eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.3هزار دنبال‌کننده
628 عکس
10 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini همراه خود نیاور ای شاه زیورآلات  این‌ها به خانواده دادند قول سوغات شب تا سحر نشستم زانو بغل گرفتم  اى واى از این خیالات، اى واى از این خیالات ...کوفه میا حسین جان... کوفه وفا ندارد می‌سوخت نامه‌ی من از سوز این عبارات   ...هجده هزار نامه... هجده هزار نیزه تفریط پشت تفریط، افراط پشت افراط نامسلمین کوفه، با مسلمت چه کردند خوب است تازه اینجا... وای از بلاد شامات ای وای از زنی که در ازدحام باشد  من رد شدم خلاصه از کوچه با مکافات با عفت رباب و حجب و حیای زینب دارند کوچه‌ها و بازارها منافات با دست بسته وقتی افتادم از بلندی  گفتم عزیز زهرا، قربان قد و بالات برعکس از قناره...، عکس مرا کشیدند  طفلان شهر کوفه در دفتر مجازات باشد قرار بعدی دروازه‌ی همین شهر آنجا که رأس ما با هم می‌کند ملاقات 🔸شاعر: =========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini - آی مردم!کسی میان شما رحم و انصاف در دلش مانده؟ غیر از این است نامه های شما حضرت عشق را فراخوانده؟ - پس چه شد اشتیاقتان به حسین؟ چه شد آن نامه های دلتنگی؟ اینهمه نفرت از کجا آمد؟ که شده کینه جای دلتنگی - یک نفر مرد در میان شما هست نامه دهد به آقایم؟ که بگوید نیا تورا به خدا که بگوید خجل ز مولایم - بشکند دست من که باعث شد حجّ ارباب نیمه کاره شود ترس دارم که روز عاشورا گلوی شیر خواره پاره شود - بنویسد که کوفیان آقا حرف ناموس مرتضی زده اند به هرآنچه خیال می کردیم اعتنا نه…پشت پا زده اند - بنویسد تورا به جان علی معجری بهر دخترت بردار حرمله…حرمله…چه گویم من فکر قنداقه اصغرت بردار - بنویسد که شمر آماده ست خشکیِ حنجرت بسوزاند خنجرش را نداده او صیقل که دل مادرت بسوزاند 🔸شاعر: =========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini مسلّم ست که از تو جدا نخواهم شد بگو بمیر ، جوابِ چرا نخواهم شد به جز صدای غریب تو ای امام بهشت بدان که با احدی هم صدا نخواهم شد خدا کند که بیینم وضوی خونم را خدا کند که نبینم فدا نخواهم شد هزار بار به راهت اگر که سر بدهم من از کنار تو آقا جدا نخواهم شد منی که در به در کوچه های کوفه شدم میان حشر دگر زابرا نخواهم شد غریبه ام اگر اینجا به مسلمت بده حق به شهر غیر حسین آشنا نخواهم شد خدا کند که عطش بعدِ من به تو نرسد که جز برای تو گرم دعا نخواهم شد به محضِ هل دادن ، می روم در آغوشت ز بام دارالاماره رها نخواهم شد 🔸شاعر: =========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini فعلا اگرچه ظاهراً خوب است هرچیز اما پر از دلشوره و فکر و خیالم اصلا اگر تنها بیایی که چه بهتر! من راستش دلواپس اهل و عیالم از تو چه پنهان شهر بازارش شلوغ است اینجا نگاه مردهایش تند و تیز است حس خوشایندی به این مردم ندارم تنها بیا! اینجا پر از چشمان هیز است من آمدم خیر سرم بیعت بگیرم لحن کلام مردم اما لحن دعواست دیشب یکی من را نشان میداد و می گفت: به به عبایش هم از آن خوب و گرانهاست!... غارتگران کوفه دندان تیز کردند حرف از غنیمت میزنند و حرف غارت از تو چه پنهان ، بیشتر  فکر زنانم در فکر اینکه زینب و رخت اسارت... حالا که قصد آمدن داری به کوفه باخود نیاور بچه ها را جان زهرا یا که اگر همراه ناموست می آیی فکری کن آقا معجر و خلخال ها را انگشترت را هم درآور جان مسلم حتما کفن بردار آقا ، چند تایی مشکی جدا محض علی اصغر بیار و محض تن اکبر یکی دوتا عبایی... 🔸شاعر: =========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini درشهر کوفه رسم این مردم عجیب است مهمانشان مسلم چقدر اینجا غریب است این مردمِ نامرد در خانه نشستند روی سفیر تو در و کاشانه بستند این شهر شهرکوفه شهر بی وفایی است خاصیت و اخلاق آنها بی حیایی است اینجا کسی با او سرِ یاری ندارد آواره گشته چون که غمخواری ندارد هرخانه ای که در زده بسته به رویش اندوه وغُصه عُقده گشته در گلویش در زیرلب حرفی ز سوز و درد دارد آقا نیا کوفه مَرامی سرد دارد آقا نیا چشم انتظار تو کسی نیست جُز تیر و نیزه بیقرار تو کسی نیست اینها ز کینه سینه را لبریز کردند خنجر برای حنجر تو تیز کردند آقا نیا دائم گل پرپر ببینی داغ ابوالفضل و علی اکبر ببینی مولا بیا و مُسلمت را کن نظاره در کوچه ها گشته تن من پاره پاره آقا دگر بر من نمانده راه چاره شد قتلگاه مسلمت دارالاماره 🔸شاعر: =========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از کعبه رو به کرببلا می‌کند حسین  وآنجا دوباره کعبه بنا می‌کند حسین گر ساخته است خانه‌اى از سنگ و گل، خلیل  آن جا بنا ز خون خدا می‌کند حسین روزى که حاجیان به حرم روى می‌نهند  پشت از حریم کعبه چرا می‌کند؟ حسین آن حجّ ناتمام که بر عمره شد بدل  اتمام آن به دشت بلا می‌کند حسین آنجا وقوف در عرفات ار نکرده است  فریاد معرفت همه جا می‌کند حسین آنجا اگر که فرصت قربانیاش نبود  اینجا هر آن چه هست، فدا می‌کند حسین آنجا که سعى بین صفا در دویدن است  این جا به قتلگاه، صفا می‌کند حسین آنجا حنا حرام بُوَد بهر حاجیان  اینجا ز خون خویش حنا می‌کند حسین وقتى به خیمه‌گاه رود از پى وداع  اینجا دوباره حجّ نسا می‌کند حسین بعد از هزار سال به همراه حاجیان  هر سال رو به سوى منا می‌کند حسین از چار سوى کعبه ز گل‌دسته‌ها هنوز  هر صبح و ظهر و شام ندا می‌کند حسین بشنو دعاىِ در عرفاتش که بنگرى  با سوز دل هنوز دعا می‌کند حسین سر داده است و حکم شفاعت گرفته است  بر وعدهاى که داده، وفا می‌کند حسین در اوج منزلت که «مؤیّد»! از آن اوست گاهى نگاه سوى گدا می‌کند حسین 🔸شاعر: =========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini من کوفه را چون مردگان بی‌درد دیدم  نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم  ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاه‌الرجالند  خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند  اینان به آن دستی که بـا من عهد بستند  عهـد مـن و فـرق مـرا با هم شکستند  تنهـا نـه در کوفـه مـرا آواره کردنـد  قـلبم دریدنـد و لبـم را پـاره کردنـد  این شهر را پیوسته نـامردی بـه من بود  ای قوم تنها مـردشان یـک پیرزن بود  زن‌هـا ز نـامردان کوفـه وانماندنـد  از بام‌ها بر فرق من آتش فشاندنـد  مـن جـان نثار عترت خیرالانـامم  صید بـه خـون غلطیده بـالای بامم  وقتی که خود را از عطش بیتاب دیدم  عکس لب خشک تـو را در آب دیدم  در موج خون دریای لارا دیدم امروز  از بـام کوفـه کربلا را دیـدم امروز  انگـار می‌بینم جراحـات تنـت را  خونین به چنگ گرگها پیراهنت را  انگـار ‌بینـم لاله‌های پـرپـرت را  پاشیده از هم عضوعضو اکـبرت را  انگار می‌بینم که بعد از قتـل یـاران  هم تیرباران می‌شوی هم سنگ باران  انگـار مـی‌بینم ذبیـح کـوچکت را  زخم گلوی شیرخواره کودکت را  انگار می‌بینم که با اشک دو دیـده  داری به روی دست خود دست بریده  انگار بینم غرق خـون آیینه‌ات را  جای سم اسبان و زخم سینه‌ات را  انگار بینم شمـر مـی‌آید بـه گودال  انگار بینم می‌زنی در خون پر و بال  ****  ...انگار دیدم جان شیـرینت فـدا شد  زهرا نگه کرد و سرت از تن جدا شد  من بهترین مهمان شهـر کوفـه هستم  مهمـان قصابـان شهـر کـوفـه هستم  لب تشنـه از پیکر جـدا گردد سر من  آویـزه گـردد بـر قنـاره پیکـر من  تنهـا نـه ایـن نامرد مردم می‌کُشندم  در کـوچه‌های شهر کوفه می‌کِشندم  «میثم» شرار از نظم جانسوزت فشاندی  بس کن که دل‌ها را به بحر خون نشاندی 🔸شاعر: =========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ___ @shere_aeini خسته‌ام خسته در این شهرِ مسلمان کُشها میهمانم به مهمانیِ مهمان کُشها من دعا کرده‌ام اما به اجابت نرسید هِی نوشتم که نیا  حیف جوابت نرسید فکرِ آوارگی‌ات بُرده توانم  چه‌کنم آه ؛ شرمنده‌ترین مردِ جهانم  چه‌کنم یک نفر نیست که گیرد پَرِ طفلانِ مرا روی دامان بگذارد سرِ طفلانِ مرا هیچ‌کس نیست که بر این سه نفر جا بدهد لااقل کاسه‌ی آبی به لبِ ما بدهد خواب دیدم نفَسِ خواهرشان خواهد رفت بعدِ من بر لبِ آبی سرشان خواهد رفت کاش از دور نبینند  به  دام اُفتادم دست بسته  پُرِ خون از لبِ بام اُفتادم کاش با باد در این لحظه که سرگردانم رویِ دروازه نبینند که آویزانم همه‌ی اهل و عیالم به فدایت برگرد بچه‌هایم شود آواره به جایت برگرد آنقدر فکرِ تو هستم که بهم ریخته‌ام پای قنّاره ببین زیر قدم ریخته‌ام خواستم نامه نویسم که بمان حیف نشد یا صدایم برسد  گریه‌کنان حیف نشد نامه با اشک نوشتم  بفرستم   دیدم بِینِ راهی و تو را نیست نشان  حیف نشد رفته‌ام خانه به خانه زده‌ام رو ، شاید که بمانند سرِ بیعتشان حیف نشد آمدم داد زنم حرمله با شمر رسید خنجری آمده با تیر و کمان حیف نشد کاش می‌گفتم از اول که در این حلقه‌ی چشم دخترانِ تو ندارند امان حیف نشد نفَسم بُرد  زمین خوردم و گفتم  گویم می‌زند از نفَسَت خون فوران حیف نشد تیغ را بر لبِ من زد که نگویم برگرد چکمه‌ای بر لبم آمد که نگویم برگرد به دهانم زد و دندان مرا ریخت بهم یادِ طفلِ تو گریبانِ مرا  ریخت بهم شعله از بام سرم ریخت سرم را سوزاند ناسزا گفت حرامی  جگرم را سوزند ناسزا گفت و دلم  گفت امان از زینب مُسلم‌ات زیرِ قدم  گفت امان از زینب وای از زینب اگر شهر به حالت خندد آنکه خندید به حالم به عیالت خندد ای پریشانِ غمت مویِ سرِ دخترکم جای من دست بکش رویِ سرِ دخترکم 🔸شاعر: _____ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار _______________________ @shere_aeini ای در اندیشه‌ات هوای حسین ای که در کوفه‌ای صدای حسین از تمام جهان گذر کردی از همه ماسوا سوای حسین بعد ساقی تشنگان هستی صاحب پرچم و لوای حسین بچه های بزرگ و کوچک تو همه قربان بچه های حسین تو اسیری فدای خواهر او بی کس و خسته‌ای فدای حسین با غریبی خویش خرسندی هست اگر غربتت رضای حسین گیسوان تو بر سر نیزه اولین پرچم عزای حسین خبر توست اول مقتل مقتل توست مبتدای حسین خیر پیش و خدا نگهدارت بود پشت سرت دعای حسین نامه دادی بیا، نیاید کاش بعد تو چیست ماجرای حسین با زنان سوی کوفه می‌آید بود در گوش تو ندای حسین مردمانی که پیش از این بودند در همین کوچه ها گدای حسین حال دنبال غارتش هستند نقشه دارند اگر برای حسین پی خلخال دختران هستند گرچه هستند آشنای حسین همه که سیم و زر نمیخواهند عده ای را هدف عبای حسین سنگ و شمشیر و نیزه ‌می‌بارد کوفه‌ی‌ توست کربلای حسین دوره ات کرده اند وحشی ها آمده بر سرت بلای حسین با تو تمرین ذبح میکردند مُثله ات کرده‌اند جای حسین به قفای تو خورد تا شمشیر گفتی ای وای از قفای حسین از سر بام تا زمین خوردی بند بند تو گفت وای حسین پ‌ن: شاعر به ایراد قافیه‌ی بیت آخر واقف است 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ___________________ @shere_aeini من‌ الحبیب نوشته الی الحبیب پیامش نوشته از غم غربت ، نوشته بعد سلامش به او نوشت ، رفیقم ! حسین یکه و تنهاست و سی هزار حرامی گرفته دور خیامش به او نوشت که کوفه وفا به عهد ندارد به او نوشت که اکنون ، رسیده وقت قیامش به او نوشت که زینب برای جنگ مهیاست برای رنج اسارت ، برای کوفه و شامش پیام داد به مسلم ، رفیق پیر کجایی ؟ بیا که لطف خودش را حسین کرده تمامش تمام هستی خود را از ابتدای جوانی رفیق پیر ، من و تو ، سند زدیم به نامش حبیب خنده به لب داشت ، به روی حضرت ارباب و سجده کرد خدا را برای لطف مدامش فقیه کوفه جلو رفت و در میانه سخن گفت صدای هلهله آمد که نشنوند کلامش به طعنه گفت به مردم ، حرام لقمه شمایید که اهل کوفه همین است و رسم‌ و راه و مرامش یزید کرده شما را اسیر فکر سیاهش برای لقمه ی نانی ، شدید عبد و غلامش بساط ظلم و ستم را یزید کرده دوچندان برای حفظ مقام و برای حفظ نظامش حسین فاطمه این سو ، سپاه کفر در آن سو تو انتخاب نکردی روی به سمت کدامش ؟ شما که نامه نوشتید و دعوتش کردید ! کسی به یاد ندارد ، تبار او و مقامش ؟ فرات و دجله مگر نیست به نام حضرت زهرا چه شد که آب خنک را نموده اید ، حرامش به تن نمود دوباره ، لباس رزم عرب را حنا به صورت خود زد به افتخار امامش حبیب رفته به میدان که سر به عشق ببازد سلام حضرت جانان بر او و حسن ختامش 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
برای دسترسی به اشعار ایام مسلمیه بر روی هشتگ های زیر کلیک کنید