شد وقت آنكه از تپش افتند كائنات
خورشید ایستاد كه «قد قامتِ الصّلاة»
این آه ابرهاست زمین را دویده است؟
یا اشك فاطمهست كه افتاده در فرات
حَی عَلی الصّلاةِ حبیب است، عَجّلوا
قَد قامتِ الصّلاةِ امام است، الصّلاة
سجاده پهن شد وسط رزمگاه و بعد
در شطّ خون گرفت وضو چشمهٔ حیات
این آخرین جماعت مردان آشناست
اینجا نمیدهند به نامحرمان برات
رنگینكمانِ تیر، فضا را فرا گرفت
اما كسی به تیر نمیكرد التفات
ای آخرین نماز تو معراج بندگی!
ای «ركعت شكسته» به قربان سجدههات
«یا أیها الّذین» به دنیا امیدوار
سمت بهشت میرود این كشتی نجات
«یا أیها العزیز» سرت را بلند كن
بنگر كه اوفتاده به پای تو كائنات
گردی فرا رسید و به هم ریخت مشرقین
یعنی كه خاك بر سر دنیای بیحسین
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/1230
✅ @ShereHeyat
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#قصیدهواره
🔹رحمت خدا🔹
تو آمدی و در رحمت خدا وا بود
و غرق نور، زمین، بلکه آسمانها بود
بهار بود و ربیعش از آن جهت خواندند
که این سلالهای از شاخسار طوبی بود
در آسمانِ شب مکّه، قدسیان گفتند
خدا، ستارۀ احمد چقدر زیبا بود
گرفت نور تو جغرافیای عالم را
شب ولادت خورشیدِ عالمآرا بود
زمین زمین همه میسوخت در لهیب گناه
و ذات پاک تو از هر بدی مبرّا بود...
از آسمانها بوی فرشته میبارید
شگفت واقعهای در تمام دنیا بود
ألَم یَجِدکَ فقیراً خدات روزی داد
ألَم یَجِدکَ یَتیماً خدات مأوا بود...
نیافرید جهان را مگر به خاطر تو
اگر که خلقت، منظور حقتعالی بود
عبور کردی از آفاق و انفسِ عالم
از آن مسیر که مسدود بر مسیحا بود
همای سدرهنشینِ مقام أو أدنی!
به کُنهِ جاه تو اندیشه را کجا جا بود؟
برای نافله وقتی قیام میبستی
بهشت، گوشۀ سجادۀ تو پیدا بود
چه آیه میخواندی که حجابها میرفت
و قفلهای جهان پیش روی تو وا بود
بنازم این همه شوکت که عبد درگاهت
ولیّ ایزد منّان، علیّ أعلا بود...
ز مکّه رفتی و تاریخ هم دگرگون شد
اگر که هجرت آن روز یک معمّا بود
فدای این همه مهر و عطوفت و رحمت
که در دقایق آخر تو را غم ما بود
زبان الکن ما بسته است در مدحش
«خروش»! این همه یک قطره پیش دریا بود
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/2508
✅ @ShereHeyat
از غیب ترنّم حضوری آمد
از قلۀ آسمان چه نوری آمد
بعد از حسن و حسین در خانۀ وحی
«زینب» چه فرشتۀ صبوری آمد
#عباس_شاهزیدی
✅ @ShereHeyat
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹والعصر...🔹
یارب نرسد آفتی از باد خزانش
آن یاس که شد دیدۀ نرگس نگرانش
هربار که میخواستم از او بنویسم
دیدم که حیا کرده به صد پرده نهانش
در پردۀ ابهام، زبان شعرا سوخت
از بسکه ندیدند کران تا به کرانش
ناموس خدا بود که میخواست نبیند
اندازۀ یک بیت به شعر دگرانش
میخواست که قدرش نشود بر همه معلوم
مانند شب قدر به ماه رمضانش
آن قدر عزیز است که از سوی خدا نیست
غیر از ملَک وحی کسی نامهرسانش
وقتی که به در میزند از شوق بلند است
از سینۀ جبریل صدای ضربانش
سرچشمهاش از مائدۀ «بَضعَةُ مِنّی»ست
خونی که دویدهست میان شریانش...
کوثر غزلی نیست که آسان بتوان گفت
جایی که خدا سوره فرستاده به شانش...
این سورۀ مکّی مدنی، نبض رسول است
نَفسیست که مانند نَفَس بسته به جانش
زهرا مَلَکی بود که نازل شد و برگشت
بیهوده در این خاک نگیرید نشانش...
والعصر... که فرزند همین فاطمه، مهدیست
ما منتظرانیم، خدایا برسانش
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/1940
✅ @ShereHeyat
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹غم پنهان🔹
در دل نگذار این همه داغ علنی را
پنهان نکن از ما غم دور از وطنی را
این شعر مرا کشت، چه باید بنویسم
خورشید شب مکه و ماه مدنی را؟
تا کی به لبانت زدهای قفل نگفتن؟
صبر تو به هم ریخته دنیای دنی را
ای ماه دهم! پیش تو آوردهام امشب
در هالهای از بُهت، دلی سوختنی را
آنها که جگرسوختۀ سامره هستند
باید بشناسند گدایان غنی را
آنقدر دل سوختۀ پشت حصارت
خون کرد دل عبدالعظیم حسنی را
آنقدر که آتش شد و رِی سوخت برایت
آنقدر که خون کرد عقیق یمنی را
دشمن به خیال غلط خویش کشیدهست
دور و بر خورشید، شبی اهرمنی را
اما چه گمان برده که دادهست خدایت
مانند علی بازوی لشکرشکنی را
ای عطر دلآرای نماز شبت از دور
تا سامره آورده اویس قرنی را
واکن لب نورانی خود را و بیاموز
با جامعه در جامعه شیرینسخنی را
بگذار سهیم غم پنهان تو باشیم
نگذار به دل این همه داغ علنی را
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/204
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#نهج_البلاغه
#غزل
🔹عروة الوثقی🔹
دارد از جایی بشارتهای پنهان میدهد
بیشتر نهج البلاغه بوی قرآن میدهد
عروة الوثقیست «بسم الله الرحمن الرحیم»
هرچه کم داری بخواه از او، به قرآن میدهد
این اگر «جناتُ تجری تحتها الانهار» نیست
پس چرا یک جرعه از آن مرده را جان میدهد
چشم میبندم میان بارش رحمانیاش
سطر سطر آیههایش بوی باران میدهد
بعد قرآنش خدا با «هذهِ عَذبٌ فرات»
جامی از این میچشاند جامی از آن میدهد
این همان ذکر است یعنی «نحنُ نزّلنا علی»
تا کتاب الله ناطق را به انسان میدهد
گوش کن فریاد «اُوصیکِم بِتَقوَی الله» را
دردها را با همین یک نسخه درمان میدهد
آخرت جای خودش مردم، ولی هر حکمتش
کار دنیای شما را نیز سامان میدهد
مالک اشتر علی را خوب میفهمد نه ما
او که با سر پای فرمان علی جان میدهد
مکتب عشق است و شاگردی یک درس علی
منصب «سَلمانُ مِنّا» را به سلمان میدهد
جرج جرداق مسیحی هم حواری علیست
این مسیحی با علی بوی مسلمان میدهد...
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/3922
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#نهج_البلاغه
#غزل
🔹عروة الوثقی🔹
دارد از جایی بشارتهای پنهان میدهد
بیشتر نهج البلاغه بوی قرآن میدهد
عروة الوثقیست «بسم الله الرحمن الرحیم»
هرچه کم داری بخواه از او، به قرآن میدهد
این اگر «جناتُ تجری تحتها الانهار» نیست
پس چرا یک جرعه از آن مرده را جان میدهد
چشم میبندم میان بارش رحمانیاش
سطر سطر آیههایش بوی باران میدهد
بعد قرآنش خدا با «هذهِ عَذبٌ فرات»
جامی از این میچشاند جامی از آن میدهد
این همان ذکر است یعنی «نحنُ نزّلنا علی»
تا کتاب الله ناطق را به انسان میدهد
گوش کن فریاد «اُوصیکِم بِتَقوَی الله» را
دردها را با همین یک نسخه درمان میدهد
آخرت جای خودش مردم، ولی هر حکمتش
کار دنیای شما را نیز سامان میدهد
مالک اشتر علی را خوب میفهمد نه ما
او که با سر پای فرمان علی جان میدهد
مکتب عشق است و شاگردی یک درس علی
منصب «سَلمانُ مِنّا» را به سلمان میدهد
جرج جرداق مسیحی هم حواری علیست
این مسیحی با علی بوی مسلمان میدهد...
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/3922
✅ @ShereHeyat
ای عید! بدان جهان گرفتار علیست
این کهنه و نو شدن فقط کار علیست
از سرخی چشم غنچهها فهمیدم
امسال بهار هم عزادار علیست
📝 #عباس_شاهزیدی
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹غریب🔹
مانند تو غریب، زمین و زمان نداشت
انبوه دردهای تو را آسمان نداشت
افسوس... با تمام بزرگی، زمین ما
جایی برای ماندن تو در میان نداشت..
محراب مانده بود در آن صبح فتنهخیز
میخواست نعره سر دهد امّا توان نداشت
بعد از شهادت تو سخاوت به خاک رفت
دستان مهربان تو را آسمان نداشت
پیش از تو ای بهانۀ هر آفرینشی!
هستی هنوز هستی خود را گمان نداشت
آری عدالتی که بنا ریخت در جهان
جز کینه از برای علی ارمغان نداشت
گاهی کنار نخل و زمانی کنار چاه
شبهای سوگ فاطمه چشمت امان نداشت
یا مرتضی! پس از تو جهان تیرهروز شد
زیرا بدون تو پدری مهربان نداشت
من خاک را قدم زدم و هیچ جا دلم
جز سایهسار مِهر علی سایهبان نداشت
یا مرتضی! ببخش اگر در رثای تو
شعر «خروش»، قدرت شرح و بیان نداشت
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/2505
✅ @ShereHeyat
#روز_معلم
#چارپاره
🔹بهترین واژه🔹
دیر سالیست هر چه میخواهم
از تو یک واژه درخورت گویم
من چنین واژهای نمییابم
من چنان جملهای نمیجویم
باز هم تشنۀ کلام توام
در تو انگار آسمان جاریست
گر چراغ هدایتت خواندم
این هم از حرفهای تکراریست...
بوی گل میگرفت صحن کلاس
از سخنهای عطرآگینت
در رگم خون تازهای میریخت
واژه واژه کلام شیرینت
حاصل رنج بینهایت توست
هر که منصوب شد به هر ردهای
تو خودت را برای خاطر ما
به همه آب و آتشی زدهای...
هر کجا شور علم میبینم
ردّ پای حضور تو پیداست
هر کجا نامی از معلّم هست
روشنایی، امید هم آنجاست...
جز خدایی که آفرید تو را
آن که قدر تو را شناسد کیست
حرف آخر به هیچ قاموسی
واژهای بهتر از معلّم نیست
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/2536
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹زیارتنامه🔹
آب و جارو میکنم با چشمم این درگاه را
ای که درگاهت هوایی کرده مهر و ماه را
چشمهایی را که حیراناند پشت «لا اله»
در خراسان تو میبینند «اِلّا الله را»
این تجلیگاه سلطان ازل، این کوه نور
برده است از یادها الماس نادرشاه را
با زبان بیزبانی بشنو از نقّارهها
«وال من والاه» را و «عاد من عاداه» را
ای خراسانیترین خورشید، روشن کن مرا
ما که میدانی نمیدانیم راه و چاه را
من زیارتنامه خواندم، شعرهایم مانده است
وقت داری تا بخوانم چند دفتر آه را؟
بیتهایم خانه بر دوشاند مانند خودم
راستش دعبل شدن سخت است این درگاه را
راز پهلوی تو ماندن را نمیدانم ولی
آخرش میپرسم از شیخ بهایی راه را...
شعر من با دوستت دارم به پایان میرسد
کاش میدادی جواب این جملهٔ کوتاه را
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/577
✅ @ShereHeyat