ای بینوای جنگ زده
کیف کردی چه ناخنی دارم؟
من پدر دارم از تو بیزارم
تنم از زخم پر ستاره شده
دامنم طعنهء شراره شده
چادرم در نزاع پاره شده
آستینهام چند کاره شده
یکی از پیش تو نقاب شده
یکی از روی سر حجاب شده
شامیان صدجفا به من کردند
خنده بر اشک یاسمن کردند
رخت غارت شده به تن کردند
سر معجر بزن بزن کردند
پس تو دیگر مپرس موت چه شد
یا زر آویزهء گلوت چه شد
سر پاکت چگونه بند شده
روی این نیزهء بلند شده
گیسوی دخترت کمند شده
لبم ای دوست مستمند شده
پس بیا و دوباره بوسم کن
خود بزرگم کن و عروسم کن
بار غمها کشیده ام بابا
کنج ازلت گزیده ام بابا
مثل زهرا خمیده ام بابا
پیرو آن شهیده ام بابا
کاش گل محترم شود روزی
این خرابه حرم شود روزی
غصه ها تاب از دلش برده
همه دیدند زار و افسرده
روی لبهای خیزران خورده
دخترک لب نهاده و مرده
از تن زار خسته اش جان رفت
قصهء دخترک به پایان رفت
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
__________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
حجره تاریک شده یا که دو چشمم تار است
هرکجا مینگرم دوروبرم دیوار است
ناله ی العطش من نرسیده ب کسی
چه کنم هرچه کنم هلهله ها بسیار است
صورت خاکی مارا برو از کوچه بپرس
در زمین خوردن ما دست دگر در کار است
علتش چیست که بالاسر من میرقصند
پیش معصوم مگر جای زن بدکار است؟!
نه مرا سنگ زدند و نه سرم برنیزه است
جای این اذیت وآزار فقط بازار است
به روی بام اگر رفت تنم سالم رفت
از روی اسب بیافتی ب زمین دشوار است
جان به قربان تنی که همه اش غارت شد
بیش از پیرهنش پیکر پاکش پاره است
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
#حسین_قربانچه
____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#ایام_مسلمیه #عرفه
@shere_aeini
چشمم امروز اگرخیس شد و بارانی..
علت این است که مهمانم و در مهمانی
کرده حق رحمت خود را ب گدا ارزانی
عرفه روز حسین است و خداهم بانی
همه درسایه ی الطاف حسین آمده ایم
اصلا انگار به بین الحرمین آمده ایم
سهمم از زندگی بی تو بداقبالی شد
کار من بعد گنه مستی و خوشحالی شد
بعد ماه رمضان کاسه من خالی شد
ولی امروز که خواندی تو مرا عالی شد!
بعد یک عمر که هی این در و آن در گشتم
دیدی آخر که سرانجام به تو برگشتم!
به رویم هیچ نیاور که زمین افتادم
من برای هوسم رشوه به شیطان دادم
باغ خشکیده شدم فاطمه کرد آبادم
من ازآن روز که عبد علی ام آزادم
جان آقام علی عفو کن الان همه را
کم نکن از سر ما مادری فاطمه را
هرچه شد مهرعلی را که ندادم زکفم
موقع نوکریم گم نشد اصلا هدفم
خاکم اما به روی دامن شاه نجفم
با هرآنکس که علی دوست نباشد طرفم!
با علی وعده گرفتم دم ایوان طلا
اربعین از نجف او بروم کرب و بلا
گریه هرشبه و ناله توام داریم
همه سال به دل شور محرم داریم
ما فقط یک شب سوم بخدا کم داریم
با رقیه شرف هردوجهان هم داریم
اوکه امروز خودش قبله حاجات شده
روی دوش عمویش گرم مناجات شده
روزی ازعرش خداوند نگین می افتد
زینت دوش عمو روی زمین می افتد
با لگدها ب یسارو به یمین می افتد
طفل با ضربه سیلی به یقین می افتد
گرچه امروز به دستش زر و زیور دارد
بعد یک ماه دگر غصه معجر دارد
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
#حسین_قربانچه
===========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
@shere_aeini
مونسی برمن نمانده بهتر از عمامه ام
راحتی اصلا ندارداین سر از عمامه ام
ازسرهرکوچه ای رفتم سرمن ریختند
جابه جا هرگزنشد خاکستر از عمامه ام
هرچه میگفتم مسلمانم مرامحکم زدند
میزبانی کرد اینجا منکر ازعمامه ام
غیراز اینکه دستمال گریه های من شود
برمیامد کاش کاردیگر از عمامه ام
عمه جان از آستین پاره بهتر پیشم است
درمی آید چندپاره معجر از عمامه ام
پیش چشمم به سکینه تهمت زشتی زدند
چه خجالت هاکشید این دختر از عمامه ام
از همان روزی که از ماروسری دزدیده اند
بهره بردم بین مردم کمتر از عمامه ام
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_سجاد #مجلس_یزید علیه لعنة
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
@shere_aeini
عاشق آن باشد که بر دام بلا تن میدهد
غصه زینب مرا آخر به کشتن میدهد
تابخواهی بر دو چشمم اشک روزی کرده است
این طلای ناب روزی چند معدن میدهد
سوز آن اشکی که زینب ریخته در کربلا
قوسی از جنس کمان برقد آهن می دهد
داغ تو خاکستر از من ساخته در روضهها
زلف تو آخر مرا بر باد اصلاً میدهد
دست پر خیری که داد انگشتری بر ساربان
پرچم اسلام را در دست یک زن میدهد
سربلندی سر ارباب روی نیزه اوست
کی نخی از معجرش را دست دشمن میدهد
جای گریه خون به پای نیزه دلدار ریخت
چوبه محمل به حکم عشق گردن میدهد
نیمی از او با حسین و نیم دیگریا حسین
این تعلق هست او را به دویدن میدهد
راهی بازار شد بازار حق شد گرمتر
دست این خانم شراب مرد افکن میدهد
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_حسن #مرثیه_امام_حسن_مجتبی
===========================
@Shere_aeini
وقتی میان کوچه سند پاره پاره شد
چشمان غصّه دار فلک پر ستاره شد
ناموس کبریا وسط کوچه های تنگ
محصور یک شقی صفتِ بدقواره شد
تهمت زد و به دختر طاها دروغ بست
داعیّه دارِ دین، پسرِ زشت کاره شد
گفتند، گفت زود سند را بده به من
گفتند، بعد از آن که ستم بی شماره شد
باپنجه وسعت فدکش راوجب گرفت
سیلی برای غصب فدک راه چاره شد
گفتند مست بود و صدایی نمی شنید
آنقدر زد که غنچه یاس اش عصاره شد
پا زد که بارِ شیشه ی او را بیفکند
اوّل نشد ولی چو لگد زد دوباره ، شد
چادر به پای مادر سادات گیر کرد
افتاد روی خاک و دلش پر شراره شد
گفتند یک طرف زده سیلی ولی حسن
پیگیرِ جستجوی دو تا گوشواره شد
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مدح_رسول_اکرم #مدح_امام_صادق
@shere_aeini
شب رفت و رفت بر تن عالم لباس صبح
روشن شد آسمان شب از انعکاس صبح
خیل ملک به حالت تعظیم دور اوست
اما به سوی هوست تمام هواس صبح
نامش همینکه معجزِ پروردگار شد
ایمن شد از وساوس خناس ناس صبح
از باغ ساوه بوی انار آمد و سپس
دریاچه اش به خاک نشست از هراس صبح
داردطلایِ بتکده ها زنگ می زند
از خواب می پرند همه با تماس صبح
دارد دوباره کار خدا سکه می شود
خورشید قلب ها پسر مکه می شود
تو آمدی و رحمت للعالمین شدی
خورشید اولین و مه آخرین شدی
در پیچ وتاب زلف تو یک خلق واله اند
با گیسوان ریخته حبل المتین شدی
از آن طرف تو را همه ساحر صدا زدند
از این طرف برای همانها امین شدی
تنها به خاطر پدر فاطمه شدن
در اعتکاف رفتی و چله نشین شدی
با خنده های فاطمه لبخند می زدی
باغصه های فاطمه زار و حزین شدی
گفتی حسین از من و من هستم از حسین
اول نفر تویی ولی از پنجمین شدی
لنگ است بی نگاه شماها کمیت من
قربان اهل بیت شما اهل بیت من
کعبه همینکه از بت عزّی زلال شد
بر روی گونهء تو مبدل به خال شد
اینگونه بود روی سیاه آبرو گرفت
اینگونه کعبه منبر بانگ بلال شد
بوی تو را اویس به شهر قرن کشید
گرچه براش دیدن رویت محال شد
شبهای وحی هم خود جبریل در حرا
بالش برای اشک شما دستمال شد
یادت که هست آن شب معراج هم علی
مشغول باغبانیِ آن سیب کال شد
دیدید خواستگار شده دختر از شما
گفتید در جواب که کی بهتر شما؟!
لب وا نمی کنند حکیمان بدون تو
مفهوم نیست یک خط قرآن بدون تو
وقتی بهشت خلق،همان خانهء شماست
سردرگمی است زندگی یک آن بدون تو
فردوس با تمام درختان و میوه هاش
می شد شبیه خاک بیابان بدون تو
یوسف اگر اسیر جمال شما نبود
دل را نکنده بود ز کنعان بدون تو
در بارگاه قدس علی هم که می رویم
مزه نمی دهد شب ایوان بدون تو
وقتی که مصحف تو همان مصحف علیست
اصلا" مزار تو نجف اشرف علیست
دینت علی،مرامت علی، دلبرت علی
روحت علی، توانت علی، پیکرت علی
فکرت علی، خیالت علی، باورت علی
جنت علی،قیامت علی، کوثرت علی
یارت علی، ولایت علی، یاورت علی
سرباز علی، مبارز علی ، لشگرت علی
شمشیر علی، تهمتن علی،ممتحن علی
حیدر علی، قلندر علی، صفدرت علی
باده علی، پیاله علی، میکده علی
ساقی علی، خُمِ مِی علی، ساغرت علی
مکه،مدینه،سامره و کربلا علی
صلِ علی محمد و صل علی علی
ناقابلند محضرتان احترام ها
ای مقصد تمام علیه السلام ها
ای میوهء رسیدهء خلقت رسول عشق
پخته شدند از جلوات تو خام ها
از جمع بیشمار هزاران پیامبر
بیرون زده ز صلب تو نسل امام ها
آنروز اگر علی سر دوشت نرفته بود
کس پی نبرده بود به اوج مقام ها
بوی شرارهء در و دیوار می دهد
خاکستری که می رسد از پشتِ بام ها
مزد رسالت تو مودّت به فاطمه است
لعنت به بی حیاییِ آن غاصبین پست
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
===============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
@shere_aeini
در پیش خواهر از برادر گفتن عشق است
پیش برادر هم ز خواهر گفتن عشق است
از دختر موسی بن جعفر گفتن عشق است
از شافع صحرای محشر گفتن عشق است
در ماتمش زهرا پریشان گریه کرده
سینه زنان ، شاه خراسان گریه کرده
زهراست اما پهلویش خنجر نخورده
دوشیزه مانده غصه ی همسر نخورده
پیشانی اش محکم به چوب در نخورده
یک مرتبه به یک حرامی بر نخورده
اما شبیه فاطمه خم راه رفته
این چند روز آخری کم راه رفته
با تازیانه پیکرش شد لاله گون ، نه!
با چوبه ی محمل سرش شد غرق خون ، نه!
خلخال را از پایش کسی کرده برون ، نه!
نامحرمی دیده قدش را تاکنون ، نه!
اینجا فقط دور و برش سادات بودند
جاروکشان محضرش سادات بودند
در شام بر اشک تو خندیدند زینب
پیش تو ، باسرنیزه رقصیدند زینب
کوچه به کوچه بر تو خندیدند زینب
آویزه از گوش تو دزدیدند زینب
اینجا به دستانم به غیر از گُل ندادند
اینجا مرا با نیزه هاشان هُل ندادند
سخت است اگرمرهم به چشم تر نباشد
درغربت وغم سایه ای برسر نباشد
ناموس حق باشد ولی معجر نباشد
سوز غریبی کمتر ازخنجر نباشد
تو بودی وچشمان هیز مردها وای
بی قیدی دستان آن ولگرد ها وای
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
@shere_aeini
از گوشه ی چشمی که بزرگی بنماید
ذهنم به نظر گوهر مضمون بسراید
اشک قلم از گوشهء چشمان ورق ریخت
تا جوهر این شعر ز خون جگر آید
نه مریم و نه آسیه،نه هاجر و حوا
در آنچه که زینب محکش خورد نپاید
مثل حسنین و علی و خویش و خدیجه است
جز فاطمه کس دختر اینگونه نزاید
جوشانده و می نیست که مستش شدم، این ظرف
آشی است که با دست خودش هم زده شاید
کی کار کویر است که از آب بگوید
زینب فقط آن است که ارباب بگوید
یک پارچه اشک است و مطّهرتر از این نیست
دیپاچه ی نور است و منوّرتر از این نیست
گفتند که دختر شده اما همه دیدند
شش سال دگر بانویِ مادرتر از این نیست
در کوفه همینکه به روی ناقه سخن گفت
دیدند در این معرکه حیدرتر از این نیست
دین را گره بر معجر خود زد همه جا برد
جز احمد مختار پیمبرتر از این نیست
در گوشه ی اقلیم قدمهای تو هستیم
جنت به خداوند قسم سرتر از این نیست
ما را ببر از ما که فقط مست تو باشیم
چون جام بلا منتظر دست تو باشیم
نامش سر هر میکده هر باده نشسته
مهرش به دلِ هرکسی افتاده نشسته
او آیت عظمایِ خدا روی زمین است
از اوج کمال است چنین ساده نشسته
ارباب شده ملتمس دست قنوتش
هر وقت که زینب سر سجاده نشسته
در گوشهء ویران نه که از پای فتاده
جان را وسط دشت بلا داده نشسته
در خمیه دعا کرده حسینش زده شمشیر
پشت سرِ هر شیر نری ماده نشسته
عالم شده زیر و زبر از سوزِ صدایش
لاحول ولا قوة الا به خدایش
با غصه کنار آمد و با درد مدارا
پرورده به چشمان خودش اشک و بکا را
چون عالمه ی غیر معلم شده باید
بنشیند و تفسیر کند حرف خدا را
بیدار شد از خواب خبر داد که دیشب
با دست خودش پس زده طوفان بلا را
خورشید عقب رفت و سحر ماند که زینب
با روسری اش وفق دهد شمس و ضحی را
ای حضرت مجذوب خدا جاذبهء رب
با یک نظرت بنده کن این سر به هوا را
سرباز سپاه تو شدم از کرم تو
هیهات کسی کج برود در حرم تو
لب باز کن از دل ولی از رنج خزان نه
فریاد کن از ظلم ولی از آه و فغان نه
ناله بزن ای شمر رها کن سر او را
اَخنس بزن اما نوک نی را به دهان نه
وقتی که نگهبان تو سرهای بریده است
رفتن وسط جمعیت خیره سران نه
با کعب نی افتاد به جان بدنت آه
خم کن کمرت را ولی از بار گران نه
گفتی بنویسند به پیشانی آفاق
سر تشنه بریدن بغل آب روان نه
ای آنکه رسیدی همه گفتند حسینی
چون پنج تن آل عبا نور دو عینی
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
==================================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
ویران شود آن کوچه که مادر زمین خورد
بین گذر با دیدههای تر زمین خورد
زهرا و حیدر آینه بودند هم را
زهرا زمین که خورد، پس حیدر زمین خورد
در سر وقار مرتضی را با خودش داشت
بد شد میان جمعیت با سر زمین خورد
اهل زنا که صحبت از دینِ خدا کرد
هم حُرمت محراب، هم منبر زمین خورد
میگفت اگر صدّیقهای، شاهد بیاور
چه طعنهها از مردم این سرزمین خورد
حوریّهای که با تلنگر لطمه میدید
با پا لگد که خورد محکمتر زمین خورد
هر جا پیمبر بوسهاش میزد کبود است
یعنی سفارشهای پیغمبر زمین خورد
طفلی حسن در کوچه خیلی دست و پا زد
تا پا شود مادر، ولی آخر زمین خورد
این رفتن و این آمدن، چه دردسر داشت
یک گوش سنگین شد، دو تا گوهر زمین خورد
خیلی دلش میخواست که زینب نفهمد
امّا نرسیده به پشت در زمین خورد
یک روز زیر دست و پا مادر زمین خورد
یک روز زیر دست و پا دختر زمین خورد
زهرا زمین که خورد، با معجر زمین خورد
زینب ولی، صد بار بیمعجر زمین خورد
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#فاطمیه
دردبود و دردبود و دردبود و دردبود
زیرچشمان زن من جای دست مرد بود
#حسین_قربانچه
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
یک چشم تو خواب و یکى بیدار مانده
بانوى خوبم, تا سحر بسیار مانده
زانو بغل کردم, شدم خیره به بستر
مثل کسى که بر سرش آوار مانده
قرآن بخوانم؟ هم تو هم من جان بگیریم؟
از فرصت دیدار یک مقدار مانده
با دستها دنبال مهر و جانمازى
سیلى که خوردى, چشمهایت تار مانده
انگار بدجور استخوانت جوش خورده
بعد از دو ماه, این دردِ بدکردار مانده
در شعله چادر سوخت, زهرا سوخت, در سوخت
امّا صحیح و سالم این مسمار مانده
از خانه تا مسجد, میان کوچه دیدم
خون تو روى کاگلِ دیوار مانده
قبل از نماز مغرب از بس سرفه کردى
دیگر از آن سجاده یک گلزار مانده
امشب که غسلت مى دهم, مى فهمم آخر
که زیر این چادر چقدر اسرار مانده !
نصف شبى دیدم حسن رفته به کوچه
دارد خودش را مى زند, غمبار مانده
یک کم بجاى نان به فکر بچه ها باش
در این مصیبت خانه, خیلى کار مانده
گفتى خودم باید حسینم را بشویم
چه حکمتى در پشت این اصرار مانده
موهاى زینب شانه خورد و شانه افتاد
شانه به موهاى حسین انگار مانده
یک روز برمى گردى و مى بینى آن روز
موهاى او در دست نیزه دار مانده
این قوم زن را مى زنند, آن هم چه راحت
در بین شان این رسمِ ناهنجار مانده
دو مرتبه ناموس من را مى زنند, آه
کوچه گذشت, اما سر بازار مانده
چادر نمازت را بده زینب که فردا
بى پوشیه در بین آن تالار مانده
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
آه از غمی که هست و ز غم پروری که نیست
ازسنگری که هست و ز هم سنگری که نیست
طفلان من به نان وغذا لب نمیزنند
گیرم که سفره پهن شده ،مادری که نیست
زینب نشسته اشک مرا پاک میکند
کوثر شده به جای همان کوثری که نیست
شستیم خون مانده به دیوار را ولی..
از خاطرم چگونه رَوَد آن دری که نیست؟
آه ای مغیره ، بد زن من را لگد زدی
حالا فقط علیست و آن همسری که نیست
من در اتاق سوم و هفتم گرفته ام
دراین محل برای توچشم تری که نیست
از من حسین قول زیارت گرفته است
ازدیدن تو آرزوی بهتری که نیست
وقتی تو و حسین نشستید در تنور
زینب نشسته چشم ب راه سری که نیست
یک روز داغ چادر خاکی مرا شکست
یک روز هم مصیبت آن معجری که نیست
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
#حسین_قربانچه
=======================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
میریزد از سراسر طوبای دین گله
از غش در وفای به عهد و مبادله
خاکی خمیده دست به پهلو رسیده از
راه پر از نشیب و فراز مجادله
او رفته بود تا فدکش را درآورد
از لای بایگانی اسنادباطله
جرثومهای که هیکل منحوس دیو داشت
گردن کشید تا که نماید مقابله
باخانمی که بار به همراه میکشید
با حضرت به شیشه ی زر دار ، حامله
رعدی رسید و برق ز چشمان او پرید
رویش دچار گشت به تغییر شاکله
راضی نشد به سیلی تنها و با لگد
انداخت در میان نفسهاش فاصله
درکوچهها رساندن مادر به خانه شد
بهر پسر بدل به معمای غائله
رکعت به رکعت است به منزل رسیدنش
انگار در رکوع و سجود است و نافله
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
=======================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
مظهر توحیدی و پنهان و پیدای منی
انتهای حاجتی اوج تقاضای منی
سائل دست بفرماهای امروز توام
اعتبار سربلندیهای فردای منی
آنچه تسکین میدهد جان مرا یا فاطمه است ساحل آرامش طوفان دریای منی
لیله القدری کسی هرگز نمیفهمد تو را
هرچه هم بالا بیایم باز بالای منی
در میان سجدهها بهتر تو را حس میکنم
بس که تو مثل خداوند تعالای منی
تو همین که رد شدی از کوچه تاریک شهر
با غبار چادرت انا هدینای منی
ازقنوت تو یهودی نیز سهمی میبرد
چه رسد من که پی حل معمای منی
مرد میخواهد که از آتش مرا بیرون کند
پس یقین دارم که در محشر تو آقای منی
مادری یعنی همین که من گنهکارم ولی
تو به فکر توبهای انگار تو جای منی
من همین که پیش تو باشم خیالم راحت است
خاطرم جمع است مشغول تماشای منی
در میان بسترت هم خانهدار حیدری
گرچه شد قدت خمیده باز طوبای منی
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
=======================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
خبر رسید که افتاد آن درِ سنگین
و رد شد از روی در چند پیکرِ سنگین
سر مبارک او سخت خورد بر دیوار..
نشست پشت در خانه با سرِ سنگین
چهل نفر همه با هم زدند زهرا را..
یگانه رفت به پیکار لشکرِ سنگین
شکوه حوریه ی مرتضی علی افتاد!
چگونه پا شود از جاش با پرِ سنگین؟!
غروب یازدهم هر چه کرد آن خواهر
تکان نخورد تن این برادر سنگین
رگ بریده بریده به ما خبر داده..
که هست قتل حسین کار خنجرِ سنگین!
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
#حسین_قربانچه
=======================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
این نخل کهنسال ثمر داشته روزی
منظومه ی او چند قمر داشته روزی
این مادر بی کس که سر قبر نشسته
در دامن خود چند پسر داشته روزی
دنبال سر فاطمه تا سر حد جانش
در بیت ولا سینه سپر داشته روزی
هم فضه هم أسما اگر او بود نبودند
این فاطمه از بسکه هنر داشته روزی
یک فاطمه این است و یک فاطمه آن است
آن هم ز همین کوچه گذر داشته روزی
در بین همین کوچه ی غم موقع برگشت
زهرای جوان درد کمر داشته روزی
جز خدمت اولاد علی مادر عباس
هیهات اگر میل دگر داشته روزی
از شدت اشک عطر گل یاس گرفته
در خانه ی خود روضه ی عباس گرفته
عباس نگو ماه شبم تار شد و رفت
در کرببلا حیدر کرار شد و رفت
این خوش قدوبالا شدنش دردسرش شد
ما بین دو صد تیر گرفتار شد و رفت
گفتند عمودی به سرش خورد و زمین خورد
گفتند که تیر سپری خار شد و رفت
شرمنده ام از روی رباب و علی اصغر
با هلهله ی حرمله بیدار شد و رفت
از خیمه ی زنها خبر آمد به مدینه
زینب دو سه جا راهی بازار شد و رفت
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
میخانه ی ما گرچه فرشی ساده دارد
قدرومقام اندازه ی سجاده دارد
اینجا متاعی که گران است اشک چشم است
اینجا سبویی که شکسته باده دارد
رَد میشدم ازکوی دلبر هاتفی گفت
باغی پر انگور آخر این جاده دارد
آن خانه ای که صاحبش مردکریم است
حتی برای گرگ هم قلاده دارد
روزی اگرآقاسفرباشدنباشد
عیبی ندارد خانه آقازاده دارد
آنکس که دل را از گِل حیدرسرشته
ماراگدایان علی اکبرنوشته
من عاشقم دربه در صحراشدن را
خاک قدوم اکبرلیلا شدن را
سِرِ ابی عبداللهی این بوده اما
باتوچشیده لذت بابا شدن را
ازمجتبی و مرتضی و مصطفی تو
ارثیه بردی خوش قدوبالا شدن را
توقبله بودی کعبه رادادی گرفتی
این فیض در شش گوشه پایین پاشدن را
شبهای شیرین مناجاتم گرفتم
ازپیچش موهای تو یلدا شدن را
نورجمالت درشب تاریکم ای ماه
بردأَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَم را به الله
بهترهمان که صورتت مستورباشد
تاچشم های شوم ازتو دور باشد
مثل ستون مسجدازسنگم بخواهی
درسنگها هم میشودانگورباشد
خورشیدی وبر روی نی منزل گرفتی
تامحمل عمه حجابش نورباشد
بعدازحسن توسفره داری درمدینه
پس سفره ممکن نیست جمع وجورباشد
یابن الحسن یابن الحسین آیینه ی توست
کاری بکن تا که گدامجبورباشد
پا بند سفره تاصف محشربماند
درنامه اش مهرعلی اکبر بماند
غرق کن امشب مرا در جام در می
بستند دوباره جامه ی احرام در می
وقتی طوافم در مَطاف کربلا شد
عیبی ندارد که شوم بدنام در می
شد قامت رعنای تو قدقامت دین
پس میشد کرببلا اسلام در می
تیروکمان مِی نیزه ها مِی سنگها مِی
چه پر مَشِقَت میگذاری گام در مِی
حرف عبا آمد حسین بن علی سوخت
پیغمبرش رادید سرانجام در مِی
حرف عبا آمدنمازی دست وپاکن
باخواهرم برگرد اذانت را به پاکن
بالابلندکربلا برگردعمه
بالاسرتو آمده با درد عمه
ازخیمه تامقتل برای دیدن تو
بالشگری جنگیده فرداً فرد عمه
افتادی و بعدازتوبابای حرم را
تنها خودش تاخیمه ها آوردعمه
پیغمبربین عبا پیچیده برخیز
افتاده بین لشگری نامردعمه
ازحنجرت خون لخته بیرون کردبابا
ازگوش خود خون لخته بیرون کردعمه
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
شمع حیات از گوشههای بسترش رفت
لب تشنه بود و آب و تاب از حنجرش رفت
پشت سرش رقاصه ها کل میکشیدند
هر بار اشک از گوشه چشم ترش رفت
نفرین به ام الفضل با آن خندههایش
هر بار با طعنه کنار همسرش رفت
دیوار و در میدید و لعنت میفرستاد
بر آنکه با هیزم سراغ مادرش رفت
از چهار سو مشتی کنیز او را کشیدند
با هلهله با رقص جسم اطهرش رفت
از تیزی این پله صورت در امان نیست
با کشمکش تا بام خانه پیکرش رفت
گرچه سه روز افتاد زیر نور خورشید
اما کنار او کبوتر با پرش رفت
وای از غریبی که میان یک بیابان
غارت که شد انگشت با انگشترش رفت
بازار ،کوچه ،مجلس می ، شام ،کوفه
از هر مسیری نیز رد شد خواهرش رفت
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini