#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
@shere_aeini
کفاف داد اگر عمر من به ماتم تو
دعا بکن که بمیرم به زیر پرچم تو
بهشت را وسط سینه تو می یابد
کسی که در همه عمرش شده ست آدم تو
به سوز دل به دلم چای این حسینیه گفت
که دم به دم نفسش زنده است از دم تو
حدیث چشم ترم در عزات این گونه است
گیاه خشک که وابسته شد به شبنم تو
چه می توان بنویسد بشر ز نام تو چون
غدیر رفته به قربان اسم اعظم تو
ربیع الاول و ثانی، رجب و شعبانم
همه فدایی یک روز از محرم تو
چه خوش شبیه پدربذل و بخششی داری
به دست دیگری افتاده است خاتم تو
خوشا اصابت سر بر اصالت محمل
خوشا که سر زند از خواهر مکرم تو
مصیبت همه اولیا یکی است ولی
امان ز ماتم تو، الامان ز ماتم تو
🔸شاعر:
#پیمان_طالبی
___________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین
شبِ جمعه است هوای حرم افتاده سرم
بارَم و بستم و در کوچه ی دل در به درم
عشقِ تو کرده منو بی سرو پا مستِ جنون
هر طرف گنبد و من کفترِ بی بال و پَرم
#هستی_محرابی
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
مثل بغض از وسط حنجره برخاسته ايم
همچو اشك از غم يك خاطره برخاسته ايم
با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته ايم
به هواى حرم سامره برخاسته ايم
روضه غربت تو حال عجيبى دارد
هركه نامش حسن است ارث غريبى دارد
جان به قربان دلت جان به فداى سر او
فرق ها داشت نگاه تو و چشم تر او
كه تفاوت بكند ، همسرتو ... همسر او
طعنه بسيار شنيده دل غم پرور او
حسن سامره صحن حرمت محترم است
حسنى بين بقيع است كه او بى حرم است
یا حسن، آه تو پرداختنى ميخواهد
یا حسن، داغ تو بر سرزدنى ميخواهد
یا حسن، نام تو دور از وطنى ميخواهد
یا حسن، روضه تو سوختنى ميخواهد
دل تو تنگ مدينه است كه دلگير شدى
مادرى هستى عزيزم تو اگر پير شدى
خانه كوچك تو هيچ كم از زندان نيست
خالى از آمدن و رفتن زندانبان نيست
بين يك مشت نگهبان كه بوى ايمان نيست
زندگى با زن و بچه بخدا آسان نيست
خانه ات امنيت از دست نگهبانان داشت؟
واقعا ايمنى از حمله نااهلان داشت؟
اصلا اين غصه به پيمانه تو ريخته اند؟
اصلا آقا سر پروانه تو ريخته اند؟
شعله بر دامن كاشانه تو ريخته اند؟
چل نفر در وسط خانه تو ريخته اند ؟
راه ناموس ترا بسته كسى در كوچه؟
همسرت را زده پيوسته كسى در كوچه؟
كوچه اى بود مدينه ، كه زنى خورد زمين...
ناگهان مادرتان با زدنى خورد زمين ...
فاطمه با لگد بد دهنى خورد زمين ...
حسن عسكرى ، آنجا حسنى خورد زمين ...
قسمت اين بود كه او دردو محن جمع كند...
گوشوار از وسط كوچه حسن جمع كند
قسمت اين بود از اين داغ تو را هم دادند
به تو هم موى سپيدى و قدى خم دادند
در جوانى پسر فاطمه را سَم دادند
به لب خشك تو از جام محرم دادند
عطش پيكر مسموم تو ميگفت حسين...
نفس تشنه حلقوم تو ميگفت حسين ...
پسرى داشتى و آب به لبهاى تو ريخت
لحظه تشنگى ات گريه به غمهاى تو ريخت
اشك بالاى سر پيكر تنهاى تو ريخت
خاكها بر سرش از ماتم عظماى تو ريخت
.
روى زانوى پسر بودى و عطشان نشدى
حسن فاطمه صد شكر كه عريان نشدى
پسرى داشتى و زود كفن كرد ترا
كفن فاخر و شايسته به تن كرد ترا
درخور شان تو تشييع بدن كرد ترا
تيرباران چه كسى مثل حسن كرد ترا؟
نيتم بود حسين و ز كفن ميگفتم
ناخودآگاه همش ياد حسن مي افتم ...
خواهرى داشتى و حرمت او حفظ شده
احترام دل بى طاقت او حفظ شده
بعد تو روسرىِ عصمت او حفظ شده
دست بسته نشده عزت او حفظ شده
خواهرت بزم شراب و سر بازار نرفت
به اسيرى وسط مجلس اغيار نرفت
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
وقتی امام عصر ما امشب عزادار است
برپایی این روضه ها واجب ترین کار است
پیراهن و شال عزا مولا به تن دارد
امشب تمام عرش با آقا عزادار است
بی جرم و تقصیری به زندان شد امامِ ما
یوسف به زندانی شدن آیا سزاوار است؟
زندان برای عاشقان خلوتگه خوبی است
هر روز، روزه... هر شبش دیدارِ دلدار است
ای کاش قدری معتمد شرم و حیا می کرد
اصلا که گفته او ز آقا دست بردار است؟
با زهرِ کاری، عاقبت زهر خودش را ریخت
این روضه ی زهر و جگر الحق که دشوار است
از ترسِ رسواییِ خود از این جنایت ها
در هر کجا پشت سرش گفتند: "بیمار است..."
مردی که هر شب تا سحر غرق عبادت بود
این چند روزه تا سحر از درد، بیدار است
رنگش دگرگون می شود هر بار از دردش...
...پهلو به پهلو می کند، هرچند ناچار است
در این دم آخر شنیدم کعبه هم می گفت:
بیچاره من که قسمتم هجرانِ از یار است
در سامرا بوی مدینه می رسد انگار
آقا به یاد محسن و خونِ به دیوار است
در بسترش هر شب سؤال از مادرش می کرد
مادر چرا پس بسترت اینقدر گلدار است؟
در جست و جوی علت آن سینه ی مجروح...
...حالا شده خیره به در، در فکر مسمار است
میخواست تا یک جرعه ی آبی بنوشد که
افتاد از دستش قَدح، از بس که تب دار است
این جا پسر سیراب کرد آخر امامش را
در کربلا شرمندگی سهم علمدار است
سر منشأ هر روضه ای از روضه ی زهراست
گرچه مصیبت در دل تاریخ بسیار است
🔸شاعر:
#محمدجواد_شیرازی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
من که خونین جگر از زهر جفایم پسرم
لاله ام لاله و در شعله رهایم پسرم
نفسم سوخته از هُرم عطش مثل حسین
آه کاین شهر شده کرب و بلایم پسرم
می چکد شیون و آه از دو لب گلگونم
بر تو آیا رسد از حجره صدایم پسرم
ارتعاشی که پدید آمده در دستانم
می دهد آگهی از رنج و بلایم پسرم
معتمد کشت مرا - آن که ستم داشت روا -
بود آن تیره نَسَب خصم دغایم پسرم
شعله ور کرد مرا آتش زهرش آری
مانده در سینه هنوز آه و نوایم پسرم
چاره ای نیست اگر در گذر از این راهم
دست تقدیر کند از تو جدایم پسرم
پس ازین ، این تو و این خاطره اندوهم
مانده بر جاده غم ها رَد پایم پسرم
تو بیا تا که درین لحظه ببینم رویت
قدرتی نیست که من سوی تو آیم پسرم
کاش می شد لحظاتی به برم بنشینی
چون که مشتاق تو ای ماهْ لقایم پسرم
یک نفس مانده که جان بر لبم آید "یاسر"
جز همین شعله نمانده ست برایم پسرم
🔸شاعر:
#محمود_تاری
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
#مناجات_امام_زمان
@shere_aeini
یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت
خون جای اشک می چکد از چشم اطهرت
داغی نشسته بر جگر داغدار تو
در خون نشسته است دل درد پرورت
قربان آن امام، که در آخرین نفس
سیراب گشته است به دست مطهرت
ای سرو سرفراز جهان، سرو سربلند
از ماتم پدر چه رسیده ست بر سرت
بهر تسلی دل درد آشنای تو
صف بسته اند خیل ملائک برابرت
ما را شریک درد و غم خود حساب کن
ما دل شکسته ایم ز احوال مضطرت
دلتنگ سامرای تو هستیم و چون نسیم
ما را ببر به دیدن گلزار پرپرت
رفتی به پشت پردۀ غیبت ولی شده است
صدها هزار عاشق و عارف کبوترت
چشم انتظار مانده زمین تا کدام روز
روشن شود جهان ز حضور منورت
با کثرت گناه «وفایی» شب فراق
دارد سلام و عرض ارادت به محضرت
🔸شاعر:
#سیدهاشم_وفایی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
بیا و سر به روی سینهام بگذار، مهدیجان
شرر زد بر درونم زهر آتشبار، مهدیجان
بیا تا سیر بینم وقت رفتن، ماه رویت را
که میباشد مرا این آخرین دیدار، مهدیجان
در ایام جوانی سیر گردیدم ز جان خود
ز بس بر من رسید از دشمنان آزار، مهدیجان
از آن ترسم که بعد از من، تو در تنهایی و غربت
به موج غم گذاری چهره بر دیوار، مهدیجان
تو در ایام طفلی بیپدر گشتی، عزیزِ دل
مرا شد در جوانی پاره قلب زار، مهدیجان
از آن میسوزم ای نور دو چشم خود، که میبینم
تو بهر گریه کردن هـم نداری یار، مهدیجان
غم تو بیشتر باشد ز غمهای پدر، آری
اگر چه دیدهام من محنت بسیار، مهدیجان
تو باید قرنها در پردهء غیبت کنی گریه
بُود هر روز روزت مثل شامِ تار، مهدیجان
تو باید قرنها چون جد مظلومت علی باشی
به حلقت استخوان باشد، به چشمت خار، مهدیجان
بگیر از مرحمت، فردای محشر، دست «میثم» را
که بر جرم و گناه خود کند اقرار، مهدیجان
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
#مناجات_امام_زمان
@shere_aeini
چنانكه درد ز مرهم جدا نخواهد شد
غم از نگاه تو يكدم جدا نخواهد شد
محرم و صفر و فاطميه، نه هر روز
دل تو لحظه اي از غم جدا نخواهد شد
پس از دو ماه عزا در غم پدر زِ تنت
دوباره رخت محرم جدا نخواهد شد
به سامرا ببري يا نه امشب از چشمم
هواي ابري ماتم جدا نخواهد شد
دخيل دست من از سامرا جداست ولي
دخيلِ بسته ي قلبم جدا نخواهد شد
غم حسين و غم توست در دل و، دستم
از اين دو رشته ي محكم جدا نخواهد شد
شهيد شد پدر تو ولي از انگشتش
به زور خنجر، خاتم جدا نخواهد شد
🔸شاعر:
#محمدعلی_بیابانی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
آن کعبه ای که صاحب کعبه دچارش شد
قسمت نشد حاجی شود، حق بی قرارش شد
یک روز بین شیرها الله اکبر گفت
شیر درنده محو او گشت و دچارش شد
اسب چموشی را لگام انداخت...نازش کرد...
آن اسب رامش شد، سپس آقا سوارش شد
وقتی سه سال آقای ما در بین زندان بود
یعنی سه سالِ سخت، غربت... یارِ غارش شد
در روزها، در کنج زندان روزه داری کرد
شب ها مناجات و نماز و گریه کارش شد
گرچه دل تاریک و سنگی داشت زندان بان
آقا دعایش کرد تا تقوا نثارش شد
تا معتمد فهمید با زندان حریفش نیست
با جام زهری سویش آمد... سفره دارش شد
مسموم شد آقا، میان حجره اش افتاد
بر خاک چنگی می زد و دلتنگ یارش شد
از تشنگی آبی طلب کرد از غلام اما
مانع ز نوشیدن دو دست رعشه دارش شد
شکر خدا فرزندش آمد این دم آخر
دیدار رویش روزی چشمان تارش شد
این جا امام عسگری در بین این حجره...
... فرزندش آمد در کنارش غم گسارش شد
در کربلا اما همین که جد او افتاد
قاتل به روی سینه، یارِ احتضارش شد
رحمی به کهنه جامه اش حتی نکردند و...
...دست کسی غارتگر آن یادگارش شد
سالار زینب را میان خون رها کردند
گرمای سوزانِ بیابان سایه سارش شد
زینب اسیری رفت و جای یک کفن آخر...
...تکه حصیری بر تن شاه و نگارش شد
🔸شاعر:
#محمدجواد_شیرازی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
بیا و سـر بـه روی سینـهام بگذار، مهدیجان
شرر زد بـر درونـم زهـر آتشبـار، مهـدیجان
بیـا تـا سیـر بینـم وقـت رفتن، ماه رویت را
که میباشد مرا این آخرین دیدار، مهدیجان
در ایـام جوانـی سیـر گردیـدم ز جـان خود
ز بس بر من رسیـد از دشمنان آزار، مهدیجان
از آن ترسم که بعد از من، تو در تنهایی و غربت
به موج غم گذاری چهره بر دیوار، مهدیجان
تـو در ایـام طفلـی بیپـدر گشتـی، عزیزِ دل
مرا شـد در جوانـی پـاره قلب زار، مهدیجان
از آن میسوزم ای نور دو چشم خود، که میبینم
تو بهر گریه کردن هـم نداری یار، مهدیجان
غـم تـو بیشتـر باشـد ز غمهــای پـدر، آری
اگر چه دیـدهام من محنت بسیار، مهدیجان
تـو بایـد قرنها در پـردۀ غیبت کنـی گریه
بُود هـر روز روزت مثل شامِ تـار، مهدیجان
تو باید قرنها چون جد مظلومت علی باشی
به حلقت استخوان باشد، به چشمت خار، مهدیجان
بگیر از مرحمت، فردای محشر، دست «میثم» را
که بر جـرم و گناه خود کند اقرار، مهدیجان
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
غریب کرببلا لاأقل زهیری داشت
کنار حضرت آقا حبیب بوده و هست
همیشه هر شب جمعه حرم پر از زائر
ولی مزار حسن ها غریب بوده و هست
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
وقتی امام عصر ما امشب عزادار است
برپایی این روضه ها واجب ترین کار است
پیراهن و شال عزا مولا به تن دارد
امشب تمام عرش با آقا عزادار است
بی جرم و تقصیری به زندان شد امامِ ما
یوسف به زندانی شدن آیا سزاوار است؟
زندان برای عاشقان خلوتگه خوبی است
هر روز، روزه... هر شبش دیدارِ دلدار است
ای کاش قدری معتمد شرم و حیا می کرد
اصلا که گفته او ز آقا دست بردار است؟
با زهرِ کاری، عاقبت زهر خودش را ریخت
این روضه ی زهر و جگر الحق که دشوار است
از ترسِ رسواییِ خود از این جنایت ها
در هر کجا پشت سرش گفتند: "بیمار است..."
مردی که هر شب تا سحر غرق عبادت بود
این چند روزه تا سحر از درد، بیدار است
رنگش دگرگون می شود هر بار از دردش...
...پهلو به پهلو می کند، هرچند ناچار است
در این دم آخر شنیدم کعبه هم می گفت:
بیچاره من که قسمتم هجرانِ از یار است
در سامرا بوی مدینه می رسد انگار
آقا به یاد محسن و خونِ به دیوار است
در بسترش هر شب سؤال از مادرش می کرد
مادر چرا پس بسترت اینقدر گلدار است؟
در جست و جوی علت آن سینه ی مجروح...
...حالا شده خیره به در، در فکر مسمار است
میخواست تا یک جرعه ی آبی بنوشد که
افتاد از دستش قَدح، از بس که تب دار است
این جا پسر سیراب کرد آخر امامش را
در کربلا شرمندگی سهم علمدار است
سر منشأ هر روضه ای از روضه ی زهراست
گرچه مصیبت در دل تاریخ بسیار است
🔸شاعر:
#محمدجواد_شیرازی
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
به شوق از تو سرودن حروف جان بدهند
اگر اجازه مدحت به این زبان بدهند
تمام ثانیه ها گریه برغمت کردند
که تسلیت به دل صاحب الزمان بدهند
تنت میان تب است و دو دست لرزانت
ستون عرش خداوند را تکان بدهند
سوال کرده ام از نام قاتلت اما
مقاتل حسنی کوچه را نشان بدهند
هجوم برجگرت برده زهر بامسمار
خداکند به جگر گوشه ات امان بدهند
چقدر کاسه خودش را روی لبت زدتا
عنان مرثیه ات را به خیزران بدهند
تقاص جانتورا زهر میدهد ؟هرگز
تقاص جان تورا خولی و سنان بدهند
به سمت روضه ی سر می دوند مصرع ها
اگر اجازه ی روضه به روضه خوان بدهند
دوید خواهر اوتا سر ازتنش نبرند
سربریده ی اورا به این و آن بدهند
عبا و پیرهنش را که گرگها بردند
عقیق سرخ یمن را به ساربان بدهند…
🔸شاعر:
#محسن_حنیفی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند
دوتا کریم در عالم برای ما باشند
حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند
کبوتران همه راهی سامرا باشند
دلیل خوشه ی انگور عسکری این است
که تاک ها ننشینند روی پا باشند
حسن شدی که میان مُضیف چشمانت
تمام شهر به عشق شما گدا باشند
حسن شدی که به هنگام بردن نامت
بقیع آمده ها یاد مجتبی باشند
حسن شدی که شبیه بقیع ،خُدامت
به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند
حسن شدی که غریبی غریب تر باشد
که زائران تو در بین کوچه ها باشند
حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد
که خادمان تو در شهر کربلا باشند
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
سامرا اى شهر ماتم هاى من
خوشه چین خرمن غمهاى من
مرغ دل از خاك تو پر مىكشد
جام كوچ سرخ را سر مىكشد
اینهمه غم كه دلم را پر نمود
قامت خورشید را خم كرده بود
گاه رنجور از اسارت مىشدم
شاهد صدها جسارت مىشدم
گاه مىشد از جفاى ناكسان
مىشدم همخانه با درّندگان
مانده خورشید توانم در شفق
نیست در عُمق نگاه من رمق
چار ساله كودكم با چشم زار
مىكشد در سجده هایش انتظار
او پرا ز احساس درد بى كسى است
اشك چشم او پراز دلواپسى است
ساقى یك جرعه آب زمزم است
زخم تشنه بودنم را مرهم است
مثل من كه خواندهام او را به بر
فاطمه خوانده است او را پشت در
بر غریبى على مؤمن شده
شاهد جان دادن محسن شده
او كتاب پر ز درد فاطمه است
یوسف صحرا نوردِ فاطمه است
انتقام فاطمه در خشم اوست
ذوالفقار مرتضا در چشم اوست
او بود احیاگر قرآن و حج
شیعیان اَلصّبر مِفْتاحُ الْفَرَج
🔸شاعر:
#جواد_محمد_زمانی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش
پسری اشک فشان است به حال پدرش
پدری جام شهادت به لبش بوسه زده
پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش
پسری را که بود نبض دو عالم در دست
شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش
حسن العسکری از زهر جفا می سوزد
حجةابن الحسن از غم شده گریان به برش
چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن
که خداوند نگه دارد و از هر خطرش
دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز
کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش
خانه را که عدو دست به غارت زده است
اتش ظلم بر افروخته از بام و درش
آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز
غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش
آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست
بار الها که مؤید نفتد از نظرش
🔸شاعر:
#سیدرضا_موید
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
ای جگر گوشه امان از جگرم مهدی جان
زهر آتش زده پا تا به سرم مهدی جان
لرزه افتاده به جانم، تو بیا راحت جان
ای رخت روشنی چشم ترم مهدی جان
سر من بر روی دامان تو و می سوزد
جگرت را نفس مختصرم مهدی جان
نام من هم حسن و مادریم همچو حسن
کشتهٔ کوچه و دیوار و درم مهدی جان
آتش فتنه که از سمت سقیفه برخاست
باز هم زهر شد و زد شررم مهدی جان
هم از این داغ و هم از روضهٔ جانسوز عطش
سوخت بابا جگر شعله ورم مهدی جان
یاد آن تشنه لبِ از لب خنجر سیراب
جرعه ای آب بیاور به برم مهدی جان
شمع عمرم که به تبعید و به زندان ها سوخت
شده انوار هدایت ثمرم مهدی جان
عالمی چشم به راه تو و در حال دعاست
که رسد روز ظهورت پسرم مهدی جان
🔸شاعر:
#سعید_نسیمی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند
دوتا کریم در عالم برای ما باشند
حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند
کبوتران همه راهی سامرا باشند
دلیل خوشه ی انگور عسکری این است
که تاک ها ننشینند روی پا باشند
حسن شدی که میان مُضیف چشمانت
تمام شهر به عشق شما گدا باشند
حسن شدی که به هنگام بردن نامت
بقیع آمده ها یاد مجتبی باشند
حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم
همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند
حسن شدی که شبیه بقیع ،خُدامت؛
به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند
حسن شدی که غریبی غریب تر باشد
که زائران تو در بین کوچه ها باشند
حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد
که خادمان تو در شهر کربلا باشند
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
دوباره خون شده قلبت دوباره تر شده چشمت
چقدر غمزده چون شام بیسحر شده چشمت
دو ماه در غم اجداد و بعد در غم مادر
و امشب اشکفشان غم پدر شده چشمت
کسی اگر که نداند خودم بد است ندانم
چقدر پیش بدیهای من سپر شده چشمت
برای ماست که همواره بیشتر شده آهت
برای ماست که همواره شعله ور شده چشمت
ز نالههای تو در هر فراز ناحیه پیداست
ز گریههای شب و روز، خونجگر شده چشمت
دلیل گریهٔ خونبار تو مگر که جز این است
که مثل فاطمه مجروح میخ در شده چشمت
دلیل گریهٔ خونبار تو مگر که جز این است
که بین قافله با عمه همسفر شده چشمت
برای حنجر گلگون برای چشم پر از خون
چقدر خون شده قلبت چقدر تر شده چشمت
🔸شاعر:
#محمدعلی_بیابانی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_محسن_بن_علی
@shere_aeini
روی هیزم ها نخواب ای کودکِ مادر برو
از دلِ این خاک تا دامانِ پیغمبر..برو
گرچه دلبندِ منی امّا بقربانت شوم..
بهرِ حفظِ سیّد و آقای من حیدر برو
فصّه را گفتم که تشییع ات کند بر روی دست
می روی در پیشِ چشمانِ منِ مضطر برو
پنجمین فرزندِ من ..قربانِ مظلومیّت ات
زودتر از پشتِ در تا عرصه ی محشر برو
آمدن ..رفتن بهم مخلوط شد ای محسنم
اندکی تعجیل کن تا وادیِ دیگر برو
این هیاهوهای دشمن گوشِ تو کَر می کند
دور از چشمانِ مردم..وارثِ آخر برو
محسنی و نامِ نیکوکاریت بخشیده اند
جان فدا کردی به پای فاتحِ خیبر برو
این جماعت بدتر از قومِ یهودِ خیبرند
روی هیزم ها نخواب ای کودکِ مادر برو
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
آنکه بر محضر شما نرسد
مطمئنا که تا خدا نرسد
بهتر است اینکه زیر خاک رود
آن سری که به سامرا نرسد
عطرِ سرداب را نفهمیده
آنکه بر "سُرَّ مَن رَا ...نرسد
چشم بر خاکِ آن اگر بکشیم
آسمان هم به گَردِ ما نرسد
سامرا رفتهها به من گفتند
هیچ جایی به کربلا نرسد
از کفن کردنی دوباره بخوان
تا که روضه به بوریا نرسد
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو یاحسن هستیم
نام ما را که از قدیم نوشت
از گدایانِ این حریم نوشت
تا خدا حال و روز ما را دید
بعدِ نام حسن کریم نوشت
تاکه پیشِ تو درد دل کردیم
نام ما را خدا کلیم نوشت
دلِ ما را اسیر کرد آنکه
بال جبریل را گلیم نوشت
رفته بودیم مشهد و آقا
بازهم روزیِ عظیم نوشت
سامرا واجبیم ، امام رضا
نه کبوتر که یا کریم نوشت
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو یاحسن هستیم
این طرف صحن صاحب کرم است
آن طرف یک غریب بی حرم است
این طرف هرچه هست زائر هست
آن طرف بی چراغ بی علم است
این طرف احترام میبینی
آن طرف ناسزا که دَمبهدم است
سامرا شد خراب فهمیدم
چقدر روضهها شبیه هم است
مادری اند هر دوتا آقا
موسپید است هرکه غرقِ غم است
پیشهر دو به گریه میشنوی
روضهی پهلویی که محترم است
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدایِ دو یاحسن هستیم
کاش پلکت کمی تکان بخورد
به زمین ورنه آسمان بخورد
پسرت آمده است تا جگرت
زخم کمتر از این و آن بخورد
ظرفِ آبی به دستهایش تا
پدر آبی نفس زنان بخورد
میخورد ظرف هِی به دندانت
چه کند آب نیمه جان بخورد
خوب شد کودکت ندیده لبت
ضربه از چوبِ خیزران بخورد
روی پیشانیات فقط چین است
آه اگر سنگ بی امان بخورد
عمه مانده است زیر هر ضربه
که مبادا به دختران بخورد
دختران تشنهاند و با خنده
لقمهی خویش را سنان بخورد
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو یاحسن هستیم
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
_______________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
سامرا در دل خود داغ فراوان دارد
هر شبش منظره شام غریبان دارد
با خودش ماتم آن خانه و زندان دارد
یک طرف خاطره گنبد ویران دارد
سامرا شهر عجیبی ست خدا می داند
سامرا مهد غریبی ست خدا می داند
تو کریمی و به پیش تو جهان مفلس بود
شد طلا از نفست هر که ز جنس مس بود
حج تو دیدن رخسار گل نرگس بود
پرورش یافته ات ماه دو صد مجلس بود
قسمت این بود جهان تار و مه آلود شود
بعد تو منتظر مهدی موعود شود
عاشقی جلوه ی خود را ز تب و تاب تو یافت
سامرا رونق از آن خانه و سرداب تو یافت
خویش را جلوه گر آن گهر ناب تو یافت
اربعین شور دگر از سخن ناب تو یافت
سومین ابن رضای حرم ساداتی
تشنه کامان مصیبت زده را میقاتی
قصه آنجاست که این دهر می ناب نداشت
از شب تیره این شهر که مهتاب نداشت
کوه هم حجم غریبی تو را تاب نداشت
قصه می رفت به آنجا که حرم آب نداشت
روضه می خواند و گریزی به لب عطشان داشت
می شد آغاز ولی عمر کمش پایان داشت
🔸شاعر:
#رضا_محمدی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_حسن_عسکری
پدری در دم مرگ است وبه بالین پسرش
پسری اشک فشان است به حال پدرش
پدری جام شهادت، به لبش بوسه زده
پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
فاطمه امشب به سامرّا عزا برپا کند
دیده را یاد امام عسکری دریا کند
ای خوش آن چشمی که امشب با امام عصر خود
خون دل جاری به رخ در مرگ آن مولا کند
#محسن_بلنج
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
@shere_aeini
از جهان، خورشید عالمتاب رفت
رفت و عالم در دلِ گرداب رفت
گریه کن! که از رکاب سامرا
آن یگانه گوهرِ نایاب رفت
دست هایش سرد شد از زورِ زهر
سوخت در تب! غرقِ آهی ناب رفت
از نفس افتاد و رنگش زرد شد
حالِ خوش از پیکرِ سرداب رفت
پلک های خیس را بر هم گذاشت
تا ابد از چشم عالم؛ خواب رفت
تشنه بود و تشنه بود و تشنه بود
مثل جدّش با دلی بیتاب رفت
مهدی(عج) آمد در کنارِ پیکرش
ماه آمد! حضرتِ مهتاب رفت
تا که قامت بست فوراً بر نماز
آبروی جعفر کذّاب رفت!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini