#حضرت_معصومه #مدح_حضرت_معصومه
@shere_aeini
دری از عشق به روی دل مستان وا شد
پهنهء عرش به یک جلوهء حق زیبا شد
باز در جام ولایت مِیِ دیگر جوشید
خوش به حال دلِ هر دلشدهء شیدا شد
سوره ای پر برکت آمد و نازل گردید
که به تفسیر خدا جملهء اعطینا شد
عوض چلّه نشینی همه مشتاقان
جَلوات رُخ کوثر صفتی پیدا شد
چون رضا داشت به دل شوق جمال مادر
خواهری داد به او حق که خود زهرا شد
مژده ای باده کشان باده لبالب آمد
باز یک فاطمه یا حضرت زینب آمد
طور شد خانهء موسی ز ظهورش امشب
روز شد شب ، ز رُخ غرقهء نورش امشب
قُذّو ابصارکم از هر طرفی می آید
به زمین تا برسد وقت عبورش امشب
پسری نیست که هم کُفو و طرازش بشود
مدعی را بنما زنده به گورش امشب
روزی عالم امکان بخداوند بُوَد
لقمهء کوچکی از نان تنورش امشب
فاطمه نام قشنگی است به او می آید
میکند حق به شجرنامه صدورش امشب
نام او در خور او باشد و در تقدیرش
سیرتش فاطمی و فاطمه در تصویرش
همه افلاک زمین خوردهء خاک قدمش
برتر از فنّ حساب است به خوبی رَقَمش
هر که شد مرجع تقلید طوافش کرده
هر که شد عالم دین رفته به زیر عَلَمَش
بوسه بر خاک مزارش بخدا شیرین است
نمک حضرت زهراست در آب حرمش
چشم جنّت به ره آمدن زُوّارش
همهء عشق رضا اوست ، مگیرید کَمش
هر کسی سجده به او کرد نگشته کافر
نکنیدش به جز عشق وِرا مُتّهمش
سجده بر خاک درش اهل کرم بگذارند
عرشیان خاک ورا بهر شفا بردارند
در حرم خانهء او درد شفا میگیرد
زیر ایوان طلائیش دعا میگیرد
صد مسیحا به ضریح حرمش بسته دخیل
خضر از خادم او آب بقا میگیرد
درِ این خانه فقط قدر و بها میبخشند
سگ به کویش برود قدر و بها میگیرد
کعبهء سنگ اگر جانب قم روی آرد
در حرم خانهء الله لقا میگیرد
هر کسی از درِ این خانه نصیبی دارد
خرّم آنست که یک کرب و بلا میگیرد
کاش هر ثانیه بودیم کنار حرمش
کاش میشد که بگردیم غبار حرمش
او کسی نیست که در ثانیه ها گم گردد
یا کسی نیست فقط تاج سر قم گردد
دختر آنست که دخت شه هفتم بشود
خواهر آنست که یار مه هشتم گردد
حیف باشد که چنین فاطمه ای غم بیند
یا که از هجر گرفتار تألّم گردد
اینکه غم نیست امان از اینکه در غربت
خواهری در غُل و زنجیر تجسّم گردد
غم همین است که زینب وسط کوفه و شام
سبب خندهء بازاری مردم گردد
حق همین است که زینب بخدا سر شکند
سر به عشق سر بشکستهء دلبر شکند
🔸شاعر:
#مجتبی_صمدی_شهاب
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
___________________
#حضرت_رقیه
@shere_aeini
بی تو بابا رَمقِ بال و پَرم را بردند
شادی زندگی مختصرم را بردند
تا که خاموش شوم رأس تو را آوردند
سود کردم تو رسیدی ضررم را بردند
عوض اینکه بخوانند برایم قصّه
بسکه فریاد کشیدند سَرَم را بردند
بی تو هر صبح لگد بود که بیدارم کرد
خوشیِ اوّل صبح و سحرم را بردند
تار صوتی من از ناله زدن بسته شده
غصّه ها جوهر و نای جگرم را بردند
پای پُر آبله نگذاشت به نیزه برسم
قدرت آمدنِ تا گُذرم را بردند
نوک انگشت شناساند به من روی تو را
مُشت ها سوی دو چشمان تَرم را بردند
ساعد دست نحیفم وسط کوچه شکست
سنگ ها رنگ سفید سِپَرم را بردند
گَردنم بسکه چپ و راست شده با سیلی
حالت خیره شدن از نظرم را بردند
مانده مویم به زیر ناخُن زجر ای بابا
گیسوی بافته تا به کمرم را بردند
بین این قافله همبازی من اصغر بود
نیزه ای دُزد شد و همسفرم را بردند
هیچ کس مثل من از فاطمه ارثیه نبُرد
روضه خوان های پریشان خبرم را بردند
🔸شاعر:
#مجتبی_صمدی_شهاب
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
یایم و...
در زیر سنگ جسم تو پیدا کنم حسین
راضی مشو که ببینند بر سرت
با قاتلان مست تو دعوا کنم حسین
راضی به مو کشیدن من پیش شان مشو
دیگر چگونه درد خود افشا کنم حسین
پیش پسر کشیده به مادر زدن رواست؟
آیا دوباره فاشِ مُعمّا کنم حسین
*مصرعی از محمد سهرابی
🔸شاعر:
#مجتبی_صمدی_شهاب
______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
_______________
#طفلان_حضرت_زینب
@shere_aeini
هستی اش را داد تا محفوظ باشد معجرش
مثل کوهی ماند پای اعتقاد و باورش
وقت بیرون رفتن از خانه، حسین و مجتبی
با یل ام البنین بودند در دور و برش
مریم و آسیه را دیدم که می آموختند
با چه شوقی درس عفت را به پای منبرش
دختر نور است این بانو و بی شک آفتاب
می شود مانند شمعی بی رمق در محضرش
اسم او ذکر شب و روز همه آیینه هاست
عصمت الله است این آیینه نام دیگرش
حضرت زهرای اطهر مظهر حجب و حیاست
ارث برده این عقیله حجب را از مادرش
حضرت زهرای اطهر آنکه پیش کور هم
چادرش را برنخواهد داشت از روی سرش
هر کسی در این جهان از عفتش دم می زند
یا به زهرا اقتدا کرده ست یا بر دخترش
🔸شاعر:
#احسان_نرگسی_رضاپور
__________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
___________
#طفلان_حضرت_زینب
@shere_aeini
با تمامِ هستیات خود را ندیدن مشکل است
سختتر از خود زِ اولادَت بُریدن مشکل است
نیمه شب از خوابِ طفلانت پریدن مشکل است
بعدِشان یک لحظه حتی آرمیدن مشکل است
یک شبه یکباره یکدَم قَد خمیدن مشکل است
از جگر از جان مگو وقتی که مادر نیستی
از غمِ طفلان مگو وقتی که مادر نیستی
از دلی سوزان مگو وقتی که مادر نیستی
آه از باران مگو وقتی که مادر نیستی
داغِ مادر را فقط قدری چشیدن مشکل است
از همه از هرکسی او بیشتر آورده است
هرکه با سر آمده خانم سه سر آورده است
او فقط خود را نه بلکه دو پسر آورده است
دو پسر نه دو سپر نه دو جگر آورده است
قبلِ قربانی شدن شانه کشیدن مشکل است
داد اول بازهَم روزیِ میکائیل را
بعد از آن خانم تَفَقُد کرد عزرائیل را
بعد لطفی کرد با پا بالِ جبرائیل را
بعد هم آورد از خیمه دو اسماعیل را
آه ابراهیم این غم را شنیدن مشکل است
زینب آمد یا که نه میآمد آنجا فاطمه
زینب است این یا حسن یا که علی یا فاطمه
گفت عباس از ادب این کیست آیا فاطمه؟
لافتا الا علی لا سیف الا فاطمه
کربلا را بی حضورش آفریدن مشکل است
در شُکوهِ او علی را حق تعالی ریخته
در حجابِ او خودش را نیز مولا ریخته
تشنه است اما به زیرِ پاش دریا ریخته
کاسه آبی پُشتشان با گریه زهرا ریخته
گفت پیشِ محضرش با سر رسیدن مشکل است
با برادر گفت آقاجان دو جانم را ببین
پیشِ رویِ خود تمامِ خانِمانم را ببین
پیرمردِ این حرم دو نوحه خوانم را ببین
ای جوانمُرده کمی دو نوجوانم را ببین
بعدِ اکبر ماندن و جامه دریدن مشکل است
چادرِ مادر به سر کرد و از این غم گریه کرد
گریه کرد و پیشِ او اربابِ عالم گریه کرد
گریه کرد و پشتِ او عباس یکدَم گریه کرد
زیرِ لب تا گفت مادر ، مادرش هم گریه کرد
گفت بی سوگند از اینجا پریدن مشکل است
بِینِ خیمه بود و میآمد صدایِ بچهها
مادر است و کاش میرفت او بِجای بچهها
حیف آبی نیست ریزد پُشتِ پای بچهها
وای میآمد زِ میدان نالههای بچهها
دیدنش که هیچ مادر را ندیدن مشکل است
اینکه هردَم با شهیدان بود حالا نیست نیست
اینکه با اکبر پریشان بود حالا نیست نیست
با حسینِ خویش نالان بود حالا نیست نیست
زیرِ تیر و سنگباران بود حالا نیست نیست
از میانِ نیزهها مادر شنیدن مشکل است
نالهها میآمد و زینب صدا میزد حسین
حالشان بَد میشُد و زینب صدا میزد حسین
یک نفر سَر میزد و زینب صدا میزد حسین
گفت عونَش اَشهدُ... و زینب صدا میزد حسین
سمتِ او در بِینِ نامحرم دویدن مشکل است
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
_______
#طفلان_حضرت_زینب
@shere_aeini
نور چشمم فدای طفلانت
جان زینب همیشه قربانت
زندگی من و تب و تابم
دست من خالی است دریابم
حیف شد بیش از این توانم نیست
حاصلی جز دو نوجوانم نیست
تو که دریای رحمتی آقا
تحفه ام را عنایتی آقا
این دو فرزند نازنین،هدیه
من و شرمندگی از این هدیه
این دو گرچه تعلقات منند
حاصل عمر من حیات منند
تو ولی زندگی و جان منی
من زمینم تو آسمان منی
دوست دارم به راه تو بروند
پیش مرگ سپاه تو بروند
لحظه لحظه اگر سترگ شدند
این دو با عشق تو بزرگ شدند
من نبینم غریب خواهی شد
لحظه ای بی حبیب خواهی شد
فکر این دو نشسته بر آهم
فکر غیر از تو را نمی خواهم
بعد از این خستگی نباید داشت
جز تو وابستگی نباید داشت
ای که آهنگ التماس منی
بعد از این تو فقط حواس منی
می شوم بی سپر فدای سرت
مادری خون جگر فدای سرت
سر تو نازنین سلامت