eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.6هزار دنبال‌کننده
629 عکس
11 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini در کنارت می شود احساس بوی کربلا در تو پنهان ست اسرار مگوی کربلا هر کسی پابوسیَت آمد به تهران،باطنن راه خود را کج نموده او به سوی کربلا صحن زیبایَت به لطف روضه های بی ریا آبرویی کسب کرد از آبروی کربلا هر کسی از آب سقا خانه هایَت می خورد ناگزیراً می کند یاد عموی کربلا اهل ری از برکت دست شما نوشیده اند باده ی ناب نجف را از سبوی کربلا زندگیَت یاد داده بر تمام عاشقان راه انسان ساختن با خلق و خوی کربلا 🔸شاعر : __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini روی جسمَش نیزه وتیر و سِنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر،باچَکمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لَگَد های سَنان تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سَر، کار آسانی نبود از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود بارش ظلمت بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود 🔸شاعر: ______________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini حمله کردند سمت خانه ی وحی غاصبانی که خیره سر بودند تک و تنهاست پشت در مادر ولی آن سو «چهل نفر» بودند نا نجیبی به شعله دامن زد سَخت سرگرمِ هَتکِ حُرمَت شد بی حیا با لَگَد به دَر می زد میخِ دَر سُرخ از خجالت شد روضه را باز تر نباید خواند «دست بسته ست» حیدر کرار تلخیِ خاطراتِ آتش را هر "نفس" تازه می کند مسمار تاوَلِ دست های او می سوخت دردِ پهلو زیاد تر شده بود زینب از حال رفت…وقتی دید مادرش دست بَر کَمر شده بود شانه می زد به موی سوخته اش ولی انگار نا امید شده باورش هم نمی‌شود زینب گیسوی مادرش "سفید" شده بازویش باز هم وَرَم کرده مرهم درد پهلوی او چیست!؟ حرف های علی نشان می داد دلخور از «رو گرفتن» او نیست تار می دید خانه را می گفت: نکند! باز! آتش آوردند!؟ اشک می ریخت در غم محسن آخر آن ها چقدر نامردند... 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini پروانه سوخت،روی زمین پیچ وتاب خورد مسمار روی بال و پرش با شتاب خورد او بار شیشه داشت و گفتا امان دهید اما به پهلویَش لَگَدی در جواب خورد سیلی اگر چه پیش نگاه علی نَخورد بر بازویَش غَلاف ولی بی حساب خورد تنها میان شعله دِفاع از علی نَکرد زهرا تَمام عمر غمِ بوتراب خورد نامرد بود ثانی و بعد از شرارتَش با قُنفذ و مُغیره نِشَست و شَراب خورد هر چند در سَقیفه بنایش نَهاده شد از برکه ی غدیر خُم این کینه آب خورد 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini روی جسمَش نیزه وتیر و سِنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر،باچَکمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لَگَد های سَنان تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سَر، کار آسانی نبود از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود بارش ظلمت بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود 🔸شاعر: ______________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت موی او را دوباره شانه کند باید انگار جای بازوی خود مادرش شانه را بهانه کند زینب از دست های لرزانش خوب فهمید هُرم آتش را مادرش زیر لب چنین می گفت با تو هم اینچنین زمانه کند اشک ها شان برای هم زیباست کربلا و مدینه ای بر پاست زینب افتاده است یاد غلاف مادرش یاد تازیانه کند آن زمانی که دید آتش را آستین در دهان گذاشت ولی خوب فهمید روز عاشورا خیمه ها را عدو نشانه کند درب آتش گرفته سویی بود روی دیوار جای خون مانده با وجود هجوم خاکستر خانه را او چگونه خانه کند حرف های علی و زهرا هم خود چنان روضه ایست مکشوفه آن زمانی که فاطمه می گفت تشیعش را علی شبانه کند 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini چشمی که از داغ عزایش هر سحر تر نیست لایق برای دیدنش فردای محشر نیست زندان، عقول ناقص مستان قدرت بود زندان مکانی هست که موسی بن جعفر نیست حتی زن بدکاره هم ایمان به او آورد تا صورتش را دید، فهمید او ستمگر نیست زنجیر ها با شوق جسمش را بغل کردند آنقدر که جایی برای بوسه دیگر نیست از روزه هایش، «روضه» ی شلاق بدتر بود از دردهایش، ضعف جسمانیش بهتر نیست خورشید را بر تخته ای کوتاه می بردند تابوت اودست کم از شمشیر و خنجر نیست در روز عاشورا برای اشک ثارالله قطعا دلیلی بهتر از لبخند اصغر نیست در آن هیاهو یک مسیحی گفت: ای مردم! این جسم خونین جسم فرزند پیمبر نیست؟! اسلام را در روز روشن زیر پا بردند شاید گُمان کردند در گودال مادر نیست زینب نگاهی کرد سوی علقمه وقتی می خواست در محمل رَوَد؛ اما برادر نیست 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini روی جسمَش نیزه وتیر و سِنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر،باچَکمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لَگَد های سَنان تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سَر، کار آسانی نبود از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود بارش ظلمت بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود 🔸شاعر: __________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini روی جسمَش نیزه وتیر و سِنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر،باچَکمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لَگَد های سَنان تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سَر، کار آسانی نبود از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود بارش ظلمت بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود 🔸شاعر: __________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در کنارت می شود احساس بوی کربلا در تو پنهان ست آن سرّ مگوی کربلا هر کسی پابوسیَت آمد به تهران،باطنن راه خود را کج نموده او به سوی کربلا صحن زیبایَت به لطف روضه های بی ریا آبرویی کسب کرد از آبروی کربلا هر کسی از آب سقا خانه هایَت می خورد ناگزیراً می کند یاد عموی کربلا اهل ری از برکت دست شما نوشیده اند باده ی ناب نجف را از سبوی کربلا زندگیَت یاد داده بر تمام عاشقان راه انسان ساختن با خلق و خوی کربلا 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini میان سینه اش وقتی خدا نور یقین انداخت علوم مذهب حق را درون جان دین انداخت رئیس مذهب ما را به زور از خانه می بردند نگاهی او غریبانه به درب آتشین انداخت کسی که آیه قرآنِ بی معصوم از بَر بود عبا را از روی تفسیر آیات مبین انداخت مگر نور امامت را ندید از چشم های او چرا از روی بغض عمامه اش را بر زمین انداخت؟؟ کسی که در میان کوچه و بازار او را بُرد عجب زخم عمیقی بر دل روح الامین انداخت در آن وقتی که شد مسمومِ زهر کین، به زعم من خدا شالِ سیاهی بر روی عرش برین انداخت برای داغ جان سوزش که قاصر هستم از وصفش خدا حُزن عجیبی در قلوب مومنین انداخت 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini روی جسمَش نیزه وتیر و سِنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر،باچَکمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لَگَد های سَنان تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سَر، کار آسانی نبود از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود بارش ظلمت بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود 🔸شاعر: __________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هُول و هَراس روز حساب از سرش گذشت هر زاهدی که فِکرِ ثواب از سرش گذشت هر کس چشید عشق تو را آبرو گرفت هرکس چشید عشق تو آب از سرش گذشت میثم فقط به جرم علی دوست بودنش تا پای دار رفت و طناب از سرش گذشت جان ها فدای" موضِعُ الاِصبَعین" در ضریح بیچاره آنکه تیغ عتاب از سرش گذشت هر کس مدد گرفت ز دریای لطف تو با یک اراده موج عذاب از سرش گذشت انگور بر ضریح تو را هر کسی که دید فکر و خیال باده ی ناب از سرش گذشت مولا کریم بود و چنان باده ریخت که سرریز کرد جام و شراب از سرش گذشت 🔸شاعر: _____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ___________ @shere_aeini شُده از تیر و نیزه مالامال پادشاهی که سَخت شُد پامال تبلِ شادی زدند تا افتاد از رویِ اسب، خسته و بی حال شمر خندید و بی محلی کرد "اَلعَطَشْ" هَر چه گُفت در گودال خنجر کُند او نمی برید روی سینه نشست آن قتّال دست و پا زد حسین مانند مرغ بسمل، بدون پر، بی بال با وجود هزار و نهصد زخم نیست دیگر نیاز به غسّال ساربان از عقیق او نگذشت در شلوغی غارت اموال از تن بی سرش چرا دیگر؟! سنگ ها می کنند استقبال مادرش آمد و چه سخت گذشت ماجرای تنش به این منوال یادم آمد "غروب فرشچیان" ذوالجناح آمدست خونین یال چادر خیمه ها در آتش سوخت چادر خواهرش ... زبانم لال بود در دست عده ای نامرد گوشواره، النگو و خلخال سنگ ها خورد روی نیزه حسین رفت زینب ز داغ او از حال داد فتوا شریح، قاضی شهر شمر را بر قبولی اعمال ... 🔸شاعر: ________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ___________ @shere_aeini کاش بشه دوباره بر گردی حسین با همه خدافظی کردی حسین بعد تو عقیله آواره میشه غیر تو نمونده هیچ مردی حسین چرا تو معرض تحقیر افتادی؟ زیر نیزه ها و شمشیر افتادی باید این رو بپذیری که حسین بد جوری تو قتلگاه گیر افتادی به تو اول خنجری از پشت زدن خیلی بد به صورت تو مشت زدن ی نفر کمک نکرد به تو ولی همشون تو رو به قصد کشت زدن تشنه کشته شمر تو رو باخنجری خیمه ها سوخته نمونده معجری ای سر نیزه نشین خبر داری !؟ سهم دخترات شده دربه دری جای پای شمر رو پیکر تو موند روی شاخه ی درخت سر تو موند همه وقتی رفتن از تو قتلگاه کنار تن تو مادر تو موند گریه ی اهل حرم رو در آورد روی نِی سَرِ علی اصغر آورد خدا لعنت کنه شمرو بین را با فروختن سرت نون در آورد تو مسیر شِکسته شُد حُرمت تو اکثر سنگا شدن قسمت تو راهب مسیح سرت رو شُست ولی جای چاقو مونده رو صورت تو خیلی صورتت برافروخته بابا خیزران لب تو رو دوخته بابا تنور خولی مگه خاموش نبود پس چرا موهات دیگه سوخته بابا 🔸شاعر: ________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini کمانِ ابرویِ دلبر، شکار می خواهد ذبیح می طلبد؛ جان نثار می خواهد مجال عرضه ی بی دست و پایی ما نیست شراب عشق علی کُهنه کار می خواهد رسیده سائل و از او نگین طَلب کرده رسیده میثم تمار و دار می خواهد علی معلم تدریس «قاب قوسین» است فقیرِ کاهلی از او "انار" می خواهد!؟... شکوهِ پرچمِ ایوان طلای او از باد نوای هوهوی بی اختیار می خواهد چه ظلم ها که بر او روزگار آورده چه صبرها که از او روزگار می خواهد علی کسی ست که "مرحب" مقابلش از ترس به تنگ آمده، راه فرار می خواهد نخواست دشمن او والی ولایت را نخواست آن چه که پروردگار می خواهد علیست نام خدا در شناسنامه ی عشق مرا ببخش! دلم گَه گُدار می خواهد - - که جای کعبه به صحن نجف کنم سجده جنون بندگی ام، سنگسار می خواهد قسم به لوح و قلم هر بلند بالایی ز خاک پای علی اعتبار می خواهد شبیهِ کاه رسیده اُحد مقابل او برای کوه شدن، اقتدار می خواهد چهار فصل دلم را خدا به لطف علی بهار خواسته است و بهار می خواهد خیال خال علی خواب مَخمَلی را بُرد که این معادله، شب زنده دار می خواهد به کوه کندن فرهاد غبطه خواهم خورد که شهد عشق علی پشتکار می خواهد فقیر و خسته و درمانده و پریشانم چه عاشقانه مرا زلف یار می خواهد تمام هستی خود را که باختم، گفتم: چه چیز دیگری از من قمار می خواهد؟! ... اگر که پاسخ من را به تیغ هم بدهد ببوسم آن چه لب "ذوالفقار" می خواهد چه عیب اگر که به انگور دست ما نرسید امیر، عاشق خود را خمار می خواهد ادامه دادن این شعر کار شاعر نیست حِسان و حِمیَری و شهریار می خواهد شبیه حضرت آدم همیشه عاشق او کنار صحن و سرایش مزار می خواهد دعای آخر عشاق او فقط فرج است ظهور صاحب مان، انتظار می خواهد ... 🔸شاعر: ________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini نگاه مهربان شاه چرخید و به سائل خورد همین که روی دیوار اتاق من شمایل خورد نباید غافل از ذکر علی مولا مدد باشیم که آدم سیب را وقتی شد از این ذکر غافل خورد علی بی دغدغه از مرز های عرش رد می شد !!! همان مرزی که جبرائیل هم حتی به مشکل خورد به شأن خطبه ی بی نقطه اش قرآن ثنا گو بود که اطراف ضریحش آیه ی پنج مُزَمِل خورد برای عُروه و کافی دو جامی الغدیرش ریخت و جامی هم ز مدح مرتضی شرح «وَسائل» خورد برای ما که مخموریم سلمان جرعه ای آورد خوشامستی که درپای ضریحش جام کامل خورد علی عادل ترین مولا ی عالم بود و آخر هم به اویک ضربه قاتل زد،از اویک ضربه قاتل خورد غریبی ارث اولاد علی بود و یقین دارم حسن در فکر مادر بود وقتی که هلاهل خورد... 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تا که این شور را شعور کنم میروم از نجف عبور کنم لحظه ای از زمین جدا بشوم آسمان را کمی مرور کنم از سلیمان اجازه می گیرم که خودم را شبیه مور کنم گریه ها کرده ام برایش تا شعر را غرق در سرور کنم من که از شوق مَنْ یَمُتْ یَرَنی زندگی با خیال گور کنم آنقدر میزنم صدایش تا خلوتم را پر از «حضور» کنم گفته‌ام «اوریا» که مدحش را گاهی اوقات از زبور کنم حرفی از معجزات او بزنم یادی از نور کوه طور کنم شرحی از دردهای او بدهم تا که ایوب را صبور کنم دل و جان شستشو دهم با اشک قلب را شیشه ی بلور کنم با عنایات او وجودم را خالی از هرچه غیر نور کنم "مست مست از شراب لم یزلی سرخوشم سرخوش از ولای علی" تشنه ام تشنه ی شراب توام من خرابم اگر خراب توام مایه ی افتخار من هستی گرچه من مایه ی عذاب توام با همه جز تو بی حساب شدم به امیدی که در حساب توام باز هم می دهم سلام به تو باز هم سر خوش از جواب توام از ازل تو ابوتراب منی تا ابد ذره ای تراب توام خطبه های توخط به خط اعجاز عاجزم عاجز از خطاب توام واژه ای دست پا شکسته ام خط خطی هایی از کتاب توام "مست مست از شراب لم یزلی سرخوشم سرخوش از ولای علی" نه فقط شاه و سرور است علی نور خورشید محشر است علی من نمی گویم او خداست ولی با چه چیزی برابر است علی عشق از روز اول است علی عشق تا روز آخر است علی فاتح جنگ خندق است علی فاتح جنگ خیبر است علی در حقیقت علی ست پیغمبر در حقیقت پیمبر است علی نام او مست می کند مارا ساقی حوض کوثر است علی "مست مست از شراب لم یزلی سرخوشم سرخوش از ولای علی" آفرینش گدای ثروت او پادشاهان غلام همت او تربت کربلا شفاست ولی مستی ماست دست تربت او کُشته های بدون زخم نبرد چشمه ای از شکوه قدرت او روز مشغول کار و شب بیدار چه زمانی ست استراحت او ؟؟ گِل بد بو کجا و ...نور خدا طینت ما کجا و ...طینت او همه عالم گواه ذلت ما همه عالم گواه عزت او بار ما مانده بود روی زمین جور ما را کشید رأفت او عاشق از حرف لغو بیزار است همه جا می کنیم صحبت او در دو عالم فقیر نیست کسی که خریده کمی محبت او تا نجف می رویم قبل از مرگ که مبادا دهیم زحمت او "مست مست از شراب لم یزلی سرخوشم سرخوش از ولای علی" عاشقانش فراتر از عددند ازلی بوده والی العبد ند تا نجف پا برهنه می آیند مست ها راه خویش را بلدند ذره ها در کنار ایوانش بی قرار اند و تشنه ی مددند عارفان غرق در خیال وصال عالمان نیز طالب خردند عاشقان مست جام کوثر او زاهدان هم به فکر خوب و بدند به الست و به ربکم سوگند عده ای امتحان نداده ردند وحده لا اله الا هو اهل این خانواده هم احدند او اگر شمع آستان باشد همه پروانه اند در صددند "مست مست از شراب لم یزلی سرخوشم سرخوش از ولای علی" در نجف ذکر باد،هوست فقط شرح اذکار موبه موست فقط خواهش مست های ایوانش قطره ای باده از سبوست فقط گرچه آب از سرم گذشته ولی درد من درد آبروست فقط اشک های مرا زیاد کنید که طهارت درین وضوست فقط گوش گوش است وقف او باشد حرف خوب است حرف دوست فقط کی! ازین عشق می شویم آگاه جان که در گودی گلوست فقط عشقانه ترین غزل هایم درخورجایگاه اوست فقط "مست مست از شراب لم یزلی سرخوشم سر خوش از ولای علی" 🔸شاعر : _______________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini حمله بعد از قَتل پیغمبر نباشد بهتر است سوختن را دَر اگر از بَر نباشد بهتر است در میان شعله آهن می شود مثل مُذاب پس اگر مسمار رویِ دَر نباشد بهتر است یا زمانی که شِکَسته می شود دَر بالَگد دَر میان شُعله ها مادر نباشد بهتر است مرتضی مَشغول قرآن جمع کردن بود، پس زیرِ دَر آیاتی از کوثر نباشد بهتر است کافران را چادُر زهرا مسلمان می کند زیر دست و پا اگر معجر نباشد بهتر است در نگاه رَهگُذر ها و اهالی محل دست بَسته فاتح خیبر نباشد بهتر است این برای مجلسِ ختم پدر زیبنده نیست دختر غمدیده در بستر نباشد بهتر است از غمِ رویِ کَبود و بازویش دِق می کند وقتِ غسلِ فاطمه حیدر نباشد بهتر است ** انتهای روضه ی او شعر در گودال رفت روی حنجر خنجر لب پَر نباشد بهتر است کاش وقت ذبح در گودالِ خون، مادر نبود پیش اسماعیل اگر هاجر نباشد بهتر است... 🔸شاعر: ____ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در یک کلام، سوره ی زلزال و عنکبوت فرموده: بی ولایت او می کنی سقوط لبخند اوست علت سر سبزی شمال اخم علیست علت سوزِ کویر لوت علّامه های دهر گرفتند سال ها بعد از شنیدن سُخنش روزه ی سکوت خود را زمان خاکسپاری خود رساند جبرییل دید و گفت: به او "حی لایموت" مشغولِ پخش کردن رزق ملائک است وقتی ز قاب قوس خدا می کُند هبوط شیرین شدند بعد قبول ولایتش حتی انار و انبه و انگور و موز و توت یوسف مدد گرفت ازو در درون چاه یونس مدد گرفت ازو در درون حوت قنبر، عبای پشمی او را تکان مده بندیم روی دامن آن شاه ما به فوت همراه  با  ولایت او  می شود قبول تکبیر،حمد و سوره،رکوع،سجده و قنوت آه ای زبیر پشت به نان علی مَکن آن سفره های چرم چه دارند !؟زَغنبوت... یادش بخیر سر به بیابان گذاشتیم راهی شدیم سمت نجف از مسیر کوت روزی که می رویم  ازین دشت ماه خیز روزی که می زنیم به پای غمش فُلوت اُمید بسته ایم بگوید به ما أجل در ساق عرش جلوه ی مولاست رو به روت.... 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini عیسی مسیح گشت و به موسی عصا رسید یوسف در عمق چاه به جاه و بها رسید نوح نبی به نوحه ی کرببلا رسید ایوب هم به صبر در عمق بلا رسید این خیر ها به دست تو بر انبیا رسید دل را گره به زلف خمت مو به مو زدیم شب گرد عشق گشته به نور تو رو زدیم در کوچه های عشق قدم با وضو زدیم در خوابگاه صحن تو تا بر پتو زدیم در فصل سرد اذن زیارت به ما رسید هر شاعری که مدح تو را گفته حمیری ست حتی مُقِر به فضل تو شیخ زِمَخشری ست شیعه عذاب دیده از امثال اشعری ست اینقدر بی توجهی از کوری یا کری ست مرحب مقابل تو چه با اِدّعا رسید آموخت وصله های لباست غرور را خورشید عاجزانه گرفت از تو نور را غرقیم در صفای تو بنداز تور را روزی بده دوباره سلیمان و مور را نان شب یتیم به لطف شما رسید جبریل در حریم حرم گرمِ هلهله ماندست تا خدایی مولا دو مرحله آخر چگونه؟! درک کنیم این معادله گفتیم ممکن است ؟؟که الهام شد بله مولا اراده کرد و کنار خدا رسید آنقدر سر خوشیم که لب بر سبو زدیم از  خلق  رو گرفته به  خلّاق  رو زدیم گفتیم «یاعلی مدد» و  دَم  از او زدیم پروردگار ما شد و فریاد «هو»زدیم این جامِ کُفر،از کَرَم او به ما رسید هر کس که عاشقت شده از دوستان ماست هرکس که مبغض تو شد از دشمنان ماست این ذکر خیر توست که روی زبان ماست نامت دلیل مستی وقت اذان ماست یادش بخیر وقت رکوعت گدا رسید جف دست پوچ پای قمارت نشسته ایم مشتی خراب دور مزارت نشسته ایم عمریست پای چوبه ی دارت نشسته ایم از اشتیاق قول و قرارت نشسته ایم این شعر با عنایت موسی الرضا رسید... 🔸شاعر: ======================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در یک کلام، سوره ی زلزال و عنکبوت فرموده: بی ولایت او می کنی سقوط لبخند اوست علت سر سبزی شمال آه ... علیست علت سوزِ کویر لوت علّامه های دهر گرفتند سال ها بعد از شنیدن سخنش روزه ی سکوت خود را زمان خاکسپاری خود رساند جبرییل دید و گفت: به او "حی لایموت" مشغولِ پخش کردن رزق ملائک است وقتی ز قاب قوس خدا می کند هبوط شیرین شدند بعد قبول ولایتش حتی و انار و انبه و انگور و شاه توت یوسف مدد گرفت ازو در درون چاه یونس مدد گرفت ازو در درون حوت قنبر، عبای پشمی او را تکان مده بندیم روی دامن آن شاه ما به فوت همراه  با  ولایت او  می شود قبول تکبیر،حمد و سوره،رکوع،سجده و قنوت در سایه سار حصن حدیث ولایتش ما را قبول کرد به آن شرط و این شروط آه ای زبیر پشت به نان علی مکن آن سفره های چرم چه دارند !؟زَغنبوت محشر به شیعیان علی غبطه می خورند عاد و ثمود و ناصریان و یهود و لوط یادش بخیر کلب سرایش شدیم ما راهی شدیم سمت نجف از مسیر کوت روزی که می رویم  ازین دشت ماه خیز روزی که می زنیم به پای غمش فُلوت امید بسته ایم بگوید به ما أجل در ساق عرش جلوه ی مولاست رو به روت.... 🔸شاعر: ======================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ای بهترین جواهر و ای دُر در صدف ای رازق عوالم و ای ساکن نجف می آید عطر شال تو هر دفعه از جنان خورشید در مدار زند چنگ و ماه دَف بگذار تا ملائکه حسرت به دل شوند جامی بریز باز برایم بدون صف جبریل تا به سوی تو سجاده را کشید کَروبیانِ عرش معلی  زدند کف بگذار تا به رقص در آییم روی دار مارا بِکِش چو میثم تمار در کَنف عیسی مسیح شد چو دم یاعلی گرفت موسی کلیم شد چو شنید از تو لا تخف شأن خدایی تو که مارا به شک کشید نشناختند لات و هبل های معترف از قوم زور و زر به اباذر بسنده کن خانه نشین مشو سر یک مشت بی طرف شاهان بدون عشق تو محکوم ذلتند خیل غلام های  تو هستند با شرف هم بازی یتیم شدی گرچه مصطفی مبهوت جایگاه تو گردید آن طرف انگور در ضریح تو کهنه شراب ماست زیرا در آفتاب جمال تو دیده  تف شرمنده ایم ازین که نداریم تحفه ای شرمنده ایم ازین که گرفتیم جان به کف بر تار و پود وصله روی لباس تو بستیم ما دخیل خود ای شاه لوکشف دارم هوای صحن تو در مشهد الرضا هستم کنار پنجره فولاد در نجف «در بارگاه قدس که جای ملال نیست» گاهی به گریه آمده ام گاه باشعف مارا کشید عشق تو در کشتی حسین برعکس نوح و قصه ی فرزند ناخلف کردم بهشت بی تو تصور برای خود دیدم جهنمی ست که دارد می و علف ما با غمت انیس نماندیم بی دلیل از راه تو عبور نکردیم بی هدف یک لحظه دیدن تو دم مرگ ای عزیز بی شک کُند تلافی عمری که شد تلف در حسرت نگاه تو  خوابم نمی رود اَمْسَیتُ فی اَمانُکَ یا شَحْنه ی نَجَفْ 🔸شاعر: ======================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini لباس ساده ی خود وصله دار می خواهد کسی که فاطمه از او انار می خواهد رسیده سائل و از او نگین طَلب کرده رسیده میثم تمار و دار می خواهد شکوهِ پرچمِ ایوان طلای او از باد نوای هوهوی بی اختیار می خواهد چه ظلم ها که بر او روزگار آورده چه صبرها که از او روزگار می خواهد قسم به لوح و قلم هر بلند بالایی ز خاک پای علی اعتبار می خواهد علیست نام خدا در شناسنامه ی عشق مرا ببخش! دلم گَه گُدار می خواهد - - که جای کعبه به صحن نجف کنم سجده نماز خواندن مستان قمار می خوهد اگر که پاسخ من را به تیغ هم بدهد ببوسم آن چه لب "ذوالفقار" می خواهد خیال خال علی  خواب مَخمَلی را بُرد چه عاشقانه مرا زلف یار می خواهد چهار فصل دلم را خدا به لطف علی بهار خواسته است و بهار می خواهد شبیه حضرت آدم همیشه عاشق او کنار صحن و سرایش مزار می خواهد... 🔸شاعر: ======================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini مانند ابر پیش یتیمان گریسته مردی که پای غصه ی جانان گریسته هر لحظه زندگی خودش را حسین دید با این حساب از دل و از جان گریسته از داغ و غصه های اسارت درون شام با حال زار و موی پریشان گریسته قطعا به یاد نیزه ی غربت میان دشت او یا حسین گفته فراوان گریسته در تشت چوب بود وحروف مقطعه عمری برای قاری قرآن گریسته شاید برای دختر دردانه ی حسین وقتی که دید خار مغیلان گریسته قطعا درون زندگی اش سود می کند هرکس که پای عشق تو از جان گریسته یعقوب چشم خویش برای حسین داد کی !؟او برای یوسف کنعان گریسته 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini