مرد میدان
پرنده کوچ نکردهست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است
همین پرندهٔ سنگی که شکل غربت توست
همین پرنده که بی پر زدن پریشان است
دگر نمیپرد از درد این هواپیما
که در محاصرهٔ اوج راهبندان است
خوشا به خلوت گنجشکها که میدانند
چقدر پر زدن از شانهٔ تو آسان است
فرا نمیپرد از ارتفاع گندمزار
پرندهای که شب و روز در پی نان است
خوشا به حال هر آنکس که مثل تو پر زد
برای هرکه پری داشت، شهر زندان است
و آسمان وصیتنامهٔ تو بود آری
شناسنامهٔ تو برگ برگ قرآن است
عقاب شهر به این راحتی نمیمیرد
که آشیانهٔ او آسمان ایران است
نگاه کن تندیست درست مثل خودت
هنوز هم که هنوز است مرد میدان است
✍🏻 #مهدی_مردانی
🏷 #شهید_عباس_بابایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ستارۀ شوم
ببین چه طالع شومی درون سر دارد
همین ستاره که در چشم خود شرر دارد
همین ستارۀ ششپر که موذیانه هنوز
به پاکدامنی خاک من نظر دارد
حرمسرای شیوخ عرب به کاخ سفید
درست از وسط این ستاره در دارد
قدم به خاک فلسطین گذاشته فرعون
بگو به نیل دهد هر کسی پسر دارد
کنار هر پسری سنگ در سبد بگذار
وصیتی که اگر زنده ماند، بردارد
خدا همیشه طرفدار صابرین بوده
صبور باش برادر، خدا خبر دارد!
✍🏻 #مهدی_مردانی
🏷 #شعر_ضداستکباری | #فلسطین
🇮🇷 @Shere_Enghelab
«آیههای آفتاب»
خون ترانۀ مرا بخوان
آخرین سرود عاشقانۀ مرا بخوان
این صدای غزه است
از دهان زخم کهنهای که وا شده
از دهان نیمهجان یک پدر
که زیر نعش کودکی دو تا شده
این صدای غزه است
آن زمان که پنجه میکشند
بر گلوی خندههای هفتسالهاش
آن زمان که سوت میزنند بمبها
قبل از انفجار نالهاش
هی شبان خوشخیال
سالهاست
گرگ از میان گله رد شده
مرزهای کشوری لگد شده
روی نقشههای بی طرف
رنگ باختهست
از کرانههای باختر
آفتاب نه
سرب در گلویشان گداختهست
روی پرچمی
این ستاره تا به شش جهت نگاه میکند
طالع مرا سیاه میکند
یا همین دو خط
این دو مار آبی بلند که
از دو سو به هر کرانه رفتهاند
موذیانه سالهاست
نیل تا فرات را نشانه رفتهاند
ذره ذره میبرند
این گلوی خسته را
باز هم به خواب میزند جهان دو چشم بسته را
سقفمان دوباره آسمان شده
هر قدم زمین دهان شده
بر خلاف بمبها
این شیوخ همزبان عمل نمیکنند!
ورنه هیچوقت
کودکان ما گلوله را بغل نمیکنند
راستی خزان رسیده باز
فصل کوچ سینهسرخهاست
لیک مرگ ما به زخم تیر نیست
شیر لحظههای مرگ هم حقیر نیست
ردّ خون ما
روی تَلّ ماسهها چکیده است
از حماس تا حماسهها چکیده است
ما همان زمان که با گلولهها طرف شدیم
در نگاهشان هدف شدیم
روی صورت سیاه شب
آیههای آفتاب را ببین
ردّ سرخ سیلی عقاب را ببین!
غزه کربلای تازهایست
خون ما نوید انتفاضهایست
✍🏻 #مهدی_مردانی
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
راه ابراهیم
شانههایش اگرچه سنگین بود
باز پوشید رخت خدمت را
چشمهای همیشه بیدارش
دور میریخت استراحت را
رفت تا سد راه غم باشد
رفت تا فقر و غصه کم باشد
آبرودار قلب مردم بود
رفت تا عشق محترم باشد
دستهای خلیلوارش باز
بر تن خستگی تبر میزد
شانهاش تکیهگاه محرومان
هر کجا اشک بود، سر میزد
بالگردی شبیه سنجاقک
بال زد در میان مه گم شد
شب دلشوره آسمان بارید
تا پر از اشک چشم مردم شد
دستها با دعا گره خوردند
مثل باران به پنجره فولاد
شعلهور بود بال سنجاقک
بوی آتش گرفت دامن باد
در دل صخرههای کوهستان
خون پروانهها شناور شد
باز هم سوخت دست و انگشتر
قصه کربلا مکرر شد
جستجو را ادامه میدادند
تا که این انتظار سر برسد
نگرانی دوید در رگ شهر
تا ز پروانهها خبر برسد
باد، آتش به جان و نالهکنان
از غم عشق با خبر میرفت
سیل میشد تلاطم گریه
از سرِ روزگار سر میرفت
چشمهایش به خواب میرفتند
در شبی خسته از هیاهوها
ناگهان عطری آشنا پیچید
در دل بیقرار آهوها
ورزقان چند لحظه مشهد شد
تا حرم جانی آشنا را بُرد
از خراسان رسید نوری و بعد
با خودش خادمالرضا را بُرد
گفت در خاکدان نباید ماند
با دل ما دم از سفر میزد
عصر اردیبهشت سوی بهشت
از دل شعله بال و پر میزد
مطمئنم امام هشتم هست
تا همیشه پناه ابراهیم
یا علی! وقت گریه کردن نیست...
باز ماییم و راه ابراهیم
✍🏻 #مهدی_مردانی
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مرد میدان
پرنده کوچ نکردهست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است
همین پرندهٔ سنگی که شکل غربت توست
همین پرنده که بی پر زدن پریشان است
دگر نمیپرد از درد این هواپیما
که در محاصرهٔ اوج راهبندان است
خوشا به خلوت گنجشکها که میدانند
چقدر پر زدن از شانهٔ تو آسان است
فرا نمیپرد از ارتفاع گندمزار
پرندهای که شب و روز در پی نان است
خوشا به حال هر آنکس که مثل تو پر زد
برای هرکه پری داشت، شهر زندان است
و آسمان وصیتنامهٔ تو بود آری
شناسنامهٔ تو برگ برگ قرآن است
عقاب شهر به این راحتی نمیمیرد
که آشیانهٔ او آسمان ایران است
نگاه کن! تندیست درست مثل خودت
هنوز هم که هنوز است مرد میدان است
✍🏻 #مهدی_مردانی
🏷 #شهید_عباس_بابایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ذوالفقار
گفته بودم جنگ و میدان ابتکارش دست ماست
پس نفس با توست اما اختیارش دست ماست
شیر ایران گفت جنگی که شروعش با شماست
ما تمامش میکنیم انجام کارش دست ماست
هر زمان دلتنگ زخم کهنهٔ خیبر شدید
نیست باکی، تا قیامت ذوالفقارش دست ماست
بیشه را خالی گمان کرد و کمین یوز دید
اینک این روباه صهیونی شکارش دست ماست
داغ گل سخت است اما باغبان عشق گفت
از همان گلها که چیدی بیشمارش دست ماست
دست شیطان آشکارا و نهان پشت شماست
موسم حج است آری سنگسارش دست ماست
پوزهٔ ننگینتان شد خاکمال این وطن
چون سگی که هار شد بیشک، مهارش دست ماست
نسل اندر نسل او زخمیست از تیغ علی
دشمنی که قصهٔ ایل و تبارش دست ماست
دیو هم باشید، ایرانی تهمتنزاده است
شیشهٔ عمر شما هم اعتبارش دست ماست
لحظههایت را دوباره میشمارم رو به صفر
ساعت مرگ تو ثانیهشمارش دست ماست
تیر ما فتّاح و سجّیل است و چشم تو هدف
بد به حالت که کمان سرخ آرش دست ماست
✍🏻 #مهدی_مردانی
🏷 #تنبیه_متجاوز | #انتقام_ملی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مرد میدان
پرنده کوچ نکردهست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است
همین پرندهٔ سنگی که شکل غربت توست
همین پرنده که بی پر زدن پریشان است
دگر نمیپرد از درد این هواپیما
که در محاصرهٔ اوج راهبندان است
خوشا به خلوت گنجشکها که میدانند
چقدر پر زدن از شانهٔ تو آسان است
فرا نمیپرد از ارتفاع گندمزار
پرندهای که شب و روز در پی نان است
خوشا به حال هر آنکس که مثل تو پر زد
برای هرکه پری داشت، شهر زندان است
و آسمان وصیتنامهٔ تو بود آری
شناسنامهٔ تو برگ برگ قرآن است
عقاب شهر به این راحتی نمیمیرد
که آشیانهٔ او آسمان ایران است
نگاه کن! تندیست درست مثل خودت
هنوز هم که هنوز است مرد میدان است
✍🏻 #مهدی_مردانی
🏷 #شهید_عباس_بابایی
🇮🇷 @Shere_Enghelab