eitaa logo
اشعار ناب آئینے
22.1هزار دنبال‌کننده
632 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini بیا که عبد مطیع خدا شدن خوب است شبی به خاطر او سر به را شدن خوب است تمام حرف همین است که گنه نکنیم ز آن چه نفس بخواهد جدا شدن خوب است شده به یک سحری صاف کن دل خود را به آیه های خدا با صفا شدن خوب است به دل حقیقت محبوب را تو پیدا کن ز عشق های مجازی رها شدن خوب است چرا به پیش خلائق تو خم کنی سر خود ؟ شبی مقابل دلدار تا شدن خوب است صدای اهل قبور است می رسد بر گوش که : آی بنده رفیق دعا شدن خوب است از این دو دیده به غیر از گنه نشد حاصل ببند چشم ، که اهل بکا شدن خوب است ببین که قافله ی عمر می رود از پیش مرو به خواب که دور از خطا شدن خوب است مگر که بخت کند رو ،طبیب را بینی به درد بندگی اش مبتلا شدن خوب است در این لیالی رحمت اگر خدا خواهد مسافر حرم کربلا شدن خوب است 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در عاشقی، تحمّلِ هجران به من رسید سرگشتگی به کوه و بیابان به من رسید کشتیِ دل، به نیل و فراتم به گِل نشست از دوری ات، دو دیده ی گریان به من رسید هر روز شعله های فراقِ تو گُر گرفت قلبِ کباب و سینه ی سوزان به من رسید دندان گرفته ام جگرم را که خون شده دردی که ره نداشت به درمان، به من رسید جانم اگر چه هدیه ی با ارزشی نبود شکر خدا نگاهِ سلیمان به من رسید باید فقط به سَر بزنم، چاره ای که نیست دستی که مانده دور زِ دامان، به من رسید گفتم که می رسی و دل آباد می کنی آخر چه کردم این دلِ ویران به من رسید آشفتگی به خاطر تو مَسلکِ من است من شاکرم که حالِ پریشان به من رسید قسمت شدند تا که مقاماتِ عالیه زوزه کشی به دَرگهِ سلطان به من رسید خون ها به خاک ریخت و سَرها به نیزه رفت تا اینکه ذکرِ نابِ "حسین جان" به من رسید 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
‌🏴 اشعار ________ @shere_aeini تا روز محشر پرچمت بالاست عباس مدیون کام خشک تو دریاست عباس گرچه به ظاهر مادرت امّ البنین است اما به باطن مادرت زهراست عباس پشت و پناه اهل بیتی یا اباالفضل دلگرم نامت زینب کبراست عباس یک رکن عاشورا اگر نام حسین است نام تو هم یک رکن عاشوراست عباس بر ارمنی ها هم کراماتت رسیده لطف و کریمی تو یک دنیاست عباس بابُ الحوائج منسبی شایسته ی توست محشر دخیلت دستهای ماست عباس شرمنده ی لبهای تو آب فرات است کی مثل تو هم تشنه! هم سقّاست؟ عباس اهل حرم در انتظار تو نشستند دیدند که در علقمه غوغاست عباس دیدند که با قدِّ خم برگشته مولا داغ غم تو از رخش گویاست عباس آمد حسین و خیمه ات را واژگون کرد یعنی که افتاده دگر از پاست عباس گفتا؛ از این پس من علمداری ندارم بی تو حسین فاطمه تنهاست, عباس گفتا به زینب؛ زیور از دستت دَرآور شام غریبان بی تو واویلاست عباس شش ماهه, لب تشنه, به آغوش رباب و لبهاش مثل خشکی صحراست عباس من با سکینه از تو و قولت چه گویم حال تو را از من اگر که خواست؟ عباس… 🔸شاعر: _____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini افتاده ای برای چه از پا؟ بلند شو خوردم زمین کنار تو, از جا بلند شو لشکر به قامت خم من خنده می کند شد علقمه محلِّ تماشا, بلند شو لب تشنه اصغرم دگر از حال رفته است گوید رباب؛ حضرت دریا بلند شو مادر فتاد روی زمین گفت: “یاعلی” تو هم به اسم اعظم بابا بلند شو یک جور می دهیم جواب سکینه را باشد… بیا به خیمه تو حالا… بلند شو… من قول می دهم که به رویت نیاورد که خالی است مشک تو سقّا, بلند شو اکنون که خوانده ای تو برادر حسین را خواهر بگو به زینب کبری, بلند شو امّ البنین نیامده, زهرا که آمده بی دست من, به خاطر زهرا بلند شو 🔸شاعر: _____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ___________ @shere_aeini ديگر رسيده قصه به آخر، جدا شدن سخت است خواهري ز برادر جدا شدن با دلهره كنون كه بغل مي كني مرا يعني فراق، با دل مضطر جدا شدن پنجاه سال صبح و شبم با تو سر شده آهسته رو زمان ز خواهر جدا شدن تو از مدينه ياد ز يحيي كني چرا؟ يعني رسيده است دم سر جدا شدن؟ بگذار تا گلوي تو را بوسه اي زنم حيف است حنجر تو به خنجر جدا شدن تو مي روي و غصه ي من مي شود شروع از دختران فاطمه معجر جدا شدن... پيش نگاه غمزده ي كودكان تو يكسر سر شهيد ز پيكر جدا شدن... از ما زنان بپرس زماني كه تنگ شد درد آور است النگو و زيور جدا شدن... 🔸شاعر: ________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 @shere_aeini بابا سلام گوشه ی ویران خوش آمدی در محفل غریب یتیمان خوش آمدی بابا سلام پس تو چرا دیر آمدی حالا که شد سه ساله ی تو پیر آمدی اول بیا تو رنگ تنم را نگاه کن این پاره پاره پیرهنم را نگاه کن قدری بکش تو ناز من نازدانه را تا سر کنم حدیث شب و تازیانه را قلبم ز دست فاصله ها تیر می کشد پایم ز درد آبله ها تیر می کشد با عمه پا به پای اسیران دویده ام دنبال قافله به بیابان دویده ام بر دامنم گذاشته عمه سر تو را شد نوبتم که بوسه زنم حنجر تو را چون صورت تو صورت من زخم خورده است اصلا تمام قامت من زخم خورده است چشم انتظار دختر تو شهر شام بود دیدم که سنگ دست زنان روی بام بود در زیر خاک و آتش شان سوخت گیسویم یکباره گر گرفت و بر افروخت گیسویم بابا نگو به عمه ... سرم درد می کند با او نگو ولی ... کمرم درد می کند من زینب توام به خدا زیور توام خیلی شبیه مادر غم پرور توام آبم مکن مپرس ز احوال موی من بگذر ... چرا نیامده با تو عموی من؟ ای از سفر رسیده ز رنج سفر بگو از روی نیزه رفتن و از چوب تر بگو خون می چکد هنوز چرا از روی لبت ای دخترت فدای رخ نا مرتبت در مجلسی که حرمت طفلان تو شکست می دیدمت ز گوشه ای دندان تو شکست دیدم چگونه بر سر تو چوب می زدند در پیش چشم خواهر تو چوب می زدند انگار روی چشم من آب مذاب ریخت وقتی به طشت روی سر تو شراب ریخت 🔸شاعر: __ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini شُهرتِ ماست، مُحِبّانِ اباعبدالله ریزه خواریم، سَرِ خوانِ اباعبدالله نظرِ فاطمه از روزِ اَزَل بر ما بود نامِ ما بوده به دیوانِ اباعبدالله اَشکِ ما از کَرمِ زینبِ او تأمین است تا که هَستیم پریشانِ اباعبدالله "یاعَلی" گفتم و دیدم که علی گفت؛ "حُسین" پدرش رفته به قُربانِ اباعبدالله قَلمِ عَفو کِشیدند به پَرونده ی ما تا نِشَستیم به اِیوانِ اباعبدالله دینِ ما را نَبی آوَرد و حُسین اِبقاء کرد زیر دِینیم و مسلمانِ اباعبدالله مَرگ حَقّ است، ولی در دلِ میدان خوب است کاش باشَم زِ شهیدانِ اباعبدالله مادرم لُقمه ی نانی که سَرِ سُفره گذاشت همه خوردیم به اِحسانِ اباعبدالله جُرعه آبِ خُنَکی خوردم و گُفتَم با اَشک به فَدای لَبِ عَطشانِ اباعبدالله رَفته بودم سَرِ بازار لِباسی بِخَرَم یادَم آمَد تَنِ عُریانِ اباعبدالله عِلَّتِ سوختنِ چوب دَر آتش این است؛ چوبها خورده به دَندانِ اباعبدالله آه از شامِ غریبان، که به صَحرا اُفتاد شُعله بَر دامَنِ طِفلانِ اباعبدالله 🔸شاعر: _______________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini کاش اِمشب بود قَدری گیسوانم بیشتر تا کُنَم‌ فَرشِ‌ مَسیرِ میهمانم بیشتر از سَرِ بازار یِک هِدیه بَرای دیدَنَت... ...می خَریدَم، بود اَگَر قَدری زَمانَم بیشتر این یَتیمی دَردِسرهای بَدی دارد پِدر من نمی خواهم دگر زِنده بمانم بیشتر اَهلِ ویرانه مَرا خِیلی تَحَمُّل کَرده اَند باعِثِ زَحمَت شُدَم، بَر عَمّه جانم بیشتر روز از گَرما مریضَم، تازه شَبها می شَوَد... ...دَر هَوای سَرد، دَردِ اُستُخوانم بیشتر چون نِمی خواهَم تو ناراحَت شَوی، ساکِت شُدَم! بینِ صُحبَت می شَوَد لُکنَت زَبانم بیشتر آن شَبِ غارَت هَمه دَر دود و آتَش سوختیم سوخت اَمّا موی من اَز خواهَرانم بیشتر صُبح تا حرفِ کَنیز آمَد وَسَط، اُفتاد زود... ...لَرزه بَر جانِ هَمه، اَمّا به جانم بیشتر بَر لَبِ تو بوسه زَد هَم سَنگ هَم نِیزه وَلی عُقده دارِ بوسه های خِیزَرانم بیشتر 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini  اَز اَشک های چَشمِ تو، زَمزَم دُرُست شُد اَز ناله های نیمه شَبَت، غَم دُرُست شُد با یاریِ مَلائِکه، دَر هِیئَتِ خُدا از چادُرِ سیاهِ تو پَرچَم دُرُست شُد اَوّل تو آفَریده شُدی، شَک نمی کُنَم زآن پیش تَر، که طَرحِ دوعالَم دُرُست شُد وَقتی به شِکلِ اِنسیه ی کامِلی شُدی اَز باقیِ گِلَت گِلِ ما هَم دُرُست شُد ما را، طَلایه دارِ غَمِ تو نِوِشته اَند اَز آن زَمان، که غُصّه و ماتَم دُرُست شُد اَز ما سُوال و، اَز تو جَوابی، گُلِ علی... ...تابوتِ لاغَرِ تو چِرا خَم دُرُست شُد؟! ما نوکَرِ حُسِینِ غَریبِ شُما شُدیم اَز فاطِمیّه ای که مُحَرَّم دُرُست شُد 🔸شاعر: ____ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini  شِکسته قامَتی اِی یارِ نیمه جانِ علی چه بی فُروغ شُدی، ماهِ آسمانِ علی مَرا به خاک نشانده، قَدِ هِلالیِ تو گِرِفته سوسوی چَشمانِ تو، تَوانِ علی نَفَس نَفَس زَنی و ذَرّه ذَرّه آب شَوی چه زود پیر شُدی، هَمسَرِ جَوانِ علی سه ماه شد، که سُخَن با عَلی نِمی گویی سه ماه شد، که نَدادی رُخَت نِشانِ علی هَمیشه بَستَرَت اَز بَرگهای لاله پُر اَست گُلِ خَزان زده ی سُرخِ بوستانِ علی کَسی سُراغِ تو را اَز عَلی نِمی گیرَد مَدینه، مَرگ کُند آرزو، به "جانِ علی" گِرِفته اَم زِ غریبی، دو زانویَم به بَغَل که تاب آوَرَد این داغِ بی کَرانِ علی؟ اَگَر چه بِینِ خُسوفی، هَنوز ماهِ مَنی بِتاب بَر مَن و بَر این سِتارگانِ علی بیا و این دَم آخَر، بَرای دِلخوشی ام بَخند تا که نَمُردَم، بِخَند جانِ علی 🔸شاعر: ____ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini  هَر کُجا نامِ تو بُردیم، فَقَط سوخته ایم سوختَن را، زِ سَراپای تو آموخته ایم غَزلی گَرم به یادِ نَفَسِ سوزانَت روز و شَب زِمزمه کَردیم، که دِلسوخته ایم گُفتَنی های تو را، هَرچه که می شُد گُفتیم رازها را، به دِلِ سوخته اَندوخته ایم هَرکُجا مَجلسِ غَمخوانیِ تو بَرپا بود خونِ دِل ریخته از دیده و اَفروخته ایم غَمِ پهلوی تو دَر سینه ی ما عُقده شُده چَشم را، بر فَرجِ مُنتَقِمَت دوخته ایم 🔸شاعر: ____ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini شروع عشق به نام خدا به نام شما من آفریده شدم تا شوم غلام شما هزار شکر نبوده هنوز روی سرم به غیر سایه ی لطف علی الدوام شما کبوتر دل من که نمی پرد همه جا از آن زمان که گرفتار شد به دام شما برای آنکه جنان را فقط نگاه کند نشسته است شب و روز روی بام شما خوشا به حال کسی که شده در این دنیا مسیر زندگی اش روشن از کلام شما شما تمامی دار و ندار من هستید تمام عمر همه اعتبار من هستید جهان به زیر قدوم تو خار می گردد نفس زنی همه عالم بهار می گردد برای عرض ارادت به محضرت، خورشید به سمت گنبد تو رهسپار می گردد یکی دو شب که نه ، هر شب به سامرا، مهتاب میان صحن تو مثل غبار می گردد اگر که تیغ دو ابروت می کشد ، جانم هزار بار به پایت نثار می گردد اگر به عشق تو مردم شما نخور غصه یک عاشقت کم از این صد هزار می گردد همیشه زنده بود هرکسی فدای تو شد و خوش به حالش اگر خاك سامرای تو شد دلم بهانه گرفته، بهانه ات هادی نشسته ام چو گدا پشت خانه ات هادی نگاه کن به خدا آب و نان نمی خواهم تمام حاجت من آستانه ات هادی بخوان تو جامعه را تنگ شد دلم امشب برای زمزمه ی عاشقانه ات هادی به عرش نقل محافل بیان مدح شماست و جبرئیل بخواند ترانه ات هادی تو آمدی که گرفتاری ام شروع شود شوم اسیر تو و آب و دانه ات هادی تو آمدی که بدانم جلال يعني چه ! تو آمدی که ببینم جمال يعني چه ! بگیر دست مرا تا به سامرا ببری بگیر دست مرا عرش کبریا ببری ببین که دور و بر من غریبه بسیار است بگیر دست مرا ، یار آشنا، ببری تو رهنمای منی ، تا نیامده شیطان بگیر دست مرا تا سوی خدا ببری همه یقین من این است راه حق آنجاست به هر کجا که دلت خواست تا مرا ببری به آن ضریح تو سوگند می دهم مولا مرا تو یک شب جمعه به کربلا ببری... که روضه خوان بشوم در حریم خون خدا : "میان آن همه لشكر ...حسين... وا...تنها..." 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini