#امام_صادق علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹دارالشفای دل🔹
ای خوشهای ز خرمن فیضت تمام علم!
با منطق تو اوج گرفته مقام علم
با صد زبان به علم کلامت، سلام علم
هر جا که علم بود، تو بودی امام علم
تو وارث کمال و جلال محمّدی
مصداقِ صدق و صادقِ آل محمّدی
آیینۀ تمامِ کمالات روی توست
یادآور رسول خدا خلق و خوی توست
دارالشفای هر دل بیمار، کوی توست
گلواژههای وحی، پر از رنگ و بوی توست
بیمنطق رسای تو قرآن زبان نداشت
بیهمت تو دین، شرف جاودان نداشت
توحید معتبر شده از اعتبار تو
گلخانۀ وسیعِ امامت، بهار تو
بحرالعلوم، قطرهای از جویبار تو
شیخ مفید، لالهای از لالهزار تو
«طوسی» و «مجلسی» و «صدوقت» سه آیتاند
با نور دانش تو چراغ ولایتاند...
با آنکه خاک پاکِ مدینه دیار توست
ویرانۀ بقیعِ دلِ ما مزار توست
تا روز حشر، سینۀ ما دغدار توست
هر شیعۀ شکستهدلی اشکبار توست...
ای آفتاب، زائر صحن و سرای تو!
خاموش شد چگونه صدای دعای تو؟...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/3939
✅ @ShereHeyat
#امام_صادق علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹صبح صادق🔹
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینهای که شب پیش صبح صادق داشت...
به سمت مغرب اگر رفت عمر خورشیدش
هزار قلّهٔ پر نور در مشارق داشت
چه با شُکوه غم خود به دل نهان میکرد
چه شِکوهها که از آن فرقهٔ منافق داشت
به غیر داغ محرم گلی ز باغ نچید
چقدر روضهٔ گودال در دقایق داشت
خلیل بود ولی آتشش سلام نشد
همان که در نفسش عطری از حدائق داشت
هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت
و ماند شیعه که «قال الامامُ صادق» داشت
سخن به محضرش این است ای حقیقت علم
ندیده چشم زمانه طلوع این همه حلم
کدام بغض گلوگیر در پگاهت بود
که رو به پنجرهٔ آسمان نگاهت بود
هنوز در تب شمشیر علم و حکمت توست
حریم مدرسههایی که رزمگاهت بود
گواه گفتهام این نخلها که همچو علی
شب مدینه پر از بغضِ سر به چاهت بود
نمانده جز گل لاله به باغ ابراهیم
که بین خانه فقط شعلهها پناهت بود
چنان به نیمهشبی میشکست حرمت تو
که قلب دشمن تو نیز عذرخواهت بود
چه خوب میشد اگر دست کم سه شمع و ضریح
به قبر سادهٔ ارواحُنا فداهت بود
برای غصهٔ تو کاش جای صبری بود
و دست کم به مزار تو سنگ قبری بود
📝 #جواد_محمدزمانی
🌐 shereheyat.ir/node/532
✅ @ShereHeyat
#امام_صادق علیهالسلام
#غزل
🔹سوگ شقایق🔹
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
همانهایی که قرآن بر سر نی کرده، میبردند
به دستِ بسته، پای نیزهها قرآن ناطق را
و در بیت ولایت بار دیگر آتش افکندند
مگر آتش کند خاموش خورشید حقایق را؟
به نام سورههای «فجر» و «والعصر» و «اذا جاءَ»
بشارت داده او در شام غیبت، صبح صادق را
چو شمعی آب شد جسم شریفش تا برافروزد
به مصباحالشریعه تا ابد جانهای عاشق را
📝 #مرتضی_مولوی
🌐 shereheyat.ir/node/3941
✅ @ShereHeyat
#امام_صادق علیهالسلام
#غزل
🔹صبح موعود🔹
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟
پرچم به دوش مردم آزاده دادهای
تا هر کرانه فتح شود با نشان تو
روشن به نور مهر تو بحرین تا یمن
مشعل به دستهای تو و شیعیان تو
مانند کوه صبر، هنوز ایستادهاند
در روزهای رنج و بلا، دوستان تو
جغرافیای سرخ زمین دشت لالههاست
گسترده در تمام جهان بوستان تو
زودا که صبح «صادق» موعود میرسد
خورشید فتح میدمد از آسمان تو
📝 #عذرا_رشیدنژاد
🌐 shereheyat.ir/node/543
✅ @ShereHeyat
💠 مدح و مرثیه قابل دفاع؛ یا...؟
چند نکته درباره مراثی ویژه امام صادق (علیهالسلام)
🔹مقدمه
یکی از نکات مهم در مدح و مراثی اهلبیت این است که مخاطب بعد از خواندن شعر چه حسی پیدا میکند؟ چه واکنشی نشان میدهد؟ آیا ابهام پیدا میکند؟ به شناخت و معرفت میرسد؟ از نوع مراثی و نحوه بیان تعجب میکند؟ از مراثی فاش، دچار چندش خاطر یا چالش فکری میشود؟ اشک شوق او جاری میشود؟ در رثای امام میگرید؟ نحوه بیان او را موهنانه و بیادبانه میپندارد؟ از نحوه بیان سراینده عصبانی میشود و خونش به جوش میآید؟ از بیمعرفتی او گلهمند میشود؟ و...
مراثی بسیاری از مرثیهسرایان، امروزه به قدری فراز و فرود محتوایی و فنی دارد که هر یک از فرضهای بالا را در خواندن اشعارشان میتوان در نظر گرفت!
درباره مدح و مرثیه پیرامون امام صادق(علیهالسلام) نیز چنین قضاوتهایی وجود دارد. در ذیل به نکاتی مهم در این باره اشاره میشود:
🔹نکته یکم
وقتی شعری در رثای اهلبیت انتخاب میکنیم و میخوانیم، انتظار داریم از این ویژگیها برخوردار باشد:
۱. مدح و رثا را توامان داشته باشد یعنی صرفاً مرثیه نباشد.
۲. برای گریستن و گریاندن مخاطب بر مصائب اهلبیت لازم است این مراتب در شعر رعایت شود:
ابتدا مدح و ستایش و سپس ارائه مراثی؛
یعنی:
معرفی اهلبیت جهت شناخت اولیه مخاطب
معرفتافزایی نسبت به اهلبیت
بیان مراثی ایشان به شکل کنایی و هنری.
بدون شناخت و معرفت نسبت به ایشان، مرثیه عمق و تأثیر لازم را نخواهد داشت.
۳. ارائه مدح و به ویژه مرثیه نیز با شرایطی است؛ از جمله شروط طرح مرثیه با زبان هنری و کنایی است؛ یعنی: صحت مطالب تاریخی؛ نحوه بیان مناسب و جذاب؛ رعایت شئون تاریخی و فکری مکتب نورانی اهلبیت؛
🔹نکته دوم
درباره حضرت صادق (علیهالسلام) مطالب تاریخی بسیاری وجود دارد که طرح آن، بیانگر غنای فکری و عقیدتی شاعر و نهایتاً روشنگری و معرفتافزایی در مخاطب خواهد شد.
به برخی موارد اشاره میشود:
الف: بنیانهای فکری شیعی در زمان ایشان و پدرشان پایهریزی شد؛
ب: ایشان با ۷ طاغوت زمان خود درگیر بودهاند؛
ج: احادیث و دستورات بسیاری در نفی طاغوت زمان به صراحت از ناحیه ایشان بیان شده است؛
د: از قیامهای بسیاری دفاع کردهاند از جمله قیام عبدالله محض، زید، شهید فخ؛
ه: بصیرتبخشی در برابر فریب دشمن و طرد دشمنان از جمله ابومسلم خراسانی؛
و: امتحان مدعیان ولایت و معرفی هارون مکی به عنوان شیعه واقعی؛
و....
که هر یک میتواند دستمایه شاعران در طرح مضامین روشنگرانه باشد.
حال سؤال مهم این است که: کدامیک از موارد مذکور -که جزو اولیات و بدیهیات زندگی امام صادق (علیهالسلام) است- در اشعار شاعران ولاییسرا که برای هیأت میسرایند مطرح شده است؟ یا چقدر مطرح میشود؟ حلقه مفقوده کجاست؟ چرا مدح حضرت صادق (علیهالسلام) در آثار امروز چندان جلوه فنی و محتوایی ندارد؟ آیا غفلت شاعران از جنبههای معرفتی زندگانی ائمه اطهار، در حکم شانه خالی کردن از وظیفه نیست؟ بهراستی یکی از مصادیق احیای امر امام -که توصیه و سفارش شده- توجه به همین مضامین و نکات نیست؟
🔹نکته سوم
در طرح مراثی اهلبیت لازم است به بیان هنرمندانه توجه کنیم وسواس و دقت در بیان، از نکات اولیه در طرح مراثی است. گاهی نحوه بیان نادرست، تصویری ناشایست از امام در ذهن مخاطب ترسیم میکند! در مراثیای که برای حضرت صادق (علیهالسلام) ارائه میشود دو مضمون وجود دارد که رقت انگیزست و بسیار در مراثی بازتاب یافته است:
یکی از خانه بیرون کشیدن ایشان
و
دیگری وهن مقام و شخصیت ایشان در گفتار و رفتار.
برخی مرثیهسرایان چنان در وصف این دو موضوع، افراط میکنند که محل تأمل است!
به این ابیات بنگرید و مثل همیشه خالی از تعصب، ارزیابی کنید.
🔸الف: مضمون پیری امام (علیهالسلام)
به زیر سایۀ شعله اگر که مویت سوخت
به یاد گونۀ سرخی دوباره رویت سوخت
به جبر فرصت کوتاه گفتگویت سوخت
شبیه تشنهلب کربلا گلویت سوخت
سر برهنه، بدون عصا کجا رفتی؟
به دستبسته ولیِّ خدا کجا رفتی؟
این ابیات دو تصور در ذهن ایجاد میکند که از نظر تاریخی محل شبهه است:
۱. موی و روی حضرت صادق(علیهالسلام) در آتش سوخت!
۲. حضرت با عصا(!) باید میرفت؛ نگذاشتند.
و:
آی مردم بگذارید عبا بردارد
پیرمرد است و خمیدهست عصا بردارد.
و:
از مسیری ببریدش که تماشا نشود
چشمی از این در و همسایه به او وا نشود.
اصلاً این مرد مگر پای دویدن دارد؟
پیرمردی که خمیدهست کشیدن دارد؟!
سؤال:
وصف امام (علیهالسلام) در حالتی که با عصا راه میرود! با شخصیت امام و مقام و جاذبه معنوی ایشان سازگاری دارد؟ آیا میتوان تصور کرد امام با ضعف بنیه و پیری و خمیدگی پشت، راه برود و در میان مردم جایگاه اجتماعی تاثیرگذار نیز داشته باشد؟ (به جنبه معنوی کاری ندارم) آیا هرکسی که ۶۰ سالگی را تجربه کرد لزوماً خمیده و عصا به دست است؟ حداقل در لابهلای علمای اسلام و شاگردان مکتب فقه جعفری یک نمونه بیابید.
نمونههای دیگر:
این پیرِ سالخورده عصا برنداشته
آرامتر! هنوز عبا برنداشته
نعلین خویش را به خدا برنداشته
شیخِ حرم عمامه چرا برنداشته
او را کشانکشان وسط کوچه میکِشند
در پیش این و آن وسط کوچه میکِشند
و:
کوچهای بود و دری بود و امامی روی خاک
میدوید آشفتهرو ماه تمامی روی خاک
بیعمامه، بیعصا، بیتاب قرآن میدوید
چند نوبت بین کوچه ریخت جامی روی خاک
و این منظومه که غیرمستقیم از مأموران حاکم ظالم، ناخواسته دفاع میکند!
تصور کن امامی، دور تو مأمور هم باشد
به ضرب و شتم تو مأمور هی معذور هم باشد!
درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها
به هتک حرمت از بالا بر او دستور هم باشد!
به غیر از هتک حرمت در میان ناسزاهایش
به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد!
تصور کن که در برخوردِ با ماهی که در سجدهست
به جز توهین به دستش حکم از منصور هم باشد!
🔸ب: مضمون وهن امام (علیهالسلام) توسط دشمن
به غیر از هتک حرمت در میان ناسزاهایش
به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد!
تصور کن که در برخوردِ با ماهی که در سجدهست
به جز توهین به دستش حکم از منصور هم باشد
و:
ابن ربیعِ بَد دهن از من حیا نكرد
با جملهای سخیف به رویم عتاب كرد
گویا كه در كِشاكِش بیحرمتی به من
گاهی حریمِ مادر من را خطاب كرد
گفتم به آن سواره، میآیم، مرا مَكِش
هربار با كنایه، مرا بَد جواب كرد
این نحوه بیان غیر قابل دفاع در باره حضرت امام زین العابدين (علیهالسلام) و حضرت امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) نیز در برخی مراثی مشاهده شده است:
خیال کن که علی باشی و به مثل علی
دو دستبسته کماکان مقدرت باشد
خیال کن همه اینها که گفتهام هستند
علاوه بر همه توهین به مادرت باشد!
یزید باشد و بزم شراب باشد و وای
به تشت زر سر بابا برابرت باشد
نقل مضمون «توهین به مادر» و شبیه به آن در مراثی، آن هم به صراحت و بیانی سخیف و غیرمرسوم،
اولاً
عوامانه و ناخوشایند است و با روح شعر سازگاری ندارد
ثانیاً
بیان مستقیم آن باعث آزردگی روح مخاطب میشود
و ثالثاً
تصورات نادرستی در ذهن مخاطب ایجاد میکند که ناشایست است.
🔹حرف آخر
زمانه، غربال به دست پشت سر ما دارد می آید! درباره رفتار و گفتار ما بیرحمانه قضاوت خواهد کرد. اثر هر که ناشایست باشد براحتی از گردونه حذف خواهد شد...
داراییهایمان چیست؟
آثار ما چقدر میتوانند از ما دفاع کنند و ماندگاری ما را رقم بزنند؟
اندیشه ما چقدر عمیق و قابل دفاع است؟
نحوه بیانمان چگونه است؟ هنری است؟
از قدرت زبان شعریمان چقدر میتوانیم دفاع کنیم؟
قضاوتهای امروز مردم درباره اشعار و نحوه اجرای آن -که در خلوتها و بعد از جلسات مطرح میشود- تصویری از قضاوت آیندگان درباره ماست؛ آن روز بیگمان ما نیستیم و فقط شعر خوب، میتواند خوب از ما دفاع کند.
📝 استاد سیدمهدی حسینی رکنآبادی
✅ @smhroknabadi
✅ @ShereHeyat
#امام_صادق علیهالسلام
#غزل
🔹دارالزیاره🔹
ای چشم علم خاک قدوم زُرارهات
جان وجود در گرو یک اشارهات
سبّوحیان فریفتۀ ذکر دائمت
قدّوسیان مدیحهسرای همارهات
هر کشف تازه جلوهای از نور دانشت
هر لحظه از گذشت زمان یک هزارهات...
شیخ الائِمّه صادق آل محمّدی
قرآنی و بُوَد سُوَر بیشمارهات
تو آن سپهر معرفتی، آن که تا ابد
انوار علم میدمد از هر ستارهات
تنها نه در کهولت سن یا که در شباب
نور کمال موج زد از گاهوارهات
باب حوائج همه بابالبقیع توست
دلهای عارفان همه دارالزیّارهات...
بودی تو چارهساز همه عالم و نبود
جز صبر در برابر منصور چارهات...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/3944
✅ @ShereHeyat
#امام_صادق علیهالسلام
#غزل
🔹اسرار جهان🔹
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را،
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
شد دشمن تو معترف، انگار خداوند،
در گوش تو گفته همه اسرار جهان را
با رایحهٔ خِطّهٔ سرسبز عبایت
کوتاه کن از باغ دلم دست خزان را
با امر تو هر چند در آتش ندویدم،
هر چند فدای تو نکردم سر و جان را،
هر چند مرید تو شدن شأن زرارهست،
ای کاش که این عاشق بینام و نشان را...
بگذار که تا ظل بنیساعده یکبار
من جای تو بر دوش کشم کیسهٔ نان را
ماندم که در خانهات آن روز چرا سوخت
آتش که نسوزاند تن خادمتان را
در کوچه زمین خوردی و شعر از نفس افتاد
سخت است تحمل کند این داغ گران را
با لحن حجازی شبی از حضرت موعود
خواهیم شنید از حرمت صوت اذان را
📝 #حسین_عباسپور
🌐 shereheyat.ir/node/1503
✅ @ShereHeyat
#شعر_تعلیمی
#غزل
🔹دست دعا🔹
دلِ آگاه ز تن فکر رهايی دارد
از رفيقی که گران است جدايی دارد
منزل ماست كه چون ريگِ روان ناپيداست
ورنه هر قافلهاى راه به جايى دارد
نيست ممکن که ز کارش گرهی باز شود
رهنوردی که غمِ آبلهپايی دارد
دردِ درمان طلبیهاست كه بىدرمان است
ورنه هر درد كه ديديم دوايى دارد
مژه بر هم نزد آيينه ز انديشهٔ چشم
خواب راحت نكند هركه صفايى دارد
اين كه از لغزش مستانه نمىانديشد
مىتوان يافت كه دل تكيه به جايى دارد...
گر نسازد به ثمر کام جهان را شيرين
سرو آزادهٔ ما دست دعايی دارد
📝 #صائب_تبریزی
🌐 shereheyat.ir/node/328
✅ @ShereHeyat
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#ترکیب_بند
🔹کعبهٔ امید🔹
اینجا فروغ عشق و صفا موج میزند
نور خدا به صحن و سرا، موج میزند
اینجا که طورِ جلوه و سینای ایزدیست
از هر کرانه نور خدا موج میزند
اینجا مطاف اهل زمین است و آسمان
وز شهپر فرشته فضا موج میزند
لبیک از زبان اجابت توان شنید
در این فضا که نور دعا موج میزند
اینجا که رشک هشت بهشت است و هفت چرخ
از شش جهت فروغ ولا موج میزند
از جلوهٔ جلال تو، ای مظهر کمال!
نور صفا در آینهها موج میزند
در کوی تو که ساحل امن است و عافیت
دریای بیکران صفا موج میزند
ای کعبهٔ امید که در بارگاه تو
نور امید در همه جا موج میزند
دستی به دستگیری دلها دراز کن
وین عقدهها ز کار دل خسته باز کن...
ای آستان تو حرم کبریا شده
وی خاک آستانهٔ تو ماسوا شده
ای فرش آستانهٔ تو، شهپر ملک
وی خاک راه تو به نظر کیمیا شده
ای کعبهٔ امید خلایق که درگهت
رشک منا و مروه ز سعی و صفا شده
ای زائر حریم تو در بارگاه قدس
مشمول فیض و رحمت بیمنتها شده...
رنگین کمان مهر به چرخ جلال توست
یا قامت سپهر به تعظیم تا شده؟
معصومهٔ شفیعه تویی، اِشفعی لنا
ای شهره در شفاعت اهل ولا شده
گویم مدیح تو که ز لطف تو تاکنون
بر روی من هزار در بسته واشده
گلهای طبع من ز نسیم عنایتت
خرم شده، شکفته شده، دلربا شده
تا بارگاه تو حرم اهلبیت باد
ما را اگر غمیست غم اهلبیت باد
📝 #محمدعلی_مجاهدی
🌐 shereheyat.ir/node/1512
✅ @ShereHeyat
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#ترکیب_بند
🔹سورۀ نور🔹
دور و بر خود میكشی مأنوسها را
اِذن پریدن میدهی طاووسها را
وا میكنی سمت كویرِ این حوالی
با لطف پاكت پای اقیانوسها را
«امید» داروییست در دارالشفایت
كه با سخاوت میدهی مأیوسها را
با آن دم قدسی خود شبهای جمعه
رونق بده «یا نور و یا قدّوس»ها را
هر شب به یاد غربت شهر مدینه
روشن كنیم اینجا همه فانوسها را
ای آبروی آبهای این حوالی
سمت شما باز است این دستان خالی
وقتی كه من از ماه میگیرم سراغت
میآورد دل را میان كوچه باغت
هفت آسمان، صدها ستاره میشمارد
هر شب به پای درسهای چلچراغت
تو آیههای سورهٔ نوری، چگونه
پیدا كنم من راه خود را بیچراغت؟...
انگار... نه من حتم دارم در بهشتم
آن لحظهای كه مینشینم در رواقت
ما لایق صحن و سرای تو نبودیم
همسایهٔ خوبی برای تو نبودیم
تو مهر زهرا را میان سینه داری
مهری كه با آن اُلفتی دیرینه داری
از بس كه آه زائرانت را خریدی
ایوان زیبایی پر از آیینه داری
هر صبح جمعه میزبان ندبههایی
این است آن عهدی كه با آدینه داری
تو از مدینه، كربلا، شام و خراسان
غمهای بیاندازهای در سینه داری
از نسل كوثر، معنی خیر كثیری
«با عشق، خویشاوندی دیرینه داری»
فرسنگها راه است از ما تا صفایت
قربان آن صحن و سرای باصفایت
از ابتدا هم بود مشهد، مقصد تو
پل میزنم تا مقصدت از مشهد تو
عطر گل یاس از ضریحت میتراود
این مرقد زهراست یا كه مرقد تو
عشق تو دریا را به ساحل میكشاند
ماه آبرو میگیرد از جزر و مد تو
خورشید دارد آرزوهایی طلایی
وقتی كه میآید كنار گنبد تو
من شاعرت هستم ولی مثل همیشه
شعری ندارم تا كه باشد در حد تو
من مینویسم بر روی سنگ مزارم
بانو! همیشه بوده از تو اعتبارم
📝 #رضا_خورشیدیفرد
🌐 shereheyat.ir/node/556
✅ @ShereHeyat