eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.6هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini نامت گره گشاست برای رسول هم تعظیم می کند به کمالت بتول هم هستی زلال اگر چه ، ولی نامشخصی دیوانه می شوند به پایت عقول هم عدل و معاد عینِ تو را جار می زنند بی راهه بوده ، بی تو تمامِ اصول هم وقتی که روح را تو به گِل سوق می دهی خاک از تو دارد آنچه به کشت و حصول هم هر ماه ، ماه  گرمِ ستایشگریِ توست مستانه می رسد به زمانِ حلول هم آرام گشت زلزله با یک تذکرت تبدیل می شوند به اذنت فصول هم از شوق دیدنِ حرمت ، دست پاچه ایم در این مقوله اجر بگیرد عجول هم در سجده بینِ صحن تو ، پرواز می کنیم آری، صعودِ ماست در اینجا نزول هم 🔸شاعر: ======================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini کم کم سپیده سر زد و پایان ظلمت بود شرط عبودیَّت شروعِ کار خِلقت بود از ابتدا هم مبحث اصلی..،ولایت بود هنگامه ی تابیدن نور امامت بود دست خدا این نور را بی مُنتَهایش کرد او را امیرالمومنین،"حیدر" صدایش کرد دنیا به دنبال شرابی بود..،ساغر داد از شربتِ جوی بهشتِ عرش بهتر داد چشمی که او را دید عقل خویش را پر داد یا حیدر و یا مرتضی و یاعلی سر داد در عالم ذَر هرکسی قالوا بَلیٰ می گفت باید صد و ده مرتبه یا مرتضی می گفت شب بود..،رنگِ چهره اش صبحی سپید آورد آئینه ، نور عرش را در خطِّ دید آورد ما را به جبرِ چشمهای خود کشید..،آورد دستی به گِل بُرد و تَشَیُّع را پدید آورد پس خِلقَت باقیِ مخلوقات کار اوست سُکّانِ انسان‌ساختن در اختیار اوست نور تَعقُل،عقلِ کُل را پای کار آورد طوبای جنَّت میوه ی رحمت به بار آورد بِنتِ اسد شیری به میدانِ شکار آورد فریاد زد جبریل: صاحب‌ذوالفقار آورد با خِلقتش بر رِجسِ شیطان آب پاکی زد کعبه برایش سینه ی خود را چه چاکی زد اسطوره یِ رَبّانیِ بی باک ها حیدر آقایِ فرزندانِ صُلبِ‌پاک ها حیدر خاکی ترین بابایِ اهلِ خاک ها حیدر سِرِّ نهانِ خلقتِ افلاک ها حیدر غیرِ خدا ، تنها نبی از راز آگاه است سیبِ شب معراج در دست یدالله است بال ملائک منبر روز اَلَستش شد نون و قلم را خواند..،لوح نور مستش شد لب را که وا کرد آسمان ها پای‌بستش شد بت خانه ها مخروبه ی ضربات دستش شد با یک نظر از خاک تا عرشِ مُعَلّی رفت دوش نبی را هرکه بالا رفت،بالا رفت هنگامه ی پیکار چشمش برق‌ها می زد در معرکه ها بی محابا تیغ را می زد دُلدُل‌سوارانه به میدان بلا می زد وقتی فلانی با فلانی داشت جا می زد جز او کسی آماده ی خفتن به بستر نیست غیر علی وقت خطر یار پیمبر نیست در یا علی مُهر وقار یا صمد خورده بر لوحِ غیرت ذکرِ یا حیدر مدد خورده سیلیِ بعد از صبرِ او را عَبدُوَد خورده دروازه ی خیبر به نام او سند خورده وقتی به روی شانه ی هایش درب بالا ماند لب ها ی قلعه از تعجب تا ابد وا ماند شهرِ تَفَکُّر احمد و حیدر درِ آن است این تیغِ با تدبیرِ دین در جنگ ، بُرّان است با ذوالفقارش در دل میدان رجزخوان است شاگرد رزم بی محابایش حسن جان است فرزندِ خود را در شجاعت بی نظیرش کرد شیرجمل را شیرِ آل الله شیرش کرد حُبِّ علی آغاز قانون اساسی شد هرجا ولایت بود از او اقتباسی شد مشق ولی زیباترین درس کلاسی شد یک "مرتضی" راه است تا "حیدرشناسی‌‌" شد شاءن مقامِ او نمی گنجد در این دفتر "حیدر که جایِ خود،وَ ما اَدراکَ ما قنبر" نوحِ نبی در مکتبش طفل دبستان است پای جهالت از کلام او گریزان است بی نقطه خطبه خوانی اش آغاز جریان است "نهج البلاغه" انشعاب نورِ "قرآن" است نَصِّ "خدا" را لفظِ "حیدر" می کِشد بالا نامِ "برادر" را "برادر" می کشد بالا عشقِ علی قلبِ تمام خَلق را اَفشُرد ابلیس را حتی ز سلک نحس خود آزرد هرکس به جایی راه بُرد از کویِ مولا بُرد سلمان مسلمان شد اگر،نان علی را خورد قطعا تو مِنّا اهلِ بیتِ این ولی باشی وقتی نمک‌پرورده ی دستِ علی باشی دارد نمک ذکر شب او وُ شِکَر روزَش شوق عبادات سحرگاهی در روزش پوشیده رختی از لباس نور بر روزش این ردِّ الشمسَش بوده سرگرمی هر روزش وقتی دو دستِ ربناخوانش به کار افتاد خورشید عالم‌تاب از دور مدار افتاد حیدر نشان بی نشان ها را بلد بوده طیِّ طریق لامکان ها را بلد بوده پیچ و خم رنگین کمان ها را بلد بوده حتی زبان بی زبان ها را بلد بوده او کُنهِ لفظِ هر صدا را درک می کرده تنها علی ناقوس ها را درک می کرده در آسمانش ماه و اختر می شود پیدا بالای بام پلکِ او پر می شود پیدا از خاک نعلینش ابوذر می شود پیدا بین حریمش ظرف ساغر می شود پیدا مستان به انگور ضریحش اقتدا کردند بین حرم مستی خود را برملا کردند دیوانه‌ها اغلب ز دست زندگی سیرند عشاق تا لب تر کند معشوق،می میرند آنان که با سجاده و محراب درگیرند ایوان طلای مرتضی را قبله می گیرند باید به عشق یار از اغیار رو گرداند سمت علی باید نماز عاشقی را خواند یا مرتضی ! تو پادشاه مُلک ایمانی در اوج عزت همنشینِ با گدایانی تو بانی لبخند شب های یتیمانی دارم به تو رو میزنم،رو برنگردانی حال مرا این روزها قدری رعایت کن خیلی نجف‌لازم شدم آقا عنایت کن وضع مرا هنگام شب درهم کنی بد نیست بندِ عبادات مرا محکم کنی بد نیست قد مرا وقت گدایی خم کنی بد نیست بین رکوعت گوشه‌چشمی هم کنی بد نیست من منصبی جز منصب نوکر نمی خواهم من بارها گفتم که انگشتر نمی خواهم عیسی توسل کرد بر ذکرت،مسیحا شد موسی به طورِ تو پناه آورد،موسی شد هرکس که گُم شد در شبِ قدرِ تو،پیدا شد باید که "کوثر" بود تا هم کُفوِ "دریا" شد کشفِ ولیُّ‌الله از ما برنمی آید این کار جز از دست زهـرا برنمی آید 🔸شاعر: ======================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini - نذر حضرت اميرالمومنين علیه‌السلام - بنويسيد مرا بنده‌ى سلطان نجف بنويسيد كه عالم همه قربان نجف ما غباريم..غبارى زِ بیابان نجف بنويسيد على را گُلِ گلدان نجف - وسط عرش بُوَد تختِ سليمانِ نجف - آنكه بر خاك ، حياتِ دو جهان داد ، كه هست؟ آنكه بر مُرده زبان داد ، توان داد كه هست؟ آنكه در كعبه خودش اِذنِ اذان داد كه هست؟ تَرَك كعبه به ما نيز نشان داد كه هست... - كعبه با آن عظمت دست به دامان نجف - حق بده ! ديدن اين صحن تماشا دارد حرمش هم به خدا هيبتِ او را دارد نه حرم بلكه على عرشِ معلى دارد و اگر كعبه دَرَد سينه‌ى خود ،جا دارد - سر ببرید ز ما بر سرِ ايوان نجف - زِ قدومش همه‌ى راه به هم مى‌ريزد دلِ عشاق به ناگاه به هم مى‌ريزد تا ببيند رُخ او ماه ، به هم مى‌ريزد گر على گريه كُنَد ، چاه به هم مى‌ريزد - جانِ عالم به فداى شه مردان نجف - من على را به خدا رازِ خدا ميدانم ولى‌الله شده منصبِ آقاجانم ها على و بشر و كيف بشر ميخوانم به هواى حرمش ابرِ پُر از بارانم - بنويسيد مرا بى سر و سامانِ نجف - خلقت هر دوجهان گوشه‌اى از تلميحَش از كران تا به كران دانه‌اى از تسبيحَش فتح خيبر كه نشد معجزه...شد تفريحش و نشد غيرِ على كَس به على تشبيهش - بنويسيد على بانىِ ايمان نجف - جلوه‌ى ديگرى از جلوه‌ى مولا زهراست روى پيشانى او نقش فقط يا زهراست به دلم غم نرود تا كه دلم با زهراست نهراسم به خدا روز جزا تا زهراست - غيرِ زهرا نبُوَد همدم جانانِ نجف - تا كه در معركه شمشير به دستش اُفتاد دشمن از ترس دگر اسم خودش بُرد زِ ياد دامنش خيس شد و آبرويش رفت به باد... چاره ای نیست به جز گفتن دادِ بى داد.... - چه شكوهيست در اين هيبت طوفان نجف - تو بر اين سلسله‌ها حق خلافت دارى نه فقط شيعه به دنيا تو ولايت دارى كه در عُقبى تو فقط حُكمِ حكومت دارى به غلامانِ خودت نيز عنايت دارى - بطلب اين همه سرمست به ايوان نجف - 🔸شاعر: ======================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini وقت میلادست انگورِ ضریحت نوبر است سائلی باز آمده در حسرت انگشتر است زائرانِ درگهت کردند کارِ آفِتاب خاک صحرای نجف در اصل ذرّه پرور است آسمان کاغذ شود، جنگل قلم،  دریا جوهر هر چه از حیدر بگویند باز از او کمتر است سرنوشتم را سپارم دست آقای نجف طالعم دست علی باشد برایم بهتر است اعتقاد هر کسی باشد برایش محترم سیزده را دوست دارم زاد روز حیدر است 🔸شاعر: =============================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini زمینِ تشنه بغل کرده آسمان تو را که قطره‌ای بچشد مزّه‌ی جهان تو را نوشته‌اند به توصیفِ وحی، فصل به فصل پیمبرانِ اولوالعزم، داستان تو را مناره‌های فلک با "انا ولی‌الله" رسانده‌اند به گوشِ زمان اذان تو را سرِ گرسنه به بالین گذاشتی هر شب ولی گرسنه ندیدند میهمان تو را نگاهِ حسرتِ گندم دخیل بسته به جو که بوسه داده ضریحِ تنورِ نانِ تو را ندیده‌اند ضعیفان نگاهِ خشمت را و دشمنانِ خدا روی مهربان تو را مجالِ خواندنِ نهج‌البلاغه در عرش است کسی نمی‌فهمد در زمین زبان تو را به ردّ شمس قسم، یک اشاره‌ات کافی‌ست که قاصدت برساند به ما زمان تو را فرشتگانِ سبک‌بال در زمین جمع‌اند که تا نجف برسانند زائران تو را قسم به ایوانت روبروی باغ بهشت به سینه می‌کوبم سنگِ آستان تو را 🔸شاعر: =============================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دنیای بی‌امام به پایان رسیده است از قلب کعبه قبله ایمان رسیده است از آسمان حقیقت قرآن رسیده است شأن نزول سوره «انسان» رسیده است وقتش رسیده تا به تن قبله جان دهند در قاب کعبه وجه خدا را نشان دهند روزی که مکه بوی خدای احد گرفت حتی صنم به سجده دم یا صمد گرفت دست خدا ز دست خدا تا سند گرفت خانه ز نام صاحب‌خانه مدد گرفت از سمت مستجار، حرم سینه چاک کرد کوری چشم هرچه صنم سینه چاک کرد وقتی به عشق، قلب حرم اعتراف کرد وقتی علی به خانه خود اعتکاف کرد وقتی خدا جمال خودش را مطاف کرد کعبه سه روز دور سر او طواف کرد حاجی شده است کعبه و سنت شکسته است با جامه سیاه خود احرام بسته است از باغ عرش رایحه نوبر آمده‌ست خورشید عدل از دل کعبه برآمده‌ست از بیشه‌زار شیر شجاعت در آمده‌ست حسن خدای عزوجل حیدر آمده‌ست جانِ جهان همین که از آن جلوه جان گرفت حسنش «به‌اتفاق ملاحت جهان گرفت» ای منتهای آرزو، ای ابتدای ما! ای منتهی به کوچه تو ردّ پای ما! ای بانی دعای سریع ‌الرّضای ما! پیر پیمبران، پدری کن برای ما! لطف تو بوده شامل ما از قدیم‌ها دستی بکش به‌روی سر ما یتیم‌ها پشت تو جز مقابل یکتا دو تا نشد تیر تو جز به‌جانب شیطان رها نشد حق با تو بود و لحظه‌ای از تو جدا نشد خاک تو هر کسی که نشد توتیا نشد* ای شاه حُسن!‌ با تو «گدا معتبر شود« آری! «به‌یمن لطف شما خاک زر شود« ای ذوق حسن مطلع و حسن ختام ما! شیرینی اذان و اقامه به کام ما! تا هست مُهر مِهر تو بر روی نام ما »ثبت است بر جریده عالم دوام ما« این حرف‌های آخر شعر است و خواندنی است بر پای تو هر آن‌که نماند نماندنی است. 🔸شاعر: =============================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
اشعار مناسبت های ماه رجب با هشتگ های زیر در دسترس است علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام سلام الله علیها علیه السلام (ص) علیه السلام
.
@shere_aeini ترکیب بند ولادت امام حسین علیه السلام مژده بده از زندگانی سیر ها را آمد به سر عشق جوانی  پیرها را امشب شب مخصوص ما دیوانگان است آماده سازید عاقلان ، زنجیر ها را در فطرس دل شد قیامت ، آمد آنکه این رو به آن رو می کند تقدیرها را قربان نقاشی که اینگونه کشیده از عشق در یک رخ ، همه تصویرها را شیر علی بن ابیطالب رسید و لرزاند دلهای تمام شیر ها را روح الامین گوید بزن فریاد با من : یا عشق ، یا نعم الامیر اهلا و سهلا ..... ای عشق شد تشریف فرما  سفره دارت ای کربلا دیده گشوده شهریارت یا مرتضی دوم عصای دستت آمد آسوده شد زین پس خیال ذوالفقارت یا فاطمه برده است دل از باغ رضوان این عطر سیبی که وزیده در بهارت کوری چشم هر چه بدخواه حسود است یا مجتبی ! آمد قرارت ، بی قرارت مولای مظلومان این عالم رسیده ای ظلم از این پس سیه شد روزگارت ای شمر از حالاست او دل ناگرانت ای حر از امروز است او چشم انتظارت مستانه می آید ندایی ای منابر آمد حبیبت ای حبیب بن مظاهر ....... تو زنده ی دیروز و امروزی و فردا تو بوده ای از قبل خلقت ، مثل مولا السابقون السابقون عاشقانت نوح و خلیل و آدم و عیسی و موسی ای عرش تا فرش خدا در اختیارت ای آبرودار زمین و آسمان ها نام من از قبل ولادت هست نوکر نام تو از قبل ولادت هست آقا آقای من وقتی تو کشتی نجاتی در موج طوفان میزنم دل را به دریا راه نجاتی نیست جز راه نجاتت تنها صراط المستقیم ما صراطت ....... ما در غلامی تو دیدیم آبرو را نامت دوا کرده است هر درد مگو را نا اهل ها را هم محل دادی همیشه بنده نوازا ! سرورا ! سنگ صبورا ای مهربان تر از پدرها مهربانیت نگذاشت بر دل حسرت یک آرزو را ناکام یعنی آن کسی که وا نکردند با تربت کرببلایت کام او را آقا دم چایی موکب های تو گرم حتی خیالش می کند کار سبو را هر چیز که خرج تو شد بالا نشین شد بد در بهشت روضه آمد ،  بهترین شد ...... ای سایه ی خورشید ِ چشمت سرپناهم من رو به تمثال تو تنها رو به راهم جان همین پیراهن ِ مشکی ِ کعبه تنهاست باب القبله ی تو قبله گاهم من هر چه باشم بد ، تو خوب خوب خوبی من هر چه باشم شب ، تو هستی قرص ماهم جان ابوفاضل صدایم کن ، صدایم جان زهیر آقا نگاهم کن ، نگاهم هرگز سوا کردن نباشد در مرامت لطفت خریدار بد و خوب است با هم پایین نیاید پرچم آوازه ی تو عاشق ندارد هیچ کس اندازه ی تو ...... ای فوق ادراک ، ای قیامت در قیامت ای آبروی عشق ، ای فخر شهادت عیسای آنها حرف زد در گاهواره عیسای ما وا کرده لب ، قبل از ولادت شش ماه زهرا بود و اشک و بی قراری شش ماه می خواندی برای او مصیبت شش ماه مادر گریه کرده ،گریه کرده قربان این سوز ِ اناالمظلوم هایت شش ماه ، تنها بود کار مادر و تو گریه برای زینب و داغ اسارت یک مقتل و یک پیکر و یک کربلا درد شش ماه گفتی ماجراها ، از سه ساعت مادر بهارش از غمت رنگ خزان شد دیگر انا العطشان نگو ، او نصفه جان شد 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini فاطمه مادر علی باباش اصالت را ببین زادگاهش خانه مولا ولادت را ببین آمده نورً علی نور و برای دیدنش جبرییل از آسمان آمد عیادت را ببین دستبوس حضرتش عیسی و موسای کلیم رهنمای خضر گردیده است کسوت را ببین حرمتش عفو خدا را شامل آدم نمود روضه اش پیش از خودش بوده است قدمت را ببین مصطفی در گوش او نجوای قرآن کرد و دید پاسخش را داد با لبخند صحبت را ببین خانه طاها شکوهی یافته ، اینجا خدا خون خود را آفریده اوج عزت را ببین چار تن غرق سرورند و شعف از مقدمش پنج تن کامل شده جبریل عترت را ببین مصطفی مولا حسن زهرا همه محو حسین نعره جبریل می آید که حیرت را ببین از حسین منیِ شخص نبی دریافتم یک ستون از اصل دین این است حرمت را ببین روی دوش مصطفی رفته است و آغوش بتول زینت دوش نبی گردیده زینت را ببین حک شده نامش به روی سر در باغ بهشت نام او خون خدا شد اوج شو‌کت را ببین رخصت از زهرا که آمد ذکر او برداشتم لطف زهرا را ببین اوج سعادت را ببین  گر قلم در مدح نور چشم حیدر برده ام  این عنایت را ز لطف شخص مادر برده ام  قافیه دنباله دار است و به تکرار ردیف  شعر را در قتلگه با دیده تر برده ام در هوای گندم ری خون او را ریختند این چه سودای ذلیلی بود ذلت را ببین سر جدا کردند از او تشنه لب با هلهله در خیال خام نامردان رشادت را ببین کوفه آب و نان خود از دولت حیدر گرفت قدر نشناسی نگر عصیان ملت را ببین زیر سم اسبها قرآن ناطق پاره شد ناله قرآن به گوش آمد تلاوت را ببین روی خاک افتاد عریان با لب تشنه ، حسین سید خیل شهیدان شد جلالت را ببین زیر تیغ و نیزه هم بر حال و روز قاتلش بر لبش دارد دعای خیر ، رافت را ببین کشته شد با سنگ و تیغ و نیزه و تیر و عصا آه مظلومی ببین نوع شهادت را ببین وقت تاراج خیامش شد ، یکی خلخال برد دیگری انگشتری را برد قسمت را ببین در اسیری حرامی ها حرم افتاد ، اما زینبش فتح کرده شام را آری صلابت را ببین یک به یک دارد حساب گریه کن ها را حسین قطره ها را میکند دریا سخاوت را ببین قطره ها را از کرم هم سنگ دریا میکند میبرد در صحنه محشر کرامت را ببین اشک حتی قدر یک بال مگس باشد ،حسین روز محشر میخرد آری شفاعت را ببین میزند فریاد جبراییل از کار حسین های شیطان چشم خود وا کن قیامت را ببین او که از روز ازل دارد عنایت میکند در قیامت هم یقین دارم قیامت می ... 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini مضمون به ذهن حضرت شاعر خطور کرد شعری برای عبرت ما جفت و جور کرد تاریخ را به سبک تغزل مرور کرد در واژه‌ها دوباره حقیقت ظهور کرد آری حقیقتی که از آن کم سروده‌ایم در گیر و دار قافیه مبهم سروده‌ایم  دیروز قحط "حریت" و "اختیار" بود مَشی و مرام سلطه‌گران آشکار بود بی مایه‌ای به گرده‌ی مردم سوار بود آزادگی مغایر آن روزگار بود دیروز اسیر غم به رهایی نمی‌رسید داد ستم‌کشیده به جایی نمی‌رسید دیروز عصر غیرت و انسانیت نبود قی کردن حیا و شرف معصیت نبود در شهر تیره صحبت مشروعیت نبود در کوچه‌ی محله‌مان امنیت نبود ناموس شیعه تجربه کرد اضطراب را یادم نرفته قصه‌ی کشف حجاب را دیروز مکتب نبوی دولتی نداشت غیر از حکومتی علوی حاجتی نداشت این تکیه و حسینیه‌ها حرمتی نداشت شهر به این بزرگی‌مان هیئتی نداشت دیروز که محدث و منبر نداشتیم اینگونه بزم روضه‌ی مادر نداشتیم تا اینکه شهر را تب بالا فراگرفت هر کوچه را شمیم مسیحا فراگرفت روح خدا زمین و زمان را فراگرفت این درس را ز حضرت زهرا فراگرفت از وارثان سفره‌ی پربار انقلاب صدها درود، هدیه به معمار انقلاب با خون، سپر برای بلیه درست کرد "طیب" سرشت، نفس زکیه درست کرد از دختران‌مان علویه درست کرد صدها حسینیه، حسنیه درست کرد این ناخدا که در دل طوفان بلند شد با اقتدا به شاه شهیدان بلند شد امروز زیر سایه‌ی دین پاگرفته‌ایم از دشمن ابتکار عمل را گرفته‌ایم در صدر فاتحانِ زمان جاگرفته‌ایم امروز زهرِ چشم ز دنیا گرفته‌ایم دیگر به زور و ظلم و ستم تن نمی‌دهیم در معرکه مجال به دشمن نمی‌دهیم امروز نان دشمن اسلام آجر است بازار از مساجد و از مسجدی پر است از بچه‌های فاطمه ابلیس دلخور است امروز روز عفت و تکریم چادر است ارزان به شمر و حرمله‌ها سر نمی‌دهیم سر می‌دهیم؛ یک نخ معجر نمی‌دهیم بعد از خدا قسم به الفبای انقلاب جانی دوباره داده مسیحای انقلاب دیگر چه گویم از برکت‌های انقلاب ماییم و صبح روشن فردای انقلاب این انقلاب مظهر الطاف مادر است این مرز و بوم، کشور زهرا و حیدر است 🔸شاعر: ___ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini سحر آمد سلامش کرد و بعد از آن نمایان شد بیابان چون توسل کرد بر او زود باران شد از آن اول به دستش داشته حاجت روایی را برای فطرس زخمی ببین قنداقه ، دامان شد خدا هر آنچه را که داشت در دست حسینش داد عجب دستی میان سفره ی خلقت نمکدان شد در این گردش در این دواریِ حق مدعائیها فقط عین دو چشم اوست در این حلقه ، عرفان شد به آبادیِ مهرش ، آبها هم غبطه ها دارند به صحرا چونکه نامش رفت آنجا هم نیستان شد به یاد جایگاهش گریه ی بسیار کرد آدم همینکه اشک را با او گره زد ، آدم  انسان شد همین یک قطره اشکِ آدم از چل سال برتر بود که با این قطره ، برگشتن به جنت نیز آسان شد به روز اول خلقت خدا هم روضه اش را خواند نه باران که از آن لحظه در عالم اشک ریزان شد به وقت گفتن از او خوش ترین غم می رسد از غیب اگر چه چشمِ ما گریان لب ما نیز خندان شد به منبر رفت تا جاری کند حرف خدایش را همه دیدند روی نیزه ها قاری قرآن شد 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بالا گرفت کار من و کار عاشقی افتاده ام به دام و زنم جار عاشقی حالا که نیست چاره به جز دار عاشقی مشتاق می روم سر بازار عاشقی - حلاّج یار می شوم از وادیِ جنون اِنّی حسین و اِنّی الیه راجعون - شد مستجاب در حرمت آرزوی چشم تکثیر شد در آینه ها گفت و گوی چشم من مانده بودم و بغضِ گلوی چشم مِی، ریخت پای غمت از سبوی چشم - بر خاک پات جای لب و بوسه های من نقل محافل است دگر ماجرای من - ای چاره ساز..بر من و درد دلم..حسین ای مهربان تر از پدر و مادرم…حسین آقای خاص..حضرت جود و کرم…حسین منّت نهاده ای به سرم با حرم..حسین - تا با تو ایم خسته از عالم نمی شویم جز محضرت برای ادب خم نمی شویم - جمع است در حریم تو دیوانه بیشتر شمعی و گرد زلف تو پروانه بیشتر شش گوشه ات شبیه به میخانه بیشتر میلم کشیده است به پیمانه بیشتر - دست دلم دخیل به پایین پای توست اصلا خدا نوشت که عالم برای توست - ناز تورا از عالمیان مشتری ترم چون بار عشق را به سر شانه می برم تا در  هوای عاشقی تو کبوترم ممنونِ لقمه ی پدر و شیر مادرم - “عمرش بلند..آنکه مرا خاک پات کرد شیرش حلال…آنکه مرا مبتلات کرد” - شد نذر روضه های تو آقا جوانی ام یارا مباد این که ز این در برانی ام هرکس که گفت از من و نام و نشانی ام گفتم غلام حضرت سبع المثانی ام - از سایه سار لطف تو دارم حکایتی هرچه صلاح توست…نه حرف و شکایتی - عصری که بود قد تو رعنا تر از همه بر روی نیزه رفت راس تو بالا تر از همه با این که بود داغ تو زیبا تر از همه سرو تن تو گشت معما تر از همه - پیچید در تمام فلک ماجرای تو قلب خدا شکست به پایین پای تو 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تو‌ حسینی که تو را اهل دعا می شناسند  به باران عطا ... پنجمین اختر تابان کسا شاه بیت غزل کرب و بلا السلام ای همه دارایی من بهترین همدم  تنهایی من ای حسینی که سراپا حسنی با خبر باش که دنیای  منی ... روشنی بخش شب پنج تنی کور گشتم برسان پیرهنی ... پر دهی نامه برت خواهم شد ندهی خاک درت خواهم شد در خورت بود دُر ناب شدن در دل خاطره ها قاب شدن قبله گاه دل احباب شدن ناگزیری تو به ارباب شدن ورنه خاکی تر از این القابی همنشین با همه ی اصحابی چوب،  منبرشد از این خانه نرفت خاک تو ، زر شد از این خانه نرفت پر ، کبوتر شد از این خانه نرفت هرکه نوکر شد از این خانه نرفت آبرو یافته از این خانه زندگی کرد گدا شاهانه لطف ، سر می رود از محضر تو فطرس آورد نیازی برِ تو پر در آورد به زیر پر تو هر دری بسته شود جز در تو نگرفته ست کسی جای تو را از تو داریم تمنای تو را ما هم از آمدنت خرسندیم به پر شال تو دل می بندیم اشک داریم ولی می خندیم گریه کن های ارادتمندیم ... پر به شوق علمت آوردیم سر برای قدمت آوردیم بر نداریم سر از دامانت همه هستیم بلا گردانت آمدی جان جهان قربانت روضه می خواند :( أنأ العطشانت) غم تو قبل تو آمد به جود از ازل گریه کنت فاطمه بود دل مادر به عزیزش بند است لذتش بوسه ی بر فرزنداست شاد از  آمدن دلبند است شب میلاد شب لبخند است پس چرا مادر تو گریان بود ؟ وقت بوسیدن تو نالان بود جمله ات بغض ب ما داد حسین کردم از غصه ی تو یاد حسین کربلا یاد من افتاد ، حسین نمک روضه ی میلاد : حسین ... ای مرتب شده در بین حصیر از پریشان شده ها دست بگیر 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از سر لطف اگر نامه بر خویش خطابش کردی پر در آورد تو در کسوت دلداده  حسابش کردی نا امید از در این خانه نرفته ست گدایی بیرون کی گدایی به تو آورده پناه و تو جوابش کردی انا عطشان تو شش ماه ، فقط اشک به چشمش آورد  شب میلاد دلش گریه نمی خواست ، مجابش کردی شب میلاد شب شادی مادر پدر نوزاد است شب میلاد شب گریه نبوده ست ، تو بابش کردی جگر سوخته ام شمع شب جشن تو را روشن کرد حیف شد شمع تو خاموش نشد، سوخت! تو آبش کردی 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از سر لطف اگر نامه بر خویش خطابش کردی پر در آورد تو در کسوت دلداده  حسابش کردی نا امید از در این خانه نرفته ست گدایی بیرون کی گدایی به تو آورده پناه و تو جوابش کردی انا عطشان تو شش ماه ، فقط اشک به چشمش آورد  شب میلاد دلش گریه نمی خواست ، مجابش کردی شب میلاد شب شادی مادر پدر نوزاد است شب میلاد شب گریه نبوده ست ، تو بابش کردی جگر سوخته ام شمع شب جشن تو را روشن کرد حیف شد شمع تو خاموش نشد، سوخت! تو آبش کردی 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بسم عشقی که نشسته در دلم عُلقه اش آمیخته شد با گلم هست کل آبرو و حاصلم فخر دارم تا قیامت سائلم خوشه چینم، خوشه چینم، خوشه چین خوشه چین بر خوان زین العابدین بهره می گیرد زمین از خنده اش شمس، سائل بر رخ تابنده اش بنده ی حق است و عالم بنده اش هست زین العابدین زیبنده اش شکر، نامم عبد خانه زاد شد نام او هم حضرت سجاد شد آشنا کرده دلم را با حسین یاد داده تا بگویم یا حسین گفته در هر غم بگو تنها حسین پشت بر هر کس نما الا حسین هر که هستی هر چه هستی بنده باش با حسین بن علی پاینده باش او به ما لحن دعا آموخته در صحیفه رازها آموخته هم ابوحمزه به ما آموخته هم بساط روضه را آموخته با علی بن حسین بن علی شد به دل ها نور ایزد منجلی ما همه انسان سجادیم و بس تشنه ی عرفان سجادیم و بس در پی رضوان سجادیم و بس دست بر دامان سجادیم و بس کاش ما را در کلاسش جا دهد مشق حب حیدر و زهرا دهد حال خوبم بد شد از یک داغ و غم قامتم را یک مصیبت کرده خم با که گویم ای خدا از این ستم مانده آقای دو عالم بی حرم بر خلاف هر کسی مولای من... سنگ قبری هم ندارد، وای من در بقیعش مشهدی خواهیم ساخت صحن های بی حدی خواهیم ساخت روی قبرش مرقدی خواهیم ساخت بر فرازش گنبدی خواهیم ساخت قبر او هم چون خراسان می شود شهربانو شاد و خندان می شود 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini اگر چه در ره حق صدهزار دشواریست میان حادثه ها کار حق نگهداریست اگر چه جنگ، اگر چه اسارت است ولی همیشه کار خدا یاری و مددکاریست خوشا اسارت اگر آخرش حسین بُوَد که بی حسین شدن اول گرفتاریست سخن به مدح زنی می کنم شروع، که شعر به مدح و منقبتش متهم به کم کاریست سخن به مدح زنی می کنم شروع،‌ بلی که از گناه، تمام وجود او عاریست همان‌ که چشم و دلش رو به عالم بالاست که قصر در نظرش جلوه ی دل آزاریست همان که جلوه صد قصر غافلش ننمود همان که چشم و دلش، پُر ز نور و هشیاریست زبان و مرز به درگاهِ نور بی معناست یگانه محور و معیارِ حق سزاواریست به خاستگاری او فاطمه به خواب آمد "زهی مراتب خوابی که به ز بیداریست"* به هر کسی نرسد اینچنین مقام رفیع که این نتیجه ی یک عمر خویشتن داریست خدا برای حسین آفریدش از اول جواب او به حسین از همان ازل آری ست شرافتیست بلی مادر امام شدن ز عشق بو نبرد آن دلی که زنگاریست همین که دامن او مهد حجت الله است نشان رفعت شان و بلندمقداریست " دهد ثمر ز رگ و ریشه درخت خبر"* که خُلق مادر در خُلق بچه ها جاریست بُراق عشق تو را تا خود مدینه رساند که در مسیر خدا مرکبت سبکباریست که خواستی وطنت خانه‌ی حسین شود کجای قصه هجرت ز جبر و ناچاریست؟! تو آمدی که به زن شأن دیگری بدهی به نُه امام نشان تو جاری و ساریست "هزار مرتبه شستم دهان به مشک و گلاب" هنوز از تو سرودن کمال دشواریست 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هرچه بین راه گفتم شد علی هرچه وصف ماه گفتم شد علی هرچه مدح شاه گفتم شد علی هرچه بسم الله گفتم شد علی تا حسین از برکت اولاد گفت سجده و سجاده یاسجاد گفت حاجت شاه و گدا پیوست شد از شلوغی، کوچه ها بن بست شد ساقی آمد میکده یکدست شد شهربانو قبل ساقی مست شد ریخت از تسبیح او بی معطلی یا علی بن حسین بن علی این حسین است و صدای او علی است کعبه و سنگ بنای او علی است مروه و سعی و صفای او علی است اسم کلّ بچه های او علی است من که ویران همین آبادی ام نوکر اربابم و سجادی ام ما رکاب و تاج ما سنگ یمن او پیمبر، ما اویسی از قرن بار داده نخل عمر پنج تن آمده دلبند عباس و حسن جلوهء مولاست، شکل حیدر است سیرتش مثل علی اکبر است انس دارد عشق با تب، بیشتر بنده دارد خواهش از رب، بیشتر ماه دارد جلوه در شب، بیشتر ذوق دارد عمه زینب، بیشتر در مدینه حال مردم عالی است بین خانه جای زهرا خالی است می نشیند نور سیمایش به دل می نشاند کشتی غم را به گل سائلانش را نمی بینی خجل می شود هر یاعلی `یا مَن تُحِل” اعتقادم بر امامم محکم است چونکه او مشکل گشای عالم است هر زمان که خورده چشمانش به آب سقف دنیا بر سرش گشته خراب چونکه دیده سوخته طفل رباب قبر او هم مانده زیر آفتاب پیکر ارباب یادش مانده است بی مزار و بی حرم افتاده است ماجرای شام را یادش نرفت مردمان عام را یادش نرفت سنگ روی بام را یادش نرفت خیزران و جام را یادش نرفت داغِ روی سینهء صد چاک شد دختری که در خرابه خاک شد 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini سیمرغ در غبارِ خودش ایستاده است خورشید در مدارِ خودش ایستاده است غرق ادب تمامِ جهان کوچک و بزرگ هر قُلّه در دیارِ خودش ایستاده است در بینِ سینه‌هاست نفس‌ها که دیده‌اند آری علی کنارِ خودش ایستاده است رزم آوری رسیده که امروز عَبدو وَد مبهوت بر مزارِ خودش ایستاده است میدان به احترام امیرش بلند شد از هیبتِ سوارِ خودش ایستاده است شیرافکنِ قبیله‌ی  آلِ علی است یا... شیری به بیشه‌زارِ خودش ایستاده است هرکس که دید گفت یقینا که مرتضی... ...با تیغِ ذوالفقارِ خودش ایستاده است او امتدادِ قلعه‌تکانیِ مرتضاست عباس خاطراتِ جوانیِ مرتضاست سمت بهشت جاده نبود و تو آمدی مستی حریفِ باده نبود و تو آمدی تو از نژادِ حیدری و فرق می‌کنی چون تو امیرزاده نبود و تو آمدی سوگند می‌خورند تمامیِ آبها دریای ایستاده نبود و تو آمدی پیش از تو ای مدارِ تمامیِ کیش‌ها این قدر عشق ساده نبود و تو آمدی بر خاکِ آستانه‌ی ماهی ، تمامِ عمر خورشید سر نهاده نبود و تو آمدی قبل از تو دل به هیچ جمالی نداده‌ایم این عشق بی اراده نبود و تو آمدی این خانواده داشت هر آن چیز غیرِ تو شوری به خانواده نبود و تو آمدی تو آمدی و از تو علی بوسه چین شده‌است از این به بعد  فاطمه  ام‌البنین شده‌است گفتم که جرعه‌ای زنم از آبشارِ تو لکنت زبان گرفته‌ام اما کنارِ تو اَلکن کَن است آنکه که از هیبت تو گفت بیچاره خشک ، پیش تو شد شد شکارِ تو سَرسَرخوشم نـ نـ نذرِ توام تا ابد ابد هر هر نفس زِزنده‌ام از از بهار تو از از ازل شده شده‌ام مبتلای تو دل دل دلم شده شده دل دل دچار تو من من غلاغلام د در درگه توام من من کجا کجا و شـ شهـ شهریار تو الـ الکنم مـ مدح تو گفـ گفتنم خطاست بگشا گره گره زِ من شرمسار تو این بار هم زبان مرا باز می‌کنی تا از تو گویم از طپش چشمه‌سار تو باب‌الحسین  باب دلی  بو الفضائلی ای شکل مرتضی چقدر خوش شمایلی از آن زمان که فیضِ سحر آفریده‌اند از جلوه‌های رویِ قمر آفریده‌اند شیرانِ بیشه‌های شجاعت نوشته‌اند از خاکِ مقدم تو جگر آفریده‌اند در پیش بچه‌های علی خاک زاده‌ای بالای کعبه سایه‌ی سر آفرینده‌اند دورِ سرِ حسین و حسن چرخ می‌زنی از ابتدا به دوشِ تو پَر آفریده‌اند ام‌البنین گرفته تو را نذر کرده است بهرِ حسین چشمْ نظر آفریده‌اند جمع است جمع  خاطرِ زهرا از این به بعد زینب برایِ توست  سپر آفریده‌اند می‌خواستند تا که بریزیم زیرِ پات بر رویِ شانه‌یِ همه سر آفریده‌اند جز گِردِ تو عشیره‌ی زهرا نمی‌رود زینب جز از رکابِ تو بالا نمی‌رود من دلخوشم همیشه ولی با شما خوشم تنها به زیرِ سایه‌ی ایوان‌طلا خوشم در پشت در نیامده‌ام گیرم و رَوَم من با همین گداییِ بی انتها خوشم از بینِ در که نه... ، درِ این خانه باز کن من سائلم به دیدنِ رویِ شما خوشم تا سُرمه کرده‌ایم به تربت دو چشمِ خویش از بِینِ هرچه هست به این خاکِ پا خوشم گیرم که هیچ چیز نگیرم ، نمی‌روم تاجر نیَم ، به خاطرِ این اعتنا خوشم چیزی نداشتم که گذارم برای قبر... تنها به لطفِ مرحمت مرتضی خوشم باب الحوائجیِ تو ما را جریح کرد من با بهشت نه  به شبِ کربلا خوشم عمری گدای گریه کنِ این حوالی‌ام دستم بگیر ساقیِ بی دست ، خالی‌ام ای نیزه‌زار زخمِ جگر را چه می‌کنی با این سه‌شعبه دیده‌ی تر را چه می‌کنی با من بگو که دست خودت را چه کرده‌ای با من مگو که دردِ کمر را چه می‌کنی گیرم تو را به خیمه برم پیشِ دختران این زخم‌های تیغ و تبر را چه می‌کنی قدری بهم نریز رسیده است مادرم من هیچ گریه‌های پدر را چه می‌کنی بر روی نیزه هم بِروی بی تعادلی در بینِ راه  سنگِ گذر را چه می‌کنی ای غیرتی به خاطر زینب نگاه کن دور حرم هزار نفر را چه می‌کنی دیگر کسی برای حرم بردنم نبود ای تکیه گاه ، وقتِ زمین خوردنم نبود 🔸شاعر: _____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت از پر و بال ملک فرش گذر شکل گرفت نور خورشید به شب خورد..،سحر شکل گرفت آسمان پرده برانداخت..،قمر شکل گرفت ماه از جلوه ی گیراش چه حظی می برد علی از فرط تماشاش چه حظی می بُرد نخل پر برکت توحید ثمردار شده نسل تابنده ی خورشید،قمردار شده کهکشان های خداوند خبردارشده پدر خاکیِ افلاک پسردار شده صورتش هودج نور است..،پدر می بوسد دست آب ور خود را چقدر می بوسد ابرویش جلوه‌ی ربّ است اُبُهَت دارد زلف او آیه ی نوری است که حرمت دارد چشم او ابر بهاری است که رحمت دارد نام او جامِ طهوری است که شربت دارد صاحب شهد شکرریزِ سبو می آید چِقَدَر نام اباالفضل به او می آید گونه ی آینه بر دوده ی آهش خیره چشم فانوس به پیچ و خم راهش خیره برکه ی آب به رخساره ی ماهش خیره پلک باران به تماشای نگاهش خیره آسمان خیره به چشمان تر این ماه است چشم او چشمه ی توحیدی آل الله است رشته‌ ی وصلت عُشاق،نخ دامن او رختی از جنس پر و بال ملک بر تن او دَرِ جنّات خدا ،دُکمه ی پیراهن او ساقه ی طاقِ فلک بازوی شیر افکن او غرشش غرش طوفانیِ شاه عرب است پسر شیر خدا،شیر نباشد عجب است هرکه در زندگی اش غصه ی بسیاری داشت اگر از خانه ی مولا طلب یاری داشت بی گمان با پسرش نیز سر و کاری داشت سیزده ساله چه رزم علوی واری داشت سیزده ساله یلِ با جَنَم حیدر شد وارث بر حق تیغ دو دم حیدر شد دست عباس به دامان امام حسن است سند قلب اباالفضل به نام حسن است سالیانی است که درگیر مرام حسن است گرچه ساقی است ولی تشنه ی جام حسن است چِقَدَر خصلت دلدار به دلبر رفته کرم حضرت ساقی به برادر رفته ساحل امن یقین بود که دریا را ساخت شانه اش بود که زُلف شب یلدا را ساخت کوهی از غیرتِ حساس به زهرا را ساخت دامن اُمِّ بَنین حضرت سقا را ساخت گیسویش را به سر زلفِ حسینِ خود دوخت کاشف الکرب شدن را به اباالفضل آموخت آفریده شده عباس برای زینب سینه ی او سپر دفع بلای زینب جان عشاق اباالفضل،فدای زینب ما گدایانِ حسینیم،گدای زینب همگی بنده ی عشقیم به عباس قسم پاسبانان دمشقیم به عباس قسم سیل اشکیم به دنبال نمِ دریایش دست ما را برسانید به اعطینایش این که خوانده است حسین بن علی آقایش ارمنی های محلّه اند علم‌کِش هایش هرکه را جَذبه ی این عشق به زنجیرش کرد نمک سفره ی عباس نمک گیرش کرد کاش ما را به ردای کرمش وصل کنند مثل وصله به نخِ شال غمش وصل کنند مثل پَر،کنج ستون علمش وصل کنند دست ما را به ضریح حرمش وصل کنند تا که آب و گِلمان خرج عزایش باشد تنمان تکه ای از صحن و سرایش باشد آبرو داده به سرچشمه،به دریا،دستش از زمین پُل زده تا عرش مُعَلّی،دستش مرده را زنده کند همچو مسیحا،دستش چقدر مُعجزه ها خلق شده با دستش آن که از خاک درش کور شفا می گیرد با همان دستِ قلم دست مرا می گیرد سرو سبز علویّات برومند شده شانه ی او به بلندای دماوند شده چهره اش بانی پیدایش لبخند شده خطبه خوان حرم امن خداوند شده مکه را شیفته ی عشقِ امام خود کرد کعبه را بنده ی اعجاز کلام خود کرد آیه ی نور به پیشانی او مکتوب است با وجودش بخدا وضع حرم مطلوب است بین اطفال حسین بن علی،محبوب است سر دوشش چقدر حال رقیه خوب است طفل از ذوق تماشای عمو پر می زد هر زمان بوسه به دست علی اصغر می زد آه! از لحظه ی شومی که بلا نازل شد بین مهتاب و حرم ظلمت شب حائل شد اشک افلاک فرو ریخت زمین ها گِل شد کار برگشتن سقا به حرم مشکل شد دامن شیر به سرپنجه ی کفتار گرفت ناگهان تیغ به بازوی علمدار گرفت رود فریاد زد ای اهل حرم..،دریا سوخت مطمئناً جگر تشنه ی دخترها سوخت وسط معرکه ی جنگ دل بابا سوخت آخرین مشک که افتاد زمین..،سقّا سوخت چقدر بعد علمدارِ حرم هق هق کرد بنویسید رباب از غم اصغر دق کرد 🔸شاعر: _____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بالابلند..سایه ی آقای کربلا در عین سادگیت…معمای کربلا خورشید بی بدیل علی بن مرتضی زیباترین ستاره ی شب های کربلا در امتداد چشم تو دریا نوشته اند زانو زده ست پیش تو دریای کربلا محو تو میشوند خلایق به روز حشر همچون حسین در تب صحرای کربلا صدها صفت برای تو در عرش گفته اند شد صدر نام های تو سقای کربلا - باب الحسین..قبله ی حاجات..الدخیل ای تکیه گاه عمه ی سادات…الدخیل - افتاده است شکر خدا کارمان به تو چشم امید بسته ام عباس جان به تو کروبیان به جاه شما غبطه می خورند تکیه زده ست ماه زمین،آسمان به تو اسطوره ی تمام اساطیر عاشقی وابسته است طبع همه شاعران به تو قبل از ولادتم به تو دل بسته بوده ام حق است این که کنم هدیه،جان به تو از بس گره گشائی و باب الحوائجی عرض نیاز کرده زمین و زمان به تو - در طالعم،گدای تو بودن نوشته اند از مابقیِ خاک تو مارا سرشته اند - خورشید آمده به تمنای نور تو دست دلش دخیل به مرز عبور تو بر کعبه ایستاده ای و خطبه  خوانده ای به به، به فیض منبر و طبع و به شور تو جبریل در حریم تو جا خوش نموده است روزی هزار مرتبه دارد مرور تو رو زد فرات بر تو که لب تر کند ز تو اما نبرد بهره ز دست غرور تو یک بار از حسین فراتر نرفته ای صد آفرین به این ادب و این شعور تو - بی شک تو صبح روشن شب های تیره ای بی خود که نیست..تو قمر این عشیره ای - بالا بلند..عصر دهم کم شدی چرا جان جهان..این همه در هم شدی چرا ضرب عمود صورت ماه تو را شکست قرص قمر..این همه مبهم شدی چرا رنگش پرید حضرت ارباب و ناله زد سرو حرم..این همه تو خم شدی چرا ای شادی دل حرم حضرت حسین با رفتنت باعث ماتم شدی چرا تو بر فراز نیزه ی اعدا چه می کنی؟ با نیزه های خصم تو همدم شدی چرا - از این به بعد خواب به زینب حرام شد رفتی و کار اهل حرم هم تمام شد 🔸شاعر: _____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini کِی نخل نجف چون تو رُطب داشته است کِی بنده چنین حضرت رَب داشته است هنگام تماشای تو و وقت نماز تکبیر علی به روی لب داشته است ای ماهِ بلندِ خانه ی اُم بَنین کِی با تو مدینه رنگِ شب داشته است گویند نقاب را که از چهره گرفت یک هفته سپاهِ کُفر تب داشته است یک روز پس از حسین به دنیا آمد او قبل تولدش ادب داشته است 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini چشمانمان بر دست ذره‌پرور لیلاست مستی ما از نام مستی‌آور لیلاست یک قافله حور و پری، دور و بر لیلاست در شهر تنها صحبت از تاج سر لیلاست دل می‌تپد وقتی که حرف از دلبر لیلاست کوری چشم هرکه ما را بی نوا خوانده محبوب‌مان مارا به دیدار خدا خوانده دل را به دنبال خودش تا هر کجا خوانده ما را برای جشن فرزندش فراخوانده این مُهر و دعوت‌نامه لطف دیگر لیلاست امشب برای شمس دین، قرص قمر آورد بانو برای شاه عالم، شیر نر آورد یک دسته گل، یک پارچه آقا، پسر آورد صاحب نفس، صاحب لوا، صاحب جگر آورد میلاد مولود سراپا اطهر لیلاست در مرتبت محمود و در عزّ و جلال احمد در مهربانی فاطمه و در کمال احمد در بین میدان مرتضی و در جمال احمد ابرو و چشم و گیسوان و خط و خال احمد این تازه مولود مدینه، محشر لیلاست "والیل"  قطعاً مدحت گیسوی او باشد مصداق ناب "والضحی" هم روی او باشد عرش خدا مدهوش عطر و بوی او باشد "إنا هدیناه السبیل "اش سوی او باشد شمس و ضحا و قدر و نور و کوثر لیلاست با یک نظر از مُهر تربت، باده می‌سازد سجادها از وصله‌ی سجاده می‌سازد "قد قامتِ…" او قبله را آماده می‌سازد با یک نفس، صدها مؤذن‌زاده می‌سازد الله اکبر! او علیِ اکبر لیلاست در خاک دشمن می‌دهد جولان به تنهایی با نعره‌هایش می‌کند طوفان به تنهایی با ذوالفقار تشنه و بُرّان به تنهایی سر می‌زند مثل سپهداران به تنهایی شیر حسین بن علی و حیدر لیلاست رود زلالی هست و دریا می‌شود گاهی در شب چو خورشیدی هویدا می‌شود گاهی مثل عموی خویش، سقا می‌شود گاهی جمع تمام آینه‌ها می‌شود گاهی عباس و عبدالله و عون و جعفر لیلاست با روضه‌اش، راز پریشانی شش‌گوشه‌ست مرثیه‌ی همواره طوفانی شش‌گوشه‌ست هم رونق شب‌های روحانی شش‌گوشه‌ست هم شک ندارم باعث و بانی شش‌گوشه‌ست کربُبَلا سرمست سیب نوبر لیلاست :: قطعاً تحمل کردن زخم زبان سخت است بوسه گرفتن از عزیز نیمه‌جان سخت است راهی شدن تا کوفه‌ی نامهربان سخت است داغ جوان دیدن برای مادران سخت است مرثیه ی محزون و گریه آور لیلاست تا کوچه وا کردند و در دام بلا افتاد غرق به خون از پشت مَرکب، بی هوا افتاد با "یا أبا"یش ولوله در خیمه‌ها افتاد این ارباً اربایی که زیر دست و پا افتاد ای کربلایی‌ها! جوانِ پرپر لیلاست 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر نوشتم اول خط، سیدی علی اکبر خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت و جلوه کرد در عالم، علی دوباره علی که بُرد نام علی را به هر مناره علی علی‌ست وارث والایی و وقار علی به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی حسین بر لبش الله اکبر آورده خدا برای جهان باز حیدر آورده به سینه مُهر "أنا فاطمی نسب" دارد زمانْ زمانِ تبراست، پس غضب دارد به انتقام، سر از دشمنان طلب دارد همیشه نعره‌ی یا فارس العرب دارد... علی کنار ابالفضل، مثل جان و تن‌اند بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن‌اند اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد ولی مقابل زینب همیشه زانو زد حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت اگر نبود... علمدار من رفیق نداشت میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_ _علی شده، که برای حسین جان بدهد چرا بهانه به دست حرامیان بدهد نخواست تا به امان‌نامه‌ها امان بدهد نظام لشکر خودکامه را به هم می‌زد همین که دور و بر خیمه‌ها قدم می‌زد 🔸شاعر: ============================ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini