eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.6هزار دنبال‌کننده
629 عکس
11 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini من چهل سال غم و غصه مکرر دیدم نرود از نظرم آنچه که آخر دیدم بلبلان از غم گلها همه بیتاب شدند غنچه ها را همه پژمرده و پرپر دیدم کوچه ی تنگ ندیدم چو عمویم امّا تنگی قتلگه و پیکر بی سر دیدم مات و مبهوت نظر کردم و فریاد زدم جای یک زخم هلالی روی پیکر دیدم آنچه من دیده ام ای کاش نبیند چشمی من خودم کاکل او در کف لشکر دیدم از همه سختی گودال همین بس باشد قتل صبر پدر و نیزه و خنجر دیدم بوریا جمع تنش را همه بر عهده گرفت پی انگشت پدر در همه جا گردیدم با عبا جمع نمودم که نریزد عباس پاره های تنِ سقای دلاور دیدم کاش می مردم ازاین غم که نبینم امّا چادر سوخته وپاره ی خواهر دیدم وای از شام که ناموس خدا را بردند خنده و هلهله در مردم کافر دیدم سخت تر از همه بازار یهودی ها بود عمه ها را همه در حالت مضطر دیدم سخن از برده فروشی شد و لرزید رباب به روی نیزه سرشک علی اصغر دیدم 🔸شاعر: ________________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini به روی نیزه ها دیدم سرت را ای برادر رسد از گیسوی تو بوی خاک و بوی مادر از آن ترسم دهد جان رقیه دختر تو اگر خاکی ببیند به نیزه حنجر تو به رویت قسم به مویت قسم که بر مویت اسیرم دعا کن که در کنار سرت اخا منهم بمیرم خودم دیدم سرت را دشمن از کینه شکسته به روی نیزه دشمن،راس عباس تو بسته ز دوری ات سکینه گرفته بس بهانه زند بر پیکر او عدو با تازیانه به رویت قسم به مویت قسم که بر مویت اسیرم دعا کن که در کنار سرت اخا منهم بمیرم 🔸شاعر: __________________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini پروانه ام که بال و پرم تیر می کشد جسم ضعیف و مختصرم تیر می کشد از بس که اشک ریختم از دوریَت پدر بنگر به چشم های ترم تیر می کشد فریاد آب آبِ تو یادم نمی رود تا آب می خورم جگرم تیر می کشد آسیب دید شاخه ای از من به رهگذز هستم نهال و برگ و برم تیر می کشد ای سر ز سنگها که عدو بر سرم زده سربسته گویمت که سرم تیر می کشد از آن شبی که زجر لگد زد به پهلویم دردش رسیده تا کمرم تیر می کشد 🔸شاعر: ________________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دخترم مادرت سفارش کرد که عبایم شود کفن به تنش هم عبا را بر او بپوشانم هم کفن از بهشت بر بدنش اینکه گریه ندارد ای گل من حال گویم ز غصه و محنش او خودش گریه کرد بهر حسین که شود گرد و خاکها کفنش گریه کن بر حسین وقتی که میشود پاره پاره پیرهنش خنجری با گلو شود درگیر میکشد طول دست و پا زدنش 🔸شاعر: ___________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini شبی که دشمن بی شرم با من روبرو می شد دلم با یاد غم هایی به اشک و آه خو می شد دو دستم تا که شد بسته به دل یاد از علی کردم خدایا بین کوچه چه جفاها که بر او می شد میان راه ملعونی اهانت کرد بر زهرا دو چشمم پر ز اشک از کینه و ظلم عدو می شد دویدم پشت مرکب یادم از ده نعل اسب آمد شنیدم جسم جدم زیر مرکب زیر و رو می شد اگر چه از نفس افتادم اما نیزه داری نیست ولی بر گردن جدم نوک نیزه فرو می شد چه شد در گودی گودال با آن پیکر بی سر همین اندازه می گویم که پاشیده گلو می شد 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini من ولی الله اکبر هستم پنجمین حجت داور هستم باقر آل پیمبر هستم از ستم طایر بی پر هستم همه دیدند ز من مهر و وفا باز کردند به من ظلم و جفا گر چه از زهر به خود پیچیدم کس نداند که چه غم ها دیدم از غم کودکی ام پاشیدم همه شب تا به سحر نالیدم گر به هم ریخته اعضایم شد قاتلم،دیده ی بینایم شد طفل بودم که اسارت دیدم خیمه ها را همه غارت دیدم من چهل روز حقارت دیدم عمه را بزم جسارت دیدم بزم می بود لعینی برخاست دختری را به کنیزی میخواست غنچه ها را همه پرپر دیدم بر سر نی،سر اصغر دیدم چادر پاره ی خواهر دیدم دم کاخ یزید،سر دیدم خاکها زخم رخش پوشیدند سر او را به زمین کوبیدند رفتم از یاد و نرفته از یاد همه ی زندگی ام رفت به باد تا که همبازی ام از ناقه فتاد زجر آمد ز ره و زجرش داد لگدی زد به تن او که خداش نکند قسمت کافر ای کاش 🔸شاعر: ______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini پسرفاطمه افتاده ز پا یاور تو پیکرم باد به قربان سر و پیکر تو با تو اینقدر بگویم که دگر کوفه میا می زند موج؛دورویی،نشود باور تو کوچه هایش چقَدَر مثل مدینه تنگ است بود ذکر لب من نام خوش مادر تو جان زینب تو میا کاش ز ره برگردی بیم دارم به اسارت برود خواهر تو بعد تو نیّت این کوفی بی دین این است که بریزند به خیمه به سرِ دختر تو مثل تسبیح که پاره شود ازهم آقا ترسم آن است بریزد به زمین اکبر تو قصد دارند بخندند به زانو زدنت قصدشان است ببینند دوچشم تر تو خولی از بهر سرت نقشه کشیده برگرد قصد دارد که به خورجین بگذارد سر تو 🔸شاعر: ______________________________. 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار _____________________________ @shere_aeini کوفه شد چشم و مرا گرم تماشا شده است یار بی یاور تو بی کس و تنها شده است بین این شهر زبانزد شده نیرنگ میا صحبت از غارت انگشترت آقا شده است قدر یک دشت به همراه عبا داشته باش سخن از ریختن یوسف لیلا شده است من ازآن خنده ی تلخ عدویت دانستم کز برای سر شش ماهه چه غوغا شده است نعل تازه به سم مرکبشان می کوبند صحبت از تنگی گودال در اینجا شده است تا که طفل تو نرفته به کنیزی برگرد حرف نامحرم و دردانه ی نوپا شده است مثل آن کوچه که زهرای جوان گیر افتاد مسلم آزرده در این کوچه چو زهرا شده است من شنیدم که به دیوار سر فاطمه خورد در دلم روضه ی صدیقه ی کبرا شده است 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________________________ @shere_aeini گربمانیم در این دشت دلم زار شود چشمم از غصه و غم های تو خونبار شود به دلم از همه سو غم روی غم آمده است ترسم آن است حرم بی کس و بی یار شود به همان خانه که می سوخت بیا برگردیم پدرم گفته چها عاقبت کار شود بیم دارم که در این دشت به پیش چشمم پیکرت زیر سم اسب گرفتار شود نکند نیزه به پهلوی تو جا باز کند نکند مادرمان باز عزادار شود بی تو بر ناقه ی عریان بنشینم سخت است نکند خواهر تو راهی بازار شود 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini ازحرم طفل رباب ِتازه ای برخاسته شال بسته، با نقابِ تازه ای برخاسته گرچه افتادند رویِ خاک ها خورشیدها تازه مغرب، آفتابِ تازه ای برخاسته باد دارد از مسیر ِ چشمهایش می وَزَد لاجرم بویِ شرابِ تازه ای برخاسته بیشتر شد تشنگی ها، او خودش  آب، آب بود پشتِ پایش آب…آبِ تازه ای برخاسته با همه پیغمبران، پیغمبری ام فرق کرد رویِ دستم یک کتابِ تازه ای برخاسته آن همه لبیک گفتن یکطرف، این یکطرف پرسش ِ ما راجوابِ تازه ای برخاسته ریخت برهم لشگری را تاکه بر دستم رسید با حضورش بوترابِ تازه ای برخاسته زود یا خوابش کنید و یا مُراعاتش کنید تازه این کودک زخوابِ تازه ای برخاسته این بلاتکلیفی ام ازناتوانی نیست نیست تیر با یک پیچ و تابِ تازه ای برخاسته گردنی که خشک باشد آخرش این میشود تیر هم که باشتابِ تازه ای برخاسته روی این دستم تنش؛ برروی این دستم سرش آه بفرستم کدامش را برای مادرش 🔸شاعر: _____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار ___________ @shere_aeini با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را  چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را  به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد  رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را  دست و پایی زدی و باز تبسّم کردی  پس خدا بوسه زند این دو لب خندان را  بوسه بر این سرِ پاشیده ز هم مشگل نیست  من چسان دفن کنم پاره ای از قرآن را  مشگل اینجاست که سر نیزه امانت ندهد  اهل غارت نکند رحم ، گُلِ پنهان را  من دهم با چه زبانی خبرت را به رباب  آب دادَست سه شعبه گلوی عطشان را  بعد از این است که بر سینۀ من جا داری  نزد مادر ببرم آهِ دِلِ سوزان را  گریه بر معجرِ عمّه نرود از یادت  وسط هلهله ها بدرقه کن یاران را  تا به محشر ز غبار غم تو گریه بپاست  ای عجب داغ تو کردَست بپا طوفان را  سند مستند کرب و بلا حنجر توست  بُرد مظلومیِ تو آبروی عدوان را  عید قربان من است و تو همان ذبحِ عظیم  و خدا مُهر قبولی زند این قربان را  🔸شاعر :   ______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار ___________ @shere_aeini زندگی برگشته؛ با هوی مسیحایی که نیست آب، آورد از فراتِ خشک، سقایی که نیست چشم‌هایش گرم شد؛ گهواره می‌خواهد چه کار ؟! طفلکم خوابیده، روی دست بابایی که نیست دوختم پیراهنِ یک‌سالگی را پیش پیش دلخوشم امروز، با رویای فردایی که نیست تا بغل وا می‌کنم، با شوق، سویم می‌دَود ایستاده روی پای خویش، آن پایی که نیست لای‌لایی؛ خنده؛ بابا گفتنش؛ یا گریه‌اش گوش‌هایم پر شده با این صداهایی که نیست باز هم باران گرفت و مشک‌هایم آب شد از عطش می‌ترسم از روز مبادایی که نیست اشک‌هایم رود‌ شد تا که نمیرد ماهی‌ام می‌رود این رود، در آغوشِ دریایی که نیست هر شبم با فکر مادر بودنم سر می‌شود خون شده چشمانم از کابوسِ رویایی که نیست زندگی بعد از علی دیگر برایم مردگی‌ست قبر این بی‌شیرخوار آنجاست، هر جایی که نیست مرده‌ام در کربلا؛ در روز عاشورای سرخ زنده‌ در دنیای رویاهام، دنیایی که نیست 🔸شاعر: ______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار _______ @shere_aeini چشم آسمانی اش هزار قمر داشت زیر پا به جای خاک دُر و‌گهر داشت شاهزاده بود و در برابر دشمن در نگاه خود نوید صبح ظفر داشت سینه سپر کرده بود در دل میدان او نوه ی شیر بود و میل خطر داشت مثل علی بی زره به معرکه می رفت حیدر کرار دگر بود ....جگر داشت مثل عمو رفت به دیدار سه شعبه باز هر چه بود علمدار سپر داشت حرمله ای کاش تو را ذبح نمی کرد کاش که از غربت حسین خبر داشت 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار _______ @shere_aeini چه رخ داده بین سپاه عدو که هر کس به شکلی کند گفتگو یکی گفت آمد چها بر سرش حسین آمده با علی اصغرش یکی گفت ریزد سرشک از دوعین به زانو در آمد در آخر حسین یکی گفت معلوم شد بر همه غریب است خیلی گل فاطمه یکی گفت ماه تراب آمده به دنبال یک جرعه آب آمده یکی گفت با حرمله اینچنین سپیدی زیر گلو را ببین یکی گفت این غنچه پژمرده است لبش از عطش بد ترک خورده است یکی گفت نشکفته پرپر شده یکی گفت این جوجه بی سر شده یکی گفت پاشیده شد حنجرش یکی گفت وای از دل مادرش یکی گفت قلبم شد از غم کباب دم خیمه استاده مامش رباب یکی گفت شه از چه حیران شده ؟ عزیز پیمبر پریشان شده یکی گفت رنگ از رخ او پرید حسین از عیالش خجالت کشید یکی گفت آتش به دلها زنم سر کوچکش را به نی ها زنم 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب
🏴 اشعار _____________ @shere_aeini چشمم از داغ علمدار جوان،تر شده است بی ابالفضل،حرم بی کس و یاور شده است آن علمدار رشیدی که غم از دل می برد حال با قامت یک طفل برابر شده است گر عبایی به حرم هست بیاور زینب او پراکنده تر از قامت اکبر شده است قسمتی از بدن درهم او را چیدم تازه سقای حرم،چون علی اصغر شده است زینبم بهر اسیری دگر آماده شوید بین دشمن سخن از غارت معجر شده است جان زهرا مکن اصرار چه دیدم،اما با تو سر بسته بگویم که چه با سر شده است بگمانم که سرش بر سر نی جا نشود از تماشای سرش،خون دل مادر شده است 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini اشعار _____________________ @shere_aeini شرمنده ام نشد که بمانم کنارِ تو تسکین شوم برایِ دلِ بی قرارِ تو اشکِ رقیه دیدم و گفتم که میشوم مرهم به زخم های دلِ غُصِّه دارِ تو رفتم فُرات را به حضورت بیاورم تیری به مَشک خورد و شدم شرمسارِ تو این نیزه ها نذاشت که با خود بیاورم آبی برایِ کودکِ چَشم انتظارِ تو تا پایِ دشمنان نرود سمتِ خیمه ها دست و سر و تمامِ تَنم شد حصارِ تو با ذکر یا أخا تو به بالینم آمدی با این حساب من شده ام از تبارِ تو 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار _________ @shere_aeini ای بزرگ خاندان آب‌ها آشنای مهربان آب‌ها در مقام شامخ سقایی‌ات بند می‌آید زبان آب‌ها... بر ضریح دست تو پیچیده‌اند التماس گیسوان آب‌ها می‌رسید از دور بر اهل حرم جملۀ «سقّا بمان» آب‌ها... مشک و ختم فاتحه هرگز نبود این تصوّر در گمان آب‌ها بعد لب‌های تبسم‌ریز تو گریه افتاده به جان آب‌ها از وداع تو حکایت می‌کند دست های پر تکان آب ها 🔸شاعر: ________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار ___________ @shere_aeini دریا کشید نعره، صدا زد: مرا بنوش غیرت نهیب زد که به دریا بگو: خموش وقتی که آب را به روی آب ریختی آمد چو موج، در جگرِ بحر، خون به جوش گفتی به آب، آب! چه بی‌غیرتی برو بی‌آبرو به ریختن آبرو مکوش! آوردَمت به نزد دهان تا بگویمت بشنو که العطش رسد از خیمه‌ها به گوش... تو موج می‌زنی و علی‌اصغر از عطش گاهی به هوش آید و گاهی رود ز هوش از بس که «آب، آب» شنیدم ز تشنگان دیگر نفس به سینۀ تنگم شده خروش در آب پا نهادم و بر خود زدم نهیب گفتم بسوز از عطش و آب را ننوش بالله بُوَد ز رشتۀ عمرم عزیزتر این بند مشک را که گرفتم به روی دوش... 🔸شاعر: ______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار _________ @shere_aeini قربان تو و محکمهء عذرپذیرت قربان تو و لطف و مَبرات کثیرت ای حجت حق، درگذر از بندهء زارت حالا که پشیمان شده این عبد حقیرت خالی شده پیمانهء ما «أوْفِ لَنَا الْکَیْل» ای یوسف زهرا نظری کن به فقیرت هر لحظهء ما پر شده از عطر دعایت الحق که تو هستی همه دَم، فاطمه‌سیرت هرجا که رسیدیم فقط مدح تو گفتیم بگذار بمانیم همان معرکه‌گیرت «هرکس به کسی نازد وماهم به تو نازیم» دلخوش به توایم و همه هستیم اسیرت گفتیم بیا روضهء عباس گرفتیم شاید که سوی خیمهء ما خورد مسیرت ای مادر عباس اجازه بده یک بیت ما روضه بخوانیم از آن کوه بصیرت بی‌دست و پُر از تیر زبالای بلندی افتاد زمین ام‌بنین، ماه منیرت 🔸شاعر: ____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini من چهل سال غم و غصه مکرر دیدم نرود از نظرم آنچه که آخر دیدم بلبلان از غم گلها همه بیتاب شدند غنچه ها را همه پژمرده و پرپر دیدم کوچه ی تنگ ندیدم چو عمویم امّا تنگی قتلگه و پیکر بی سر دیدم مات و مبهوت نظر کردم و فریاد زدم جای یک زخم هلالی روی پیکر دیدم آنچه من دیده ام ای کاش نبیند چشمی من خودم کاکل او در کف لشکر دیدم از همه سختی گودال همین بس باشد قتل صبر پدر و نیزه و خنجر دیدم بوریا جمع تنش را همه بر عهده گرفت پی انگشت پدر در همه جا گردیدم با عبا جمع نمودم که نریزد عباس پاره های تنِ سقای دلاور دیدم کاش می مردم ازاین غم که نبینم امّا چادر سوخته وپاره ی خواهر دیدم وای از شام که ناموس خدا را بردند خنده و هلهله در مردم کافر دیدم سخت تر از همه بازار یهودی ها بود عمه ها را همه در حالت مضطر دیدم سخن از برده فروشی شد و لرزید رباب به روی نیزه سرشک علی اصغر دیدم 🔸شاعر: ____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini معصومه،نور چشم عزیز پیمبرم اخت الرضا و دختر موسی بن جعفرم هر چند در کتاب خدا نیست نام من اما قسم به فاطمه،برتر ز هاجرم گر قبر فاطمه ز نظرها نهان شده پیدا بود به قم،که من از نسل کوثرم از بس که داغدیده ام،افتادم از نفس عمرم به سر رسید و شده روز آخرم نام رضا بود به لب و نامه اش به بر دارم به سینه آتش هجر برادرم از هجر سوخت سینه ام،اما لگد نخورد وز سینه آه می کشم ای وای مادرم میسوخت در ز آتش و،زهرا به پشت در هر لحظه یاد سینه و مسمار آن درم دیگر نخورده است به دیوار صورتم از ضربه ای کبود نگشته است منظرم گل ریختند بر سر من اهل قم؛دگر چون شامیان کسی نزده سنگ بر سرم بگذاشت خصم داغ عزیزان به قلب من اما نبود چشم کسی سمت معجرم با معرفت هر آنکه بیاید زیارتم شائق بگو؛شفیعه ی او روز محشرم 🔸شاعر: ______________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini معصومه،نور چشم عزیز پیمبرم اخت الرضا و دختر موسی بن جعفرم هر چند در کتاب خدا نیست نام من اما قسم به فاطمه،برتر ز هاجرم گر قبر فاطمه ز نظرها نهان شده پیدا بود به قم،که من از نسل کوثرم از بس که داغدیده ام،افتادم از نفس عمرم به سر رسید و شده روز آخرم نام رضا بود به لب و نامه اش به بر دارم به سینه آتش هجر برادرم از هجر سوخت سینه ام،اما لگد نخورد وز سینه آه می کشم ای وای مادرم میسوخت در ز آتش و،زهرا به پشت در هر لحظه یاد سینه و مسمار آن درم دیگر نخورده است به دیوار صورتم از ضربه ای کبود نگشته است منظرم گل ریختند بر سر من اهل قم؛دگر چون شامیان کسی نزده سنگ بر سرم بگذاشت خصم داغ عزیزان به قلب من اما نبود چشم کسی سمت معجرم با معرفت هر آنکه بیاید زیارتم شائق بگو؛شفیعه ی او روز محشرم 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini یاسم ولیک، برگ و برم درد می کند از غصه ات علی جگرم درد می کند هر شب برای غربت تو گریه می کنم با آنکه چشم های ترم درد می کند از درد خویش با تو نگفتم سخن ولی هر لحظه قلب شعله ورم درد می کند یک دو قدم نرفته زمین می خورم علی از ضربت لگد،کمرم درد می کند خون جای شیر می چکد از زخم سینه ام وین سینه از غم پسرم درد می کند از لحظه ای که خورد به دیوار صورتم گوشم کبود گشته،سرم درد می کند 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بنشین تا که بگویم غم دلبر سخت است دخترم حرف جدایی دم آخر سخت است من دگر رفتنی ام،بانوی این خانه تویی خانه داری تو ای زینت حیدر سخت است دوست دارم که خودم در به علی باز کنم می کشانم بدنم را جلوی در سخت است با کسی دم نزدم با تو فقط می گویم که کتک خوردن زن در بر شوهر سخت است من زمین خوردم و قنفذ به علی می خندید خنده بر بی کسی فاتح خیبر سخت است نه فقط داغ من و داغ پدر،می دانم دخترم کرب و بلا،داغ برادر سخت است آن لباسی که نشد قسمت محسن حالا شده آماده برای علی اصغر سخت است هر چه آید به سرت را،همه بگذار کنار و بدان بوسه زدن بر رگ حنجر سخت است غم به دل ره ندهد هر که به من گریه کند شائقا! گر چه غم و غصه ی محشر سخت است 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ای آشنا به درد علی در وطن بمان خانه شود بدون تو بیت الحزن بمان هستی بهار و داخوشی این چمن به توست ای توبهار من مرو از این چمن بمان وقتی که میزنی مژه دلگرم میشوم آرامش علی مرو از پیش من بمان دیدی که من چقدر غریبم؛سپاه من پس لااقل تو حرف جدایی مزن بمان از دست تا نرفته؛تو بگشا دو چشم خویش ترسم ز غصه ی تو بمیرد حسن بمان بایک اشاره باز شود زخم سینه ات آخر چگونه غسل دهم این بدن بمان فکری به حال بی کفنی حسین کن از بهر آن شهید بدون کفن بمان ترسم تنش به هم بخورد زیر نعل ها تاکه ضخیم تر شود آن پیرهن بمان 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تا که پایم به در خانه ی دلدار رسید به دلم باز غم بانوی بیمار رسید تا که چشمم به در سوخته ی خانه فتاد گفتم آنجا نکند شعله به رخسار رسید متوجه شدم از تیزی آن میخ در است که چه بر فاطمه بین در و دیوار رسید این شنیدم که تداعی شده در کرب و بلا هر بلایی که به گل از طرف خار رسید این شنیدم که به بی دستی تو دست زدند و حسین بن علی با دل خونبار رسید این شنیدم که از آن ضربت سنگین عمود چقدر لخته ی خون بر گل رخسار رسید این شنیدم که شد اندازه ی ششماهه تنت تیرها از همه سو بر تو علمدار رسید تو که دیدی ز روی نیزه،بگو عباسم که چسان خواهر تو بر سر بازار رسید این شنیدم که به دور و بر او رقصیدند تو روی نیزه و او در بر انظار رسید 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از همان کودکی ام رنج و بلایا دیدم چه بگویم که به یکباره چه غمها دیدم طفل بودم که چو جوجه بدنم می لرزید بین آن کوچه عجب محشر کبرا دیدم می کشیدند علی را وسط کوچه به زور ریسمان سیهی بر سر بابا دیدم مادرم روی زمین و لگدی محکم خورد به روی خاک تن محسن زهرا دیدم سخت تر بوداز این کوچه،خدایا گودال بدنی را به سر نیزه ی اعدا دیدم وای از نحر گلویش چقدر طول کشید نرود از نظرم آنچه در آنجا دیدم من به یک روز شدم پیر و قدم گشت دوتا مرگ خود را دل شب در دل صحرا دیدم کاشکی طفل یتیمی پس از این گم نشود من خودم گم شدن لالهٔ طاها دیدم در پی طفل روانه شدم و یک تن گفت زیر مرکب بخدا له شدنش را دیدم نفس آخر زینب شده ای هم نفسم خوب شد آمدی و روی تو حالا دیدم 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از پریشان شدنم بستر من ریخت به هم بنگر از زهر،که بال و پر من ریخت به هم جگرم پیشتر از زهر جفا سوخته بود جگرم پاره شد و خواهر من ریخت به هم جگرم سوخته از خنده ی قنفذ باشد باورم نیست چنین باور من ریخت به هم با تو سربسته بگویم که درآن کوچه،چه شد مادرم پیش دو چشم تر من ریخت به هم دست من بود به دستش که ره ما سد شد بی هوا زد به رخ مادر من ریخت به هم وسط کوچه سر مادرمان پایین بود تا زمین خورد همه پیکر من ریخت به هم سر او خورد به دیوار به یک ضربه ولی تا که دیدم سر او را سر من ریخت به هم زینبم گریه ی تو قلب مرا می شکند ار تماشای تو خاکستر من ریخت به هم پهلویم چکمه نخورده ست چرا بی تابی فکر کردی نکند حنجر من ریخت به هم چون به گودال رسیدی بگو از سوز جگر غیرت الله ببین معجر من ریخت به هم 🔸شاعر: ____________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini پیرمردم نکشیدم ندهید آزارم بگذارید به همراه عصا بردارم به زمین میخورم و طاقت ره رفتن نیست در همین اول ره،کاش که جان بسپارم مویم آشفته شد از بس که کشیدید مرا کاش می شد که عمامه به سرم بگذارم پا برهنه،وسط کوچه به دست بسته به خدا هر قدمم فکر سر بازارم عمه ام را سر هر کوچه تماشا کردند مثل یک ابر بهار، از غم او می بارم جگرم سوخت همان لحظه که خانه می سوخت خانه ام سوخت ولی یاد درو دیوارم خانه پر دود شد و شکر ،که در میخ نداشت دائماً یاد تن فاطمه و مسمارم صورت همسرم از شعله ی در گُر نگرفت صورت مادر ما سوخت و من بیمارم زن و اطفال من از ترس به خود لرزیدند نزند هیچ کسی لطمه به روی یارم 🔸شاعر: ___ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini قلبم از کینه ی دشمن چقَدَر ریخت به هم تا که زد بر جگرم زهر شرر ریخت به هم یاد بزمی که بپا کرد در آن شب منصور از سر شب جگرم تا به سحر ریخت به هم جگرم سوخته از زهر نباشد،که عدو ناسزا داد به زهرا که جگر ریخت به هم اثری نیست به جا جز سرم،از زهر ولی صورت مادرم از شعله ی در ریخت به هم خانه ام سوخت ولی سینه ای از میخ نسوخت آن که شد بهر علی سینه سپر ریخت به هم با لگد زد به در سوخته تا در افتاد میوه از شاخه جدا گشت و ثمر ریخت به هم دست بسته وسط کوچه کشاندند مرا دیده ام از غم زینب شده تر،ریخت به هم داغهای من و عمه چه تفاوتها داشت وای من عمه ام از تیر نظر ریخت به هم می دویدم عقب مرکب و میسوخت دلم بهر آن طفل که از پای به سر ریخت به هم 🔸شاعر: ___ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini پسرفاطمه افتاده ز پا یاور تو پیکرم باد به قربان سر و پیکر تو با تو اینقدر بگویم که دگر کوفه میا می زند موج؛دورویی،نشود باور تو کوچه هایش چقَدَر مثل مدینه تنگ است بود ذکر لب من نام خوش مادر تو جان زینب تو میا کاش ز ره برگردی بیم دارم به اسارت برود خواهر تو بعد تو نیّت این کوفی بی دین این است که بریزند به خیمه به سرِ دختر تو مثل تسبیح که پاره شود ازهم آقا ترسم آن است بریزد به زمین اکبر تو قصد دارند بخندند به زانو زدنت قصدشان است ببینند دوچشم تر تو خولی از بهر سرت نقشه کشیده برگرد قصد دارد که به خورجین بگذارد سر تو 🔸شاعر: ______________________________. 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini این چهل روز عدو سنگ به ما زد، بد زد هر که آمد غم من دید، مرا زد، بد زد شد چهل روز نه، انگار چهل سال گذشت غمت آتش به دل ارض و سما زد، بد زد نرود از نظرم صحنه‌ی گودال حسین هر که دور از بدنت بود، جدا زد، بد زد پیش چشمان ترم حلقه به دور تو زدند پیرمردی به تنت آه عصا زد، بد زد من خودم از روی تل دیدم و فریاد زدم شمر بر پهلوی تو ضربه‌ی پا زد، بد زد تا درآورد عدو جسم علی را از خاک سر او را به سر نیزه که جا زد، بد زد یک شب از ناقه زمین خورد یتیم تو حسین زجر آمد چقدر طفل تو را زد، بد زد نشود قسمت کافر لگد زجر ای کاش که از آن ضربه عزیز تو صدا زد: بد زد سر بازار به ناموس تو می‌خندیدند خصم دانی که چرا طعنه به ما زد؟ بد زد دشمنی داشت عدو با علی از بدر و اُحد که نوامیس تو را در همه جا زد، بد زد 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini مژده که محبوب داور آمده در شگفتم که پیمبر آمده کوثری از نسل کوثر آمده یا که مرآتی ز حیدر آمده یا ز ره عباس دیگر آمده تهنیت بادا که اکبر آمده ماه رویش می‌برد دل از همه حیف در آنجا نباشد فاطمه **** روح و ریحان حسین است این پسر سرو بستان حسین است این پسر نور چشمان حسین است این پسر ماه کنعان حسین است این پسر قدسیان، جان حسین است این پسر بلکه قرآن حسین است این پسر آفتاب آیینه دار روی او در فضا پیچیده عطر و بوی او **** شافع محشر بوَد یا محشر است زاده‌ی حیدر بوَد یا حیدر است شمس دین را این فروزان اختر است بالله از یوسف، تماشایی تر است جان بقربانش علی اکبر است این تمام آرزوی مادر است شد دل ما از قدومش منجلی مست او باشد حسین بن علی **** گوهر یکتا به دنیا آمده ماه رویان! ماه لیلا آمده حبّذا دلبند زهرا آمده جان دین و روح تقوا آمده آفتاب عالم آرا آمده بر جوانان پیر برنا آمده از تمام انبیا دل می برد ناز او را عمه زینب می خرد **** سوره والشمس مهتاب رویش سوره والیل باشد گیسویش چون محمد خِلقت و خُلق و خویش چشم عیسی بر جمال دلجویش خضر خود لب تشنه‌ی آب جویش بوسه‌ی جبریل بر دو بازویش دلبری از دلربایان کار اوست یوسف مصری سر بازار اوست **** خرم از این عید قلب عالم است دل اسیر زلف خم اندر خم است گر چه روز عید شبه خاتم است لیک در دل حسّی از درد و غم است حیف او چون فاطمه عمرش کم است تیرها بر زخم جانش مرهم است آه چیده یاس لیلا می‌شود پیش بابا، ارباً اربا می‌شود 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini