eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.7هزار دنبال‌کننده
628 عکس
10 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار ____ @shere_aeini طور سینا بوده گویا سینه‌ی این سرزمین ساکن این خاک بوده مدتی عرش برین هفت پرده خَرق شد از سجده بر این آستان بارگاه قدس بر این خاک می‌ساید جبین کعبه مشغول طواف خیمه‌گاه اقدسش با نوای "ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِين" فخر بفروشد زمین کربلا بر آسمان چون که با خون حسین بن علی گشته عجین نام‌هایش غاضِریه، عَقر یا کرببلا هر کدام از نام‌ها با مقتلی گشته قرین آیه ‌های قدر می‌آیند با هم کربلا کاروان آیه‌های نور قرآن مبین یک به یک حوریه‌ها مستوره و بین حجاب پرده‌دار محمل آن‌ها یل ام البنین شد مطاف نُه فلک قنداقه‌ی شش ماهه‌اش حاجی گهواره‌‌ی او آسمان هفتمین آمده زهرای مرضیه به استقبالشان پیشواز کاروان آمد امیرالمؤمنین پای بگذارد به روی خاک چون ناموس دهر بال بگشاید به زیر پای او روح الامین خیمه زد غم در دل زینب به هنگام نزول آسمان‌ها نیز از اندوه او اندوهگین گفت بانو این زمین بوی جدایی می‌دهد می‌رسد بر گوش جان از این زمین آهی حزین مریم و آسیه و هاجر عزادارت شدند نوحه خوانی می‌کند زهرا برایت این چنین گیسوانت را به دست باد دادی عاقبت حنجرت را داده‌ای بر خنجر شمر لعین خاک بر رخساره‌ی "خدُّ التَریب" من نشست آه ای "شَیبُ الخَضیبم" آه "مقطوع الوَتین" آه از وقتی که دست سفلگان افتاده بود خیمه و عمامه و انگشتری شاه دین "یا غیاث المستغیثینِ" لب تو چکمه خورد نیزه‌ها خوردی به وقت گفتن "هل مِن مُعین" خاک بر سر ریخته کرببلا وقتی شنید رو بگیرد زینب پرده‌نشین با آستین 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini علت اين حج ناتمام بزرگ است از طرفي هم سپاه شام بزرگ است بغض فرو خورده ي امام بزرگ است پشت سر كاروانش آب نپاشيد آه نمك بر دل كباب نپاشيد ماند، وگفتند حاضر است كه باشد رفت، وگفتند عابر است كه باشد گريه ندارد مسافر است كه باشد آب نپاشيد مي رود كه نيايد دل به بيابان تشنه زد كه نيايد رفت و پي اش آمدند نامه رسان ها باز همان وعده ها و خط و نشان ها كندي شمشيرها و نيش زبان ها آب نباشيد كه به آب نياز است كوفه اگر مقصد است راه دراز است! قافله اي مي رسد غبار ندارد قافله سالار آن قرار ندارد از همه يك جور انتظار ندارد هركسي از بين راه، راه جدا كرد گاه به او دل سپرد گاه جدا كرد صلح كه هرگز! جهاد هم برسد هيچ لشگر ابن زياد هم برسد هيچ اين كه نسيم است، باد هم برسد هيچ آب نريزيد، جام ها پر خون است عقل نشسته، ميانه دار جنون است نسبت اين دو سپاه، يك به هزار است مشك هنوز آنطرف به دست سوار است با ترك لب چقدر مثل انار است از سر مشكش عمو ولي نگذشته آب هنوز از سر علي نگذشته دشت پر از بوي نافه مي شود امروز گرگ از آهو كلافه مي شود امروز بر هنر عشق اضافه مي شود امروز اين سر آزاد عشق بود كه افتاد در سر ما باد عشق بود كه افتاد سوختنِ در چرا به چشم نيامد؟ خطبه ي حيدر چرا به چشم نيامد؟ گريه ي اصغر چرا به چشم نيامد؟ پاسخ چندين هزار مسئله سرخ است آب بريزيد دست حرمله سرخ است 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini جانا ! ببین فکر مرا مشغول کرده این سرزمین فکر مرا مشغول کرده ناگفتنی ها را ز چشمان تو خواندم "هل من معین..." فکر مرا مشغول کرده میترسم از خنّاس های شهر کوفه درّ و ثمین فکر مرا مشغول کرده دلواپسی من فقط محض رباب است آری همین فکر مرا مشغول کرده محکم گره زد معجرم را در مدینه ام البنین فکر مرا مشغول کرده ای وای اگر سنگی به ابرویت بگیرد زخم جبین فکر مرا مشغول کرده رأس به روی نی به مویی بند باشد باد اینچنین فکر مرا مشغول کرده انگار مادر نوحه میخواند برایت صوتی حزین فکر مرا مشغول کرده انگشترت را در بیاور جان زینب برق نگین فکر مرا مشغول کرده گودی حنجر نه فقط کندی خنجر جانا ! ببین فکر مرا مشغول کرده 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini آخرش چشم تر تو خواهرت را میکشد غربت نا باور تو خواهرت را میکشد آن سیاهی مقابل ازدحام دشمن است خلوت دور و بر تو خواهرت را میکشد هم جوان هم نوجوان هم کودک و هم پیرمرد سن و سال لشکر توخواهرت را میکشد من خودم غمگینم و لبریزم ازدلشوره ها اضطراب دختر تو خواهرت را میکشد بر تمام اسب هاشان آب دادی منتها تشنگی اصغر تو خواهرت را میکشد شد رکابم پای او هنگام پایین آمدن غیرت آب آور تو خواهرت را میکشد کرد اسفندی برایم دود و دستم راگرفت عمه جان اکبر تو خواهرت را میکشد باورش سخت است پایان قرار ما دوتاست روزهای آخر تو خواهرت را میکشد بیگمان این خاک تعبیرِهمان خواب من است بر فراز نی سر تو خواهرت را میکشد از دم شمشیرها سهمی به جسمت میرسد پاره های پیکر تو خواهرت را میکشد روزگاری بوسه اش می زد پیمبر آه آه سرنوشت حنجر تو خواهرت را میکشد واقعاًسخت است فکرش رانمیخواهم کنم ناله های مادر تو خواهرت را میکشد 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini این کاروان هفتاد و دو عشق آفرین دارد از بهترین های دو عالم بهترین دارد این شیرمردی که به گِرد شاه می گردد با خود سفارش هایی از ام البنین دارد زینب رسیده کربلا، دورش بنی هاشم یعنی نگین اینجا رکابی از نگین دارد نامحرمی هرگز ندیده سایه اش را هم صدیقه ی صغری وقاری اینچنین دارد حتی غبار راه روی چادرش ننشست محمل حجابی از پر روح الامین دارد این سو تمامی شان عزیز بن عزیز اما آن سو سپاهی از لعین بن لعین دارد تا می توانید اشک و آه و ناله بردارید یک گوشه از صحرا کمان داری کمین دارد غم نامه ی این قافله سربسته اش این است خولی به همراه خودش یک خورجین دارد 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini ای همیشه شبیه مادر من کوه ایمان،عقیله خواهر من جاری کوثر است چشمانت عصمتی دیگر است چشمانت قلب تو تا همیشه با من هست نظرت مثل صبح روشن هست ای که چشمت دوباره بارانی ست کربلا ایستگاه پایانی ست خسته ی راه آمدی خواهر دیگر اینجاست منزل آخر لشکر چشم ها کنار روید خواهرم خواهشأ پیاده شوید خاطرت جمع محرمان هستند سایه ات را نگاه بان هستند آب هم در دلت تکان نخورد پرده ی محملت تکان نخورد یک بیابان اسیر پیش شماست باد هم سربه زیر پیش شماست اینکه دارد رکاب می گیرد... از نگاهت ثواب می گیرد... آسمان بلند احساس است روشنی دل تو عباس است چادرت را غبار ننشیند سایه ات را کسی نمی بیند استوار همیشگی زینب ذولفقار همیشگی زینب ای پناه کبوتران حرم ملجأ آه دختران حرم خاک این دشت را مزین کن کربلا را حریم ایمن کن مریم خانواده ی زهرا انتخاب قیام عاشورا عشق بی تو چه بی بها بشود کربلا با تو کربلا بشود با جدایی بساز از این لحظه کربلا را بساز از این لحظه فکر روز دهم کن از حالا فکر گودال و عصر عاشورا تو مرا بی سپاه میبینی خیمه را بی پناه میبینی سنگ هایی که پرتوان هستند نیزه هایی که خون چکان هستند عشق خود را غریب میبینی آه شیب الخضیب میبینی باورت می شود حسینت را نیزه ها میبرند از اینجا از جسارت تو خسته خواهی شد بعد من دست بسته خواهی شد 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini قلم شدم بنویسم قسم به باور زینب قسم به عشق ، حسین است نامِ دیگر زینب حسین اول زینب حسین آخر زینب دخیلِ چادر او آسمان و هفت فلک هم فقیرِ درگَهِ او تا همیشه نان و نمک هم نَه ما که مُلک و مَلک هم به زیر شهپرِ زینب ملیکه‌ی ملکوت و جلیله‌ی جبروت و بهشتِ هر بَرَهوت و تمام ، غرق ثبوت و و روشن است عَوالم به نورِ انورِ زینب اگر به خُطبه نشیند علیست در کلماتش اگر که جلوه کند فاطمه است در جلواتش که زنگِ قافله‌ی عشق هم مسخر زینب خداست مَحوِ حجابش نبی‌است ماتِ نقابش حسن زمانِ نمازش گرفته است به قابش تمامِ خانه‌ی زهرا به گِردِ محورِ زینب اگر که پَرده تکانَد زمین به خاک نشاند و هرچه هست در عالم به دورِ خویش دَوانَد که می‌بَرند همه روزی از در زینب حمایل است برایش دو تیغِ اَبروی عباس نشسته نقشِ قدومش به رویِ زانوی عباس به سینه است دو دستش همیشه در بَرِ زینب صدای اکبرش آمد دَمِ اذان که رسیدیم قدم گذار بر این خاک عمه جان که رسیدیم دلش گرفت از اینجا دلِ مطهر زینب برادران همه هستند در این زمان همه هستند هزار شکر به گِردش که مَحرمان همه هستند دو صف شدند رَوَد خیمه لشکرِ زینب رسید و دید بلا را شنید همهمه‌ها را نشست و ریخت به معجر غبارِ کرببلا را به گریه گفت مَرو آه حسین از سرِ زینب چقدر حول و هیاهو چقدر نیزه در آنسو چقدر تیغِ بلند و چقدر تیرِ سه پهلو قسم به اینهمه بانو قسم به مادرِ زینب بجای آب فقط سنگ و خار و سراب است صدای ناله‌ی من نَه که التماس رُباب است بیا بزن دو سه باره گِره به معجرِ زینب گذشت روزِ دهم شد دو طفلِ سوخته گُم شد دوباره شانه‌ی خانم اسیرِ زخمِ صدم شد میانِ خیمه و گودال دویده یکسره زینب چقدر نیزه کشیده میان دشت دویده چقدر خورده زمین و گمان کنم که بُریده و خیره مانده به جایی نگاهِ آخر زینب دوید شیرزن آمد به جنگ تن به تن آمد رسید موقعِ غارت برای پیرهن آمد ولی چه دیر رسید و شکست پیکر زینب میان آنهمه دشمن صدا زد ای سرِ بی تن حرامی است و حرامی حسین چشم تو روشن هزار دشمن و یک زن همه برابر زینب به ناله گفت نخندید به خاک و خون ننشانید به داد گفت نَدُزدید به هر طرف نکشانید زد آنقدر زِ جگر داد سوخت حنجرِ زینب "سری به نیزه بلنداست در برابر زینب خداکند که نباشد سر برادر زینب" رسیده ناقه* کجایی امیر لشکرِ زینب 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini دیده‌ام بر نینوا افتاد ، دلواپس شدم بارها از ناقه تا افتاد،دلواپس شدم نام این صحرا حسین، با قلب زینب آشنا‌ست بر لبانت کربلا افتاد دلواپس شدم خاکِ سرخ این بیابان بوی کوچه می‌دهد گوئیا مادر ز پا افتاد دلواپس شدم این دمِ پیری مرا آواره صحرا مکن راهمان دیدی کجا افتاد، دلواپس شدم من کنارِ تو نباشم زود می‌میرم حسین تا عمود خیمه جا افتاد، دلواپس شدم این دلم از کودکی بر گیسویت حساس بود باد در موی شما افتاد دلواپس شدم حنجر تو معجر من هر دو پاره می‌شود؟ حرف بین ما دو تا افتاد دلواپس شدم حنجرت را بازیِ دستان این و آن نکن چشم من بر نیزه‌ها افتاد، دلواپس شدم حرمله زانو زده، ای وای بیچاره رباب صحبت شش ماهه تا افتاد دلواپس شدم دردِ گوشِ پاره کمتر از شکافِ نیزه نیست دیده‌ام بر بچه‌ها افتاد، دلواپس شدم 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini بهتر که این دل دست تو دلبر بیفتد ای کاش دل در دام تو با سر بیفتد این دل بمیرد بهتر از آنکه مبادا در بند دام دلبری دیگر بیفتد هر کس ادب کرده به تو تاج سر ماست هر کس به پایت پا نشد، بهتر بیفتد در کار ما اصلا گره بنداز، شاید دست تو روزی کار این نوکر بیفتد فردا تمام حشر دنبال تو هستند ای کاش راه ما به تو، محشر بیفتد ای کاش که پرونده ی اعمال من هم آن روز دست حضرت مادر بیفتد این بیت های آخرم را روضه بِنْویس تا اشک از این چشم های تر بیفتد ...... اینجا همان جایی است که فرمود حیدر: روی زمین هفتاد و دو سرور بیفتد برگرد آقا قبل از آنکه چشم شومی بر قد و بالای علی اکبر بیفتد برگرد قبل از آن که راه تیرهاشان با حنجر پاک علی اصغر بیفتد برگرد آقای غریبم قبل از آنکه این ساربان در فکر انگشتر بیفتد برگرد آقا قبل از آنکه شمر دون با خنجر به جان گودی حنجر بیفتد برگرد قبل از آنکه جسمت روی سینه در گودی گودالشان بی سر بیفتد طاقت ندارد خواهرت زینب ببیند در چنگ های گرگ این پیکر بیفتد ای وای اگر بی دست از مرکب، سواری ... ای وای اگر از ناقه ای دختر بیفتد 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini راه بود و راه بود و راه بود کاروان همراه ثارالله بود کاروان نه قبله گاه عالمین مرد یا زن جمله عشاق الحسین پاسدار قافله عباس ماست روی دوشش پرچم یا مجتبی ست اینکه چون‌خورشید روی مرکب است حضرت زهرای ثانی زینب است زینب است این اقتدارش بارز است عقل از درک عقیله عاجز است پرده های محملش نور جلیست یارب این دخت علی یا که علیست؟ هم علی و هم حسین و هم حسن تکیه میکردند بر این شیر زن سالها مستور مانده آیه اش چشم همسایه ندیده سایه اش قامتش دور از نگاه شوم بود آفتاب از دیدنش محروم بود قاسم و اکبر به دور محملش با ابوفاضل نمی لرزد دلش بار بگشایید اینجا کربلاست لحظه موعود زینب با خداست بارالها خسته ام جان بر لبم زینبم من زینبم من زینبم نیست جز شهد بلا در باده ام بر همان عهد ازل اماده ام این سر و این چادر و این معجرم این دو دستم این رخم این پیکرم تو اگر خواهی بیابان میروم پا برهنه بر مغیلان میروم راضیم آواره گردم از حرم آتش خیمه بیوفتد بر سرم هرچه میگویی به چشم ای نور عین هرچه اما جز جدایی از حسین میشود آیا خوش اقبالم کنی جای او راهی گودالم کنی میشود خنجر ببرد گردنم زیر سم اسبها باشد تنم خوب‌ میدانم که غارت میشوم در شلوغی هتک حرمت میشوم از غریبه فحش و توهین میخورم از سنان سیلی سنگین میخورم آنچه میترسم میاید بر سرم دست نامحرم میوفتد معجرم من که‌ یک دفعه نرفتم در گذر میشوم با شمر و خولی همسفر 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini کاروان در مدار می آید بر سر آن قرار می آید فخر این روزگار می آید وه! چه با اقتدار می آید شیر بهر شکار می آید هان خبر دار! این سپاه علی‌ست مست از جذبه نگاه علی‌ست کودک و پیر در پناه علی‌ست تحت فرماندهی ماه علی‌ست او که با ذوالفقار می‌آید تیغ در دست، یاعلی به زبان پادشاه زمین، امیر زمان تحت فرمان او هم این و هم آن لشکرش مثل رود در جریان وه! چه با افتخار می آید دشت انگار غرق احساس است عطر سیب و شمیمی از یاس است این که تصویر اشجع الناس است پسر فاطمه است، عباس است حیدر آشکار می آید محضر آفتاب عالمتاب لشکری مثل کوه، پا به رکاب جان نثاران حضرت ارباب همه از شوق وصل در تب و تاب لشکری جان نثار می آید می رسد کاروان به شور و نوا دل اهل حرم پر از غوغا نام این دشت چیست اهل ولا؟ ماریه غاضریه کرب و بلا غصه ای ناگوار می‌آید دل هفت آسمان پر از خون شد خاک عالم به چرخ گردون شد نفس جبرئیل محزون شد که چرا در حصیر مدفون شد؟ صحبت از اضطرار می آید بعد از آن وای بر یتیم حسین چشم نامحرم و حریم حسین وای از ماتم عظیم حسین لعن بر دشمن لئیم حسین که پی گوشوار می آید چارده قرن آسمان خون است کفن نسل شیعه گلگون است حال شیعه اگر دگرگون است به همین چای روضه مدیون است شیعه پای قرار می آید 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini دیدم بیابانی پُر از خار مغیلان را بالای محمل آفتابی سخت سوزان را 《انا الیه راجعونت》کُشت زینب را نسپار دست باد گیسوی پریشان را پنداشتم از دور نخلستان به چشمم خورد! از ناقه هامان دور کن این نیزه داران را دلواپسم! این شیوه ی مهمان نوازی نیست! دیدی ببندد میزبانی راه مهمان را !؟ با نیتِ عرض خوش آمدگویی آوردند یک لشکر از شمشیرهای مست و بُران را انگار خوبی های تو از یادشان رفته! یادآوری کن قصه ی دیروز باران را سربسته می گویم! یقین دارم که می بینی در چشم های دخترت ترس از بیابان را از حج نیمه کاره ی دیروز دانستم در کربلا باید بگیری عید قربان را 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini با خودش دارد امیرِ مهربان این کاروان زیر پا حس می‌کند هفت آسمان این کاروان با حرارت دورشان گرم طواف است آفتاب از پرِ جبریل دارد سایه بان این کاروان میرود منزل به منزل مادرانه پشتِ سر میخورد با دست زهرا(س) آب و نان این کاروان خسته شد هرگاه، فوراً با نگاهی بر حسین(ع) بیشتر از پیش می‌گیرد توان این کاروان از حبیب بن مظاهر تا به طفل شیرخوار دلبری کرده ست با پیر و جوان این کاروان با صدای شبه پیغمبر مهیّا میشود در صفوف عاشقی با هر اذان این کاروان از امامش یک قدم هرگز نمی افتد جلو از علمدارِ وفا دارد نشان این کاروان هست لبخندِ رقیه(س) التیام خستگی با خودش آورده یک آرام ِ جان این کاروان چیست تقدیرش؟چه ها خواهد شد و با زینب‌(س) است غرقِ در دلشوره های بیکران این کاروان عده ای سرهایشان بر نیزه خواهد رفت و بعد... خیمه ها می‌سوزد و بر سر زنان این کاروان میرود ده روز دیگر دست-بسته، داغدار... تا به شهر شام با شمر(لع) و سنان(لع) این کاروان! 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini گریه می کرد حضرت آدم سال ها سر به زیر و شرمنده با دلی تنگ و سینه ای غمبار بی امیدی برای آینده دور بود از بهشت و حس میکرد روزگار سیاه دنیارو توی گریه میدید دو تا چشم غصه دار حضرت حوا رو‌ تا یه روزی خدا نگاهی کرد رحمتش رو نصیب آدم کرد جبرییل اومد به اذن خدا معبر توبه رو فراهم کرد حوا تو خواب دید دستی رو که مسیر بهشتو میده نشون پنج تا اسمو یاد گرفت آدم که خدارو قسم بده بهشون (یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن یا قدیم الاحسان بحق الحسین ) اسم هارو یکی یکی گفت و گره چند ساله رو وا کرد بعد چن سال رو زمین بودن بوی ناب بهشتو پیدا کرد بعد رو کرد سمت جبراییل گفت راز این عاشقونه چیه اسم آخر چقدر غمگین بود این حسینو به من بگو‌ که کیه مثل چشمای آدم و حوا آسمون میزبان بارون شد روضه ای پا گرفت با دست جبرییلی که مرثیه خون شد روزگاری یه کاروان غریب میرسه به زمین کرب و بلا اضطرابی میاد و میندازه مادرا رو میون هول و ولا چکمه ی‌ ظلم می‌رسه از راه گلای لاله رو لگد میکنه دشمن بی حیا جلو راه کاروان حسینو سد می‌کنه رو زمین غیر خون نمی ریزه آسمون جز عطش نمی باره تیغ بی رحم دهر سربازی تو رکاب حسین نمی‌ذاره کمرش میشکنه تو سیل غمو داغ فرزندهاش عصاش میشه هر چقد تیر و نیزه و سنگه تشنه ی خون تو رگاش میشه وحشیونه گلوشو میبُرّن خواهرش رو‌ی تل می‌ره از حال سنگ و چوب عصا و سر نیزه جمع میشن همه توی گودال پیرهن و خاتم حسین می مونه توی دست یه عده لا مذهب تیرهایی که مونده توی تنش می‌شکنه زیر پاهای مرکب 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini بلای جون هرچی دختره دشت چقد خاکش مغیلان پروره دشت شریعه تا فرات از داغ عباس هنوزم هر دو تا چشمش تره دشت رسیدن کاروانِ اشک و ماتم پر از غم شد دل ماه محرم حسین جان! چشم از انگشتر تو الهی ساربون برداره کم کم از این غم شیعه جا داره بمیره تموم عمرش و ماتم بگیره بگو بابای این آقا که کشتن هنوز انگشترش دست فقیره غمات پایان ندارن...آه زینب دو چشمت خون میبارن...آه زینب ابالفضل و که زانوش شد رکابت به زانو در میارن...آه زینب غروب کربلا زینب اسیره جهان باید از این ماتم بمیره ابالفضل و علی اکبر که رفتن رکاب محملش رو کی میگیره 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini از حج ناتمام به سعی و صفا رسید مداح گریه کرد، حسین (ع) از منا رسید در پیشواز مقدمش از لطف کوفیان تیر از مقابل آمد و تیغ از قفا رسید بستند آب را و به گوش کر جهان فریاد «هل من» از عطش کربلا رسید «امن یجیب» خاک بلا ریخت بر سرش وقتی به استغاثه ی آل عبا رسید جن و ملک به زانوی غم سر گذاشتند وقتی که کار روضه به این بیت ها رسید: از غم بسوز ای دل و ای چشم خون ببار دیگر حسین فاطمه به کربلا رسید هرقدر هم که اشک بریزم بر آن کم است این تازه روز اول ماه محرم است... 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini یا غیاث المستغیثین آه از کرب و بلا از فلک آمد ندا: واویلا واویلتا تا ابد لعنت به هر چه کینه هست از مرتضی کوفه زد بر طبلِ جنگ و عرش بر طبل عزا بر سر و سینه‌ زنان با عرشیان روح الامین آسمان خون گریه کن، زینب شده صحرا نشین وای از مکر حرامی‌ها حرم آواره شد آسمان از دل کشید آه و زمین بیچاره شد کعبه مشکی پوش از این حج نیمه‌کاره شد تا ابد شرمنده از حاجیِ در گهواره شد از منا آید ندایی: خوش به حال کربلا بهر قربانی حسین آورده اسماعیل‌ها روبرو شد عاقبت با طور سینایش حسین دارد اینجا وعده با رب تعالایش حسین مانده با یک کوفه تنها، مثل بابایش حسین روضه‌خوانی می‌کند با هاهُناهایش حسین باغبان سر بسته گوید با گلستان از خزان کس ندیده بود زینب را چنین دل ناگران کس نگفته خیر مقدم این چنین بر میهمان با کمان، با تیر، با شمشیر، با سنگ و سنان شد رقیه دل پریشان، شد سکینه بی امان بر عقیق دست آقا، خیره مانده ساربان ساربان! قدری بچش از لطف این نعم الامیر تا نگشته دیر از او هر چه می‌خواهی بگیر آه دارد می‌رسد فصل زمستانِ رباب لرزه افتاده است در این خاک بر جان رباب کمتر از ده روز اصغر ، هست مهمان رباب حرمله، تیر سه شعبه، چشم حیران رباب بیشتر از اصغرش دلواپس آقاست او رفته زیر آفتاب و فکر فرداهاست او در مدینه کن خبر ام البنين را ای صبا کمتر از ده روز دیگر می‌شود حاجت روا تا ابد عباس گردد ساقی آب بقا هست آماده برای دیدنش خیرالنسا ای صبا اصلاً نگو بر او حسین تنها شده او نفهمد که امامش ساکن صحرا شده چند روزی مانده تا در این جهان غوغا شود ارباً اربا شبه پیغمبر در این صحرا شود همچو سروی، سیزده ساله گلی، رعنا شود دختر شیرین زبانی کاملاً زهرا شود مرتضی‌ها روی نی قاری قرآن می‌شوند فاطمه‌ها روی ناقه سنگ باران می‌شوند شام را دارند از امروز تزئین می‌کنند خویش را پیش خلیفه خوب شیرین می‌کنند خوب مردم را به حق دارند بدبین می‌کنند کودکان زخم زبان در خانه تمرین می‌کنند نامه‌ای آمد: حسین بن علی شد رفتنی باید آماده شود بزم شرابی دیدنی 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini "آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد" دختر مرتضی علی، فاطمه‌وار می‌رسد زانوي شاهزاده‌ها هست ركاب محملش با چه شكوه و شوکتی کوه وقار می‌رسد هاشمیان به گرد او، فاطمیات پشت سر قامت عصمتش در این حصن و حصار می‌رسد دار و ندار فاطمه، گوهر ناب مصطفی به كربلا حسين با دار و ندار می‌رسد خامس آل پنج تن، همره طفل شیرخوار زودتر از روز دهم سر قرار می‌رسد شانه‌ی آسمانیان، محمل دختران شده چه نازدانه دختری به این دیار می‌رسد گرد و غبار این زمین تا نرسد به معجری بال فرشته از یمین یا که یسار می‌رسد رونق کار مأذنه، رکن شباب هاشمی وارث هیبت نبی، یکّه‌سوار می‌رسد "رونق باغ می‌رسد، چشم و چراغ می‌رسد" "عنبر و مشک می‌دمد" دولت يار می‌رسد وزير اعظم حسين آيه‌ی محكم حسين صاحب پرچم حسین آن جلودار می‌رسد آن سوی دیگر از زمین، نیزه و تیغ آبدار ارتش زمهریرها چند هزار می‌رسد رفت قرار ناگهان، از دل خواهر حسین در نظرش همه جهان تیره و تار می‌رسد پرده کنار می‌رود، واقعه‌ی روز دهم صحنه به صحنه از دل گرد و غبار می‌رسد "چاک شده است آسمان غلغله‌ای‌ست در جهان" ديد ز هر طرف غمی همچو شرار می‌رسد ديد كه از جور فرس، چه استخوان‌ها كه شكست ناله و بانگ قاسمِ لاله عذار می‌رسد حلقه زدند کوفیان دور حسین و اکبرش صداي طبل شادی و داد و هوار می‌رسد طفل به دست آسمان، بود و صدای خنده از لشكر شاميان بر اين طرز شكار می‌رسد لحظه‌ی تلخ حادثه چکمه‌ی نونوار شمر همره کهنه خنجری سرکش و هار می‌رسد گوشه به گوشه آسمان سرخ‌تر از خون گلو پنجه‌ی شمر و زلف او! آخرکار می‌رسد وقت نفس نفس زدن، زمان دست و پا زدن ناله‌ی “یا بُنَیَّ” از گوشه کنار می‌رسد "آب زنيد راه را"، مادر او به قتلگاه با پر و بال زخمی و حالت زار می‌رسد گوش زمین و آسمان می‌شنود در آن زمان آه صدای پای آن چند سوار می‌رسد چشم حسین بسته شد، قوم هراس شد جسور موقع غارت از حرم، وقت فرار می‌رسد 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini لحظۀ پر زدن ما به نظر نزدیک است راه عرش از دل صحرا چقَدَر نزدیک است در دل خیمه بیایید همه جمع شوید همه را سیر ببینم که سفر نزدیک است مادرم زودتر از ما زده خیمه اینجا چقَدَر بوی گل یاسِ پدر نزدیک است تا سری هست به سجده بگذارید امروز لحظۀ بال درآوردن سر نزدیک است تا توانید به شش‌ماهۀ من بوسه زنید بوسه‌های لب یک تیر سه پر نزدیک است گریه‌ای کرد و غریبانه به زینب فرمود: دخترم پیش تو باشد که خطر نزدیک است گفت آسوده بخوابید همین شب‌ها را وقت بیداری شب تا به سحر نزدیک است گریه کرد و به علمدار اشاره فرمود:  که فدای تو شوم درد کمر نزدیک است بر سر و روی یتیمان حسن دست کشید  گفت قاسم که: عمو مرگ مگر نزدیک است؟ قد و بالای جوانش جگرش را سوزاند  ای خدا صبر بده، داغ پسر نزدیک است 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini چه شد که ریخت دلم بی هوا، نمی‌دانم چقدر دلهره دارم، چرا پریشانم من از شلوغی این نخل‌ها هراسانم حسین گریه نکن جان من، نسوزانم چه بوی سیب عجیبی گرفته این صحرا چقدر نام حزینی‌ست نام کرب و بلا بیا و مرهم غم‌های بی شمارم باش قرار، رفته ز جان و دلم، قرارم باش همیشه روشنی چشم‌های تارم باش شبیه فرصت این سال‌ها کنارم باش به زیر سایه‌ی لطفت، خیال من تخت است نبودنت به کنارم، تصورش سخت است نبین که در دل این دشت اسیر خَناسیم نبین که در به درِ خلقِ قدر نشناسیم اگرچه آینه هستیم اگرچه حساسیم هزار شکر که ما در پناه عباسیم به سوی تشنه لبان با شتاب می‌آید به هیبت پدرم بوتراب می‌آید دلم خوش است به دیدار روی پیغمبر بگو قدم بزند باز هم علی اکبر صدای رحمت وحی است گریه‌ی اصغر سکینه‌ات چقدر رفته است بر مادر فدای روی رقیه که مثل خورشید است گمان کنم کمی از اهل کوفه ترسیده است نگاه کن همه مهمان قوم نامردیم دروغ بود همه نامه‌ها و دلسردیم اگر صلاح بدانی بیا که برگردیم خودت ببین که عزیزم، کفن نیاوردیم نصیب پیکرت اینجا حصیر خواهد شد به دست حرمله، زینب اسیر خواهد شد 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini قدری به سینه آه برایم بیاورید پیراهن سیاه برایم بیاورید اخبار بین راه برایم بیاورید تربت ز قتلگاه برایم بیاورید دارد حسین می‌رود انگار کربلا دارد دل رسول خدا می‌شود مذاب می‌ریزد اشک روضه ز چشم ابوتراب شد نوحه‌های فاطمه هم‌ نالۀ رباب کودک چقدر می‌خورد از نهر آب، آب دارد عجیب قصۀ غمبار، کربلا این نالۀ دمادم زهرای اطهر است زینب بدان که کرب و بلا پر ز لشگر است تا چند روز بعد، حسینِ تو بی سر است آن‌روز روز غارت خلخال و معجر است بدتر ز روضۀ در و دیوار، کربلا گریان توست مادر تو ای حسین من بر نیزه می‌رود سر تو ای حسین من گردد اسیر، خواهر تو ای حسین من گردد یتیم، دختر تو ای حسین من تا شام و کوفه همره اغیار، کربلا عباس من! تو دور و بر کاروان بمان همراه زینب و کمک بانوان بمان پشت و پناه لشگر و پیر و جوان بمان پیش حسین من به تمام توان بمان بی تو نداشت سید و سالار، کربلا این قافله به سوی شهادت روانه است شب‌نامه‌های مردم کوفه بهانه است از غربت حسین هزاران نشانه است در انتظار زینب من تازیانه است زینب کجا و کوچه و بازار، کربلا 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini چنان ز خون من این خاک سیر خواهد شد که از تمام جهان دستگیر خواهد شد علیِ اکبرم امروز مثل دریایی‌ست که قطره قطره نصیب کویر خواهد شد به جای آب و نوازش، به جای جرعهٔ شیر گلوی اصغر من سهمِ تیر خواهد شد چه بگذرد به دل ساقی حرم وقتی که چشم مشک به باران، نظیر خواهد شد به ساربان بدهم خرج این سفر را چون به نرخ خاتم خونین، اجیر خواهد شد میان خلعت غم خواهرم در این طوفان به دست بادِ مخالف اسیر خواهد شد سپرده‌ام به بیابان و خار، طفلم را سه‌ساله‌ای که به یک روز پیر خواهد شد 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini انگار سرنوشتِ، ما را جدا نوشتند یا آرزوی من را، بر باد‌ها نوشتند امروز بِینِ این دشت، مرگِ مرا نوشتند آنان که مقتلت را، در کربلا نوشتند ای هستی‌ام بگو که: هستی به خواب، زینب برخیز مرکبت را، از کربلا بگردان بگذار یا بمیرم، یا راه را بگردان هجران بلای ما شد، یارب بلا بگردان خیمه مزن به صحرا  حکمِ قضا بگردان تا جان نداده پیشت از اضطراب، زینب فهمیده‌ام کجایی، از ناله‌های زهرا من های های گِریَم، با وای وایِ زهرا فهمیده‌ام کجایی، از جایِ پایِ زهرا آن‌جاست جایِ گودال، آن‌جاست جای زهرا نگذار تا گذارد، پا بر تُراب، زینب از حال بُرده ما را، هولِ سپاهِ دشمن ترسیده‌اند طفلان، پیش نگاهِ دشمن جمع حرامزاده، حجم سلاحِ دشمن پیداست خیمه‌ی ما، از خیمه‌گاهِ دشمن می‌خواهد از لبانت، تنها جواب، زینب می‌ترسم ای برادر، از چشمِ آن کمان‌گیر از شومیِ حرامی، از شعبه‌های آن تیر از خنجران عریان، از تشنگیِ شمشیر بی اختیار خوردم بر خاک، دستِ من گیر عباس‌جان! نخواهد، اینجا رکاب، زینب ای کاش می‌نوشتی، ما شیرخواره داریم یا دختران کوچک، در این عِماره داریم در محملی عروسی با گاهواره داریم نه پایِ راه رفتن، نه راهِ چاره داریم اینجا نمان نگردد، رویش خضاب، زینب لب‌های ما از امروز، از آفتاب خُشکید هر قدر آب آمد، مثل سراب خُشکید تا دید حجم لشکر، از اضطراب خُشکید برگرد ای برادر، شیرِ رُباب خُشکید دلشوره دارد از او، از قحط آب، زینب این‌سو ست خار تشنه، آنسو ست آبِ جاری این‌سو ست تاولِ پا، آنسو ست زخمِ کاری یک مرد باشد ای کاش، در قحط یار و یاری از حرمله بپرسد، نامرد بچه داری؟ می ترسد از شکارِ طفل رُباب، زینب منکه نرفته بودم، جز مجلس زنانه برگرد تا نبینم، دشنام و تازیانه بگذار تا گلویت، بوسم به این بهانه سر می‌بُرند اینجا، از پشت، ناشیانه خانه خراب زینب، خانه خراب زینب 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini کربلا مهمونا از راه اومدن آب و جارو کن مسیر حرمُ می دونی واجبِ که نگهداری حُرمت این حرمِ محترمُ قدماشونُ رویِ چشات بذار اهل بیت عترت و نَبُوَتن دامنِ پاکشونُ رها نکن اینا خانوادهَ‌ی سخاوتن عزت و کرامتِ الهی‌شون هر امیر و شاهُ بنده می‌کنه یه سه‌ساله توی این قافله هست که نگاش مُرده رو زنده می‌کنه حواست باشه که هیچ نامحرمی سایه‌ی مخدراتُ نبینه کربلا کاش که می‌شد کاری کنی تا رُباب، شط فراتُ نبینه خسته‌ی راهِ و دور از وطنه به دلش غصه نذاری بشینه روی چادرِ عقیله نباید سرِ سوزنم غباری بشینه خاطرت باشه که زینب از حسین نباید یه لحظه هم جدا باشه وقتی از ناقه می‌خوان پیاده شن حواست خیلی به بچه‌ها باشه حواست خیلی به بچه‌ها باشه گم نشن ! مسیرُ اشتباه نرن حواست باشه زمانِ بازی‌شون طرفِ گودیِ قتلگاه نرن خدا اون روزُ نیاره بچه‌ها طرفِ گودیِ قتلگاه برن با پاهایی که مثِ گُل نازکه روی خارایِ بیابون راه برن 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ======================== @shere_aeini عباس آمده‌است و علی اکبر آمده‌است وقتی رباب هست، علی اصغر آمده‌است جمعند خانواده‌ی زهرا کنار هم اینجا برادری‌است که با خواهر آمده‌است یک‌سو رسیده لشکری از کوفه (سی‌هزار) یک‌سو عزیز فاطمه بی‌لشکر آمده‌است صفین دیده‌اند که با دیدن حسین آه از نهاد این همه لشکر برآمده‌است اکبر رسید و دشمنش از روی بهت گفت: «ایمان بیاورید که پیغمبر آمده‌است!» حرف از فدک که نه؛ سخن از غصب مهریه‌است! با بچه‌های فاطمه، آب‌آور آمده‌است گیرم فرات بخل کند، چشم ما که هست رودی کشیده‌ایم که از کوثر آمده‌است زینب پیاده شد، وسط دشت رفت و گفت: «اینجا چقدر خار مغیلان درآمده‌است» شاید به شام می‌رسد این ره که هر زنی در این مسیر با دو سه تا معجر آمده‌است... 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini