#امام_هادی #مرثیه_امام_هادی
@shere_aeini
به نگاه تو، خدای تو، اشارت میکرد
نور را، سوی دو چشم تو، هدایت میکرد
ماه اگر ذکر به لب، گِرد زمین میچرخید
صورت ماهِ تو را، داشت زیارت میکرد
دهمین بار، هوالحق متجلی شده بود
چارمین بار، علی بود، امامت میکرد
درد را نسخهی خال تو، شفا میبخشید
عاشقان را پرِ شال تو، شفاعت میکرد
«و بِکُم عَلَّمَنا الله» تو میخواندی و آه!
آه! از آن شهر، که بیقبله، عبادت میکرد
متوکل، به تماشای شرابت آورد
به دل مست تو، از بس که حسادت میکرد
و نفهمید که مستی اثری بود، که داشت
با نگاه تو، به هر ذره سرایت میکرد
«از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر»
وقتی از پنجرهی شوق، صدایت میکرد
کوه، هر صبح، به صبر تو، سلامی میداد
ماه، هر شب، به رُخت، عرض ارادت میکرد
خاک ایران من از عطر تو، پر شد وقتی
سید عارف ری، از تو روایت میکرد
مهدیات، حضرت هادی! سفرش طول کشید
کاش میآمد و با عشق، قیامت میکرد
کاش میآمد و با صوت تو، با لحن علی
خط به خط، «جامعه» را، باز تلاوت میکرد
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مدح_امام_علی
@shere_aeini
شانه میزد تا به گیسوی علی، بنت اسد
میشنید از هر سرِ مو: «قل هو الله احد»
مست شد از عطر جاری در هوای خانهاش
به! چه عطری! خوش به حال شانه و دندانهاش
شانه میزد حلقه حلقه، شانه میزد مو به مو
مو به مو، توحید حق و حلقه حلقه، سِرّ هو
میرسند عشاق حق و حلقه بر در میزنند
حلقه بر این در، فقط با عشق حیدر میزنند
عالمی چون کعبه، از حیرت، دهانش باز شد
با محمد، «یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد»
مانده سر در آوریم از کار این گیسو، هنوز
از هزاران نکتهی باریک تر از مو، هنوز
عاشق تیغ تو را، با هر خم ابرو چه کار؟
مست را با نکتهی باریکتر از مو، چه کار؟
پیچ و تاب راه عشق ، از پیچ و تاب زلف توست
ﻟﻴﻠﺔ القدر، آن هزارش، با حسابِ زلف توست
یا علی! دستان تو، کاری خدایی کرده است
عالمی را ﻟﻴﻠﺔ الزلفت، هوایی کرده است
آن صراطی را که گفت احمد، زِ مو نازکتر است
در معاد عاشقان، یک تار موی حیدر است
سر «سبحان الذی اسرا»، شبِ گیسوی توست
آیهی «انا فتحنا»، نقش بر بازوی توست
تیغِ کج، شد عاشقانت را «صراط المستقیم»
یک دعا ما را ست، آن هم: «یا علی و یا عظیم»
من نه آن اللهیام، مولا! نه این اللهیام
جای من، امن است در ایمان، «امین اللهی»ام
عاقلان در مکه، گرمِ علم و آگاهی شدند
عاشقان وجه رب، سوی نجف راهی شدند
ساقیِ بزمِ «سَقاهُم رَبُّهُم» هستی، علی!
از همان روزی که پیمان، پایِ خُم بستی، علی!
میکِشاند باز ما را عاشقی، سوی جنون
در هوایت، میشویم «السّابقونَ السّابقون»
میشویم السابقون، در عشقِ تو مولا! به صف
میشویم السابقون، از شوقِ ایوان نجف
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
=========================
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
@shere_aeini
زندان، رواق روشنی شد، غرق نورت
دیوارها، نمناک از شرم حضورت
دهلیزها مستند، هنگام عبورت
زنجیر، تسبیحی به دستان صبورت
این بندها، در بند زلف دلپذیرت
موسای دربندی و هارونها اسیرت
یوسف، که ترس از تنگی زندان ندارد
مصر وجود است او، غم کنعان ندارد
نوح است و بیم از موج و از طوفان ندارد
جان جهان است او، هراس جان ندارد
عاشق، دلش دریاست، حتی کنج زندان
آیینهی دنیاست، حتی کنج زندان
ای هفت دریا، غرق در دریای صبرت!
هفت آسمان یک نقطه، در پهنای صبرت
ای هفت شهر عشق، در معنای صبرت!
زانو زدند ایوبها، در پای صبرت
آقا! به این حجم از بلا، عادت ندارم
باید بگویم، شاعرم، طاقت ندارم
سنگینی شلاق و آن بازو؟ خدایا!
زنجیر بر آن قامت دلجو؟ خدایا!
چنگال زندانبان و آن گیسو؟ خدایا!
خون و شکست طاق آن ابرو؟ خدایا!
هر چند در دستان او، جام بلا بود
از تشنگی، یکریز یاد کربلا بود
معصومه دلتنگ است، چشمانش به راه است
فهمیدهاند انگار یوسف بیگناه است
بر صورتش اما چرا ردی سیاه است؟
پایان این قصه، گمانم اشتباه است
یوسف میآید، روی تابوت است اما
از اشک یاران، دجله، مبهوت است اما
موسای ما، از طور سینا، بیعصا رفت
این نوح، روی موجی از اشک و دعا رفت
دردا! که با دُردانهی زهرا، چهها رفت
تا پر کشید، اول دلش، پیش رضا رفت
بی او، اگر چه عشق، مشکیپوش میشد،
نور خدا بود او، مگر خاموش میشد؟
در بند بود و عالمی دربند اویند
بسیاری از سادات، از پیوند اویند
شهزادگان، فرزانگان، فرزند اویند
هر گوشه، فرزندان دانشمند اویند
وا میکند بر روی ما، بنبستها را
بابالحوائج شد، بگیرد دستها را
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
==========================
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
طُفِیل عشق حسیناند آدمی و پری
تو آمدی، که دل از دلبر جهان ببری
جوانِ خوش قد و بالا! کریم آل حسین!
چنان حسن، به کرامت در این قبیله، سری
تو قلب نسل جوان را، به خود گره زدهای
نشان توست، هر آنجاست از جوان، اثری
برای قلب پریشان مادران شهید
علیِ اکبر لیلا! تو مرهم جگری
به خَلق و خُلق: محمد، مرام و نام: علی
به تو رسیده، چه میراثهای پر گهری
چه کرده است عبور تو با دلش؟ وقتی
که از مقابل چشم حسین، میگذری
ندیده ذات هوالعشق، چون تو مجنونی
فقط حوالهی لیلا ست، اینچنین پسری
تو کیستی؟ که به یک آن، محمدی و علی
تو کیستی؟ که به پا خاست، پیش تو قَمری
به سوی کرب و بلا، راهی است، قافلهای
خوشا به حال سوارانِ با تو همسفری
اذان بگو، که نماز وصال یاران است
بگو که نام علی را به کربلا ببری
چگونه شِبه نبی! در کمین جسم تو اَند؟
«تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری»
رسید جان جهان، بر لبش، از این روضه:
که بوسه زد به لبانت، لبان تشنهتری
وداع با پسری چون تو، میکُشد همه را
دگر ببین، چه کُنَد؟ با دلِ چو او، پدری
قدم بزن، دم آخر، که چشمهای حسین
دوباره بر قد و بالای تو، کُنَد نظری
سلام کردم و باور نمیکنم یارا!
دل شکستهی ما را، به پاسخی نخری
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
@shere_aeini
آسمان میخواند امشب، قدسیان دف میزنند
حوریان کِل میکشند و خاکیان کف میزنند
شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟
تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟
آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی
آمدی آیینهی انسیهی حورا شدی
امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر بیا!
شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا!
بیش از این ها با دل محبوب ما بازی نکن
پیش این نیلوفر یکدانه غمازی نکن
مثل اقیانوس آرام است این بانو ولی
در دلش طوفان به پا کردی، مدارا کن علی!
«لیلة القدر» نگاهش یا علی! اجر تو است
او «سلام فیه حتی مطلعِ الفجر» تو است
از ازل در پرده بود آیینهدارش میشوی
در عبور از کوچه باغ عشق، یارش میشوی
قدّ و بالای علی از چشم زهرا دیدنیست
وای! وقتی میرسد دریا به دریا دیدنی است
ماه در اوج برکه دیدنیتر میشود
قدر زهرا با علی فهمیدنیتر میشود
مانده احمد تا کدامین وجه رب را بنگرد
روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد
ای بلال! امشب اذانی را که میخواهی بگو
«اَشهدُ اَنَّ علیاً حجت الله»ی بگو
عقد زهرا و علی در آسمانها بسته شد
سرنوشت عشق هم بر زلف آنها بسته شد
گفت احمد: این زره خرج جهاز دختر است
خوب میدانست حیدر بی زره هم حیدر است
تا در میخانه امشب روح را پر میدهیم
دل به چشم کوثر و دستان حیدر میدهیم
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
سرّ توحید احمدی اینست:
که علی را فقط خطاب کند
عرصهی جنگ هم که تنگ شود
روی حیدر فقط حساب کند
آی مرحب! برو کنار بایست
هدف انگار کندن در نیست
شیر حق اینچنین که میغرّد
آمده قلعه را خراب کند
روح از این صحنه جان تازه گرفت
آمد از فاطمه اجازه گرفت
تا که در عرش، عکسِ حیدر را
درِ قلعه به دست ـ قاب کند
میپری آن طرف سواره ولی
عمرو! آن سوی خندق است علی
جنگجویی ندیدهام چون تو
سوی مرگش چنین شتاب کند
تیغ بر عمرو، پهلوان حیدر
آنچنان زد که حضرت داور
ضربهی روز خندقِ او را
بهترین ضربه انتخاب کند
همه دیدند امیر میآید
زودتر از غدیر میآید
کی شود یک امینی دیگر
شرح این ضربه را کتاب کند؟
در میان عرب خبر پیچید
در دلش هر مبارزی فهمید
خاک خود را به باد خواهد داد
رزم اگر با ابوتراب کند
بیشتر بین عاشقانِ علی
حرف سلمان و مالک است ولی
رقص خرمافروش بر سرِ دار
دل ما را همیشه آب کند
بعد یک عمر ذکر یا حیدر
مطمئنیم ساقی کوثر
به دل کوزهگر میاندازد
خاک ما را خم شراب کند
قلب را در لحد که میبویند
به رقیب و عتید میگویند
میهمان علیست بگذارید
او بیاید خودش حساب کند
شعرم از برق ذوالفقار رسید
روشن و گرم و بیقرار رسید
تا به ذره نگاه یار رسید
میرود کار آفتاب کند
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_هادی #مدح_امام_هادی
@shere_aeini
باران شدم از شوق پریدن به هوایت
شد کفتر بیگنبدِ تو، باز رهایت
ای صاحب آن جامعۀ پر شده از عشق!
خالیست چرا این همه در جامعه جایت؟
گفتی: «فَتَحَ اللهُ بِکُم» پنجره وا شد
گفتی: «و بِکُم یَختِم» و دل کرد هوایت
کی میرسد آن «اَشرَقَتِ الارض» به نورت
کی مست شود جامعه از جام دعایت
هر نیمهشب از ذکر تو روشن شده عالم
مَستاند ملائک همه از عطر عبایت
در بزم شراب آه! بگو مستِ خدایی
شاید متوکل کند اینگونه رهایت
رخصت بده یک لحظه که این پرده بیفتد
تا کاخ و ستونهاش بیفتند به پایت
وقتی که امامی و علی هم شده نامت
پیداست که در سامره شاه است، گدایت..
«اَنتم شُفَعائی» خبری بود که ما را
بُرد از دل شب تا سحری پشت صدایت
آه از تو چه پنهان... چه بگویم... فقط اکنون
دست من و دامان تو و لطف خدایت
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
__________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
سيلی، آنروز به رويت چه غريبانه زدند
«آتش آن بود، که در خرمن پروانه زدند»
رسم اين است: که پروانه در آتش باشد
«عاشقی شيوهی رندان بلاکش باشد»
سوخت پروانه و این داغ، نیاید به بیان
«شرح این قصه، مگر شمع برآرد به زبان»
با گل و غنچه، تو ديدی در و ديوار چه کرد؟
«ديدی ای دل! که غم عشق دگر بار چه کرد؟»
قامت سرو، در اين کوچه کمان خواهد شد
«چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد»
تا که آرام دلم، دیدن زهرایم بود
«من ملَک بودم و فردوس برین، جایم بود»
آه! هجده گل از این باغ، نچيديم و برفت
«بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت»
جرم تو، ماه به خون خفته، فقط عشق علیست
«آه از این راه، که در آن خطری نیست که نیست»
با من و چاه، شده غرق غمت دنیایی
«گشت هر گوشهی چشم از غم دل، دریایی»
عمر کوتاه تو، گنجايش دنيا را بس
«وين اشارت ز جهان گذران ما را بس»
خانه دوست کجا؟ صحن سپيدار کجاست؟
«ای نسيم سحر! آرامگه يار کجاست؟»
پ ن: مصرعهای دوم همه ابیات از جناب حافظ هستند.
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
=======================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مدح_امام_جواد
#مدح_حضرت_علی_اصغر
@shere_aeini
عاشقم عاشق نامی، منم و عشق امامی
غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی
دفزنان، خواند مدینه: «طَلَعَ البَدرُ عَلَینا»
سر زد از خانۀ خورشید، عجب ماه تمامی
نُه کبوتر، دل تنگم به حرم کرده روانه
تا به تو، از قم و مشهد برسانند سلامی
شدهای پیرِ جهانی به جوانی و شدم من
بندۀ پیر خرابات و عجب لطف مدامی
«همه عزّی و جلالی، همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری، همه جودی و» مرامی
آه! اگر نان یتیمی، رسد از خوان کریمی
وای! اگر از تو جوادی، برسد جامه و جامی
با تو، بیخود شدن از خویش؛ چه مستی حلالی!
بی تو، چرخیدنِ بیعشق؛ چه احرام حرامی!
پسر حیدری و خاتم جود است به دستت
شود آزاد، نگاهت اگر افتد به غلامی
عالمی دل به رضا بسته، رضا دل به تو داده
بردهای خسرو شیرین! دل سلطان به کلامی
باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم
بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟
«من از آنروز که در بند تو» هستم، شدم آزاد
ندهم هر چه رهایی، به چنین حلقۀ دامی
به چه کار آیدم این سر؟ نرسد گر به سرایت
بشکند پای طلب، گر نزند سوی تو گامی
ای محمد! برسد بعد تو، همنام تو بیشک
که بر این سلسله، نامش بشود حُسن ختامی
نظری کن که دلم را برسانم به طلوعش
که خروش قلمم را، برسانم به قیامی
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
=========================
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
باز هم آسمان این خانه شب پر رفت و آمدی دارد
باز هم کوچهی بنی هاشم بوی عطر محمدی دارد
در شبستان زلف تو ترسا، خال بر گونهی تو هندوکش
طاق زیبای ابرویت محراب، وه که لیلا چه معبدی دارد
کار چشم تو مبتلا کردن، خاک را با نظر طلا کردن
این زلیخای نفس ما یوسف ! عاشق توست هر بدی دارد
خَلق تو خُلق تو تعالی الله!، چه شکوهی است در تو یا الله!
این علی تا که میرسد به خدا صلوات محمدی دارد
***
میآیی و لیلا شده مجنون عطر و بوی تو
دستی به رویت میکشد، یک دست بر گیسوی تو
نه بر نمیدارد کسی یک لحظه چشم از روی تو
یک چشم زینب بر حسین آن چشم دیگر سوی تو
هم باده نوش کوثری، هم مست از جام علی
باز، ای محمد! میرسی، این بار با نام علی
یا رب و یارب ساغرت، یا حق و یا حق بادهات
از مستی لبهای تو میخانه شد سجادهات
یک دم علی گل میکند در آن لباس سادهات
یک دم محمد میرسد با زلف تاب افتادهات
میآید از در مصطفی امشب که مستم با علی!
حالا که تو هر دو شدی پس یا محمد! یا علی!
تسبیح زیبایت دل روح الامین را میبرد
آن قد و بالایت دل اهل زمین را میبرد
ناز قدمهایت دل سلطان دین را میبرد
موج نگاهت کشتی اهل یقین را میبرد
غرقند قایقهای ما در بهت اقیانوس تو
بال ملک میسوزد از «یا نور و یا قدوس» تو
وقتی رجز خوان میشوی، انگار حیدر میرسد
یک لافتای دیگر از نسل علی سر میرسد
ای نسخه دوم! ـ که با اصلش برابر میرسد ـ
پیش تو میلرزد زمین، گویی که محشر میرسد
صف میکشد یک شهر تا شاید تماشایت کند
مه میرسد تا یک نظر در صبح سیمایت کند
شهزاده! دل را میبری از شهر با یک گوشه لب
ای مرد! تو یا یوسفی یا احمدی، یا للعجب!
چشم انتظارت کوچهها، ای ماه زیبای عرب!
صبح یتیمان میرسد تا میرسی تو نیمه شب
دستان تو میراثی از دست کریم مجتبی
اصلا تو گلچینی شدی از گلشن آل عبا
تا پردههای خیمه را ماه جوان وا میکنی
هم دشمن و هم دوست را غرق تماشا میکنی
با شرم و خواهش یک نظر در چشم بابا میکنی
از او چه میخواهی؟ چرا این پا و آن پا میکنی؟
ای کربلایی این تو و این لحظهی دلخواه تو
ای شیر مست هاشمی اینجاست جولانگاه تو
میخواستت در خاک و خون اصلا خدای کربلا
اصلا سرشتت از گِلی خونین برای کربلا
تا باز باشی بهترین، در روضههای کربلا
اما در این توفان امان از ناخدای کربلا
با خواهش چشمان تو تا اذن میدان میدهد
با رفتنت آرام جان! دارد پدر جان میدهد
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
@shere_aeini
عاشقم عاشق نامی، منم و عشق امامی
غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی
دفزنان، خواند مدینه: «طَلَعَ البَدرُ عَلَینا»
سر زد از خانۀ خورشید، عجب ماه تمامی
نُه کبوتر، دل تنگم به حرم کرده روانه
تا به تو، از قم و مشهد برسانند سلامی
شدهای پیرِ جهانی به جوانی و شدم من
بندۀ پیر خرابات و عجب لطف مدامی
«همه عزّی و جلالی، همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری، همه جودی و» مرامی
آه! اگر نان یتیمی، رسد از خوان کریمی
وای! اگر از تو جوادی، برسد جامه و جامی
با تو، بیخود شدن از خویش؛ چه مستی حلالی!
بی تو، چرخیدنِ بیعشق؛ چه احرام حرامی!
پسر حیدری و خاتم جود است به دستت
شود آزاد، نگاهت اگر افتد به غلامی
عالمی دل به رضا بسته، رضا دل به تو داده
بردهای خسرو شیرین! دل سلطان به کلامی
باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم
بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟
«من از آن روز که در بند تو» هستم، شدم آزاد
ندهم هر چه رهایی، به چنین حلقۀ دامی
به چه کار آیدم این سر؟ نرسد گر به سرایت
بشکند پای طلب، گر نزند سوی تو گامی
ای محمد! برسد بعد تو، همنام تو بیشک
که بر این سلسله، نامش بشود حُسن ختامی
نظری کن که دلم را برسانم به طلوعش
که خروش قلمم را، برسانم به قیامی
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini