eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.4هزار دنبال‌کننده
628 عکس
10 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار ____ @shere_aeini بزن به چوبه محمل فلک کنون سر خود را  حسین راهى میدان نمود اکبر خود را  وداع کرد ولى هشت مرتبه که نفهمیم  چگونه آمد و آرام کرد خواهر خود را   چنان براى لقاء خدا ز خویش برون شد  به چشم هم زدنى ترک کرد محضر خود را  بپرس از همه گبریان, نظیر ندارد  که مسلمین بکشند این چنین پیمبر خود را   پدر محاسن خود را گرفته بود به دستش  پسر شنید صداى فغان مادر خود را  گمان کنم که اگر مانده بود, عمه سکینه  گرفته بود به بر, دختر برادر خود را  گمان کنم که اگر مانده بود, شاه شهیدان  ز نیزه پاره نمى دید گوش دختر خود را  کسى که زد سر او را به نیزه, جایزه اش را گرفت و خرج پسرهاش کرد این زر خود را   سخن خالصه کنم, عرض روضه این دو سه خط است  حسین گفت که محکم کنید معجر خود را! 🔸شاعر: ___ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ____ @shere_aeini چگونه جمع کند پاره‌های جانش را؟ به خیمه‌ها برساند تن جوانش را شکفت روی لبانش: علی عَلَی الدنیا... همین که غرق به خون دید پهلوانش را علی، همان که جهان محو در شمایل اوست ندیده هیچ‌کجا، هیچ‌کس نشانش را همان که در شب میلاد او پدر فهمید پیمبر آمده زیبا کند جهانش را به آن‌که تشنۀ معنای «قاب قوسَین» است بگو نظاره کند ابروی کمانش را میان سجده خدا را فقط صدا می‌زد، جهان کفر، اگر می‌شنید اذانش را چقدر زخم مصور، چقدر مصرع سرخ خبر دهید جوانان نوحه‌خوانش را به هر طرف که نظر کرد اکبرش را دید خبر دهید ندارد دگر توانش را... به خیمه آمدن او دوباره ممکن نیست نگیرد عمه اگر زیر بازوانش را 🔸شاعر: ___ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ____ @shere_aeini نه كسی دیده دلی بی سر و سامان‌تر از این نه شنید‌ه‌ست كسی دیدۀ گریان‌تر از این دیدۀ ابری یعقوب و دل‌سوخته‌اش نه بیابان‌تر از این بوده، نه باران‌تر از این... «زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم» مپسندم كه شوم بی‌تو پریشان‌تر از این اَشبهُ‌الناس تویی خَلقاً و خُلقاً به رسول یک نفر نیست بگوید كه مسلمان‌تر از این؟ تو رجز خواندی و در یاد ندارد جنگی که سپرها شده باشند هراسان‌تر از این هیچ‌كس چون تو نرفته‌ست سراپا با شوق جانب مرگ خودش با لبِ خندان‌تر از این بی‌تو از حال دل سوخته‌ام پرسیدند خیمۀ شعله‌وری گفت كه سوزان‌تر از این... 🔸شاعر: ___ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از ابتدای خلقت  تا انتها حسین است روح خدا پرستی در انبیا حسین است هرچه بلاست آقا  یکجا بجان خریده در امتحان ایمان قالو بلی حسین است اوج کمال احمد بوسیدن حسین است معراج رفته داند معراج تا حسین است هنگام مرگ باید بالا سرم بیاید رویش حساب کردم چون باوفا حسین است تربت به هر مریضی دادم شفا گرفته لعنت به منکرش باد سر شفا حسین است این ارج و قرب کعبه مدیون خون آقاست حاجی نباش غافل سنگ بنا حسین است هریک قدم پیاده  صد حج ثواب دارد هرجوره سود کردیم تا کار با حسین است دراین حرم عبادت یعنی که ذکر ارباب صوت همه ملائک صلو علی حسین است لبیک داعی الله  من آمدم زیارت حالا تمام شورم لبیک یا حسین است چه روزگار تلخی دارند این دو عاشق پایین نیزه زینب بر نیزه ها حسین است 🔸شاعر: _______________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ____ @shere_aeini غمش از لشگرش بزرگتر است خنجر از حنجرش بزرگتر است زینب از بس که داغ دید انگار خیلی از مادرش بزرگ تر است چه کند با علی اصغر که نیزه ها از سرش بزرگ تر است چه کند با علی اکبر که سرش از پیکرش بزرگ تر است هر قدر تیر حرمله دارد از سر اصغرش بزرگتر است اربا اربا…همین بگویم که اصغر از اکبرش بزرگ تر است خوش به حال کسی که از انگشت کمی انگشترش بزرگ تر است 🔸شاعر: ___ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini  از خواهش لبهای او بی تاب شد آب از شرم آن چشمان آبی آب شد آب وقتی که خم شد نخل‌ها یکباره دیدند لبخند زد مَرد و پر از مهتاب شد آب آنقدر بر بانوی دریا سجده می‌کرد تا در قنوت آخرش محراب شد آب زیباترین طرح خدا بر پرده‌ها رفت وقتی میان دستهایش قاب شد آب یک لحظه با او بود اما تا همیشه از چشمهای تشنه‌اش سیراب شد آب آن تیرها، شمشیرها بارید و بارید توفان گرفت و گرد او گرداب شد آب تیر آمد و ... از حسرت مشکی که می‌مرد مرداب شد، مرداب شد، مرداب شد آب   🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini می‌رفت که با آب حیات آمده باشد می‌خواست به احیای فرات آمده باشد احساس من این است که با پر شدن مشک از خیمه خروش صلوات آمده باشد بشتاب! که در مشک تو این سهم امام است بشتاب! اگر فصل زکات آمده باشد... برگشت که شیطان به حرم چشم ندوزد می‌خواست به رمی جمرات آمده باشد... جایی ننوشته‌ست که در علقمه... زهرا... اما نکند آن لحظات آمده باشد نقل است که توفان شد و پیداست که باید چه بر سر کشتی نجات آمده باشد طفلی به عقب خیره شده از روی ناقه شاید عمو از راه فرات آمده باشد... 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini منم ماه بنی هاشم که عباس است نام من بود ام البنین مام و، علی باب کرام من من آن سرباز جانبازم که از لطف خداوندی لبالب از می حب حسینی گشته جام من من آن مرد سلحشورم که بهر کشتن دونان بود شمشیر تیز شاه مردان در نیام من من آن شیرم که چون افتد به دامم دشمن قرآن نباشد بهر او راهی که بگریزد ز دام من من آن علمدارم که اندر عرصۀ هیجا سر دو نان، چو گویی، نرم گردد زیر گام من بود این افتخارم بس، که گوید خسرو خوبان بود عباس نام آور نگهبان خیام من غلام و جان نثار و چاکر و عبدم به دربارش که اندر رتبه شاهانند در عالم غلام من ندادم تن به زیر بار ظلم و ذلت و خواری که بر ذرات عالم گشته واجب احترام من نکردم بی وفایی با حسین، آن خسرو خوبان به عالم گشت ثابت زین فداکاری مقام من نخوردم آب و، دادم تشنه جان و، در درون آب ز سوز تشنگی می سوخت بهر آب کام من نگردد خوار و زار و زیردست ظالمان هرگز نماید پیروی کردار هر کس بر مرام من رسان (ژولیدۀ ) محزون درورد گرم و بی پایان به نزد دوستان من پس از عرض سلام من 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini تو آن ماهی که خورشیداست محو روی تابانت خداوند آسمان هارا درآورده به فرمانت مگر مانند پبغمبر تو هم شق القمر کردی که میخوانند خود را ارمنی ها هم مسلمانت حسین ابن علی(ع)که عالمی هستند قربانش به تو گفته برادر جانِ من، جانم به قربانت همه دیدند دست از هر تعلق در جهان شستی همینکه رفت در آب فرات آن روز دستانت به دوش خود کشیدی بار سنگین امانت را دو دستت را فدا کردی و ماندی پای پیمانت نداری دست در پیکر ولی بنگر که این لشکر هراسان است سرتاسر ز چشمان رجز خوانت همان وقتی که تیر آمد به سوی مشک میدیدی گره کور است و حتی وا نخواهد شد به دندانت عجب حسن ختامی داشتی که در دم آخر به جای مادرت ام البنین، زهراست مهمانت از اول جان تو تنها برادر بود تا آخر که گفته در دل میدان گذشتی راحت از جانت؟ برای اینکه در راه حسین ِفاطمه باشم الهی که بماند تا ابد دستم به دامانت 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini به تمنای لب تو قلب دریا سوخته  صورتت افتاده روی خاک وصحرا سوخته پیکرت را جمع کردم قد یک گهواره شد زیر خورشید عراق این قد و بالا سوخته چشمهایت را که دیدم چشمهایم تار شد تیر را جوری زده پلک تو حالا سوخته تیرها نه درمیاید نه از آن سو میرود جای جای تو در این اوضاع یکجا سوخته کاش میشد تا همینجا پیش تو خاکم کنند من که پیش چشمهام انگار دنیا سوخته پاشو برگردیم خیمه قبل آنکه بشنوی درمیان شعله ها گیسوی زنها سوخته تو نباشی دخترانم را اراذل میزنند صورت هر دختری در بین دعوا سوخته 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini به تمنای لب تو قلب دریا سوخته  صورتت افتاده روی خاک وصحرا سوخته پیکرت را جمع کردم قد یک گهواره شد زیر خورشید عراق این قد و بالا سوخته چشمهایت را که دیدم چشمهایم تار شد تیر را جوری زده پلک تو حالا سوخته تیرها نه درمیاید نه از آن سو میرود جای جای تو در این اوضاع یکجا سوخته کاش میشد تا همینجا پیش تو خاکم کنند من که پیش چشمهام انگار دنیا سوخته پاشو برگردیم خیمه قبل آنکه بشنوی درمیان شعله ها گیسوی زنها سوخته تو نباشی دخترانم را اراذل میزنند صورت هر دختری در بین دعوا سوخته 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini گویا ستون از خیمه گاه ناخدا رفت آن دم که سقّای حرم، صاحب لوا رفت وقتی خبر آمد علَم از دستش افتاد... زینب همان دَم تا تَه این ماجرا رفت در بین زنها حرف چادر بود و معجر وقتی رمق از جسم سردار وفا رفت از داغ او ، شد قامت مولا خمیده در نزد دشمن پشت او تا انحنا رفت تیغ بلا دستان ساقی را جدا کرد.. دیگر نگویم تا کجا این ماجرا رفت باران تیر از سمت دشمن شد روانه تیری به مشکش آمد و.. گویا قُوا رفت یک نانجیبی ، با عمود آهنین زد تا عرش اعلا ناله ی اَدرک اَخا رفت وقتی عمود خیمه را بابا کشیدی... اشک از دو چشم عمّه هایم بی صدا رفت زان پس که رفتی ای علمدارم ابوالفضل.. اندر اسارت زینب درد آشنا رفت باور ندارد مادرت این ماجرا را.. تا پیشواز کاروان ، آن بینوا رفت قربان دستانت که مشکل می گشاید حتی مسیحی تا حرم بهر شفا رفت 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini دستی برای جستجو از دست داده چون پیکرش را مو به مو از دست داده چشمان خود را با همان تیری که آمد غرقِ شتاب از روبرو، از دست داده بی خاصیت! افتاده گریان؛ پاره پاره مَشکی که دیگر آبرو از دست داده تعریف خواهد شد پس از این نام ِ «سقا»: لب تشنه مردی که گلو از دست داده در خیمهٔ تاریخ ما هم تشنه ماندیم در علقمه ساقی سبو از دست داده یک تیرِ گریان در دهانش گیر کرده دیگر توانِ گفتگو از دست داده آمد برادر... إنکسارش کشت ما را قامت-خمیده؛ رنگ و رو از دست داده اربابمان تنها نه که یار و علمدار پشت و پناهش را بگو از دست داده شد خیره بر ماه و سپس زد زیر گریه آخر رقیه(س)-جان؛ عمو از دست داده! 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini دستی به سر مشک و نگاهش به حرم بود بر دست دگر قبضه ی شمشیر و علم بود بر گلشن خشکیده و صحرای بلاخیز سرلشکر آزاده و دریای کرم بود هر چند که دست داده ز دست و علم افتاد مشک از سر قولش به سر دست قلم بود روزی که علی دست زبر دست تو بوسید فرمان پدر بر پسرش درس جنم بود امید حرم بر تو و امید تو بر مشک از زخم عدو نه که ز مشک غرق الم بود تا دست تو بر چشم حسین گشته عیان،گفت: دستی به سر و دست دگر بر کمرم بود آهسته در این لحظه کسی ناله سراید عباس عزیز دل زهرا ،پسرم بود 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini امشب شبی ست تا که من از خود گذر کنم امشب همان شبی ست که باید خطر کنم وقتش رسیده است همان فرصت ِ زلال امشب همان شب است شب وجد و شور و حال ساقی برون ز خیمه شد و ساغری به دست ساقی برون ز خیمه نشسته ست مستِ مست ساقی نشسته جمله ی مستان به گرد او امشب تمام ِ باده پرستان به گرد او لبریز تر نموده ولی باده ی زُهیر «مِی» ریخته ست بر سر سجاده ی زُهیر ساقی نشسته است لب شاطی الفرات مدهوش کائنات شد و محوِ ممکنات ذُخـر الحسین ساقی ِ عطشان کربلاست عباس نازنین که غزل‌خوان ِ کربلاست امشب غزل غزل به «مِی»آمیزد آن عزیز شهد و شرر به کام جهان ریزد آن عزیز مِی ریزد از سبوی ولایت بیا بنوش امشب بخوان حکایت ِ آن مرد «مِی»فروش شعر آن چنان بخوان که شرر بارد از دهن نام آن چنان ببر که بلرزد تن و بدن عباس ای روایت مجنون کربلا شورِ حجاز و ضربِ همایون کربلا شمس و قمر سُرادِقِ شَطحُ الشمایلت خورشید و ماه آینه دارِ مقابلت مصداق ِ عارفانه ی ایمان و غیرتی مفتاح و مبتدایی و روح بصیرتی دنیا مقابل کَرمت شعر مبهم است در لجّه ی تو جوشش شط العرب کم است هو یا علی مدد مدد ای تک سوار عشق هو یا علی مدد مدد ای ذوالفقار عشق عباس ای سرود حماسی مرتضی منظومه ی بلند شهامت ،یلِ وفا باب الحوائج ستی و دنیاست در تو گُم دل میرود ز دست برای شب نهم امشب شب نهم پرِ احساس میشویم باده گسار حضرت عباس می‌شویم ساقی سرت سلامت از آن باده می دهی یک جرعه زان شراره ی آماده میدهی ساقی نشسته است لب شاطی الفرات مدهوش کائنات شد و محوِ ممکنات ذُخـر الحسین ساقی عطشان کربلاست عباس نازنین که غزل‌خوان ِ کربلاست 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini این جوان کیست که آتش به فرات افکنده ست آه و فریاد و فغان در عرصات افکنده ست این جوان کیست که آتش زده نخلستان را متحیر بنموده ست به خود میدان را خوبرویان ِ عرب ماهِ منیرش خوانند در نِـیستان شجاعت همه شیرش خوانند خبر آمد اسَدالله به میان آمد از سراپرده برون مست و خروشان آمد که ابالفضل گرفته ست علم بر دوشش آنکه پیغمبر و زهرا و علی مدهوشش مشک بر دوش و چنان زین و حمایل محکم سر پر اندیشه و از شوقِ حرم دل محکم مست می آید و میخواند مزّمّل را تشنه آید که به آتش بکشاند دل را او رسیده ست به«قَد اَفلَحَ مَن زَکّــٰـهٰا» متبلور شده در «مُنـذِرُ مَن یَخشـٰـها» قل هوالله به لب تا که گشاید در را مرتضی آمده از جا بکند خیبر را ذوالفقاری به کف آماده ی میدان عباس رخ برافروخته و مست و غزل خوان عباس به رجز خوانی او اهل حرم دل مشغول وقت میدان شدنش فاطمه هم دل مشغول مشک یعنی همه ی عشق و تمامیّت او مشک کانون حماسه ست به حیثیت او مشک بر دوش و چنان زین و حمایل محکم سر پر اندیشه و از شوق حرم دل محکم آه از آن لحظه که خورشید ز زین افتاده ماه با پیکر زخمی به زمین افتاده نبضِ تاریخ و لهوف از ضربان افتاده روحِ تشریح فرات از هیجان افتاده این جوان کیست که کونین گریبان چاکش روز محشر شهدا معتکف ادراکش خوش به آن لحظه که دست از تن پاک افتادش حضرت فاطمه آمد به مبارک بادش آفرینش همه مجذوب کراماتش بود کربلا شرح ِ مفاتیحِ روایاتش بود این جوان کیست که آتش به فرات افکنده ست آه و فریاد و فغان در عرصات افکنده ست این جوان کیست که آتش زده نخلستان را متحیر بنموده ست به خود میدان را 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini مرا فهم مقامش هیچ در باور نمی آید که قطره از شناسایی دریا بر نمی آید علمدار حسین است و برای واژه "غیرت" یقین دارم که مصداقی از او بهتر نمی آید نمی فهمند دشمن ها کسی که مظهر خوبیست بگو با صد امان نامه! به سوی شر نمی آید دهان دشمنش با دیدنش از بهت وامانده ست بگوید کیست اینک این اگر حیدر نمی آید؟! کمان ابروان و تیر مژگانش فقط کافیست از این رو وقت جنگ عباس با لشکر نمی آید وفایش را بنازم! رفت تا آب و نخورد از آب در اوج تشنگی هم باز صبرش سر نمی آید . . . برادر آمده گریان و با اندوه می پرسد: چرا این تیر از چشمت برادر در نمی آید؟ علمدارم بگو تا با چه رویی خیمه برگردم بگویم بچه هایم را که آب آور نمی آید؟ عمود خیمه اش را می کشد پایین و می گوید: عمو دیگر نمی آید، عمو دیگر نمی آید.... 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini شرمنده ام نشد که بمانم کنارِ تو تسکین شوم برایِ دلِ بی قرارِ تو اشکِ رقیه دیدم و گفتم که میشوم مرهم به زخم های دلِ غُصِّه دارِ تو رفتم فُرات را به حضورت بیاورم تیری به مَشک خورد و شدم شرمسارِ تو این نیزه ها نذاشت که با خود بیاورم آبی برایِ کودکِ چَشم انتظارِ تو تا پایِ دشمنان نرود سمتِ خیمه ها دست و سر و تمامِ تَنم شد حصارِ تو با ذکر یا أخا تو به بالینم آمدی با این حساب من شده ام از تبارِ تو 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini عطش از خشکی لب‌های تو سیراب شده آب از هُرم ترک‌های لبت آب شده بعد از آنی که تو لب‌تشنه عطش را کشتی تشنه لب ماندن ساقی همه‌جا باب شده بعد افتادن عکس تو در آیینۀ آب برکه از شوق رخت خانۀ مهتاب شده این فرات است که از درد غمت ای دریا بس که پیچیده به خود یکسره، گرداب شده تب و تاب حرم از تشنگی و گرما نیست دل اهل حرم از داغ تو بی‌تاب شده تیرها رو به سوی چشم تو خواندند نماز همه گفتند که ابروی تو محراب شده صحنه‌ای که کمر کوه شکست از غم آن عکس تیری‌ست که در دیدۀ تو قاب شده 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را نشاند در تب شک، غیرت تو باور را برادری به وفاداری تو معنی یافت که از گلوی تو فریاد زد برادر را... فرات آینه شد، پیش چشم غیرت و آب مگر نشان بدهد حیرت مصوّر را نگاه کردی و دیدی حرم در آتش بود و در طواف حرم، فوجی از کبوتر را گذشتی از سر آب و به خاک افتادی که سر به سجده گذاری هر آن مقدّر را فرات بعد تو عمری‌ست تا که می‌گرید عطش جز این نشناسد زبان دیگر را تویی که نام تو با هرچه رود پیوسته‌ست و بی تو آب نمی‌بیند آن طرف‌تر را 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini اگر دردمندی اگر بی قراری.. اگر سربه زیری اگر شرمساری... اگر زخم خوردی اگر پرغباری.. چرا ناامیدی؟ابالفضل داری! بده دست خود را برو با ابالفضل بزن روی سینه بگو یا ابالفضل خوشا این کرامت خوشا این گدایی نمیپرسد از تو که هستی؟ کجایی؟ به یمن ابالفضل در کربلایی خیال تو راحت که حاجت روایی نه تنها خودی ها نه تنها تنی ها که قرص است بر او دل ارمنی ها همه با مرامان اسیر مرامش همه نامداران گرفتار نامش حسین است امامش فدای امامش غلامم غلام غلام غلامش ابالفضل لنگر حسین است کشتی بقول رفیقان ابالفضل مشتی هوا داغ داغ و حرم قحط آب است علی بی قرار و پریشان رباب است عمو تشنه را آب دادن ثواب است ببین هرطرف را که دیدم سراب است بیا مشک بردار جان رقیه که زخم است دیگر دهان رقیه.. 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini برسر نعش گل ام بنین غوغا شد همه گفتند:حسین بن علی تنها شد تاکه حیرت زده دردشت دودستت دیدم گفتم ازیوسف من یک اثری پیدا شد صوت ادرکنی تو گم شده در هلهله‌ها این چه شوریست که درلشگریان برپاشد تا که دیدم بدنت را کمرم درد گرفت خیزازجا و ببین پشت حسینت تا شد از بلندای قدت جای دو لب باقی نیست این همه تیر کجای بدن تو جا شد با چه بغضی زده این ضربه خدا می‌داند که ز فرق سر تو تا به ابرو واشد صورت تو اثر از چادر خاکی دارد گوئیا سجده تو بر قدم زهرا شد گوئیا لشگری از پیکر تو رد شده اند زیر پا خطبه ترویه تو امضا شد بین یک دشت تنت ریخته صاحب علمم صحنه قتلگهت علقمه نه دریا شد 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini طاق ابرویت مرا سمت مصلی می کشد اشک، چشمان تو را مانند دریا می کشد از خجالت آب گشتی تا که دیدی دختری عکس مشکی را به روی خاک صحرا می کشد ماه جایش آسمان است علتش این است اگر آسمان دارد تو را بالا و بالا می کشد یک عمود آهنین آمد سرت پاشیده شد ناله ات امّ البنین را دارد این جا می کشد راهزن هایی که دور پیکرت حلقه زدند کارشان در علقمه دارد به دعوا می کشد تا رسیدم پیش تو دیدم که یک دست کبود یک به یک از پیکر تو تیرها را می کشد سینه و پهلوی تو بوی مدینه می دهد می کشی درد عجیبی را که زهرا می کشد رفتی و چشمان هرزه روی زینب باز شد نا نجیبی بی حیایی را به معنا می کشد 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini دل داده ام به نغمه ی ادرک اخای تو با من چه کرد شور برادر بیای تو ای مسجد وفا بدنت، روی خاک ها گلدسته است یا که دو تا دست های تو دست تو روی دست من و جبرییل هم آورده است بال پریدن برای تو با تو چه کرد دیدن قد دوتای من با من چه کرد دیدن فرق دوتای تو هارون من چگونه شکافد در این دیار دریای غصه های دلم بی عصای تو دیگر بس است گفتن روحی لک الفدا دیدی که مستجاب شد آخر دعای تو در پیش خیمه گفته ام" إرکب بنفسی انت" یعنی که بی مبالغه جانم فدای تو یک چشمه آب اگر که میان خیام بود صد چشمه خون نبود کنون زیر پای تو از خنده ها بلند شده های های من از گریه ام بلند شده های های تو   🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini دستی افتاد ز تن، دست دگر یاری کن گرچه بی تاب شدی خوب علمداری کن مشک! نومید مشو، تا به حرم راهی نیست تو در این معرکه ی درد مرا یاری کن تیر! در چشم برو، لیک سوی مشک میا به هوای سر زلفش تو هواداری کن تیر بر مشک نه، بر این جگر تشنه نشست عشق! ساکت منشین با دل من زاری کن چشم! دیدی علم و مشک به خاک افتادند قطره ی اشک تو در غربت من جاری کن بانوی تشنه لبان! دست روی سینه مَنِه لااقل بهر من سوخته دل کاری کن آب را تا به در خیمۀ اصغر برسان بعد آن بر من بی دست عزاداری کن   🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini