#شعر_اخلاقی
#حدیث #رباعی
💠 #امام_هادی (علیهالسلام)
«اَلتَّوَاضُعُ أَنْ تُعْطِيَ النَّاسَ مَا تُحِبُّ أَنْ تُعْطَاهُ»
فروتنی در آن است که با مردم چنان باشی که دوست داری با تو چنان باشند.
📗 الكافی، ج۲، ص۱۲۴
🔹فروتنی🔹
جانا! به فروتنی، گر ایمان داری
یا میل به رفتار کریمان داری
با مردم روزگار خود همدل باش
آنگونه که انتظار از آنان داری
📝 #محمدجواد_غفورزاده
✅ @ShereHeyat
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹غم پنهان🔹
در دل نگذار این همه داغ علنی را
پنهان نکن از ما غم دور از وطنی را
این شعر مرا کشت، چه باید بنویسم
خورشید شب مکه و ماه مدنی را؟
تا کی به لبانت زدهای قفل نگفتن؟
صبر تو به هم ریخته دنیای دنی را
ای ماه دهم! پیش تو آوردهام امشب
در هالهای از بُهت، دلی سوختنی را
آنها که جگرسوختۀ سامره هستند
باید بشناسند گدایان غنی را
آنقدر دل سوختۀ پشت حصارت
خون کرد دل عبدالعظیم حسنی را
آنقدر که آتش شد و رِی سوخت برایت
آنقدر که خون کرد عقیق یمنی را
دشمن به خیال غلط خویش کشیدهست
دور و بر خورشید، شبی اهرمنی را
اما چه گمان برده که دادهست خدایت
مانند علی بازوی لشکرشکنی را
ای عطر دلآرای نماز شبت از دور
تا سامره آورده اویس قرنی را
واکن لب نورانی خود را و بیاموز
با جامعه در جامعه شیرینسخنی را
بگذار سهیم غم پنهان تو باشیم
نگذار به دل این همه داغ علنی را
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/204
✅ @ShereHeyat
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹عطر عبایت🔹
مدهوش میشد کوچه با عطر عبایت
با هر قدم گل میشکفت از ردّ پایت
همسایه نه، یک شهر نه، اصلاً جهانی
میبُرد نان از سفرۀ بیانتهایت
حتی برای دزدِ خانه، ماه بودی
روشن شد آن شب قلب او با روشنایت
وقتی برای درد دشمن هم دوایی،
کی میشود درمانده باشد آشنایت؟
پر دادهام امشب به یاد تو دلم را
تا گوشهای از صحن پاک سامرایت
از ظلمها عمری دلت خون بود، آری
آن زهر، مرهم شد برای دردهایت
لبها به هم میخورد با سوز مناجات
میسوختی در ربّنای بیصدایت
عمری دلت با روضهها در کربلا بود
در روز آخر حجره شد کربوبلایت
📝 #علیاصغر_طلوعی
✅ @ShereHeyat
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹اهلبیت نور🔹
نور تو، روح مرا منزل به منزل میبرد
کشتی افتاده در گِل را به ساحل میبرد
مرد صحرایی و با تو شوق باران همسفر
بوی بارانت مرا منزل به منزل میبرد
عاقل و دیوانه محکوماند، آری چشم تو
هم ز مجنون میبرد دل، هم زِ عاقل میبرد
«اهلبیت نور» هستید، «آسمان وحی»، ها!
«جامعه» ما را به شرح این فضائل میبرد
ای حبیب غربت تو حضرت عبدالعظیم
شهر ری با اذن تو از کربلا دل میبرد
مجلسی که یاد شام انداخت اندوه تو را
گاه سوی طشت و گاهی سوی محمل میبرد
کربلا، ظهر عطش، گودال سرخ قتلگاه
اشکهایت عشق را تا آن مراحل میبرد
📝 #فاطمه_نانیزاد
🌐 shereheyat.ir/node/200
✅ @ShereHeyat
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹وای از دوشنبه!🔹
تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید
خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید...
از بس که دل میبُرد از اطرافیانش
یک عمر از دستِ حسودان دردسر دید
این بار «سُرَّ مَن رَأی» مغلوب غم شد
وقتی که مهمان را به کویش دربهدر دید
در چشم ابراهیمیاش اما غمی نیست
باید که این ویرانه را از آن نظر دید
در کوچهها، پای برهنه، سَیّدِ شهر...
اینجا مگر شام است؟ ای مردم! چه کردید؟
قبری که پیشاپیش در این خانه کَندید
تنها به چشمش سجده و آهِ سحر دید
در شهر غربتخیزتان بهتر که تنهاست!
از همجواری با شما خیری مگر دید؟
مردی گریبانچاک افتاده به خاکش
میشد پدر را مو به مو در این پسر دید!
بر خاک، شیون زد کسی: «وای از دوشنبه!»
انگار آنجا مادری را پشت در دید...
📝 #انسیهسادات_هاشمی
🌐 shereheyat.ir/node/4517
✅ @ShereHeyat
میان شعله میسوزد مگر باران؟ نمیسوزد
اگرچه «جسم» هم آتش بگیرد، «جان» نمیسوزد
به آتش میکشند این روزها قرآنِ ما را... لیک
نمیدانند «فجر» و «طارق» و «فرقان» نمیسوزد
نمیدانند این اصحاب نار، این شعله بر دوشان
که «حمد» آتش نمیگیرد که «الرحمان» نمیسوزد
خدای قصۀ قرآنیِ «عاد» و «ثمود»! آخر
چرا این شهرها در آتشِ کفران نمیسوزد؟
مگر قرآن چه دارد؟ سوره سوره، خط به خط، ایمان
دل مردم برای این همه ایمان نمیسوزد؟
به این کافرمرامان، منکرانِ نور و زیبایی
بگو قرآن نمیسوزد، بگو قرآن نمیسوزد
📝 #رضا_یزدانی
🌐 shereheyat.ir/node/5873
✅ @ShereHeyat
#شعر_توحیدی
#قرآن
#غزل
🔹سیر در آیات عالَم🔹
نشستم پیش او از خاک و از باران برایم گفت
خدا را یاد کرد، از خلقت انسان برایم گفت
«أَلَم أَعْهَد إِلَيكُم يا بَنی آدَم» برایم خواند
از آن عهدی که آدم بست -آن پیمان- برایم گفت
برایم یک به یک تاریخ انسان را ورق میزد
به یاد نوح بود از کشتی و طوفان برایم گفت
به ابراهیم و موسی و به اِلیاسین سلامی کرد
به نور حق پناه آورد و از شیطان برایم گفت
«محبت زنده زنده دفن شد با دختران در خاک»
زمین را زیر و رو کرد از غم پنهان برایم گفت
سپس «إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا» را بر زبان آورد
نگاهی سوی مولا کرد، از ایمان برایم گفت
مرا خوف و رجای حرفهایش جذب خود میکرد
که آیه آیه از «تکویر» و «اَلرَّحمان» برایم گفت
هزار و چندصد سال است در دل حرفها دارد
شکایت کرد و از عصیان و از نسیان برایم گفت
سراسر شوق بودم سِیر در آیات عالَم را
سراپا گوش بودم آنچه را قرآن برایم گفت
📝 #عاطفه_جوشقانیان
🌐shereheyat.ir/node/5874
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#قرآن
#قصیدهواره
🔹سلام بر قرآن🔹
سلام بر تو که نوری و ذکری و ایمان
سلام بر سخن حق سلام بر قرآن
به هفت آیۀ سَبعُ المَثانیات سوگند
تمام رحمت محضی، قسم به «اَلرّحمان»
مُعَلَّقات، معلّق شد و به زیر آمد
همین که نور تو آمد در آن زمان به میان
خِرَد به عمق تو هرگز نمیرسد دستش
هزار معنی نازک شدهست در تو نهان
اگر که چهره بدون نقاب بنماید
کُمیت عقل شود لنگ و عاجز و حیران
نسیم جنت حق میوزد ز آیاتش
بهشت را به تماشا نشین در این بستان
خزان گذشت بر اوراق خلق و کهنه شدند
گذر نکرده بر اوراق او غبار خزان..
به پیش هیبت «فَأتُوا بِمِثْلِهِ» فُصَحا
گرفتهاند سر انگشت عجز را به دهان
زبان به کام گرفتند جمله لال شدند
چو گفت «فَاسْتَمِعُوا لَه وَ أنصِتُوا» یزدان
بشر کجا و توان سخن چو او گفتن
زبان هیچ بشر نیست مرد این میدان..
فدای نثر روانش شود هزاران نظم
که داده است پریشانی مرا سامان
هزار عمر شده صرف فهم او و هنوز
بدیع مانده معانی او و نحو بیان
هزار فتنه بیاید هزار فتنه رود
به زیر سایۀ قرآن نمیشوم نگران
::
چنان پر است کتاب خدا ز وصف علی
شود علی، بشود این کتاب اگر انسان
ببین به غیر علی کیست باء بسم الله؟
ببین شدهست علی بر کتاب حق عنوان
بدون نقطه چه معنا دهد کلام کسی؟
علیست مُظهِر قرآن و معنی تبیان
خطاب آمده «بَلِّغ»: «علی ولی الله»
که در غدیر شود حق چو آفتاب عیان
به برکت علی «اَکمَلتُ دینَکُم» آمد
که با ولایت او کامل است این بنیان
خلافت است فقط لایق علی آری
«لَقَد تَقَمَّصَها» دیگری که وای بر آن
کسی که شیعۀ او نیست، غرق میگردد
علیست کشتی نوح و علیست کشتیبان
هر آنچه گفته نبی در حق علی وحی است
مُطَهّر است نبی از خطا و از هذیان
بدون حب علی راه بدتر از چاه است
به کعبه نه که رسد آخرش به ترکستان
عَلَی الصَّباح قیامت خدات میپرسد
چه شد که بعد نبی «اِتَّبَعتُم الشَّیطان»؟..
علیست سِرّ «يَدُ اللهِ فَوقَ أَيديهِم»
که اوست آیت عظمای حق به عالمیان
علیست علّت جمع ضمیر «أَنفُسَنَا»
به جز علی چه کسی بوده بر پیمبر جان؟
علیست هادی اُمّت پس از نبی به صراط
صراط نیست برای مُحبّ او لغزان
علیست وجه خداوند «ذوالجلال» بلی
در آن زمان که شود «كُلُّ مَن عَلَيهَا فَان»
علیست ساقی کوثر، علیست رحمت محض
و غیر اوست سرابی که «یَحسَبُ الظَمئان»
علیست صاحب علم کتاب و شاهد وحی
کجاست عالم و جاهل به یکدگر یکسان؟!
علی و فاطمه مصداق آن دو دریایند
به جز حسین و حسن نیست لؤلؤ و مَرجان
قسم به آیۀ «تَبّت یَدا» بریده شود
دو دست هر که زند دست جز بر این دامان
اگر که تیغ به رویم کشند میمانم
نمیشوم ز مسیر غدیر رو گردان..
بگیر دست مرا بیقرارِ نام توام
کویر خشک منم من، تویی تویی باران..
سخن به آب رسید و ز غصه آب شدم
عطش چه کرد که صَارَ السَّماء مثل دخان
رسیده است خطاب «اِرجِعی الی رَبّک»
خدا کند نخورد سنگ بر لب و دندان
فدای قاری قرآن که تشنهلب بود و
نداد جرعۀ آبی کسی به آن عطشان..
📝 #عاصی_خراسانی
✅ @ShereHeyat
#لیلة_الرغائب
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹شب آرزوها🔹
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
اگر چشم من آبروی مرا ریخت
چه غم؟ بعد از این آبرویم حسین است
به دنبال نامی به جز عشقم اما
سرانجام هر جستوجویم حسین است
شب آرزوها شب جمعه باشد
و کتمان کنم آرزویم حسین است؟
به سجاده گفتم که مایل بیفتد
که از این سحر سمتوسویم حسین است
سرآغاز عالم... سرانجام عالم...
خلاصه بخواهم بگویم، حسین است
📝 #صادق_میرصالحیان
🌐 shereheyat.ir/node/3816
✅ @ShereHeyat
#لیلة_الرغائب
#شعر_توحیدی
#غزل
🔹شب وصل ياران🔹
چه شب است يا رب امشب كه شكسته قلب ياران
چه شبى كه فيض و رحمت، رسد از خدا چو باران
چه شبى كه تا سحرگاه، ز فرشتگان «الله»
بركات آسمانى، برسد به جاننثاران
شب انس و آشنايىست، شب عاشقان مهدىست
شب وصل هر جدايىست، شب اشک رازداران
شب تشنگان ديدار، شب ديدگان بيدار
شب سينههاى سوزان، شب سوز سوگواران
شب قلبهاى لرزان، شب چشمهاى گريان
شب بندگان خالص، شب راز رستگاران
شب توبه و اجابت، شب صدق و معنويت
شب گريه و مناجات، شب شور و شوق ياران
شب نغمههاى ياربّ، شب ذكر «توبه» بر لب
شب گوش دل سپردن، به سرود جويباران
چه بسا كه تا سحرگاه، سفر شبانه رفتيم
كه مگر نسيم لطفى، بوَزَد در اين بهاران
چه خوش است يا رب امشب، كه خطاى ما ببخشى
ز كرم كنى نگاهى به جميع شرمساران
تو خدايى و خطاپوش، تو بزرگ و اهل احسان
گنه از غلام مسكين، كرم از بزرگواران
تو انيس خلوت دل، تو پناه قلب خسته
تو طبيب چارهسازى، تو كريم روزگاران
دل دردمند ما را، تو شفايى و تو درمان
به تو مبتلا و محتاج، نه منم، كه صد هزاران
به خداییات خدايا، به مقام اوليايت
به فرشتگان، رسولان، به خشوع خاكساران
شب دلشكستگان را به سحر رسان، خدايا
ز فروغ خود بتابان، به دل اميدواران
📝 #جواد_محدثی
🌐 shereheyat.ir/node/225
✅ @ShereHeyat
#شعر_انتظار
#غزل
🔹همه هست آرزویم...🔹
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
به کسی جمال خود را ننمودهای و بینم
همه جا به هر زبانی بود از تو گفتوگویی...
شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت
من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خم می سلامت شکند اگر سبویی
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نِه بنشین کنار جویی...
📝 #فصیح_الزمان_شیرازی
🌐 shereheyat.ir/node/1322
✅ @ShereHeyat
هر چند غمی به چشم تو پنهان است
در دست تو سنگ و در دلت ایمان است
پیروز تویی، قسم به «تین» و «زیتون»
پیروزیِ تو، بشارتِ قرآن است
📝 #رضا_اسماعیلی
✅ @ShereHeyat
#مقاومت_اسلامی
#فلسطین
#مریع_ترکیب
🔹هر روز عاشوراست🔹
این روزها حال جهان در وضع هشدار است
برخیز و فریادی بزن! این کمترین کار است
در پیچ تاریخی دوران فتنه بسیار است
شمشیر بردار ای برادر جنگ دشوار است
تقدیر ما خورده گره با قلعۀ خیبر
باید ببندی بر سرت سربند یا حیدر
مردان میدان را بگو هر روز عاشوراست
والتین والزیتون که پیروزی از آن ماست
نور طلوع فجر صادق از افق پیداست
بیت المقدس تا همیشه پرچمش بالاست
هر روز روز قدس و هر شب وقت بیداریست
تا انتفاضه در رگ این سرزمین جاریست
خون میچکد از شاخۀ زیتون در این ایام
حرفی نمانده بین ما و قوم خونآشام
جز این نصیحت که: بترس از امت اسلام
شوخی نکن با خشم اقیانوس ناآرام
این موج، شور بادها را با خودش دارد
نابودی جلادها را با خودش دارد
در چشم ما بار امانت بار سنگینیست
کاری که از دستت برآید واجب دینیست
شعری که از قدس و غم آن گفت، آیینیست
بیت المقدس تا ابد شهری فلسطینیست
هستیم ما از کودکیها پای پیمانش
بستیم عهدی تازه با خون شهیدانش
کل فلسطین بوده عمری در پناه قدس
روزی سحر خواهد شد این شام سیاه قدس
از کربلا خواهد گذشت ای دوست! راه قدس
دارد میآید «حاج قاسم» با «سپاه قدس»
راهی که او رفتهست از اول جهت دارد
از جانب فرماندهش مأموریت دارد
با دست خود حکمی به او دادهست فرمانده
او که تمام آیههای فتح را خوانده
تکفیریان را از عراق و سوریه رانده
هر کس که با او نیست در این جاده، جا مانده
یک روز پایان میدهد راه درازش را
میخواند او در مسجدالاقصی نمازش را
📝 #فاطمه_عارفنژاد
🌐 shereheyat.ir/node/5041
✅ @ShereHeyat
این جلوۀ ناب، جلوهای دلخواه است
بر شمس شموس بهتر از هر ماه است
سوگند به نص آیۀ «اعطینا»
او کوثر دوم رسولالله است
📝 #سیدهاشم_وفایی
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#شعر_تعلیمی
#قصیده
🔹خورشیدِ ذرهپرور🔹
حشمت از سلطان و راحت از فقیر بینواست
چتر از طاووس، لیک اوج سعادت از هُماست
راحتِ شاه و گدا را زین توان معلوم کرد
کو به صد گنج است محتاج، این به نانی پادشاست
پادشاهان را اگرچه چتر دولت بر سر است
بینوایان را ولیکن آسمانها زیر پاست
نیست گر درویش را بر خاتم زر دسترس
کُنج گمنامی نگینْ دان، خود نگینِ پُربهاست...
جود حاتم، گنج قارون، داغ استغنای اوست
گر چه جاهل معنی «درویش» پندارد «گدا»ست...
نیست درویش آنکه پایش ره به درها میبرد
نیست درویش آنکه چشمش با کف خلق آشناست...
وقت خفتن دست از فرش حصیرش کوته است
شب چو برخیزد به پا، دست دعایش بر سماست
کس نبیند هرگزش از تنگدستی تنگدل
دست امیدش چو در گنجینۀ لطف خداست
از جفای سنگ طفلان حوادث فارغ است
از تهیدستی به خود چون بید اگر بالد بهجاست
گر بود مفلس ز مُلک و مال از آنش باک نیست
خلعتِ «اَلفقرُ فخری» از برش زینتفزاست
مفلس ننگین که باشد؟ آنکه دامان دلش
خالی از نقد ولای سرور اهل سخاست
آفتاب عالم آرای سپهر دین «تقی»
آنکه از نورش جهانِ علم و دانش را ضیاست
مهر تابان رو از آن دارد برِ هر خشک و تر
کو به خاک درگه آن ذرّهپرور آشناست
در تلاش اینکه ساید بر ضریحش روی زرد
آفتاب از صبح تا شب بر درش در دست و پاست...
از حریمش رفتن و گِردش نگشتن مشکل است
گر شط بغداد را چین بر جبین باشد، رواست...
تا نگردد خواهش سائل مکرّر پیش او
از بزرگی، کوهسارِ همّتِ او بیصداست...
زندگی تا هست و عالَم هست، وِردم مدح اوست
حیف امّا زندگی کوتاه و عالَم بیبقاست...
📝 #واعظ_قزوینی
🌐 shereheyat.ir/node/3700
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#قصیده
🔹جگرگوشۀ رضا🔹
آید نسیم از ره و مُشک تر آوَرَد
عطر بهار از دمِ جانپرور آوَرَد
با موکب معطّر خود این مسیحدم
یک بوستان بنفشه و نیلوفر آورد
در حیرتم که این نَفَس قدسی از کجا
سرسبزی و طراوت و برگ و بر آورد
این پیک مُشکبوی مگر از مدینه است
کز هر گذر که میگذرد گل برآورد
آری نسیم چون طربانگیز میشود
گلهای باغ را به ترنّم درآورد
گلهای باغ را به ارادت نثار کن
در پای آنکه مژدۀ آن دلبر آورد
آن دلنوازِ عالم و آدم که آسمان
حاشا که از رُخَش مهِ روشنتر آورد
شاید که ماه سر به گریبان فرو بَرَد
کز جَیب «خیزران» مهِ نو سر برآورد..
این است مریمی که مسیحا «جواد» اوست
این است آن صدف که مِهین گوهر آورد
تا فیضی از صحیفۀ زهرا به ما رسد
جبریل برگ سبزی از آن دفتر آورد
دلبند مرتضی و جگرگوشۀ رضا
با خود جلال و جلوۀ پیغمبر آورد
شبهای انتظار پدر را به راستی
صبح جمال و جلوۀ او بر سر آورد
آن نازنینپدر که فروغ هدایتش
اندیشه را به وادی حیرت درآورد
همراه با ترنّمِ لالایی جواد
اشک از غم فراق به چشم تر آورد
شبها کنار بستر نازش به ارمغان
چشمی پرآب و چشمهای از کوثر آورد
جای شگفت نیست که افلاک سر فرود
پیش جلال و شوکت این رهبر آورد
ابر عنایت و کرم و التفات او
آفاق را هرآینه زیر پر آورد..
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/4966
✅ @ShereHeyat
#شعر_اخلاقی
#حدیث #رباعی
💠 #امام_جواد(علیهالسلام)
«عِزُّ الْمُؤْمِنِ فِی غِناهُ عَنِ النَّاسِ»
سرافرازی مؤمن، در بینیازی از مردم است.
📗 أعلام الدين، ص۳۰۹؛ بحار الأنوار، ج۷۲، ص۱۱۰
🔹سرفرازی مؤمن🔹
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
برخیز و دل از عطای مردم بردار
حالا که تو را چشم حقیقتبین است
📝 #محمدابراهیم_لکزیان
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹خیر کثیر🔹
شمیم عشق میرسد دوباره بر مشام ما
نسیم رحمت خدا وزد به خاص و عام ما
مگر بهشت آرزو گشوده شد به نام ما
مگر خدای خواسته جهان شود به کام ما
که بهر دلشکستگان در امید باز شد
هزار قفل غم ببین که بیکلید باز شد...
شمس ضحی که میدمد ماه ز هر نظارهاش
بود طلوع این قمر تجلّی دوبارهاش
تا که نگاه میکند بر رُخ ماهپارهاش
غرق ستاره میشود کنار گاهوارهاش
نهم امام را به بر، امام هشتم آورد
بضعۀ دوم نبی، کوثر دوم آورد
خوی و خصال مصطفی، علم و کمال مرتضی
شرم و حیای فاطمه، حُسن و جمال مجتبی
زُهد امام چارمین، عزم شهید کربلا
حکمت باقرُ الحِکَم، دانش صادقُ الوَرا
کَظم امام کاظم و صبر رضا در او بُوَد
وجود او به ملک جان، کمال آرزو بود...
فروغ بزم قدسیان، چراغ آسمان تویی
مُدوّر زمین تویی مُدبّر زمان تویی
خدای را امین تویی جهات را امان تویی
تجسم یقین تویی فراتر از گمان تویی
تو وارث پیمبری شافع روز محشری
قسم به کوثر خدا خیر کثیر کوثری...
ای به سریر عصمت از بعد رضا قدم زده
به هشت سالگی دم از امامت اُمَم زده
به قلههای مکرمت، کرامتت علم زده
اساس واقفیّه را ظهور تو به هم زده
تویی که شد ز نور تو طلوع صاحب الزمان
پُر برکتترین کسی که آمدهست در جهان
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/2144
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹باب المراد🔹
عشق گاهی در جدایی گاه در پیوندهاست
عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست
عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست
عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست
عشق میآید که بعد از شب سحر پیدا شود
عشق گاهی میرسد تا یک نفر بابا شود...
ای زمین از عرش، بر فرش آسمانت را ببین
ای پرستوی مهاجر آشیانت را ببین
ای دل غمگین امام شادمانت را ببین
امشب ای سلطان ولیعهد جوانت را ببین
ای امام مهربان باب المرادت آمده
میوهٔ قلبت، دل آرامت، جوادت آمده
مزد چل سال انتظار و چل شب احیای سحر
میشود طفلی که از او نیست طفلی خوبتر
سیب سرخ احمد است و باز هم داده ثمر
کوثری دیگر عطا کرده به قرآن این پسر
کوثر و یاس است جاری در رگ و در خون تو
مردمان ری فدای روی گندمگون تو
سبط موسی هستی و کار مسیحا میکنی
مثل عیسایی که در گهواره لب وا میکنی
بیعصا هم معجزه مانند موسی میکنی
دیدهٔ کور «موفق» را تو بینا میکنی
بر حقیری بنیعباس دامن میزنی
پور اکثم را به تیغ علم گردن میزنی...
📝 #محمدعلی_بیابانی
🌐 shereheyat.ir/node/1324
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹پرواز بهار🔹
جلوۀ روی تو در آینه تا پیدا شد
عشق، بیحُسن تو در خاطره، ناپیدا شد
چون «یدالله» که شد جلوهگر از آیۀ عشق
باز در دست خدا، دست خدا پیدا شد
ای دل خلق به زنجیرِ ضریح تو دخیل!
نورِ چشمانِ تو چون شمسِ ضُحی پیدا شد
مثلِ پروازِ بهار از نفسش گل میریخت
آن که چون غنچه در آغوش رضا پیدا شد...
ذرّه شد همسفر شوق، که در بزم وجود
آفتاب رخ تو در همهجا پیدا شد
در دل، ای روشنیِ عاطفههای ابدی!
آنچه گم بود، ز انوار شما پیدا شد
در کلام دل ما رایحۀ عشق نبود
عشق با نامِ تو در دفتر ما پیدا شد...
سجده بردیم چو مشرق به سراپردۀ نور
آفتابِ رخت از پنجره تا پیدا شد
📝 #غلامرضا_شکوهی
🌐 shereheyat.ir/node/3678
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹طلَعَ البَدرُ عَلَینا🔹
عاشقم عاشق نامی، منم و عشق امامی
غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی
دفزنان، خواند مدینه: «طَلَعَ البَدرُ عَلَینا»
سر زد از خانۀ خورشید، عجب ماه تمامی
نُه کبوتر، دل تنگم به حرم کرده روانه
تا به تو، از قم و مشهد برسانند سلامی
شدهای پیرِ جهانی به جوانی و شدم من
بندۀ پیر خرابات و عجب لطف مدامی
«همه عزّی و جلالی، همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری، همه جودی و» مرامی
آه! اگر نان یتیمی، رسد از خوان کریمی
وای! اگر از تو جوادی، برسد جامه و جامی
با تو، بیخود شدن از خویش؛ چه مستی حلالی!
بی تو، چرخیدنِ بیعشق؛ چه احرام حرامی!
پسر حیدری و خاتم جود است به دستت
شود آزاد، نگاهت اگر افتد به غلامی
عالمی دل به رضا بسته، رضا دل به تو داده
بردهای خسرو شیرین! دل سلطان به کلامی
باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم
بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟
«من از آن روز که در بند تو» هستم، شدم آزاد
ندهم هر چه رهایی، به چنین حلقۀ دامی
به چه کار آیدم این سر؟ نرسد گر به سرایت
بشکند پای طلب، گر نزند سوی تو گامی
ای محمد! برسد بعد تو، همنام تو بیشک
که بر این سلسله، نامش بشود حُسن ختامی
نظری کن که دلم را برسانم به طلوعش
که خروش قلمم را، برسانم به قیامی
📝 #قاسم_صرافان
🌐 shereheyat.ir/node/2145
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹بابالجواد🔹
جهان را میشناسد، لحظۀ غمگین و شادش را
از این رو سخت در آغوش میگیرد جوادش را
پسر مثل پدر میخندد این یعنی که از حالا
میان این دو قسمت میکند دشمن عنادش را
جهان از بعد عیسی اولینبار است با حیرت
درون قالب یک طفل مییابد مرادش را
چه طفلی؟ طفل معصومی که پیرِ دیر را حتی
هوایی میکند از نو بسازد اعتقادش را
چه ذکری بر زبان دارد؟ چه رازی در بیان دارد؟
که هر عالِم به این معیار میسنجد سوادش را
قدم آهسته برمیدارد و پیوسته تا منزل
که راه مستقیم از او بجوید امتدادش را
به جای کاظمین امسال هم راهی شدم مشهد
نشد تا سرمه چشمم کنم خاک بلادش را
بهشت است این حرم از هر دری وارد شود شاعر
ولی من دوست دارم بیشتر بابالجوادش را
📝 #محمدحسین_ملکیان
🌐 shereheyat.ir/node/1328
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
#امام_جواد علیهالسلام #غزل 🔹بابالجواد🔹 جهان را میشناسد، لحظۀ غمگین و شادش را از این رو سخت در
💠 تنزیل مقام انبیا یا مدح واقعی اهلبیت
🔹 یکی از نکاتی که در شعر بسیاری از شاعران جوان ولاییسرا به خصوص در اشعار مدحی، بسامد فراوان دارد؛ این است که برای نشان دادن عظمت و رفعت مقام ممدوح -که همانا حضرات معصومین (علیهمالسلام) هستند- گاه به کوچک شمردن و تنزیل مقام انبیای الهی یا ملائک مقرب الهی میپردازند که این شیوه متأسفانه گاهی در آثار پیشکسوتان شعر اهل بیت (علیهمالسلام) نیز دیده میشود.
🔸درست است که از معارف و روایات شیعی فضل و رفعت مقام اهلبیت (علیهمالسلام) بر همهٔ موجودات حتی انبیای الهی دانسته میشود اما نکته اینجاست که تنزیل مقام انبیای الهی دربرابر اهلبیت (علیهمالسلام) مدح و فضیلتی به شمار نمیرود. مدح واقعی زمانی اتفاق میافتد که شاعر ابتدا به جایگاه واقعی و رفعت مقام انبیا اشاره کند، آنگاه فضیلت ممدوح خود را نیز بیان نماید. به تعبیر سادهتر، پایین آوردن کسی به معنای بالا بردن دیگری نیست.
🔹بیتی از این غزل محمدحسین ملکیان، شاهد مثال خوبی برای ارائهٔ الگوی صحیح در این مورد است. شاعر در این بیت هم به مقام رفیع حضرت عیسی (علیهالسلام) اشاره داشته و هم منزلت امام جواد (علیهالسلام) را بیان کرده است:
جهان از بعد عیسی اولینبار است با حیرت
درون قالب یک طفل مییابد مرادش را
✍🏻 #حسن_بیاتانی
🏷 #یک_شعر_یک_نکته
🌐 shereheyat.ir/node/1329
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹خورشیدِ دانایی🔹
تو را همراه خود آوردهاند از شرق بارانها
تو را ای زادهٔ شرقیترین خورشید دورانها
چه بذر برکتی آوردهای از آسمان با خود
چه خیری از زمینِ خود درو کردند دهقانها
چه لحنی و چه حرفی در بیان و بر زبانت بود
که تسبیح سخن افتاد از دست سخنرانها
به رویت چشم میبستند ای خورشیدِ دانایی
بزرگی تو کوچک دیده شد در چشم نادانها
سؤالی را که میپرسند محکوم جواب توست
چه پاسخها گرفت از باب علمت، جهل انسانها
مگر از چشمهٔ نامت نمیجوشد خیال شعر
چرا اینقدر کم جاری شدی از چشم دیوانها..
نبر بخشندگی را با خودت از سفرهٔ دنیا
نرو! در حسرت جود تو میمانند مهمانها
سفارش کن مرا هم نزد بابای رئوف خود
اگر یادی کند فرزند، میبخشند سلطانها
📝 #جعفر_عباسی
🌐 shereheyat.ir/node/5875
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#چارپاره
🔹دردانهٔ امام رضا🔹
با حضورت ستارهها گفتند
نور در خانۀ امام رضاست
کهکشانها شبیه تسبیحی
دستِ دُردانۀ امام رضاست
مثل باران همیشه دستانت
رزق و روزی برای مردم داشت
برکت در مدینه بود از بس
چهرهات رنگ و بوی گندم داشت
زیر پایت همیشه جاری بود
موج در موج دشتی از دریا
به خدا با خداتر از موسی
بیعصا میگذشتی از دریا
با خداوند همکلام شدی
علت بُهت خاص و عام شدی
«کودکیهایتان بزرگی بود»
در همان کودکی امام شدی
رزق و روزی شعر دست شماست
تا نفس هست زیر دِیْن توایم
تا جهان هست و تا نفس باقیست
ما فقط محو کاظمین توایم
من به لطف نگاهت ای باران
سوی مشهد زیاد میآیم
دست بر روی سینه هربار از
سمت باب الجواد میآیم
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/1327
✅ @ShereHeyat