eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.8هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini وقت است زبانوی کرامت بنویسم چون زائر در حال زیارت بنویسم بر جامعه شرحی به روایت بنویسم باخط شکسته دو سه رکعت بنویسم دیباچه ی وصف کرمش نور علی نور تحریر صفای حرمش نور علی نور در آینه اش لولو و مرجان متصور آیات خوش سوره ی انسان متصور در صحن عتیقش گل و ریحان متصور هر جا نگری شاه خراسان متصور قم گشته بهشتی که خدا در نظرش بود در دفتر معراج پیمبر خبرش بود تو نور زلالی که خدا هدیه نموده ست آن سوره ی والشمس تو را هدیه نموده ست از دامن صدیقه به ما هدیه نموده ست الحق که خداوند به جا هدیه نموده ست مائیم و دل ودسته گل روی تو بانو مدهوش تو و ضامن آهوی تو بانو بگذار تو را روح مناجات بخوانیم از مصحف اندیشه ات آیات بخوانیم انبوه احادیث و روایات بخوانیم مادر نشده عمه ی سادات بخوانیم ای از کرم و لطف تو دریا متصور با نام تو شد حضرت زهرا متصور هستیم چنان از خم کوثر متنعم بر سفره ی سادات سراسر متنعم هر دم ز عنایات برادر متنعم بر خوان کریمانه ی خواهر متنعم از مادری فاطمه سرشار حضوریم ما از کرم مادرمان مست غروریم از یمن شما شهر معطر شده بانو از آیه ی روی تو منور شده بانو فیضیه پر از روح مطهر شده بانو سرشار گل تازه ی قمصر شده بانو تو آینه ی روشنی از کوثری ای عشق سر تا به قدم فاطمه ی دیگری ای عشق 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در سماوات صحبت زهراست حرف ها از نجابت زهراست عرشْ تسبیح عشق در دستش سخت مشغول مدحت زهراست "هل اتی" با تمام آیاتش سفره ای از کرامت زهراست کلمات معطّرش از نور  عرشْ محو فصاحت زهراست ما ز نهج البلاغه می فهمیم  که علی با بلاغت زهراست آبْ مِهر محبتِ او شد  عرش یک تکّه خلعت زهراست طعم لبخندهای پیغمبر همه اش با ملاحت زهراست ماه با آن جمال و زیبایی  محو رخسار و طلعت زهراست ماه دور مدینه می چرخد متوسل به حضرت زهراست جبرئیلی نهان شده در او شرق تا غرب هیبت زهراست خلق عالم به خلقت احمد خلقت او به خلقت زهراست وَ پیمبر که اشرف الناس است  عاشق یک زیارت زهراست او به دنبال ماه کامل بود کار هر روزه رؤیت زهراست زور بازوی حیدر از او بود ذوالفقارش عنایت زهراست ضربه های علی چو گل می کرد همه اش از محبت زهراست کوچه های مدینه می دیدند که علی در حمایت زهراست وَ علی با تمام اعجازش متحیّر ز غیرت زهراست فاطمه شد سپر برای علی وَ شهادت اطاعت زهراست در حقیقت امامت مولا متبرّک به بیعت زهراست شیعه در اعتکاف او بوده ست شیعه در ظلّ ساحت زهراست شیعه ارثی ز مادرش برده ست به نخ چادرش قسم خورده ست بر سر خصم تیغ می بارد ازعلی دست بر نمی دارد شیعه یعنی چراغ بیداری شیعه لبریز از وفاداری_ او ز نهج البلاغه می بیند استخوانی که در گلو مانده ست ماجرا ماجرای تلخی بود خطبه هایی که پیش رو مانده ست اونخواهد گذاشت دیگر بار استخوان بر گلو اثر بکند حکم اگر آن جناب فرماید لب اگر این عزیز تر بکند.. 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
به مناسبت سالگرد شهادت @shere_aeini شعری برای سردارشهید سلیمانی و سردار قاآنی سلام بر تن بی سر سلام بر سردار که گشت مثل اباالفضل مختصر سردار درست مثل علی چون شهید شد مالک گذاشت رهبر ما دست بر کمر سردار برای رهبر خورد خون دل سرباز برای کشور خود داد دست و سر سردار برای اهل حرم بود جان به لب سقا برای اهل حرم گشت خون جگر سردار تمام شام و یمن را دویده بود این مرد برای مکتب خود بود در به در سردار میان معرکه ها تیغ تیز در دستش به مثل بدر و احد کرد کَرّ و فَرّ سردار علی شده ست به لیل المبیت در بستر به سان شیر ژیان در دل خطر سردار چه عاشقانه به پای حبیب خود سر داد چه عارفانه نمود عزم این سفر سردار زمین که جای شما نیست مرد نورانی فرشته بودی و گشتی فرشته تر سردار فرشته ها به در آئید و میهمان ببرید شهید خسته ی مارا به آسمان ببرید سبد سبد گل خوشبو و تازه ی قمصر به روی شانه بگیرید و ارمغان ببرید برای عرض ارادت عزیز زهرا را "به خاک بوسی آن قبر بی نشان ببرید" عزیز خسته و مجروح و زخمی مارا به دیده بوسی یاران مهربان ببرید □ کسی به طاعت و تقوی و سیرت مالک کسی به عمق نگاه و بصیرت مالک کسی به مردی مقداد و طاعت عمار به فتنه ها و حوادث شجاعت عمار کسی که یار ولی بود در زمانه ی خاص در آن حضور عوام و درآن سکوت خواص کسی به زهد ابوذر به هیبت سلمان کسی به روز دهم چون زهیر در میدان چو شیر شرزه به شام و به غزه و لبنان چو ذوالفقار برهنه میانه ی میدان برای لشکر قرآن کیان ایرانی نموده است برای عدو رجز خوانی بساط روضه فراهم شده ست مادر جان که فاطمیه محرم شده است مادر جان دریغ و درد که آن ماه مهربان افتاد به قلب زخمی صاحب زمان تکان افتاد اگر غلط نکنم ماه در خسوف افتاد اگر غلط نکنم عرش در فغان افتاد میان عرش علی دست بر کمر بنهاد خروش و ولوله در هفت آسمان افتاد دریغ و درد که الشمر جالس صدره خبر رسیده که بانوی قد کمان افتاد خبر رسیده که سردار اربا اربا شد کنارش عمه سادات آن زمان افتاد فغان و آه و مصیبت که رهبر مظلوم خبر که همین شنیده ست بی امان افتاد ورق ورق همه آیات سرمدی بوده ست ورق ورق گل سرخ محمدی بوده ست بگو به لشکر صهیون جنود شیطانی سزای کار شما نیست جز پشیمانی به هوش باش که ایران شده ست بارانی هوای کشور ما گشته است طوفانی هزار تیغ برهنه چو ذوالفقار علی هزار مرد دلاور گره به پیشانی به انتظار شمایند و انتقامی سخت نشسته است جهان در سکوت و حیرانی هزار شکر که آن سید خراسانی علم گذاشته بر روی دوش قاآنی ز نسل رستم دستان و پوریای ولی چه رستمی و چه شیر افکنی چه دستانی کسی به وقت رشادت چنان ابومهدی به گاه خوف و خطر او همان سلیمانی همان شجاعت و بی باکی همان هیبت همان دلیری و شیری به سبک ایرانی همان نگاه و همان بینش و همان تدبیر همان طنین و کلام و همان خروشانی درست مثل تمام سپاهیان خاکی به سیل و زلزله و روزهای ویرانی همان دعای کمیل و زیارت وارث همان فضیلت و تقوا و حال روحانی همان دعا و مناجات و روضه ی مادر همان خلوص و همان اشک های پنهانی بساط روضه فراهم شده ست مادر جان بساط گریه در این سطر های پایانی دوباره روضه ی مادر دوباره آن مسمار دوباره ضربت سیلی و دست بر دیوار دلم به حال علی سوخته ست مادر جان که چشم خویش به در دوخته ست مادر جان همیشه روضه ی مادر برایمان سخت است سرودن از غم بانوی قد کمان سخت است قبول کن که پری در هوایتان بزنیم اجازه مان بده مادر صدایتان بزنیم 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini عباس من! بشور و بشوران فرات را آتش بزن به دست خودت ممکنات را در کربلا به یاد ِ علی خیبر آفرین با رمزِ مرتضی بتکان کائنات را تیغ آن چنان به دست و عَلَم آن چنان به دوش در قاضریّه زمزمه کن عادیات را عباس من! مباد امان نامه آورند با خشمِ حیدری بدر آن مهملات را روز دهم دریغ مدار از برادرت آن ضربه های خیبری ِ دست هات را در سوگِ چشم و مشک ِ تو و دست تو خدا پر میکند ز اشک ِ ملائک دوات را در وصف جان نثاری وشرحِ برادریت از عرش آورند برایت لغات را از عرش آورند طبَق های سبز و سرخ آنک مخدّرات جمیعِ صفات را خوانند ابوالفضائل و باب الحوائج ات خواهند عاشقان ز جناب ات برات را زهرا ببخش چون پسرِ دیگری نبود تا بیشتر دهم به مقام ات زکات را... 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini کیست آن نور که شد آینه گردان، ماهش  یازده صورت منظوم خدا همراهش سوره ای بود که از سوی خدا نازل شد  آسمان گم شده در نقطه ی بسم ا... اش محکماتی ست بر آیات خدا تشبیهش  عادیاتی ست که شد فتح و ظفر اشباهش علی آن دَهر و دُخان واقعه ی هورایی  هدیه ای بود به زهرا و رسول ا... اش با ترک خوردگی کعبه مُعیّن گردید  که خداوند از اوّل شده خاطر خواهش حَبّذا خانه که شد حضرت زهرا جانش  حَبّذا خانه که شد ساقی کوثر شاهش...... 🔸شاعر: ________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هیچ کس مثل علی یار پیمبر نشود شاه شیرین دهن و ساقی کوثر نشود چون علی صاحب عنوان برادر نشود روی دست نبی و دوش نبی بر نشود جز علی کیست که بر شهرِ نبی در باشد مثل آئینه در آئین پیمبر باشد او فقط لایق آن است که حیدر بشود اسدالله شود فاتح خیبر بشود علیِ عالیِ اعلای پیمبر بشود ز عنایات خدا محشرِ محشر بشود منکرش را تو بگو دست ز شک بردارد نگذارد ز غمش کعبه ترک بر دارد چون خدا خواسته سرّ ازلی اش بشود در پسِ پرده ی معراج علی اش بشود وَ علی باشد و آن گاه ولی اش بشود وارث آن همه اوصاف جلی اش بشود کیست در خمّ خدا باده ی سرمد جز او کیست آن کس بشود یار محمّد جز او راز خلقت همه در سرّ مگوی لب اوست و خدا مست لب و لهجه ی یک "یا رب" اوست مست شیرینی حلوای نماز شب اوست و علی مست خدا بود و خدا مشرب اوست پادشاهی ست گدای در او گردیدن همه ی عمر اگر قنبر او گردیدن شعرِ در شأن تو را حضرت باران گوید وحی باید برسد تا که نمایان گوید جبرئیل آید و در وصف تو "انسان" گوید آیه آیه سخن از لولو و مرجان گوید اسداللهی و عالم شده از روی تو مست شب شده یکسره از هِق هِقِ هوهوی تو مست 🔸شاعر: ________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دختر نگو ز دامن زهرا چه دختری درّ گرانبهایی و دردانه گوهری در ذات خود نمونه ی زیبای فاطمه ست یعنی در آفرینش هستی چه جوهری در هیبت و شکوه علی بود گوئیا در عزّت و شرف شده زهرای دیگری در صبر و در سکوت به مانند مجتبی در کربلا و شام نمود ش پیمبری در کربلا کسی که برای برادرش هم خواهری نموده و هم کرد مادری در شوکت و شهامت و در فضل و اقتدار سرتا به پا شده ست حسین مکرّری یعنی که او ادامه ی هر پنج تن شده ست یعنی نمونه است و ندارد برابری در عفّت و فضیلت و تقوا چه مریمی یا در منای قُرب برادر چه هاجری او شد برای حضرت مادر چه دختری او شد برای شاه شهیدان چه خواهری زینب ملیکه ای ست که زهراش مادر است چون فاطمه ست دیگر و اونیز دیگراست ................................................. زینب اگر نبود یقین هل اتی نبود بی پرده گر بگویمت دین خدا نبود قرآن نبود و قبله نبود و نماز نه سجّاده ی نیایش و ذکر و دعا نبود قرآن ز زهد و پاکی و تقوا ورق نداشت حرفی از آن ولیُّکُمِ اِنّما نبود آن خطبه های کوفه و شامش اگر نبود شیرازه ای برای کتاب خدا نبود واللیل و نور و کوثر و والنّجم و فصّلت والشّمس و طور و واقعه و والضّحی نبود تاریخ از سکوت علی صفحه ای نداشت باور کنید صحبت اهل کسا نبود گر خطبه های حیدری اش گل نمی نمود یک ذرّه از شهامت و مردی به جا نبود او گر روایتی ز شهیدان نمی نمود حرفی ز آفتاب سر از تن جدا نبود از مَشک و دست و اسب و عَلَم صحبتی نبود حرف از عموی تشنه لب کربلا نبود قبر حسین و اکبر او زائری نداشت یعنی نجف نبوده و کرب و بلا نبود باب السّلام و باب مناجات و باب عشق باب الجواد مشهد و باب الرّضا نبود ................................................. ما شیعه ایم شیعه ی این خانواده ایم سر را به آستانه ی جانان نهاده ایم ما را مدافعان حرم نام گشته است با جان و دل برای شما ایستاده ایم ما را سَری ست هیچ ندارد لیاقتی آن را برای حضرت معشوق داده ایم در لشکر بزرگ شما صف کشیده ایم فرمانده نیستیم سپاه پیاده ایم مانند خطبه های شما آتشین شدیم چون ذوالفقار تشنه و رویی گشاده ایم ما وارثان قبله و خطّ مقدّمیم ما نیز مردِ آهن و کوه اراده ایم خطّی که یار بر سر راه ایستاده است باران خون ببارد اگر ایستاده ایم 🔸شاعر: ___ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini این بار آمدم ز دل و جان بخوانمت پر شور آمدم که فراوان بخوانمت از جای جای سوره ی انسان بخوانمت رخصت بده طراوت باران بخوانمت یا ایّها الرسول سر و جان فدای تو این خسته ی غریب بیابان فدای تو من آمدم شکوه سراسر بخوانمت این بار آمدم که مکرر بخوانمت عیبم نکن قیامت دیگر بخوانمت با حشر و دهر و واقعه، محشر بخوانمت تا کور گردد آن که نبیند شکوه تو اسلام این تمامت فتح الفتوح تو عالم سزاست یکسره ارزانی ات شود دریا به جوش آید و طوفانی ات شود افتد حرا به لکنت و حیرانی ات شود دنیا بنا شده ست که نورانی ات شود باید برای گفتن نامت وضو گرفت نام تو برده ایم و دهان عطر «او» گرفت حالا تمام عرش خدا زیر پای توست جبریل محو قامت و قدّ رسای توست با خنده ای زمین و زمان مبتلای توست هفت آسمان برای تو و «هل اتی»ی توست با آن زبان ناز بخوان با امین وحی لختی بخند روی جهان، نازنین وحی! جبریل کرده با کلماتش منوّرت آورده کهکشان خدا را برابرت روحی دمیده در تو و کرده ست محشرت دیدند یک نظر همه آن جا «پیمبر»ت پیغمبری که کون و مکان پرده دار اوست حقّا که آسمان و زمین بر مدار اوست از بهرت آفریده خداوند گوهری درّی گرانبها و چه دُردانه همسری از آسیه و مریم و هاجر مصوّری مستوره ی عفافی و روح مطهّری اصلاً خدا به شکل مَلَک آفریده اش مهر تو خورده است به پهنای دیده اش او لایق است مادر کوثر بخوانمش از حوریان سزاست که بهتر بخوانمش با مادر مسیح برابر بخوانمش رخصت چنان بده که فراتر بخوانمش تادیده است روی تورا در مقابلش پر گشت از تو شعب ابی طالب دلش حالا زمان آن شده تا افسرت دهند از چشمه سار نور خدا ساغرت دهند عنوان ناب آخرین پیغمبرت دهند آن گاه با عنایت او کوثرت دهند یعنی جمال حضرت جان است فاطمه دیباچه ی فروغ جهان است فاطمه 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini من و دست دعا و روضه ی پر اشک و آه امشب به درگاه شما آورده ام رویی سیاه امشب قنوت من پر است از یارب و یا نور و یا قدّوس کدامین عشق را من آورم نزدت گواه امشب دلی دارم گناه آلوده و حسرت نصیب اینجا کدامین دست می گیرد دلم را در پناه امشب تو ستّارالعیوب ستی و من عبد گنه کارم به دیدار شما من هستم و کوه گناه امشب خجالت می کشم چون پرده برداری ز اعمالم بگو بیرون نیاید لحظه ی دیدار ، ماه امشب به دیدار شما آورده ام حال خرابی را مدارایی نما با بنده ات ، آه ای اله امشب چه کم می گردد از دریای لطفت این که بخشایی حساب جرم و عصیان مرا کوهی به کاه امشب خداوندا ، مرا سیراب کن از جان شیرینت نصیب من شود از سوی مولا یک نگاه امشب 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini وقت آن است خداوند مدد فرماید به بیانم مددی بیش ز حد فرماید مدد از حضرت جبریل فراوان برسد واژه ها در طبق لولو و مرجان برسد کلماتی چو گل و لاله و ریحان آید پای این شعر خدایا به خراسان برسد وقت آن است خداوند به امداد آید بازهم نامه ی موری به سلیمان برسد دست تقدیر فراهم شود ان شاءا.. تا سلامِ منِ دل خسته به سلطان برسد بروم با پرِ جبریل به جایی که مپرس و شوم زائر آن صحن و سرایی که مپرس عرشِ هفتم شده آن بارگهِ زیبایش خلدِ هشتم شده با آینه کاری هایش زائر صحن وسرایی که ملک دربانش آستانی که سماوات بلاگردانش حرمی را که ملک خادم باب الکرمش حضرت ضامن آهو که شده سلطانش آستانی که رواقش شده بازار بهشت فقرای همه عالم شده بازرگانش السلام ای علم افراشته بر کشور ما هشتمین نورخدا،حضرتِ تاج سر ما عرشیان آمده از بهرِ مبارک بادت صف کشیدند درآن مسجد گوهرشادت جملگی معتکف صحن و سرایت آقا متوسل شده بر پنجره ی فولادت همه با دفتری از عشق فراآمده اند و به تحریر مقامات شما آمده اند که سرایند شما را به صفات دگری وصفتان را به بیان و کلمات دگری واژه ی وصف تو باید که معطر باشد آیه در آینه قرآنِ مصور باشد روحی از نفخه ی یاسین پیمبر باشد هل اتیٰ باشد و تفسیر ز کوثر باشد بهر توصیف تو از عرش قلم آوردند همه ی جن و بشر یکسره کم آوردند از مقامات شما درّ و گهر می‌ریزد جبرئیل است که می خواند و پر می ریزد السلام ای حرمت قبله ی آمالْ مرا عشقت از روز ازل داد پرو بال مرا چون کبوتر شدن اقبال دگر میخواهد نوکری حرمت حال دگر می خواهد با نگاهِ تو بود نوکر اگر نوکر شد و به درگاه خداوند مقرب تر شد آمدم در حرمت نغمه سرایی بکنم پرِ بغض آمده ام عقده گشایی بکنم آمدم مشهدتان باز گدایی بکنم و گدایی بکنم تا که صفایی بکنم پادشاهی کن و این بار گدا را بپذیر در حریم خودت این بی سر و پا را بپذیر... 🔸شاعر: =========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini صبح بوده ست و چنان قافله در آرامش آسمان در هیجان قافله در آرامش کاروان مرحله در مرحله می رفت آرام غافل از عرش رها و یله می رفت آرام کاروان بود و زمین در تب و آتش می سوخت چشم ابلیس در آن خواب مشوّش می سوخت آن چنان بود که خورشید عطش می بارید ذکر تسبیح به پهنای لبش می بارید کاروان تازه رسیده ست به منزلگاهش آسمان بود و خدا بود و رسول الله ش ناگهان آیه ی اَکمَلتُ لَکُم ...نازل شد راز بعثت همه در سال دهم نازل شد وحی نازل شد و آن برکه به جوش آمد باز عرش با شوق ملائک به خروش آمد باز ماه در خُمره به جوش آمد و کامل گردید وحی در شان علی بود که نازل گردید جبرئیل آمده خندان لب و ساغر در دست تا که ساغر بنهد ساقی کوثر در دست همه از خُمّ ولایت شده نوشانوشش باده بگرفت چنان حضرت حیدر در دست بر جهاز شتران ماه درخشان پیداست یا که خورشید نهاده ست پیمبر در دست دور این قافله انبوه ملائک دارند از زمرّد همه آئینه مکرّر در دست دست در دست خدا برد یقینا" وقتی که گرفته ست نبی دست برادر در دست عده ای گرم تماشا و گروهی خندان قومی از جنّ و بشر خامه و دفتر در دست تا نویسند علی محشر محشر شده است تا نویسند ولی گشت و برادر شده است محضر فاطمه قدرش دو برابر شده است فاطمه کوثر و او ساقی کوثر شده است زیر لب فاطمه گلواژه ی تر می خواند ها علیُُ بشرُُ کَیفَ بشر می خواند چیست این نور خدایا زکجا می تابد بر جهاز شتران ماه چرا می تابد گوئیا بارقه ی شمس و ضحی می تابد بین دست نبی و دست خدا می تابد لب گشا خنده کنان با دل آگاه بگو صد و ده بار علیّاََ ولی الله بگو او فقط لایق آن است که مولا بشود ولی الله و یدالله به معنا بشود تا که دردانه ی آن عرش معلّا بشود تا که دلبند خداوند تعالی بشود چه قَدَر نام علی جان به علی می آید این همه منصب و عنوان به علی می آید 🔸شاعر : _______________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ___ @shere_aeini این جوان کیست« زمین دور سرش می گردد» ماهِ رخشنده به دورِ قمرش می گردد آفتاب آمده در چشمِ تَرَش می گردد نازنینی که حرم دور و بَرَش می گردد سیبِ سرخِ حسن و میوه ی نوبَر ،قاسم بر سرِ سفره ی زهرا،رطبِ تَر ،قاسم پسری آمده میدان که حسن در حسن است از زبان علی و فاطمه اورا سخن است کلماتش همه از مصحف و شکّر شکن است همه از لؤلؤ و مرجان و بهشتِ عدن است بر لبش واقعه و نور تلاوت دارد سیزده ساله و این گونه کرامت دارد این جوان کیست که اینگونه فرس می راند تیغِ لا حول و لا قوّةَ می تاباند ذوالفقاری که به سرپنجه ی خود چرخاند بو تراب آمده گویی که رجز می خواند مثل شیری ست که می غرّد و می آید مست دست در رطل گران کرده و شد باده پرست با عمو شیوه ی بحث و جدلش دیدنی است گوش کن؛واژه ی احلیٰ عسلش دیدنی است در نبرد آمده عکس العملش دیدنی است با رکب های فراوان٬بدلش دیدنی است شیوه ی چشم تو دل می برد از حور و پری حق همان بود که راحت ز عمو دل ببری خرم آن لحظه که او پا به رکاب اندازد گردش چرخ و فلک را به شتاب اندازد آمده تا که به چشم همه خواب اندازد تا که طوفان به دل آتش و آب اندازد آمده تا به نیابت ز پدر تیغ زند ضربدر مثل علی روز خطر تیغ زند..... بر عمو دیدن آن حال پریشان سخت است زخم بر پیکر آهوی خرامان سخت است دیدن آن جگر و این لب عطشان سخت است لحظه ی آخر و فریاد عموجان سخت است روبرو با تو شدن حال دگر می خواهد بردنِ جسم تو تا خیمه جگر می خواهد بر عمو سخت بوَد بی تو چه سان برگردد شرمگین از کرم ناب برادر گردد روبرو با دلِ غمدیده ی خواهر گردد عرش از بوی تو باید که معطر گردد شورِ شیرینی ِ عشق تو تماشا دارد هرچه آن شور تماشا بکند جا دارد 🔸شاعر: __ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ____ @shere_aeini کیست آن نور که اینگونه تماشا دارد رشحات رخِ او نُزهَتِ طاها دارد آیه آیه خبر از شاخه ی طوبیٰ دارد والضُّــحای نِگهش این همه معنا دارد باید از عرش برایش نفحاتی برسد به تماشای رخ او صلواتی برسد آیه ی روی نبی بود و مکرّر گشته به صفای حرمِ عشق منوّر گشته در شجاعت چو علی محشر ِ محشر گشته از رخِ فاطمه گل کرد و معطّر گشته من که باشم که از آن خطّ ِ نگارین گویم از لبِ لعل همان شکّر شیرین گویم از حرم آمده بیرون و خرامان در خود به کجا می رود این خرم و خندان در خود وقت میدان شدنش این‌همه تابان در خود همه را کرده هراسان و پریشان در خود شورِ شیرینی احساس تو دیدن دارد هر چه هم ناز کنی باز خریدن دارد آمده هم چو علی تیغ مرتب بزند و بیاشوبد و بر پیکره ی شب بزند ذوالفقاری شود و تیغ لبالب بزند مثلِ خیبر سری از آن همه مَرْحَب بزند کربلا بوده و تکرار علی در اکبر همه دیدند شده یکسره حیدر اکبر کربلا فرصت تکرار علی بود در او مثل یک آینه دیدار علی بود دراو زور بازوی شرر بار علی بود در او پنجه ی حیدرِ کرارِ علی بود در او مرتضی دیده در آن هیمنه تکرارش را تا تماشا بکند فاطمه پیکارش را آوخ آن لحظه که آن مصحف ایمان افتاد پاره پاره ورق تازه ی قرآن افتاد آن طرف تر به فغان عمه پریشان افتاد حضرت فاطمه در عرش هراسان افتاد آمدند از همه سو راه بگیرند از او انتقام اسدالله بگیرند از او.. هر که دارد ز علی کینه بیاید بزند هر که یکبار زده،تیغ مجدد بزند با دل سنگ خودش آید و ممتد بزند و نگوید که جوان است،مشدّد بزند سالها قصه ی تلخی ست که در دل مانده ست کینه از خیبر و بدر است که بر دل مانده ست آه ای برگِ گلِ تازه ی قرآن در خون ارباً اربا شده ی سوره ی رحمان در خون آیه آیه همه ی لؤلؤ و مرجان در خون می کشاند ز غمت عمه سر و جان در خون لب گشا و ز خدا بارقه ی نور بخواه ساقی آمد به برت باده ی انگور بخواه.... 🔸شاعر: ___ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini امشب شبی ست تا که من از خود گذر کنم امشب همان شبی ست که باید خطر کنم وقتش رسیده است همان فرصت ِ زلال امشب همان شب است شب وجد و شور و حال ساقی برون ز خیمه شد و ساغری به دست ساقی برون ز خیمه نشسته ست مستِ مست ساقی نشسته جمله ی مستان به گرد او امشب تمام ِ باده پرستان به گرد او لبریز تر نموده ولی باده ی زُهیر «مِی» ریخته ست بر سر سجاده ی زُهیر ساقی نشسته است لب شاطی الفرات مدهوش کائنات شد و محوِ ممکنات ذُخـر الحسین ساقی ِ عطشان کربلاست عباس نازنین که غزل‌خوان ِ کربلاست امشب غزل غزل به «مِی»آمیزد آن عزیز شهد و شرر به کام جهان ریزد آن عزیز مِی ریزد از سبوی ولایت بیا بنوش امشب بخوان حکایت ِ آن مرد «مِی»فروش شعر آن چنان بخوان که شرر بارد از دهن نام آن چنان ببر که بلرزد تن و بدن عباس ای روایت مجنون کربلا شورِ حجاز و ضربِ همایون کربلا شمس و قمر سُرادِقِ شَطحُ الشمایلت خورشید و ماه آینه دارِ مقابلت مصداق ِ عارفانه ی ایمان و غیرتی مفتاح و مبتدایی و روح بصیرتی دنیا مقابل کَرمت شعر مبهم است در لجّه ی تو جوشش شط العرب کم است هو یا علی مدد مدد ای تک سوار عشق هو یا علی مدد مدد ای ذوالفقار عشق عباس ای سرود حماسی مرتضی منظومه ی بلند شهامت ،یلِ وفا باب الحوائج ستی و دنیاست در تو گُم دل میرود ز دست برای شب نهم امشب شب نهم پرِ احساس میشویم باده گسار حضرت عباس می‌شویم ساقی سرت سلامت از آن باده می دهی یک جرعه زان شراره ی آماده میدهی ساقی نشسته است لب شاطی الفرات مدهوش کائنات شد و محوِ ممکنات ذُخـر الحسین ساقی عطشان کربلاست عباس نازنین که غزل‌خوان ِ کربلاست 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini این جوان کیست که آتش به فرات افکنده ست آه و فریاد و فغان در عرصات افکنده ست این جوان کیست که آتش زده نخلستان را متحیر بنموده ست به خود میدان را خوبرویان ِ عرب ماهِ منیرش خوانند در نِـیستان شجاعت همه شیرش خوانند خبر آمد اسَدالله به میان آمد از سراپرده برون مست و خروشان آمد که ابالفضل گرفته ست علم بر دوشش آنکه پیغمبر و زهرا و علی مدهوشش مشک بر دوش و چنان زین و حمایل محکم سر پر اندیشه و از شوقِ حرم دل محکم مست می آید و میخواند مزّمّل را تشنه آید که به آتش بکشاند دل را او رسیده ست به«قَد اَفلَحَ مَن زَکّــٰـهٰا» متبلور شده در «مُنـذِرُ مَن یَخشـٰـها» قل هوالله به لب تا که گشاید در را مرتضی آمده از جا بکند خیبر را ذوالفقاری به کف آماده ی میدان عباس رخ برافروخته و مست و غزل خوان عباس به رجز خوانی او اهل حرم دل مشغول وقت میدان شدنش فاطمه هم دل مشغول مشک یعنی همه ی عشق و تمامیّت او مشک کانون حماسه ست به حیثیت او مشک بر دوش و چنان زین و حمایل محکم سر پر اندیشه و از شوق حرم دل محکم آه از آن لحظه که خورشید ز زین افتاده ماه با پیکر زخمی به زمین افتاده نبضِ تاریخ و لهوف از ضربان افتاده روحِ تشریح فرات از هیجان افتاده این جوان کیست که کونین گریبان چاکش روز محشر شهدا معتکف ادراکش خوش به آن لحظه که دست از تن پاک افتادش حضرت فاطمه آمد به مبارک بادش آفرینش همه مجذوب کراماتش بود کربلا شرح ِ مفاتیحِ روایاتش بود این جوان کیست که آتش به فرات افکنده ست آه و فریاد و فغان در عرصات افکنده ست این جوان کیست که آتش زده نخلستان را متحیر بنموده ست به خود میدان را 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini خسته می آید و اندوه مکرر در او ز پسِ واقعه جاری شده محشر در او باده می سازد از خُمِّ عطش مالامال شرح عرفانی هفتاد و دو ساغر در او کیست این زن که سراپای وجودش زهراست راز سربسته و پنهانی مادر در او خسته می آید و در شرح نگاهش خواندم سوره ی واقعه را اول و آخر در او کربلا محو تماشای دو اسماعیلش زنده شد شور نیستانی هاجر در او انقلابی ست در این آمدنش می دانی شور هیجایی عباس دلاور در او کاروان آمده از راه و زنی پیدا شد که هنوزم اثر نیزه و خنجر در او شرحه شرحه دل و داغ از نفسش می ریزد خیمه خیمه عطش اصغر و اکبر در او متصوّر شود از طرز نگاهش یارب همه ی قارعه و زلزله یکسر در او خطبه می خواند در خویش چنان در کوفه خطبه می خواند انگار که حیدر در او خسته می آید و دنباله ی فریاد علی ست خسته می آید و هنگامه ی خیبر در او بگذارید نفس تازه کند این خواهر خسته می آید از این قافله غمگین خواهر این حسین کیست که عالم شده عالمگیرش هل اتی شمّه ای از شرح وی و تفسیرش آیه در آیه خداوند مصوّر در او چهره در چهره مکرّر شده خواهر در او (به علمداری و سقّایی خود می نازد) قد برافراشته آن روز برادر در او سیزده نور کَمِشکوهِِ فیها مِصباح جمله در کرب و بلا گشت منوّر در او چارده قرن زمین گرمِ تکاپو مانده ست همه ی ارض و سما نیز شناور در او این حسین کیست که ذرّات جهان محتشمش قلم و لوح و بیان گریه کنان محتشمش شرح این قصه دراز است به خون باید گفت شرح این قصه ندانیم که چون باید گفت 🔸شاعر: _____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini