#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
بخوان بلال ! که یاس کبود دل تنگ است
اذان بگو ! که اذان تو ، آسمان رنگ است
اذان بگو ! که پس از رحلت رسول خدا
مصاحب دل من ، ناله ی شباهنگ است
اذان بگو ! به صدای بلند و جار بزن
که پشت پرده ی ایمان فریب و نیرنگ است
اذان بگو ! که بدانند بعد پیغمبر
نصیب آینه های خدانما سنگ است
نه من ، غبار یتیمی نشسته بر رویم
جمال آینه هایم ، مکدّر از زنگ است
بگو که «اشهد ان علی ولی الله»
بگو که لحن مناجات من ، غماهنگ است
تو از سیاه دلی های خلق شکوه مکن
«به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است»
مرا ز گریه چرا منع می کنند ، بپرس
که این چه رسم مسلمانی ؟ این چه فرهنگ است ؟
بگو که فاطمه این یک دو روزه مهمان است
سفر به خیر بگویند وقت ما تنگ است
بگو که فاطمه در حشر اگر که ناز کند
«کمیت جمله شفاعت کنندگان لنگ است»
نماز شام غریبان شد و غروب و شفق
بخوان بلال ! که ماه مدینه دل تنگ است
🔸شاعر:
استاد #محمد_جواد_غفورزاده
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
چرا عزمِ سفر داری مگر در خانه مهمانی؟
پس از تو فاطمه ، بستر نشینم خوب میدانی
برای چشمِ زهرا بینِ من نه سال ، یک آن بود
نگو پس چند روزی بیشتر ، پیشم نمی مانی
به پهلویت قسم اشکِ تو را من خوب میفهم
به بازویت قسم بر غربتم ، اینگونه گریانی
از آن وقتی که تا مسجد مرا با زور می بردند
هنوز ای فاطمه جان ، غرقِ در ذکر علی جانی
مفاتیح الجنانِ دستهایت باز شد اما
چرا پس ای حیاتِ من دعای مرگ میخوانی
بمان شیرینیِ این زندگانی ، مادرِ خانه
که بی تو بر علی تلخ ست شیرینیِ هر نانی
به سختی می روی راه و به سختی هم نفس داری
بیا اما از این آزرده ، دل نستان به آسانی
تو تنها ایستادی پیشِ روی جبت وَ الطاغوت
الا ای ذوالفقار خانهٔ من ، مرد دورانی
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
نمیشود تورا بیان نمود در قیاس ها
شدند ناتوان درک تو خدا شناس ها
تو خود بگو که کیستی حور و یا ملیکه ای
اگرچه نیست قدر تو در خور این حواس ها
گفت نبی که فاطمه روح دو پهلوی من است
حق رسالتش چه شد به دست ناسپاس ها
به یک اشاره غنچه از شاخه جدا شود دگر
نیست نیاز وا شود به باغ پای داس ها
به دست بوسی ات غلاف و تیغ و میخ آمدند
چه بر سر تو آمده از اینهمه تماس ها
فراز عرش جای تو مده دلت به دست غم
عیادتت نیامدند اگر که آس و پاسها
به کودکان خود بگو دوباره خوب میشوی
نمی رود به چشمشان خواب از این هراس ها
آیینه در نگاه تو بسکه ترک ترک شده
داده خبر ز تاری چشم تو انعکاس ها
هر که جفا نموده و عذاب داده حضرتت
در صف حشر میشود منتظر تقاص ها
اگر که میشود بمان نرو تو از بر علی
مکش تو دست مرتضی به پای التماس ها
🔸شاعر:
#ابراهیم_میرزایی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
برای دسترسی به اشعار ولادت حضرت زینب سلام الله علیها بر روی هشتگ های زیر بزنید
👇👇
#حضرت_زینب
#ولادت_حضرت_زینب
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
@shere_aeini
نشستم عشق را معنا كنم دل گفت يا زينب
نشستم ديده را دريا كنم دل گفت يا زينب
نشستم يادي از زهرا كنم دل گفت يا زينب
قيامت خواستم برپا كنم دل گفت يا زينب
زني عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را
و معصومانه بر دوشش كشد بار امامت را
همينكه لحظه ي از او نوشتن شد قلم لرزيد
از او خواندم هوا در دم نفس در بازدم لرزيد
به خود گفتم به سويش گام بردارم قدم لرزيد
حريمي محترم كز حرمتش صدها حرم لرزيد
خداوندا حريمي اينچنين را كيست سلطانش
هزاران جان فداي او هزاران تن به قربانش
نخوانش زينت بابا بگو جان علي زينب
نگو دختر بخوانش مرد ميدان علي زينب
سر و سامان مولا روح و ريحان علي زينب
علی دستان الله است و دستان علي زينب
علي را آنچنان در پوست و در خون خود دارد
كه گويا جسم زينب يك علي در كالبد دارد
سلام اي روز ميلادت هم اشك چشم ها جاري
سلام آموزگار عشق در آیین دلداری
تلاطم داشت بين چشم هايت شوق ديداري
و اين يعني حسينت را تو خيلي دوست ميداری
هنوز ای خواهر عاشق نخوردی شیر مادر را
که می خواند طپش های دلت نام برادر را
كجا وصف كسي همچون تو در قاموس من باشد
كه مداح مقامات تو بايد پنج تن باشد
نگهبانان اجلالت حسين است و حسن باشد
كدامين زن شبيه تو چنين مردانه زن باشد
کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد
و در پای رکابش اکبر و عباس را دارد
اگر در چشمت اقیانوسی از امواج غم داری
اگر حال پریشان، دست بسته، قد خم داری
همان دست کریمی که حسن دارد تو هم داری
و این یعنی برای دوست و دشمن کرم داری
به زیر دین الطاف تو و آلت همه سرهاست
کرامت کمترین کار شما خواهر برادرهاست
چنانکه جز علی نام پس از احمد روی لب نیست
پس از نام حسین اسمی به غیر از اسم زینب نیست
مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست
دلی غیر از تو از عشق حسین اینسان لبالب نیست
میان سینه ام شوری ز شعر منزوی برپاست
که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبراست
الا ای عقل مبهوتت الا ای عشق حیرانت
چگونه از تو بنویسم نگویم از شهیدانت
شهیدانی که گردیدند بی پروا به قربانت
که نگذارند بنشیند خطی بر کنج ایوانت
و ای کاش این شهیدان کربلا دور و برت بودند
در آن بی محرمی سربازهای معجرت بودند
مبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد
که مدح تو بدون روضه ات یک چیز کم دارد
چنان نام حسین بن علی نام تو غم دارد
دگر بر عهدهٔ من نیست، از اینجا قلم دارد...
دلم را می برد گویا دم دروازهٔ ساعات
میان خنده ها می ریخت اشک عمهٔ سادات
🔸شاعر:
#محمد_علی_بیابانی
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
@shere_aeini
حسین ماه زمین و ستارهاش زینب
که بوده یاور و یار همارهاش زینب
حیا و صبر و شکوه و وقار و حلم و شرف
چه واژهها که شده استعارهاش زینب
جهان چشیده همیشه حضور فاطمه را
چرا که بوده ظهور دوبارهاش زینب
لباس عزت شیعه قیام کرببلاست
که بودهاست تمام قوارهاش زینب
چه کاخها که بنا کردهاند اهلستم
به هم زده همه را با اشارهاش زینب
جهان به مرکبی از چوب فتح خواهد شد
اگر هرآینه باشد سوارهاش زینب
به خطبهاش زده آتش به کاخ کوفهوشام
سلاح اوست دم پرشرارهاش زینب
اگر تمام زمین مسجدالحرام شود
به گوش میرسد از هر منارهاش؛ زینب
حسین کشته شد و آب خوش ننوشیده
به احترام لب پارهپارهاش زینب
حسین کشتی دریای درد و داغ که شد
دوباره با دل خون شد کنارهاش زینب
درون خیمه، دم قتلگاه، در میدان
هزار مرتبه بودهاست چارهاش زینب
چرا که در همهی عمر غوطهور در خون
نکرده بوده دمی هم نظارهاش زینب
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی
_______________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
@shere_aeini
شمس حجاب کبریا زینب است
تجلی شرم و حیا زینب است
روح مناجات و دعا زینب است
شان نزول انما زینب است
فاطمه کرببلا زینب است
دوای درد بی دوا زینب است
ای نفس حضرت ختمی مآب
دختر آسمانی بوتراب
در صدف بحر وفا درناب
روی تو حسرت دل آفتاب
موی تو شب ندیده حتی به خواب
مصحف مستور خدا زینب است
شب که به امید سحر آرمید
صدای تکبیر فلک را شنید
شب زدگان نسیم رحمت وزید
دوباره شمس روی حیدر دمید
آینه ای به دست زهرا رسید
فاطمه ی علی نما زینب است
دانه تسبیح تو شمس ضحی
چادر تو، پرچم حجب و حیا
به زیر سایه تو عرش خدا
نه فلک از خاک رهت شد بنا
خانه تو مطاف ارض و سما
کعبه سیار خدا زینب است
بیا و جلوه ی پیمبر ببین
شیرزنی چون یل خیبر ببین
ادامه سوره کوثر ببین
حسن حسن نیز مکرر ببین
دوباره یک حسین دیگر ببین
پنج تن زیر کسا زینب است
آمدی ای جان جهان حسین
آمدی ای روح و روان حسین
آمدی ای دل نگران حسین
جان حسین جان تو جان حسین
آمدی و زد ضربان حسین
حسین مروه و صفا زینب است
شمس چراغ در این خانه ات
ماه غبار در کاشانه ات
ارض و سما گر شده پروانه ات
یافته این گونه شفاخانه ات
تهمت عقل است به دیوانه ات
دوای ما نعره ی یا زینب است
هیبت روی تو سر ا پا علی
فاطمه ای به شکل مولا علی
نیست کسی مثل توالا علی
میوزد از نطق تو هرجا علی
لعن علی عدوک یا علی
کوری چشم خصم با زینب است
کرببلا دیده که پیغمبری
فاطمه ای و یک تنه لشگری
فاتح هر رزم چنان حیدری
نیست اگر چه مثل تو خواهری
حسین را برادر دیگری
حسن به دشت کربلا زینب است
پلک بزن شام و سحر خلق کن
چشم بچرخان و قمر خلق کن
حماسه ای بار دگر خلق کن
به بانگ اسکوتو جگر خلق کن
خطبه بخوان تیغ دو سر خلق کن
آیینه دار مرتضی زینب است
گرمی عشق و هرم این تب یکی است
تا به سحر مسیر هر شب یکی است
هر چه نوشتیم مرکب یکی است
چنان که نام خالق و رب یکیس
نام حسین و نام زینب یکیست
جان میان هر دوتا زینب است
روز قیامت که جهان مضطر است
بی سر و سامان صف محشراست
عرصه حشر از نم گریه تر است
هر که خودش مانده و بی یاور است
غم نخورد آن که تورا نوکر است
سایه روی سر ما زینب است
در کف تو چرخ چو دستاس بود
با نفست دهر پر از یاس بود
خاک رهت گوهر و الماس بود
بس که به اکرام تو حساس بود
پله منبر تو عباس بود
ستون خیمه سما زینب است
سیل کرم لحظه باریدنت
گل بکشد منت گل چیدنت
یاس در آرزوی بوییدنت
هیچ گلی ندیده خندنت
مگر به لحظه حسین دیدنت
حسین را چهره گشا زینب است
ازنگهت نور خدا منجلی
هرچه خدا خواست تو گفتی بلی
هیبت تو قصه هر محفلی
خواست که غم دست تو بندد ولی
غم که بود در بر دخت علی
حیدر صحرای بلا زینب است
آمده بر جنگ تو غم از الست
کرببلا غم به بلا داد دست
جنگ تورا حق به تماشا نشست
قامت تو قامت غم را شکست
دخت علی را تنوان دست بست
فصل خطاب خطبه ها زینب است
🔸شاعر:
#موسی_علیمرادی
___________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
@shere_aeini
گریهی عشاق برای هم است
سینهشان تنگِ صدای هم است
آنچه دلِ ایل مرا میبَرَد
گیسویِ در باد رهایِ هم است
عاشق و معشوق یکی میشوند
عشق در این بزم بجایِ همه است
هرچه که دارند به هم میدهند
هرچه که دارند به پای هم است
یک شبه تا قرب تو را میبَرَد
عشق پَرِ قرب خدای همه است
عشق اگر نغمهی روز و شب است
هرچه که دارد همه از زینب است
بر تنِ این دشت که باران نشست
نور دمید و تبِ طوفان نشست
تا به ابد هیچ پشیمان نشد
آنکه سر راهِ کریمان نشست
دید که در پای علی عاشقیم
بر سرِ ما مرغِ سلیمان نشست
راه نشان داد و دلم پر گرفت
رفت نجف گوشهی ایوان نشست
مژدهی جبریل چه بود از شعف
حمدِ خدا بر لبِ سلطان نشست
گفت که پیغمبرِ عشق آمده
حضرتِ زهرای دمشق آمده
اینکه شده خاک تو از احترام
قامت عشق است علیهالسلام
گرچه ندیدند تو و سایهات
سایهی تو بر سرِ ما مستدام
ملتفتِ بابِ تو پیغمبران
ملتمس نافلههایت امام
مجمع انوارِ جلال و جمال
جلوهی ذاتیِ خدا را تمام
خادمِ تو حضرت بابالحسین
چادرِ تو زینتِ بیت الحرام
مُلک و مَلک مات خروشِ تو است
بیرقِ عباس به دوش تو است
پیش پرت سِیرِ سماوات هیچ
بین دلت جز حرم ذات هیچ
پیش نمازِ شبِ خاکیِ تو
هرچه که طامات و عبادات هیچ
پیش تو و هدیهی قربانیات
خیریه و خدمت و خیرات هیچ
آنهمه طوفان که ندیده است نوح
پیشِ قد عمهی سادات هیچ
هرچه که غم دیده زمین و زمان
پایِ غمِ پیر خرابات هیچ
آمدهای کوفه پشیمان کنی
شام به یک صاعقه ویران کنی
نامِ تو را ای دلِ دریا سرشت
در وسط معرکه باید نوشت
حضرت زهرایِ پس از فاطمه
ای نفست بیت علی را بهشت
زندهی تو هفت حرم های ما
خاک درت مسجد و دیر و کنشت
هم حرمت هم حرم کربلا
ساخته شد از دلِ ما خشت خشت
من بفدای قلم شاعری
آنکه از الطاف نگاهت نوشت:
"خواست که غم دست تو بندد ولی
غم که بُوَد در برِ دُختِ علی
قامت تو قامت غم را شکست
دخت علی را نتوان دست بست"
تا که نیافتد به رویت آفتاب
بر سر نیزه سر عباس هست
بر جگرت قبل حسینت زدند
آنهمه تیغی که به یکجا نشست
قطرهی خونی که به دوشت چکید
از سرِ بر نیزه ، دلت را گسست
تا به ابد بر سر خود میزند
چوبهی محمل که سرت را شکست
سنگ از این ، چوب از آن خوردهای
جای همه زخم زبان خوردهای
* دوبیت از استاد موسوی گرمارودی
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
@shere_aeini
سحر است و دمیده دولت عشق
نوبتی باشد است نوبت عشق
کوه می لرزد از اُبُهَت عشق
می نویسم به نام "حضرت عشق"
ما همه عاشقیم و شیداییم
همه مجنون عشق لیلاییم
عرش خوشبو شده است با کرمت
می چکد عطر مریم از قدمت
قُدسیان مات ذات محترمت
عرشیانند خادم و حشمت
آمده سوره ی وفا،"زینب"
السلام ای عقیله یا زینب
بال جبریل بالِش سر توست
کوچه باغ بهشت معبر توست
ظلمت شب نخی ز معجر توست
شاه کرببلا برادر توست
ما همه نوکر حسین تواییم
تا قیامت به زیر دِین تواییم
نوکری تو کار نوکرها
ای همه اعتبار نوکرها
مایه ی افتخار نوکرها
حرمِ تو قرارِ نوکرها
شرزه شیرانِ دشت ایرانیم
دشمنت را ز شام می رانیم
ما همه ریزخوار خوانِ حرم
لاله ی سرخ بوستان حرم
تنمان فرشِ آستان حرم
لقبِ ما:"مدافعان حرم"
از عدوی تو کشته می سازیم
و از این کشته پُشته می سازیم
مقتدای نماز من زینب
خواهر شاه بی کفن زینب
"فاطمه،حیدر و حسن..،زینب
یک تنه کلِّ پنج تن زینب"
تو صدای رسای قرآنی
تو تجلّی روحِ ایمانی
ای کران تا کرانه ی کوثر
آیه ی دخترانه ی کوثر
غزل عاشقانه ی کوثر
روشنی بخش خانه ی کوثر
پای مادر چقدر غم خوردی
مثل یاس مدینه پژمردی
نقشه ای شوم،روزگار،کشید
ناگهان ابر تیره گون بارید
باد پائیزی مدینه وزید
دست ظلمت ستاره ای را چید
کاش می شد همیشه مدح سرود
ختم شعرم شروع روضه نبود
رُخ آئینه تا مُکَدَّر شد
روزگارِ خوش علی سر شد
حرف مسمار و آتش و در شد
پیش چشم تو یاس پرپر شد
کهکشان سوخت تا دمِ خانه
آتش افتاد روی پروانه
تا در افتاد پیکرش افتاد
وسط خانه حیدرش افتاد
رد مسمار بر پرش افتاد
صدف افتاد،گوهرش افتاد
آه!اهل سقیفه بد کردند
چادرش را چرا لگد کردند
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
@shere_aeini
هست ساحل زینب و تفسیر دریا زینب است
غم ز طوفان نیست در دلهای ما تا زینب است
اولین امابیها حضرت صدیقه بود
شک ندارم دومین امابیها زینب است
هست ناموس علی بیشبهه ناموس خدا
کیست ناموس علی و حقتعالی، زینب است
هر قدم لحظه به لحظه در تمام زندگی
ذکر زینب یا علی ذکر علی یا زینب است
منعکس گردیده مادر در وجود دخترش
حق و الانصاف باید گفت زهرا زینب است
اوست جان حیدر و زهرا و پیغمبر لذا
مومنون و کوثر و اخلاص و طاها زینب است
نَقل یک روح و دو پیکر هست زینب با حسین
او سراپایش حسین و این سراپا زینب است
جان عالم از حسین و جان او خواهر بُود
پس تو دنبال چه میگردی مسیحا زینب است
کوفه را لرزاند با صوت رسای حیدری
شیر زنتر از تمام شیرزنها زینب است
ارث حیدر را به میدان برده در میدان شام
لا فتی الّا علی مُنجر به الّا زینب است
مرقدش هیهات آسیبی ببیند در دمشق
چونکه خط قرمزِ طوفان سقا زینب است
"لیس للانسان الّا ما سعی" پس سعی کن
دامن او را بگیری حشرِ ما با زینب است
🔸شاعر:
#مهدی_مقیمی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
@shere_aeini
بهترین خواهر دنیا زینب
زهره حضرت زهرا زینب
همه پست اند و معلا زینب
همه خاکند و مطلا زینب
قبلهی قبلهنماها زینب!
زده امشب به سرم شور نجف
پای من واشده در طور نجف
منم و مستی انگور نجف
مات کرده همه را نور نجف
نور بخشیده نجف را زینب
شب یلدای علی گشت سحر
کوثر آورده به دنیا کوثر
حق مبارک بکند پیغمبر!
رحمت خانه که باشد؟دختر!
رحمت خانهی مولا زینب..
عشق تا روز ابد حیرانش
عقل آشفته و سرگردانش
صبر زانو زده بر عنوانش
کشتی کرببلا سُکانش...
نیست دست کسی الا زینب!
مردتر از همه در وقت جدال
کعبه حلم و حیا، نفس کمال
پی توصیف مقامش همه لال
زینبی کیست؟! خدای متعال!
جبل الصبر خدا یا زینب!
مانده در حسرت رویش خورشید
سخنش آیه ی قرآن مجید
پدری زینت اینگونه ندید
آنکه زد بر دهن شوم یزید...
مانده ام بود علی یا زینب!
دامنی قرص قمر پرور داشت
از رقیه چه کسی بهتر داشت؟!
این سه ساله شرفی دیگر داشت!
پرچم آل علی را برداشت!
پس رقیه شده حالا زینب
گرچه او صابرهی عالم بود...
تکیهی محکم آقا هم بود..
قدش از داغ برادر خم بود
محرم شاه چه بی محرم بود
بی برادر شد و تنها زینب..
روز و شب یاد بیابان میکرد
گریه بر آن تن عریان میکرد
گله از خار مغیلان میکرد
یاد ویرانه فراوان میکرد
ای فلک! قهر شدی با زینب...
ای فلک داغ برادر دیدم
شمر را دست به خنجر دیدم
کوچهبازار مکرر دیدم
من ازینها غم بدتر دیدم
شد تماشا به گذرها زینب..
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
@shere_aeini
لگام ارض و سما زیر گام حضرت زینب
پیمبران همه مست مقام حضرت زینب
به امر عشق به پا خواست پای دار و ندارش
که دین قوام گرفت از قیام حضرت زینب
اگر نبود چه میماند از حکایت لیلا
پر است سینه به سینه پیام حضرت زینب
بقاء قافله مدیون ذوالفقار بیانش
کمال شیعه رهین کلام حضرت زینب
تمام ایل و تبارم کنیز حضرت زهرا
تمام ایل و تبارم غلام حضرت زینب
سلام داده ام و دلخوشم به لحظه آخر
به روشنای علیک السلام حضرت زینب
🔸شاعر:
#محمود_یوسفی
___
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_زمان #آدینه
@shere_aeini
گرچه عمریست که زانوی غمت در بغل است
همچنان منتظرش باش که خیرالعمل است
مردن از چشم به راهیش گوارا عسل است
ای که ذکر شب و ورد سحرت "العجل" است!
بیش از این در پی آن باش که دلداده شوی
باید آمادهی آمادهی آماده شوی
شب بیتابی ما را سحری در راه است
باز هم بتشکنی با تبری در راه است
در قد و قامت حیدر پسری در راه است
بر یتیمان محمد پدری در راه است
عاقبت منجی بینالمللی میآید
باز از کعبه یکی مثل علی میآید
آن که گلها همه وا میشود از لبخندش
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در بندش
"یاحسین" است مزیّن شده بر سربندش
یعنی ای مردم مشتاق! منم فرزندش
آمدم جامعه را غرق در اعجاز کنم
به نگاهی گره از کار جهان باز کنم
هیبت حیدر و سیمای پیمبر دارد
خاک زر میشود آنجا که قدم بردارد
عالمی منتظر اوست علم بردارد
کو جلودار اگر تیغ دودم بردارد؟
لشکری ساخته از نسل جمارانیها
و امیران سپاهند سلیمانیها
بیخود از خود شده خورشید خلاف آمده است
آسمان هیبت او را به طواف آمده است
آفتاب است که شب را به مصاف آمده است
ذوالفقار است که بیرون ز غلاف آمده است
همه جا پر شده از عدلِ گریبانگیرش
خون بیدادگران میچکد از شمشیرش
آی شیطانصفتان! هیبتتان پوشالیست
ژست آقای جهان بودنتان توخالیست
گرچه امروز رجزخوانیتان جنجالیست
حالتان لحظهی موعود چه بد احوالیست
میرسد لحظهی پایانی عیاشیتان
شده نزدیکتر از پیش فروپاشیتان
دست شب میشود از غائله کوتاه آخر
میشود نوبت جولان سحرگاه آخر
میدمد طلعت آن چهرهی دلخواه آخر
چشم برهم بزنی میرسد از راه آخر
آفتاب آنسوی این کهنهشب تاریک است
شاعری گفت کمی صبر سحر نزدیک است
🔸شاعر :
#علی_سلیمیان
___________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
نمی خواهد مرا آن یار که دنیاست خواهانش
همان که کشته ما را ماجرای وصل و هجرانش
از آن روزی که فهمیدیم..،صحرا خیمهگاهِ توست
همیشه غبطه میخوردیم بر ریگ بیابانش
دل مجنون شکست و قصه ی لیلی زبانزد شد
همیشه رسم عشق این بوده..؛عاشق داده تاوانش
قفس یا قصر؟! فرقش چیست وقتی یار آنجا نیست
زلیخا هرکجا یوسف نبوده..، بوده زندانش
همین آشفتهحالی ها نیازِ وصل معشوق است
پشیمان می شود هرکس نمی گردد پریشانش
برای رزق گریه..،چشمپوشی کن ز مالِ غِیر
که ابری این چنین پایان نخواهد یافت بارانش
حضور تو میان شهرِ ما حاشا نمی گردد
کدامین سنگفرشِ کوچه خواهد کرد کتمانش؟!
کمال عقل یعنی فقر..،یعنی سائلتبودن
که ما هر کس گدایت نیست میخوانیم نادانش
غریبِ بی محلّیها! تو هم مثل حسن هستی
همان مردِ کریم کوچه ها..،جانم به قربانش
امیدِ آخر هر بچّهشیعه،چادر زهراست
برای اینکه برگردی گره خوردم به دامانش
تو را جان همان پهلوشکسته..،زودتر برگرد
همان خانم که میخِ داغِ در افتاد بر جانش
▪️
▪️
فقط ای کاش آتش صورت او را نمی سوزاند...
میان آن همه شعله گمانم نیست امکانش
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
مغتنم ديدند صبر رو به پايان مرا
آتش آوردند نمرودان گلستان مرا
بيت من در آتش و مصراع من افتاده بود
بي ادبها خوب سوزاندند ديوان مرا
آرزوهاي مرا در پشت در آتش زدند
كاش ميبستند جاي دست، چشمان مرا
دست من بسته ولي دست مغيره باز بود
زد تو را تا که بگيرد زودتر جان مرا
حرف ناموسش كه شد ايوب صبرش سر رسيد
باتو سنجيدند بين كوچه ايمان مرا
در نهان چشم من اشك است مهمان سالها
ظلم بيرون ميكشد از خانه مهمان مرا
🔸شاعر:
#محسن_عرب_خالقی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
دودِ هیزم در حرم آکنده شد
آتش از روی علی شرمنده شد
در چنان با شدت از جا کنده شد
یاس حیدر بر زمین افکنده شد
بانویی که حرمتش مفروض شد
استخوان سینه اش مرضوض شد
نعره ها پیوسته و ممتد شد و
هتکِ حرمت های شان بی حد شد و
حال زهرا پشت آن در بد شد و
یک نفر با ضربه از در رد شد و
قلبِ زهرا را قرار از دست رفت
غنچه ی گل در فشار از دست رفت
غربت شیر خدا شد بی حساب
حمله می کردند سویش با عتاب
دست هایش بسته شد بین طناب
سوخت قلب حق برای بوتراب
فاتح خیبر برای حفظ دین
شد گرفتار دو بی دین لعین
فضه زیر کتف مادر را گرفت
دید حیدر را و قلبش پر گرفت
زود زهرا شال حیدر را گرفت
با نگاهش راه لشگر را گرفت
دور حیدر بود در حال طواف
تا که شد بیهوش با ضرب غلاف
حیدری تنها و شمشیر و گلو
فاطمه برخاست، آمد روبرو
کل عالم می شد آن دم زیر و رو
دست بر معجر اگر می برد او
کار دشمن را علی راحت نکرد
لحظه ای با اولی بیعت نکرد
آه اما از دل زینب که دید
یک نفر موی حسینش را کشید
دیگری از راه با خنجر رسید
لشگری پیراهنش را می درید
دستباف فاطمه بود آن لباس
شد بلند از هر شکافش بوی یاس
🔸شاعر:
#محمد_جواد_شیرازی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
گل چه کند شب به شب سحر که نباشد
درد به دختر رسد پدر که نباشد
ای پدر آن روزهای خوب چرا رفت؟!
حرمت ما پنج تن بگو که کجا رفت؟!
با تو درِ خانه ام ضریح جهان بود
با تو چه امنیتی به خانه مان بود
با تو خطر داشت کوچه رفتن من؟نه!
با تو کبودی نشست بر تن من؟نه!
خیز نبی خدا زمانه عوض شد
بعد تو رنگ تمام خانه عوض شد
شاخه ی یاسی که کاشتیم لگد شد
قالی کهنه که داشتیم لگد شد
حمله به ما میکنند گرگ منش ها
دوروبرم ریختند عربده کش ها
پای غریبه به در نشست، نبودی
پهلویم از چندجا شکست، نبودی
میخ همان موقعی که بر کمرم خورد
خیره شدم بر علی و در به سرم خورد
فضه به دادم رسید خیر ببیند
زود به سویم دوید خیر ببیند
اینهمه زخم و هزار درد و ملامت...
میخرم آن را به جان!علی به سلامت!
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
اَز اَشک های چَشمِ تو، زَمزَم دُرُست شُد
اَز ناله های نیمه شَبَت، غَم دُرُست شُد
با یاریِ مَلائِکه، دَر هِیئَتِ خُدا
از چادُرِ سیاهِ تو پَرچَم دُرُست شُد
اَوّل تو آفَریده شُدی، شَک نمی کُنَم
زآن پیش تَر، که طَرحِ دوعالَم دُرُست شُد
وَقتی به شِکلِ اِنسیه ی کامِلی شُدی
اَز باقیِ گِلَت گِلِ ما هَم دُرُست شُد
ما را، طَلایه دارِ غَمِ تو نِوِشته اَند
اَز آن زَمان، که غُصّه و ماتَم دُرُست شُد
اَز ما سُوال و، اَز تو جَوابی، گُلِ علی...
...تابوتِ لاغَرِ تو چِرا خَم دُرُست شُد؟!
ما نوکَرِ حُسِینِ غَریبِ شُما شُدیم
اَز فاطِمیّه ای که مُحَرَّم دُرُست شُد
🔸شاعر:
#رضا_رسول_زاده
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
ز بس که هست به جسمم جراحتی تازه..
ز لاله ساخته ام باغ جنتی تازه.
به دست لاغر من لقمه نیز سنگین است
کشیدم از علی امشب خجالتی تازه
زنی به نیت خنده عیادتم آمد
خدا کند که نباشد عیادتی تازه
مگر که گریه ی یک زن چه اذیتی دارد؟!
رسیده باز به حیدر شکایتی تازه
علی به حجره ی من هرزمان که سر بزند
به غیر گریه نداریم صحبتی تازه
نفس کشیدن پهلو شکسته آسان نیست
مصیبتی است وَ پشتش مصیبتی تازه
دوماه پیش چنان سیلی بدی خوردم
که هست بررخم انگار ضربتی تازه
لباس های قدیمی بزرگ شد به تنم
بیار جامه ی نو بهر قامتی تازه
سه چهار مرتبه مردم ولی به عشق علی..
خدا به فاطمه اش داد فرصتی تازه!
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
آنکه از اولش به پیش علی
ناسپاس و به کینه می آمد
بی اجازه به خانه آمد و حال
بر عیادت اجازه می خواهد
چقَدر این صحابه خشنود ست
حال که مزد وحی را داده
آمده تا که مطمئن گردد
فاطمه بین بستر افتاده
پس گزارش به شهر خواهد داد
اثرِ ضربه ها به آن در را
تا ببیند که فاطمه دیگر
می زند ناله های آخر را
آه با شوق کشتنِ محسن
می نویسد به کوچه ، مستانه
و بگوید به یمن ضربهٔ من
یک نفر کم شده از این خانه
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
به لحظه لحظۀ دوری، به هجر یار قسم،
به دیر پایی شبهای انتظار قسم،
به باغ سبز شهادت، به خون سرخ شهید
به روشنای سپیده، به نوبهار قسم،
به آشنایی غم با دل صبور علی
به روشنایی قلب امیدوار قسم،
به بیصفایی صبح مدینه بیزهرا
به بیوفایی دنیا، به شام تار قسم...
به آتش دل مسکین، به آه سرد اسیر
به اشک چشم یتیم و به چشمهسار قسم
اگر چه قلب جهان غرق در جراحت شد
شبی که فاطمه در خاک خفت، راحت شد
🔸شاعر:
استاد #محمد_جواد_غفور_زاده
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
آهسته از غم تو زمین و زمان شکست
پرسید آسمان چه نوشتی که اینچنین...
گفتم که فاطمه، کمر آسمان شکست
هجده بهار دیدی و در سوگ تو دلم
بعد از هزار و سیصد و چندین خزان شکست
ای دل بسوز و بشکن! تا باورت شود
حتماً دری که سوخته را، میتوان شکست
بانوی نور در دلتان رنگی از خداست
زیباتر است بر قد رنگین کمان، شکست
با هر دری که بعد نگاه تو باز شد
انگار در گلوی علی استخوان شکست
🔸شاعر:
#مهدی_مردانی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
همه امور جهان تحت اختیارت بود
ملک به گرد تو هر لحظه بی قرارت بود
از آن زمان که گمانم علی کنارت بود
زمین خاکی ما چشم انتظارت بود
اگرچه بر همه ی خلق برتری دارد
علی کنار تو تعریف دیگری دارد
قسم به بضعه منی تویی نبی را جان
شبیه سوره ی قدر است قدر تو پنهان
برای نوکری ات آفریده شد انسان
به کوثر تو خلاصه شده همه قرآن
به منسب تو کدامین رسول قائل نیست؟
بدون سوره ی کوثر کتاب کامل نیست
زمین وجب به وجب تیره و تو ماه منیر
به جز علی تو ما را کسی نباشد امیر
ندیده ایم برای سخاوت تو نظیر
گرسنه بودی و بخشیده ای غذا به فقیر
فقیر از در این خانه کی پشیمان رفت
رعیت آمده بود و شبیه شاهان رفت
نشسته چشم به دیوار گریه می کردی
در این سه ماه که بسیار گریه می کردی
نه از جراحت مسمار گریه می کردی
برای شهر گنه کار گریه می کردی
قنوت سبز دعایت برای مردم بود
جواب آن همه خوبی هجوم هیزم بود
🔸شاعر:
#شهریار_سنجری
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
خدا نانِ تو را هرگز نگیرد از گدا زهرا
پناه بی پناهیِ منِ بی دست و پا زهرا
چراغ عرش،فانوس حیاط خانه ات بوده
تو آن نوری که جریان داشتی از ابتدا زهرا
کمال ظرف تو بیش از حدِ امِّ اَبیهاییست
به این ترتیب،باید گفت: اُمُّ الاَنبیا؛زهرا
عبا را اعتباری نیست بی حظِّ حضور تو
به زیر سایه ی تو جمع شد اهل کسا زهرا
نخِ چادر نماز وصلهدارت آبروی ماست
گرفته بیرق ما رنگ از این تارها..،زهرا
اگر درد است درد عشق تو..،دردت به جان من
ز عشاقت نمی آید به جز قالو بلیٰ زهرا
جواز اتصال ما به تو دستِ حسنجان است
همین فرزندِ ارشد شیعه را بُرده است تا زهرا
علی نام تو را ورد لب فرزندهایت کرد
صد و ده مرتبه با مرتضی گفتیم یا زهرا
خطای طفل سهل انگار را مادر نمی بیند
همیشه چشمپوشی می کنی از خبط ما زهرا
مرا جان حسینات روز محشر گُم نکن مادر
محال است اینکه از دستت شود دستم رها زهرا
غلاف قنفذ نامرد هم،عهد تو را نشکست
چه محکم دستِ بیعت داده ای با مرتضی زهرا
▪️
▪️
چنان مسمار با شدت به پهلویت اصابت کرد
که چندین استخوان در سینه ات شد جابهجا زهرا
چه دید آنجا زمان بردنش حیدر..،که زد فریاد:
بیا فضه..،بیا فضه..،بیا فضه..،بیاااا..،زهرا...
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
در سوخت و با ضرب پا از جا در آمد
از پشت در ناگه صدای مادر آمد
طوری صدا زد فاطمه: "فضه خُذینی"
آه از نهاد فاتح خیبر بر آمد
فضه سراسیمه به روی خاک افتاد
وقتی به سوی دختر پیغمبر آمد
زخمش نشد کهنه دو ماه و نیم اصلا
میخِ دری که از تن زهرا در آمد
مجروح بود اما علی را که کشیدند
زهرا برای جنگ با یک لشگر آمد
با چشم خیسش مرتضی در کوچه می دید
ریحانه اش با قد خم در معبر آمد
قنفذ غلافش را چنان بر بازویش زد
عمر کم زهرا از آن ضربه سر آمد
هر ماتمی را دید مادر در مدینه
در شام و در کوفه سراغ دختر آمد
زینب فقط گریان داغ مادرش بود
هر جا که بوی هیزم و خاکستر آمد
حتی زمانی که به روی خاک افتاد
یا آن زمان که شعله سوی معجر آمد
🔸شاعر:
#محمد_جواد_شیرازی
____
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini