#امام_علی #مدح_امام_علی
@shere_aeini
ماه هر شب تا سحر محو تماشای علیست
تازه در این خانه زهرا ماه شبهای علیست
چشم دنیا روشن از ماه جمال مرتضاست
چشم زهرا روشن از روی دلارای علیست
با شگفتیهای دنیای علی بیگانهایم
اینکه دنیا پیش او هیچ است دنیای علیست
بارها با اشک خود زخم علی را بسته است
گرمی این دستها تنها مداوای علیست
روز وانفساست محشر، شیعیان لاتحزنوا
این که محشر خاک پای اوست زهرای علیست
یاعلی امضا کند یا فاطمه فرقی که نیست
آخرش امضای زهرا عین امضای علیست
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
رخش چه صبح ملیحی لبش چه آب حیاتی
علی اکبرلیلاست به چه شاخه نباتی
بدون چشمه ی لعلش نبود در همه هستی
نه چشمه ای نه قناتی نه دجله ای نه فراتی
دمیده برسردنیا چه آفتاب بلندی
رسیده درشب لیلا چه ماه بابرکاتی
قدش چه سروبلندی چه گیسویی چه کمندی
چه مرتضی سکناتی چه مصطفی وجناتی
چه دلبری چه دلیری چه بی مثال و نظیری
چه یوسفی چه عزیزی چه ماورای صفاتی
حواس قافله رفته است در صدای اذانش
هلا چه حی علایی چه عجلوا بصلاتی
حسین با پسرش رد شدند از غزل من
پسر چه ماه جمیلی پدر چه باب نجاتی
چه روز ها که به لیلا گذشت ورفتی و می گفت
مضی الزمان وقلبی یقول انک آتی
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
________
#حضرت_عباس
@shere_aeini
گشود جانب دریا، نگاهِ شعلهورش را
همان نگاه که میسوخت از درون، جگرش را
به دور دست بیابان نگاه کرد، چگونه
گرفته بود عطش، خیمهخیمه، دور و برش را
و کوه، یعنی او ـ آنکه ارث برده به دوران ـ
غرور مادریاش را، صلابت پدرش را
کدام کوهگران راست، تاب بستن راهش؟
کدام جرأت یاغیست، سد کند گذرش را؟
کفی ز آب، فراروی خود گرفت و فروریخت
کسی ندید در آن لحظه، چشمهای ترش را
هنوز هم که هنوز، آب، مَهر حضرت زهرا
به صخره میزند از داغ دوری تو، سرش را
چه کردهای تو در این پهنهٔ فرات؟ که گویی
هنوز فاطمه فریاد میزند، پسرش را
گریست مشک به حالِ همایِ عشق، دمی که
عمودها به زمین ریختند، بال و پرش را
حسین بود، که با قامتی خمیده میآمد
شکسته بود غمِ بیبرادری، کمرش را
عمود خیمهٔ عباس را کشید، که یعنی:
ز دست داده دگر آن امیرِ نامورش را
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مدح_رسول_اکرم #مدح_امام_صادق
@shere_aeini
تو آمدی و در رحمت خدا وا بود
و غرق نور، زمین، بلکه آسمانها بود
بهار بود و ربیعش از آن جهت خواندند
که این سلالهای از شاخسار طوبی بود
در آسمانِ شب مکّه، قدسیان گفتند
خدا، ستارۀ احمد چقدر زیبا بود
گرفت نور تو جغرافیای عالم را
شب ولادت خورشیدِ عالمآرا بود
زمین زمین همه میسوخت در لهیب گناه
و ذات پاک تو از هر بدی مبرّا بود...
از آسمانها بوی فرشته میبارید
شگفت واقعهای در تمام دنیا بود
ألَم یَجِدکَ فقیراً خدات روزی داد
ألَم یَجِدکَ یَتیماً خدات مأوا بود...
نیافرید جهان را مگر به خاطر تو
اگر که خلقت، منظور حقتعالی بود
عبور کردی از آفاق و انفسِ عالم
از آن مسیر که مسدود بر مسیحا بود
همای سدرهنشینِ مقام أو أدنی!
به کُنهِ جاه تو اندیشه را کجا جا بود؟
برای نافله وقتی قیام میبستی
بهشت، گوشۀ سجادۀ تو پیدا بود
چه آیه میخواندی که حجابها میرفت
و قفلهای جهان پیش روی تو وا بود
بنازم این همه شوکت که عبد درگاهت
ولیّ ایزد منّان، علیّ أعلا بود...
ز مکّه رفتی و تاریخ هم دگرگون شد
اگر که هجرت آن روز یک معمّا بود
فدای این همه مهر و عطوفت و رحمت
که در دقایق آخر تو را غم ما بود
زبان الکن ما بسته است در مدحش
«خروش»! این همه یک قطره پیش دریا بود
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مدح_حضرت_زهرا
@shere_aeini
"خدا نوشت به اسم شما سپیدهدمان را
و آفرید به نام شما زمین و زمان را
نوشته بود خدا پیش از آفرینش دنیا
به مهر حضرت صدّیقه آبهای روان را
به قلب پاک شما ریخت چشمههای یقین را
ز کنه ذات شما دور ساخت حدس و گمان را...
همیشههای خداوند بودهاید از آن رو
که آفرید به پاس شما تمام جهان را...
اشارتیست به دست همیشه سبز شماها
بهارتان که ندیدهست رنگ و بوی خزان را...
به اسم اعظم زهرا گشودهاند رسولان
اگر به معجزهای قفل دردهای نهان را...
در این همیشه که غربت نشسته بر سر عالم
سپردهایم به دستانتان دل نگران را..."
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_هادی #مرثیه_امام_هادی
@shere_aeini
در دل نگذار این همه داغ علنی را
پنهان نکن از ما غم دور از وطنی را
این شعر مرا کشت، چه باید بنویسم
خورشید شب مکه و ماه مدنی را؟
تا کی به لبانت زدهای قفل نگفتن؟
صبر تو به هم ریخته دنیای دنی را
ای ماه دهم! پیش تو آوردهام امشب
در هالهای از بُهت، دلی سوختنی را
آنها که جگرسوختۀ سامره هستند
باید بشناسند گدایان غنی را
آنقدر دل سوختۀ پشت حصارت
خون کرد دل عبدالعظیم حسنی را
آنقدر که آتش شد و رِی سوخت برایت
آنقدر که خون کرد عقیق یمنی را
دشمن به خیال غلط خویش کشیدهست
دور و بر خورشید، شبی اهرمنی را
اما چه گمان برده که دادهست خدایت
مانند علی بازوی لشکرشکنی را
ای عطر دلآرای نماز شبت از دور
تا سامره آورده اویس قرنی را
واکن لب نورانی خود را و بیاموز
با جامعه در جامعه شیرینسخنی را
بگذار سهیم غم پنهان تو باشیم
نگذار به دل این همه داغ علنی را
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_سجاد #مدح_امام_سجاد
#اعیاد_شعبانیه
@shere_aeini
ناگهان پر میکشی دریا به دریا میروی
آه ای ابر کرامت تا کجاها میروی...
برنمیداری سرت را از بهشت سجدهگاه
کس نمیداند که هستی یا ز دنیا میروی
آنچنان لبریزی از شور مناجات و دعا
کز حضیض خاک تا اوج تماشا میروی...
یک صحیفه نور مینوشد دلم تا با توأم
من دلم میگیرد از این لحظهها تا میروی
صبر کن ای چشم بیدار تماشا لحظهای
آه... ما را هم ببر با خویش هرجا میروی..
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
=================================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
@shere_aeini
ماه هر شب تا سحر محو تماشای علیست
تازه در این خانه زهرا ماه شبهای علیست
چشم دنیا روشن از ماه جمال مرتضاست
چشم زهرا روشن از روی دلارای علیست
با شگفتیهای دنیای علی بیگانهایم
این که دنیا پیش او هیچ است دنیای علیست
بارها با اشک خود زخم علی را بسته است
گرمی این دستها تنها مداوای علیست
روز وانفساست محشر، شیعیان لاتحزنوا
این که محشر خاک پای اوست زهرای علیست
یاعلی امضا کند یا فاطمه فرقی که نیست
آخرش امضای زهرا عین امضای علیست
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
@shere_aeini
غمگین زمین، گرفته زمان، تیرهگون هواست
امروز روز گریه و امشب شب عزاست
تا خوشههای بغض، گل گریه میدهند
از تنگنای سینۀ ما نالهها رهاست
در سوگ آفتاب مدینه، به سوز و آه
با صاحبالزمان دل ما نیز همنواست
داغیست سینهسوز غم باقرالعلوم
گر خون بگریَد از غم او آسمان رواست...
هم وارث تمامی اوصاف حیدر است
هم مخزن تمامی اسرار مصطفاست
ذکرش امیدبخش دلِ هرچه ناامید
نامش شفادهندۀ هر درد بیدواست
ای روح آسمانی از این داغ جانگداز
فریاد خاک امشب تا عرش کبریاست
سوزی که قطره قطره تو را آب کرد و سوخت
این زهر نیست بلکه همان داغ کربلاست
ای جان ما فدای غم غربت بقیع
قبرت بقیع نیست که در سینههای ماست...
امشب هزار پنجره دل گریه میکنیم
با غربت بقیع، دل شیعه آشناست
شمعی به روی تربت پاک تو نیست... آه
اینجا مگر نه این که مزار امام ماست
تنها نه از غم تو مدینه عزا گرفت
در بارگاه قدس کنون محشری بهپاست
امشب «خروش»! آن نفس حق که تا سحر
دریای گریه را به خروش آورد کجاست؟
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_کاظم #مدح_امام_کاظم
@shere_aeini
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از «اَبوا» به روی خلق، باب دیگری...
بال وا كن لحظهای در زیر باران شهود
از فراز عرش میبارد سحاب دیگری
بوی پیراهن شنیدم، دیده بستم تا مگر
یوسف شعرم ببیند باز خواب دیگری
ای غزل! امشب به دریای مدیحش دل بزن
دارد این امواج، گوهرهای ناب دیگری
ما خدا را در جمال چارده تن دیدهایم
خواندهام این حرفها را در كتاب دیگری
جمله از شهر و دیار و آب و خاكی دیگرند
این یكی هم میرسد از خاك و آب دیگری
بوی احمد، بوی زهرا، بوی حیدر، بوی عشق
بشنوید از این چمن، عطر گلاب دیگری
حضرت خورشید هفتم، آن كه چشم روزگار
با وجود او ندارد انتخاب دیگری
شك ندارم جبرئیل امشب برای عرشیان
وصف او را میكند با آب و تاب دیگری
ماه كی بعد از نگاهش آفتابی میشود؟
میرود از شرم، شبها در حجاب دیگری
شش كتابش را خدا آورد و امشب هم گشود
از كتاب معرفت، فصلالخطاب دیگری
یا نمیداند بلندای مقامش تا كجاست
یا ندارد منكرش حرف حساب دیگری...
یا بگو باب الحوائج یا بگو باب المراد
نام او حیف است بردن با خطاب دیگری
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
==============================
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟
گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتند
تنها به این بسنده نکردند شامیان
پا را از این که بود فراتر گذاشتند...
بگذار عمۀ تو بگوید که بر دلش
یک روز داغ چند برادر گذاشتند؟
آن آتشی که سوخت درِ خانۀ علی
بر جان لالههای پیمبر گذاشتند
دستان کوچک تو به پهلوست، پیش از این
این درد را به پهلوی مادر گذاشتند
ای دختر سه ساله تو هم مثل مادری
این ارث را برای تو دختر گذاشتند
داغ تو ابرهای جهان را بهانه داد
داغی که تا سپیدۀ محشر گذاشتند
آن شب فرشتهها همه از عرش آمدند
بر زانوان کوچک تو سر گذاشتند...
سهم تو گریه بود و همین گریههای تو
چشمان شهرهای مرا تر گذاشتند
از انتقام گفتم و شعرم تمام شد
این فصل را به نوبت دیگر گذاشتند
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی #قصیده
@shere_aeini
ایوان تو برده است دل شاه و گدا را
حیران تو کرده است خدا آینه ها را
ایوان نجف سر در ایوان بهشت است
یعنی به علی داده خدا عرش عُلا را
هستند گدای تو شریفاً و وضیعاً
هستند غلام تو صغاراً وکباراً
قَدهامَتِ الاوهام ، و قد ذلت الاقدام
هرکس به نجف آمده دیده است خدا را
عیسی که نشسته است به امّید شفایی
موسی که شکسته است در این طور عصا را
تا نام علی را پدرم خواند به گوشم
دادم به هوای تو دل بی سر و پا را
عمری است گواهند طپش های دل من
با یاد تو پرپر زدم ایوان طلا را
انگار هوای نجف افتاده به جانش
پاییده ام امشب دو سه تا کوچه صبا را
ما بی حرمت آه کشیدیم ، نسیما !
بردار و ببرسمت نجف این همه ... هاآآآآآآآ را
امشب به سرم زد که مدیح تو بگویم
با آن که ندارم جگر مدح و ثنا را
تا آن که مدد از تو گرفتم که قلم ریخت
در گوش من این زمزمه ی روح فزا را
قربان حبیبی که به یک گوشه ی چشمش
دیوانه ی خود کرده تمام عقلا را
قربان نگاری که ازاو زودتر از ما
جبریل خریده است به جان درد وبلا را
قربان طبیبی که به یُمن نفس او
هرکس که رسیده است گرفته است شفا را
قربان امیری که سرخوان قناعت
با نان جُوی ساخته لیلاً و نهارا
ً
قربان غریبی که به تاریکی شب ها
بردوش کشیده است غذای فقرا را
ناز قد و بالاش ، که تاصبح قیامت
خم کرده رکوعش قد محراب دعا را
با شهد بیانی به گوارایی کوثر
کرده است اسیر لب خود آب بقارا
دور و برِ هردانه ی انگور ضریحش
عالم همه مست اند " وَ ماهُم بِسُکاری "
ساقی که علی باشد یعنی به نگاهی
درجام جهان ریخته انوار هُدی را
یارب به تو سوگند مبادا که بگیری
ازخاک سرِکوچه ی حیدرسر ما را
"طوبی لَکَ" ای مهر ولایت که درآفاق
حکم تو گرفته است همه ارض و سما را
تا سایه ی خورشید نجف برسرم افتاد
ای ماه سمرقند نداری تو بخارا !
گر پاک نسوزم سراین عشق علی جان
"مَن ماتَ عَلی حُبّ" تو آید به چه کارا؟
فانی نشوم در تو اگر باچه کنم طیّ
این پیچ و خم تیره ی دالان بقا را؟
درویشم و بردوشم کشکول گدایی است
چندی است که آتش زده ام رخت ریا را
با سوز غم عشق تو مرهم نستانم
با درد تو انداخته ام دور دوا را
بگذار نمازم را سمت تو بخوانم
برهم نزن ای قبله ی من قبله نما را
تامعنی "الله صَمد" را بشناسی
کافی است ببوسی در این صحن و سرا را
تا دوستی اش اصل نماز است ، مؤذن
بی نام علی نعره نزن "حَیّ علی" را
احرام نبندید ، بمانید و نگیرید
بی سعی و صفای حرمش راه مِنا را
توحید علی را احدی درک نکرده است
چشمان علی جور دگر دیده خدارا
والله که هرکس ز علی روی بتابد
یک مرتبه هم سجده نکرده است خدا را
او بود که در خانه ی توحید فرو ریخت
بر خاک مذلّت هُبل و لات و عُزی را
او بود که برداشت چو کاهی درخیبر
او بود که آورد به قاموس فَتی را
حیثیّت ما درعدم ماست وگرنه
درحضرت خورشید چه قدری است سُها را ؟
سرها همه افتاد و سپرها همه افتاد
تاتیغ تو چرخید یمیناً و یساراً
اعناق صنادید عرب را توشکستی
بازوی تو آموخت به شمشیر غَزا را
از هیبت نام تو بلرزد دل هستی
تا از کمرت باز کنی تیغ دوتا را
برگشت به ایمای توخورشید به مشرق
پلک تو به هم ریخت قدررا و قضا را
روباه چه سنجد که برد دست به شمشیر
مرحب چه شناسد جگرشیرخدا را
والله که در معرکه ها حیدر کرّار
اندازه ی یک پلک ندیده است قفا را
حدّ تو به هم ریخته اعصاب قلم را
شآن تو بریده است زبان شعرا را
تا هست به فرمان تو مِنهاج بلاغت
باید که ببندند دکان فصحا را
ما هرچه که گفتیم علی برتر ازآن است
مانده است قلم مدح امیرالامرا را
غیر از اَحَد و احمد ما فوق علی نیست
گشتیم "عَلی فَوق ، ومَن تَحتَ ثَری را
کفراست بگویید که غالی شده ام من
بربنده ی حیدر نزن این تهمت ها را
این ها رشحاتی است که وام از توگرفتم
ورنه چه کسی داده به من طبع رسا را
گر مست و غزل خوان ولای تو نبودم
درمن چه کسی ریخته این شور و نوا را
ما بی تو چه داریم به جز رویِ سیاهی
ما با تو نداریم غم روز جزا را
ازعشق تو عمری است که درجوش و خروشم
بگذار بمانم به همین حال خدا را
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini