#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
مردی یگانه بود و بانویی یگانه
آهسته میرفتند از خانه شبانه
همراه هم بودند مثل دو غریبه
پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه
سر میزدند انصار را کوچه به کوچه
در میزدند انصار را خانه به خانه
مظلومشان دیدند، در را وا نکردند
وای از زمانه، وای از دست زمانه
چهل شب تمام شهر را گشتند با هم
اما بدون یار برگشتند خانه
**
وقتی عزادار رسول الله بودند
از درب خانه میکشید آتش زبانه
آتش زدند این لانه را حتی نگفتند
این مرغ چندین جوجه دارد بین لانه
در باز شد وقتی که زهرا پشت در بود
دخت نبی افتاد بین آستانه
دستی ورم کرده ست و دستی هم شکسته
هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه....
حتی نگاهی هم به پهلویش نینداخت
محو علی بود عاشقانه، عارفانه
دامان در میسوخت، اما داشت میسوخت...
...در کربلا دامان چندین نازدانه
افتاد یک دانه از آن دو گوشواره
در کربلا افتاد اما دانه دانه
شبهای جمعه فاطمه بالای گودال
با ناله، آنهم نالههای مادرانه...
...گوید حسینم کشته شد ای داد بیداد
نور دو عینم کشته شد ای داد بیداد
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#علی_اکبر_علیه_السلام
این خانواده ای که مرا صید کرده اند
حالا اسیر زلف علی اکبرند و بس
وقتی میانِ کوچهٔ ما راه میرود
یک شهر در زیارتِ پیغمبرند وبس
#علی_اکبر_لطیفیان
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
@shere_aeini
کریم های دو عالم به نام زاده شدند
زبانزد همه ی خاص و عام زاده شدند
اگر که ظرف نباشد توقع مِی نیست
شراب ها همه از فیض جام زاده شدند
چقدر خام شدم تا مرا کمی بپزند
پیاله ها همه از خشت خام زاده شدند
تو امر کردی و تکوینا استجابت شد
و عاشقان تو با یک کلام زاده شدند
جواب دادن تو اشتیاق می آرد
سلام ها ز علیک السلام زاده شدند
چه خوب شد که محبان حلال زاده ی عشق
و دشمنان حسن هم حرام زاده شدند
حسن حسین و یقینا حسین هم حسن است
نشسته ام که ببینم کدام زاده شدند
همین دو تا پسر فاطمه همان اول
امامزاده شدند و امام زاده شدند
چقدر دور و بر تو فرشته ریخته است
بزرگ ها همه با احترام زاده شدند
بساط نوکری ما کنار تو پهن است
از اول ایل و تبارم غلام زاده شدند
عجیب نیست به دنبال گنبدت هستیم
کبوتران همه بالای بام زاده شدند
چه بهتر است که بشینی و سکوت کنی
که از قعود تو صدها قیام زاده شدند
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
===========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
دارم براي رنگِ تنت گريه ميكنم
پايِ نفس نفس زدنت گريه ميكنم
باور كنيم حرمت تو مستدام بود؟
يا بردن تو بردنِ با احترام بود؟
باور كنيم شأن تورا رَد نكرده است؟
اين بد دهانِ شهر به تو بد نكرده است؟
گرد و غبار، روي تو اي يار ريختند
روي سر ِتو از در و ديوار ريختند
هرچند بين كوچه تنت را كشيد و بُرد
دستِ كسي به رويِ زن و بچه ات نخورد
باران تير و نيزه نصيب تنت نشد
دست كسي مزاحم پيراهنت نشد
اين سينه ات مكان نشست كسي نشد
ديگر سر تو دست به دست كسي نشد
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
@shere_aeini
از عرش فرشته ها اگر می آیند
به جشنِ دلِ پیامبر می آیند
زهراست عروس و شاه داماد علی
این دو چقدر به یکدگر می آیند!
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
@shere_aeini
آن شب که بین هالهای از نور بودم
بین پَر و بالِ ملک مستور بودم
وقتی مرا بردند از پیش پیمبر
تا خانهی مردِ دلیرِ بدر، حیدر
گفتم: علی جان گرچه ناموس خدایم
اما برای تو کنیزی مینمایم
من آمدم در خانهات سوسو کنم من
با عشق زیر پات را جارو کنم من
گفتم علی جان کارهای خانه با من
گردیدن دور تو چون پروانه با من
گفتى: تو كه باشى دلم گرم است زهرا
با تو تنور خانهام گرم است زهرا
آوردمت در خانهام ريحانه باشى
بانوى من خانوم اين كاشانه باشى
گفتى: بيا تا جان به پاى تو بريزم
گفتى براى اولين دفعه "عزيزم"
گفتى: اگر چه خواجهی لولاک هستم
زهراى من بر ساحت تو خاک هستم
از كوثر چشمت عزيزم باده نوشم
زهرا كه دارم، پس زره را میفروشم
گفتى' كه میبالم به پيوند تو زهرا
جانِ على قربان لبخند تو زهرا
گفتى تو را احمد امانت داده بر من
بيرون نيا از خانهات حتى اگر من...
با دست بسته رفتم و زانويم افتاد
يا ريسمان كينه بر بازويم افتاد
زهرا نيا بيرون كه اين كابوس سخت است
آرى زمين افتادنِ ناموس سخت است
از جاى اينكه هر دو دستم را ببندند
ایكاش بين كوچه چشمم را ببندند
بلكه نبينم زير دست و پا میاُفتی
در كوچه تا پا میشوى از جا میاُفتی
حيدر بميرد خار بر رويت نگيرد
ميخ درِ خانه به پهلويت نگيرد
حيدر بميرد با مغيره در نيفتى
بر روى خاکِ كوچهها با سر نيفتى
حيدر بميرد نشنود نيلى شدى تو
يا در گذر آزرده از سيلى شدى تو
آن شب به او گفتم علی یار تو هستم
هرچه که پیش آید طرفدار تو هستم
گفتم تحمل کردن مسمار با من
افتادن بین درودیوار با من
گفتم که پژمردن میان کوچه با من
حتى زمین خوردن میان کوچه با من
گفتم علی جان سایهی بالاسرم باش
کوچه که رفتم خواهشاً دوروبرم باش
هردم کنارم باش بارِ من نیفتد
در بین کوچه گوشوار من نیفتد...
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
#محمد_جواد_پرچمی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_حضرت_زینب #امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
#مرثیه_حضرت_رقیه
@shere_aeini
بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست
کسی که با تو میآید سفر، دیگر پریشان نیست
کنار تو کسی دلواپس خار مغیلان نیست
بیابان گردمان کردی، ولی زینب پشیمان نیست
اگر دربدر کوه و بیابانم کنی، عشق است
اگر زخمیِ صد خار مغیلانم کنی، عشق است
پریشانم کنی عشق است، حیرانم کنی عشق است
اگر دنبال معشوق است دل، دنبال سامان نیست
بپرسی جای جای کربلا را شرح خواهم داد
بپرسی مو به موی ماجرا را، شرح خواهم داد
مسیر کوفه تا شام بلا را شرح خواهم داد
هر آنچه از تو پنهان نیست، از من نیز پنهان نیست
برادر جان تو ثارالله و ثارالله دیگر من
حسینِ قبل خنجر تو، حسین بعد خنجر من
تجلی میکنم در تو، تجلی میکنی در من
شهادت یا اسارت هر دو آغاز است، پایان نیست
بنه پا بر زمین این خاکها مشتاق و لبریزند
تمام دختران یک یک مژه بر پات میریزند
نباید هم به مهمانداریات این قوم برخیزند
چرا که خلق میدانند صاحب خانه مهمان نیست
میان کاروان تو ندیدم غیر زیبایی
جوانان رشید و نونهالان تماشایی
به همره بار گل آوردهام آن هم چه گلهایی!
غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست
نقاب افکن مرا با مظهرِ حق روبهرو گردان
طنابی گردن زینب ببند و کو به کو گردان
همانگونه که مردی از شهادت نیست روگردان
به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست
محال است از میان خیمه آه سرد برخیزد
ز کوه صبر من حتی نشان درد برخیزد
اگر زن شیرزن باشد، به جنگ مرد برخیزد
بجنگم با سنان؟ هرگز!! سنان که جزو مردان نیست
به زیر سایبانِ قد و بالای تو میخوابیم
من و این کاروان از چشمهی فیض تو سیرابیم
نه اینکه دست ما دور است از آب و پی آبیم!
فراتِ بی لیاقت لایق لبهای طفلان نیست
چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگات افتد
چه خوشبخت است آن کس که روی نعشش عبات افتد
یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات افتد
دل سلطانِ عالم را به دست آوردن آسان نیست
به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمیآید
به زینب معجر پاره به سر کردن نمیآید
برادر جان به ما اصلاً سفر کردن نمیآید
کسی در خیمههای ما به جز ششماهه خندان نیست
**
صدا زد: آی مردم این شهید ما مسلمان است
بزرگِ خاندانم را نمیبینید عریان است؟!
جواب قاریِ قرآنِ زینب، بوسه باران است
جواب قاریِ قرآنِ زینب، سنگباران نیست
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّـا إِلَيْهِ راجِعون
🏴 شاعر گرانقدر اهل بیت (ع)
جناب آقای #علی_اکبر_لطیفیان
درگذشت برادر گرامیتان مرحوم سعید لطیفیان را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای روح این عزیز، غفران الهی و همنشینی با اهل بیت (ع) را مسئلت داریم.
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
هر وقت حرف ديدن يار است، "لن" هم هست
دل کندن از دلبستگيها، از وطن هم هست
گفتم همه جمعند شايد جاى من هم هست
در باغ اگر گل هست، پهلويش چمن هم هست
وقتى که در باز است، حرفِ باز کردن نيست
وقت گدايى که مجال ناز کردن نيست
پروانه بودن به همين پرواز کردن نيست
گر خواستى پروانه باشى، سوختن هم هست
لازم نکرده هيچکس ما را نگه دارد
ما را دو عالم بس؛ اگر مولا نگه دارد
سرمايهاى دارى، بده زهرا نگه دارد
زيرا که در اين راه حتماً راهزن هم هست
هر وقت دردى هست، يا هر وقت آهى هست
از جانب معشوق ما حتماً نگاهى هست
در کولهبار ما اگر بار گناهى هست
اما خوشم، زيرا دعاى پنج تن هم هست
داريم ما از دو برادر، هر چه را داريم
پس کربلا را از حسين و مجتبا داريم
گيرم مدينه بسته گردد، کربلا داريم
قبرحسين بن على، قبر حسن هم هست
نامى که هر شب با توسل میبرم زهراست
مهر على را دارم و بالاسرم زهراست
من بچهی اين خانهام، پس مادرم زهراست
آرى به فکرم هست زهرا، دائماً هم هست
آتش گرفته گلشنى در پيش همسايه
خاکى شده چه دامنى در پيش همسايه
اين را که دارى میزنى در پيش همسايه
تازه پدر از دست داده، تازه زن هم هست
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
=======================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
مباد آنکه عبای تو یک کنار بیفتد
میان راه ، تن تو بی اختیار بیفتد
تو را خمیده خمیده میان کوچه کشیدند
که آبروی نجیبت از اعتبار بیفتد
دگر غرور تو را چاره جز شکسته شدن نیست
اگر محاسن تو دست این سوار بیفتد
توقع اثری غیر آبله نتوان داشت
مسیر پای برهنه ت اگر به خار بیفتد
چه خوب شد که لباست به میخ در نگرفت و ...
چه خوب شد که نشد پهلویت ز کار بیفتد
اگر چه سوخت حریمت ولی ندید نگاهت
ز گوش دخترکان تو گوشوار بیفتد
هنوز هم که هنوز است جلوه های تو جاریست
که آفتاب ، محال است در حصار بیفتد
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مدح_رسول_اکرم #مدح_امام_صادق
@shere_aeini
لب نگار که باشد رطب حرام بود
زمان واجبمان مستحب حرام بود
فقیه نیستم اما به تجربه دیدم
بدون عشق مناجات شب حرام بود
اگر که هست طبیبم طبیب دوّاری
به من معالجه ی در مطب حرام بود
برآنکه دشمن اولاد توست نیست عجب
که نطفه اش نسب اندر نسب حرام بود
تو مرد ظرفشناسی و مهِر اولادت
عجم که هست برای عرب حرام بود
تو را در کمال نوشتند یا رسول الله
بزرگ آل نوشتند یا رسول الله
تو آفریده شدی و سرآمدت گفتند
هزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند
تورا به سمت زمین با نسیم آوردند
توآمدی و ملائک خوش آمدت گفتند
نشان دهنده ی معصومیِ قبیله توست
اگر که قّبه خضرا به گنبدت گفتند
تمام آل عبا«کُلنا محمّد» بود
توعین نوری و در رفت و آمدت گفتند
اگر چه یک نفری، جمع چهارده نفری
تورا محمّد و آل محمّدت گفتند
شب ولادتت ای یار می کنم خیرات
نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات
برای خُلق تو باید کنند تحسینت
نشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت
از آن طرف تو اگر نور آخرین هستی
نوشته اند از این سو تو را نخستینت
هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال است
شدیم کوچه نشینت، شدیم مسکینت
شدیم ریزه خور سفره های سیّدی ات
گدای سفره ی هر سال چهارده سینت
توآمدی که علی را فقط ببینی و بس
نداده اند به جز دیده ی خدا بینت
یتیم مکه ای اما بزرگ دنیایی
اگر چه خاک نشینی، همیشه بالایی
مرا اویس شدن در هوای تو کافی است
اگر چه باز ندیدم، دعای تو کافی است
همینکه بوی تو را در مدینه حس کردم
لبم رسید به خاک سرای تو کافی است
چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قریش
همینکه فاطمه داری برای تو کافی است
همینکه اوّل هر صبح پیش زهرایی
برای روشنی لحظه های تو کافی است
تو آن پیمبر دنباله داری و بعدت
اگر علی تو باشد به جای تو کافی است
قسم به اشهد ان لااله الا الله
تو آمدی که بگویی علی ولی الله
تو آمدی و ترحّم شدند دخترها
چقدر صاحب دختر شدند مادرها
تو آمدی و رعیّت شکوه عبد گرفت
بدین طریق چه آقا شدند نوکرها
خدای خوب به جای خدای چوب نشست
و با اذان تو بالا گرفت باورها
بگو: مدینه علمی، علی درآن است
بگو: که واجب عینی است حرمت درها
بریز شیره پیغمبری به کام حسین
که از حسین بیاید علی اکبرها
زمان گذشت زمان ظهور دیگر شد
حسین منی انا من حسین اکبر شد
هزار حضرت مریم کنیز مادر توست
تورا بس است همینکه بتول، دختر توست
به دختران فلان و فلان نیازی نیست
اگر خدیجه والامقام همسر توست
علی و فاطمه دو رحمت خداوندی
برای عالم دنیا و صبح محشر توست
به یک عروج تو جبرئیل از نفس افتاد
خبر نداشت که این تازه اوج یک پَر توست
به عرش رفتی و ماندی در آن تقّرب محض
خدا برابر تو یا علی برابر توست
تو با علی جریان ساز شیعه اید ، اما
شناسنامه ی شیعه به نام جعفر توست
همیشه شکر چنین نعمتی روی لب ماست
که جعفر بن محمد رئیس مذهب ماست
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
===============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
سجاده ام معطر از بوی ربنا بود
آنچه شنیده میشد از من فقط خدا بود
یک عمر آه و نفرین ، از این و آن شنیدم
تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود
دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم دیشب به فکر ما بود
طفلان من به جای مردم گرسنه بودند
افطار خانه ما در سفره شما بود
امروز را نبینید این بی حیا لگد زد
دیروز پشت این در جمعیت گدا بود
من هیچ شکوه ای از بیگانگان ندارم
آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود
من درد مرتضی را با جان خود خریدم
در راه دوست باید آماده بلا بود
دستم شکست اما من درد حس نکردم
اسم علی دوا بود ، ذکر علی شفا بود
رفتم برای مردم حجت تمام کردم
او را که می کشیدید او حجت خدا بود
ای کاش می شکستند این دست دیگرم را
اما به جای این دست آن دست بسته وا بود
با کفش های خاکی در خانه ام قدم زد
آن خانه ای که فرشش بال فرشته ها بود
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سرم به در خورد ، فضه ! علی کجا بود ؟!!
تازه میان کوچه قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود ، حیدر برهنه پا بود
.
.
.
تا قبر بردنم را همسایه هم نفهمید
از بسکه مردن من چون شمع ، بیصدا بود
از بسکه قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبک تر حتی ز بوریا بود
ای آخرت وفا کن با ما شکسته دلها
با ما شکسته دلها دنیا که بی وفا بود
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
=======================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini