eitaa logo
شعر هیأت
10.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
183 ویدیو
15 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹حیات ابدی🔹 ما بهر ولای تو خریدیم بلا را یک لحظه کشیدیم به آتش یمِ «لا» را دادیم حیات ابدی بر شرف و خون کشتیم از اول به هوای تو هوا را والله قسم چشم به عالم نگشوده در آینۀ روی تو دیدیم خدا را از تیغ ولایت سر تسلیم نگیریم صد بار اگر خصم بگیرد سر ما را از مروه اگر پای کشیدیم چه بهتر در خاک سر کوی تو دیدیم صفا را رفع عطش ماست ز جام عطش تو بر دیده نهادیم از آن تیر بلا را جز زخم دم تیغ تو مرهم نپذیریم جز درد تو بر درد نخواهیم دوا را آن روز که دانشگهِ ما عالم زر بود عباس تو آموخت به ما درس وفا را... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3256@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شهیدپرور🔹 اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد زمین برای همیشه، شهیدپرور شد زمین برای همیشه به قصد یاری تو تمام پاسخ آن پرسش مکرر شد زمین به یمن نفس‌های عاشقانۀ تو پر از طراوت دل‌های دردباور شد چه کیمیا به زمین ریخت حلق تشنۀ تو که خاک در نفس آسمان معطر شد؟! تو ذوالفقار شدی با دو تیغ، در دو نبرد جهاد اکبر تو هم‌رکاب اصغر شد به ظهر واقعه آدم به نام تو بالید اگر چه چشم تمام پیمبران تر شد کنون دوباره تو و کربلا و عاشورا سپاه اندکت اما هزار لشکر شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3254@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹سربلندان🔹 تویی که نام تو در صدر سربلندان است هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است اگر در آتش مهرت گداختیم چه غم جزای سوختگان در غمت دوچندان است به احتیاج، سراغ از غم تو می‌گیریم که غم، قنوت نماز نیازمندان است از آن زمان که گرفتی ز مردمان بیعت جدال عهدشکن‌ها و پای‌بندان است خوشا به تربت پاک تو سجده بردن ما تویی که نام تو در صدر سربلندان است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3078@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹هیهات منّا الذلّه🔹 با یک تبسم به قناری‌ها زبان دادی بالی برای پر زدن تا بی‌کران دادی... دنیا میان خواب غفلت بود تا این‌که از جای خود برخاستی او را تکان دادی کاغذ شدی، خونت مُرکّب شد، نوشتی عشق این‌گونه پای اعتقادت امتحان دادی انگشت دست نازنینت را جدا کردند دستی که با آن کوفیان را آب و نان دادی تو تا دم آخر سر حرف خودت ماندی «هیهات منّا الذلّه» را آخر نشان دادی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3244@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹سربلند🔹 بر نیزۀ شقاوت این فتنه‌زادها گیسوی توست، سلسله‌جنبان بادها... بر نیزه می‌برند سرت را كه بعد از این سرسبز و سربلند بماند به‌یادها خورشید، با تلاوت لب‌های تشنه‌ات خوانده‌ست بر طلوع سرت، «اِن یكاد»ها هر روز، دشمنان تو، بی‌آبروترند تا زنده‌اند زینب و زین‌العبادها... تا هست بی‌وفایی و تا هست نقض عهد هر كوفه لعنتی‌ست به ابن‌ زیادها!... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4095@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹در این صحنه کیستم؟🔹 ای در دلم محبت تو! هست و نیستم! هستی تویی بدون تو من هیچ نیستم اشک است و آه نام تو، آن را تمام عمر هر صبح و شام زمزمه کردم، گریستم آخر مگر تو هستی من نیستی حسین؟! پس من در این زمانه به دنبال چیستم؟ حُرّم و یا که شمر در این کربلای نفس؟! اصلاً خودت بگو که در این صحنه کیستم؟ اصلاً در این مبارزه‌ها جای من کجاست؟ ای وای اگر که روبروی تو بایستم آخر شهید می‌شوم آری به راه تو در این مسیر اگر که شهیدانه زیستم! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4579@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹ما ملت امام حسینیم🔹 حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم در کودکی حوالۀ گریه، از روضۀ رقیه گرفتیم پیری رسید و سینه‌زنان باز، در هیأت امام حسینیم.. قطره‌به‌قطره رود زلالیم، با عشق در مسیر کمالیم حبّ الحسین یجمعنا، چون: جمعیّت امام حسینیم.. هیهات از حقارت و ذلت، هیهات از پذیرش منّت للهِ حمد اگر که عزیزیم، از عزت امام حسینیم ما از تبار یاس سپیدیم، حرّیم و زنده‌زنده شهیدیم از لشکر یزید بریدیم، در بیعت امام حسینیم ای شمرهای عصر تمدن! آل‌زیادهای تفرعُن! در شامِ بغض و کینه بمیرید: «ما ملت امام حسینیم» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5654@ShereHeyat
💠 توجه به پیوندهای تاریخی و اعتقادی می‌آید از سمتِ غربت، اسبی که تنهای تنهاست تصویرِ مردی که رفته‌ست، در چشم‌هایش هویداست یالش که همزاد موج است، دارد فراز و فرودی امّا فرازی که بشکوه، امّا فرودی که زیباست در عمق یادش نهفته‌ست، خشمی که پایان ندارد در زیر خاکستر او، گل‌های آتش شکوفاست در جانِ او ریشه کرده‌ست، عشقی که زخمی‌ترین است زخمی که از جنس گودال، امّا به ژرفای دریاست داغی که از جنس لاله‌ست، در چشم اشکش شکفته‌ست یا سرکشی‌های آتش، در آب و آیینه پیداست هم زین او واژگون است، هم یال او غرق خون است جایی که باید بیفتد از پایْ زینب، همین جاست دارد زبان نگاهش با خود سلام و پیامی گویی سلامش به زینب، امّا پیامش به دنیاست: از پا سوار من افتاد، تا آن‌که مردی بتازد در صحنه‌هایی که امروز، در عرصه‌هایی که فرداست این اسب بی‌صاحب انگار، در انتظار سواری‌ست تا کاروان را براند، در امتدادی که پیداست 📝 🔹مدح‌پرداز و مرثیه‌سرای آل‌الله(علیهم‌السلام) هم‌زمان با نگریستن از نزدیک به واقعه و با قلم جزئی‌نگارانه، نباید نگریستن از دور و با دید کلی‌نگرانه را فراموش کند. اگر شاعر یک صحنه‌ی خاص از عاشورا مثل بازگشت اسب بی‌سوار به خیمه‌ها را به تصویر می‌کشد، وقتی این تابلو باشکوه‌تر و ژرف‌تر می‌شود که توجه او به نمای کلی کربلا و عاشورا هم باشد و بتواند نهضت حسینی و آرمان‌ها و اهداف و نتایج آن را نیز در این نگاه، هم‌زمان از دور و از نزدیک در برابر دیدگان مخاطب خود به نمایش بگذارد. 🔸در این غزل، استاد مجاهدی با این‌که برگشتن ذوالجناح از سمت گودال را به تصویر کشیده، اما در این تابلو از تصویر شکوهمند کربلا و عاشورا غافل نبوده و فرصت را برای رساندن پیام نهضت حسینی از دست نداده است. اوج زیبایی این تابلو در پیوند دو تفکر بزرگ شیعی، یعنی تفکر عزت‌مدارانه‌ی شهادت و عاشورایی بودن با تفکر امید و انتظار است. پیوندی که در اکثر سروده‌های ایشان مورد توجه و اهتمام است. ✍🏻 📗 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
خزان پژمرد باغ آرزو را «گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را» چه می‌شد بار دیگر هم ببوسم به جای مادرم زیر گلو را 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹چشم انتظار🔹 شن بود و باد، قافله بود و غبار بود آن سوی دشت، حادثه، چشم‌ انتظار بود فرصت نداشت جامۀ نیلی به تن کند خورشید، سر برهنه، لب کوهسار بود گویی به پیشواز نزول فرشته‌ها صحرا پر از ستارۀ دنباله‌دار بود می‌‌سوخت در کویر، عطشناک و روزه‌‌دار نخلی که از رسول خدا، یادگار بود نخلی که از میان هزاران هزار فصل شیواترین مقدمۀ نوبهار بود شن بود و باد، نخلِ شقایق‌ تبار عشق تندیسِ واژگون شده‌ای در غبار بود می‌آمد از غبار، غم‌آلود و شرمسار آشفته‌یال و شیهه‌‌زن و بی‌قرار بود بیرون دوید دختر زهرا ز خیمه‌ها برگشته بود اسب، ولی بی‌سوار بود! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2587@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹در اوج بی‌کسی‌ها🔹 زمینِ تشنه و تن‌پوش تیر و تنها تو هزار قافله در اوج بی‌کسی‌ها تو پرنده، سنگ، درختان، به سینه می‌کوبند دوباره دسته‌ای از کوچه رد شد اما تو ... غروب شام غریبان و کوچه تاریک است خدا به‌خیر کند مرد! صبح فردا تو، چگونه می‌گذری از گناه این مردم، گناه مردم بی‌رحم کوفه آیا تو؟... صدای شیونی از زینبیه می‌آید به داغ بی‌کسی انداختی جهان را تو تویی که زمزمه‌ات کوه را پراکنده‌ست کنار آمده‌ای با تمام غم‌ها، تو! چه راحت از همۀ قوم و خویش دل کندی چه دیده بودی آن لحظه‌های زیبا تو؟ زنی شکسته‌دل و ردّ سرخی از خورشید که تکیه داده به دیوار تکیه‌ها با تو در انتظار سواری که می‌رسد از راه میان دستۀ زنجیرزن تویی... ها! تو! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2432@ShereHeyat
🔹قافله‌سالار🔹 از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟ با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند... از چاه بپرسید، همان چاه مقدس! با ماه، همان ماه شب تار چه کردند؟ اصلاً بگذارید خود آب بگوید با چشم و دل و دست علمدار چه کردند؟ اصلا بگذارید، که خورشید بگوید خورشید! بگو با سرِ سردار چه کردند؟ نیزار گواه است که با خوبترین‌ها این قوم خطا رفتۀ تاتار چه کردند؟ بیعت‌شکنان، نقشه کشیدند و دوباره با ذریۀ حیدر کرار چه کردند؟ ای قامتِ افراشته در سجدۀ بسیار لب‌های عطش با تب بسیار چه کردند؟ نیلوفر پژمردۀ شب‌های خرابه! با بغض تو ای ابر سبکبار چه کردند؟ در ماتم شمع و گل و پروانه و بلبل ای اشک به یاد آر، به یاد آر چه کردند در طاقت من نیست که دیگر بنویسم با قافله و قافله‌سالار چه کردند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4194@ShereHeyat