eitaa logo
شعر انقلاب
2.6هزار دنبال‌کننده
519 عکس
159 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
ما زنده به عشقیم کشتند تو را، آه، در آغوش دماوند سخت است در آغوش پدر، کشتن فرزند کشتند تو را ای دژ مستحکم ایران! تا باز بر این خاک ستم‌دیده بتازند تو روح دماوندی و زین‌روست تو را کشت ضحاکِ کمین‌کردۀ در کوه دماوند تو زادۀ فخری و یقین فخر فروشد ایران به تو و عشق تو، بر نام تو سوگند داغ تو گران است، ولی گریه از آن است: با قاتل تو از چه نشستیم به لبخند؟ با قاتل تو از چه نشستیم و نکشتیم او را که دگرباره برون‌کرده سر از بند ای داغ تو یادآور داغ همه خوبان وی خون تو آمیخته با خون خداوند آه ای گل گمنام! سرانجام شهادت عطر تو در این دشت سیه‌پوش پراکند ما زنده به عشقیم، اگرچند حسودان گویند چنینیم و چنانیم به‌ترفند بگذار بمیریم و بمیریم و بمیریم بگذار بگویند و بگویند و بگویند آنگاه ببین روید از این ریشۀ خونین صد ساقۀ سرزنده و صد شاخ برومند.. ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
رازهای سر به مُهر شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی تو که هر روز و هر جا زندگی‌هایی بنا کردی شهادت قاب عکسی روی دیوار اتاقت بود همان که هر سحر با خنده‌هایش گریه‌ها کردی عبادت در عبادت در عبادت بندگی بودی اگر گاهی کتابت بسته شد، سجاده وا کردی دلت می‌خواست جنگیدن کنار حاج قاسم را ولی در دفترت ماندی و دِینت را ادا کردی شهادت گم نخواهد کرد سنگرهای عاشق را به این امّید عمری، عشق‌بازی در خفا کردی تمام روزهایت رازهای سر به مُهری بود تو با خون خودت آن رازها را بر ملا کردی شگفتا زخم‌های نانجیبی از خودی خوردی شکایت‌هات را از بی‌خودی‌ها با خدا کردی سرِ تنهایی‌ات را کوه بر دامن گرفت آخر کجا این قدر غربت در مسیرت دست و پا کردی؟.. ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آن مرد او رفت و به سرمنزل مقصود رسید او رفت و به آنچه لایقش بود، رسید هر کس وسط راه بماند، مانده‌ست... آن مرد که یک لحظه نیاسود، رسید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آغاز طوفان هزاران ابر در داغت پر از بغضند و بارانند هنوز از این خبر چشمانمان بی‌تاب و حیرانند تنت را زخم‌ها چون لاله‌زاری غرق خون کردند نفهمیدند در خونت هزاران لاله پنهانند نگاهت عشق را از ذره‌ها تا آسمان می‌برد در آن راهی که عالم را به سوی نور می‌خوانند همیشه علم تو چون خار در چشمان دشمن بود بهارت را خزان کردند و در فکر زمستانند؟ شغادانِ پر از کینه تو را کشتند و سرمستند نمی‌دانند پای خون تو این قوم می‌مانند؟ جهان باید بداند راه تو همواره پابرجاست و دشمن را بگو این بغض‌ها آغاز طوفانند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
مشتاق شهادت لرزید عصر هفتم آذر، خیابان در خون خود غلتید مردی در خیابان مردی که مشتاق شهادت بود و از او عطر شهادت داشت سرتاسر خیابان آن عصر پاییزی، نمای دیگری داشت لبریز شد از لاله‌ای پرپر خیابان استاد درس آخرش را هم نوشته خودکار از خون بوده و دفتر خیابان وقتی مسیر ما به جز کرب‌وبلا نیست فرقی نخواهد داشت با سنگر، خیابان محسن خودش قاسم شد و فردای آن روز لبریز فخری‌زاده‌ها شد هر خیابان ما راه اُفتادیم و از نو باز می‌خواند فریادهای سرخ را از بر خیابان از ما برای دشمنان تعریف می‌کرد از حق‌شناسی قصه‌ای دیگر خیابان ما وا نمی‌مانیم از این راه، باید با ما بیاید راه تا آخر خیابان ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فخر مردم آزاده آقا بود و نبود آقازاده شد مایۀ فخر مردم آزاده انداخت نقاب از رخ خصم خبیث با پرچم خون خویش، «فخری‌زاده» ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سروها از پا نمی‌افتند جا مانده بود از هم‌قطارانش، از باکری، همت، سلیمانی این دفعه اما نوبت او بود، پرواز در یک عصر بارانی بعد از شلمچه فکه و مجنون، دنبال لیلای شهادت بود چل سال صبر و انتظار او، پایان گرفت آن‌سان که می‌دانی روباه‌ها هم‌دستشان بودند، در استتار فتنه و نیرنگ کفتارهای کینه جو کردند قصد شکار شیر ایرانی کشتند فخری زادۀ ما را، شهد شهادت نوش او اما از غیرت و مردانگی دور است، خنجر زدن از پشت، پنهانی دشمن بداند که خدا با ماست، در این نبردِ سخت پیروزیم تا ناخدا داریم باکی نیست، از موج‌های سخت طوفانی ما سربلندیم و سرافرازیم، یک لحظه هم خود را نمی‌بازیم اما برای او نمی‌ماند، ره‌توشه‌ای غیر از پشیمانی هرچه تبر داری بزن پاییز، این سروها از پا نمی‌افتند! سرسبزتر از قبل می‌رویند، دور از هیاهوی زمستانی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
19.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی تو که هر روز و هر جا زندگی‌هایی بنا کردی 📹 شعرخوانی آقای درباره در حضور رهبر انقلاب. 🇮🇷 @Shere_Enghelab
شعر انقلاب
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی تو که هر روز و هر جا زندگی‌هایی بنا کردی 📹 شعرخوانی آقای #م
رازهای سر به مُهر شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی تو که هر روز و هر جا زندگی‌هایی بنا کردی شهادت قاب عکسی روی دیوار اتاقت بود همان که هر سحر با خنده‌هایش گریه‌ها کردی عبادت در عبادت در عبادت بندگی بودی اگر گاهی کتابت بسته شد، سجاده وا کردی دلت می‌خواست جنگیدن کنار حاج قاسم را ولی در دفترت ماندی و دِینت را ادا کردی شهادت گم نخواهد کرد سنگرهای عاشق را به این امّید عمری، عشق‌بازی در خفا کردی سرِ تنهایی‌ات را کوه بر دامن گرفت آخر کجا این قدر غربت در مسیرت دست و پا کردی؟ تمام روزهایت رازهای سر به مُهری بود تو با خون خودت آن رازها را برملا کردی زیارت آرزویت بود و دل بستی به آن یک عمر شهادت راه را وا کرد و عزم کربلا کردی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آن مرد او رفت و به سرمنزل مقصود رسید او رفت و به آنچه لایقش بود، رسید هر کس وسط راه بماند، مانده‌ست... آن مرد که یک لحظه نیاسود، رسید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
چهرۀ گلگون خوبان سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد بیا ای دل که وقت گریۀ بی‌اختیار آمد به جز جان دادن و دل باختن راهی نمی‌ماند سواران را بگو جز تاختن راهی نمی‌ماند جراحت‌ها به تن‌ها جامۀ دیدار می‌دوزد بکش ما را، ز خون‌ ما چراغ لاله می‌سوزد بکش ما را که با خون زنده است این باغ بارآور خوشا در خون تپیدن، اَلاَمان از مرگ در بستر خضابی خوشتر از خون نیست مردان خدایی را ببین در قتلگه سیمای عقل کربلایی را کفن خون باد مردان را و تقدیر مُعَیّن باد چراغ عقل ابراهیم‌ها در شعله روشن باد خوشا عقلی که در صفین با کرّار همراه است خوشا عقلی که می‌ماند خوشا عقلی که جانکاه است ز جان تن می‌زند تا خون دهد بستان ایمان را که تا روشن نگه دارد چراغ عقل انسان را.. خوشا با سر اشارات شهیدان بر سر نیزه کلام این است و فقه این است خون بر منبر نیزه ببین در کربلا در جوش، بحر خون خوبان را چه فخری برتر از خون، چهرۀ گلگون خوبان را.. به شور این رودها تا ساحل موعود خواهد رفت نترس از سد و صخره، عاقبت این رود خواهد رفت یکی بر ره نشسته صخره‌واری تا که ره بندد شهیدی غرقه در خون بر خیال صخره می‌خندد اگر کشتی‌ست عاشورا، در این خون غرقه باید زیست ببین چشم شهیدان را، به جز خون هیچ راهی نیست حسین ای نوح! ای کشتی! مرا هم غرقه در خون کن به خون قربانیان را از غل و زنجیر بیرون کن بخوان تا عزم، سر از گریۀ شبگیر بردارد پدر بر خاک افتاده پسر شمشیر بردارد هلا زین دم به جز خون، هیچ حرفی با منافق نیست دهان زخم ما را دیگر آن لبخند سابق نیست دگر حرفی نمانده گفتگوی آخرین خون است بمان تا حرف آخر، خون جواب داغ این خون است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
گمنامی بی هراس از فصل دل کندن، رها کردی جهان را از چه می‌ترسد پرستویی که دارد آسمان را؟ رفتنت آن‌قدر سنگین بود بر دوش دقایق ساعتم در خود فرو می‌ریخت اعداد زمان را کاش ماه آخر پاییزمان، آذر نمی‌شد تا نمی‌سوزاند داغت، برگ برگ این خزان را شرط، گمنامی‌ست، حتی کوه اوجش ناپدید است ابر در آغوش دارد، قله‌هایی بی‌نشان را تکیه کن بر شانۀ البرز و تیرت را رها کن تا بکوبی بر سر اهریمنان فریادمان را تیرهای در کمانت آن‌قدَر پرواز کرده بر زمین انداخت آرش، پیش پاهایت کمان را پیکرت از جنگ‌هایی نابرابر بازگشته پیش از این اما به پایان برده بودی هفت‌خان را چشم ما هر گوشۀ این خاک باریده‌ست اما اشک‌ها آخر به پایان می‌برند این داستان را بغضمان کوه دماوند است، بغضی ایستاده خون تو امروز جاری کرده این آتشفشان را... ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
چهرۀ گلگون خوبان سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد بیا ای دل که وقت گریۀ بی‌اختیار آمد به جز جان دادن و دل باختن راهی نمی‌ماند سواران را بگو جز تاختن راهی نمی‌ماند جراحت‌ها به تن‌ها جامۀ دیدار می‌دوزد بکش ما را، ز خون‌ ما چراغ لاله می‌سوزد بکش ما را که با خون زنده است این باغ بارآور خوشا در خون تپیدن، اَلاَمان از مرگ در بستر خضابی خوشتر از خون نیست مردان خدایی را ببین در قتلگه سیمای عقل کربلایی را کفن خون باد مردان را و تقدیر مُعَیّن باد چراغ عقل ابراهیم‌ها در شعله روشن باد خوشا عقلی که در صفین با کرّار همراه است خوشا عقلی که می‌ماند خوشا عقلی که جانکاه است ز جان تن می‌زند تا خون دهد بستان ایمان را که تا روشن نگه دارد چراغ عقل انسان را.. خوشا با سر اشارات شهیدان بر سر نیزه کلام این است و فقه این است خون بر منبر نیزه ببین در کربلا در جوش، بحر خون خوبان را چه فخری برتر از خون، چهرۀ گلگون خوبان را.. به شور این رودها تا ساحل موعود خواهد رفت نترس از سد و صخره، عاقبت این رود خواهد رفت یکی بر ره نشسته صخره‌واری تا که ره بندد شهیدی غرقه در خون بر خیال صخره می‌خندد اگر کشتی‌ست عاشورا، در این خون غرقه باید زیست ببین چشم شهیدان را، به جز خون هیچ راهی نیست حسین ای نوح! ای کشتی! مرا هم غرقه در خون کن به خون قربانیان را از غل و زنجیر بیرون کن بخوان تا عزم، سر از گریۀ شبگیر بردارد پدر بر خاک افتاده پسر شمشیر بردارد هلا زین دم به جز خون، هیچ حرفی با منافق نیست دهان زخم ما را دیگر آن لبخند سابق نیست دگر حرفی نمانده گفتگوی آخرین خون است بمان تا حرف آخر، خون جواب داغ این خون است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
رازهای سر به مُهر شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی تو که هر روز و هر جا زندگی‌هایی بنا کردی شهادت قاب عکسی روی دیوار اتاقت بود همان که هر سحر با خنده‌هایش گریه‌ها کردی عبادت در عبادت در عبادت بندگی بودی اگر گاهی کتابت بسته شد، سجاده وا کردی دلت می‌خواست جنگیدن کنار حاج قاسم را ولی در دفترت ماندی و دِینت را ادا کردی شهادت گم نخواهد کرد سنگرهای عاشق را به این امّید عمری، عشق‌بازی در خفا کردی سرِ تنهایی‌ات را کوه بر دامن گرفت آخر کجا این قدر غربت در مسیرت دست و پا کردی؟ تمام روزهایت رازهای سر به مُهری بود تو با خون خودت آن رازها را برملا کردی زیارت آرزویت بود و دل بستی به آن یک عمر شهادت راه را وا کرد و عزم کربلا کردی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
العِلمُ نور هم به در هشدار باید داد هم دیوارها! صاعقه این بار باشد پاسخ رگبارها این تل‌آویو عاقبت تلی از آتش می‌شود حیف حیفا گر نگردد شهرک آوارها باید آخر انتقام خون یاران را گرفت از خیانتکارها و از جنایتکارها.. تو شهیدی زنده بودی لحظه‌هایت شاهدند بارها، دیدی شهادت را به چشمت، بارها با شهادت دورۀ گمنامی‌ات پایان گرفت جلوه‌گر شد از دل آثار تو ایثارها روز تشییعت چه عالی جلوه کرد «اَلعِلمُ نور» چون ستاره روی دوش لشکر سردارها «يَرفَعِ اللَّهُ الّذِينَ آمَنُوا مِنكُم» گواه رتبۀ علمت فراتر بود از پندارها کار تو عمری «جهاد فی سبیل الله» بود اجر تو «جنات تجری تحتها الانهار»ها عصر جمعه رفتی اما باز صبح جمعه‌ای باز می‌گردی میان جمع پرچمدارها یادگار حیدر کرار، یار ذوالفقار می‌رسد با لشکری از مالک و عمارها علم را از عالم آل محمد داشتی در شهادت‌نامه هم امضای مشهد داشتی ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab