#شعر_ولایی
#حدیث #رباعی
💠 #امام_رضا (علیهالسلام)
اَلْإِمَامُ الدَّلِيلُ فِي الْمَهَالِكِ مَنْ فَارَقَهُ فَهَالِكٌ
امام در مهلکهها راهنماست و هر کس از او جدا شود هلاک میگردد.
📗الکافی، ج۱، ص۱۹۸
🔹خورشید هدایت🔹
خورشید هدایت و حیات است امام
سرچشمۀ فیض و برکات است امام
نابود شود هر که از او دور افتد
در مهلکهها، راه نجات است امام
#حسین_ابراهیمی
✅ @ShereHeyat
#مقاومت_اسلامی
#شیخ_ابراهیم_زکزاکی
#غزل
🔹نگین زاریا🔹
تبر بردار «ابراهیم»! در این عصر ظلمانی
بیا تا باز این بتهای سنگی را بلرزانی
ببین نمرودها این بار با فرعون و جالوتاند
یهودا، جام خونین میزند بر جام سفیانی
تلاوت میکنند این گرگها، آیات رحمت را
ولی دلهایشان غرق است در آیات شیطانی
به خونت «زاریا» هم عطر و بوی کربلا دارد
دوباره خون و آتش، خیمه و داغ و پریشانی
پسرهای تو را کشتند، امّا «إرباً اربا»، نه!
پدرها با تو میگریند، وقتی روضه میخوانی
به عطر چای روضه، «شیعه» میکردی قبایل را
تو شیخی یا پیمبر؟ کاین چنین اعجاز میدانی
تو را کشتیشکسته، گر چه در طوفانِ خون بردند
دلت دریای آزاد است امّا، نوحِ زندانی!
«بِلال» دیگری باش و سرِ گلدستۀ توحید
بخوان آن «أشهدُ أنّ علی ...» را، گرم و توفانی
همه از چشمهایت نور مینوشند، از وقتی
تو را جام یقین نوشاند، آن پیر جمارانی
سیاهی، افتخارِ سینهچاکان حسین است و
به عشّاق علی، آری! چه میآید پریشانی
بخوان در حبس: دنیا مثل زندان است مؤمن را
بگو با یار، در خلوت، از آن اسرار پنهانی
به زودی میرسد ماه حجاز و میدرخشی باز
نگین «زاریا»! در جمع یاران خراسانی
📝 #قاسم_صرافان
🌐 shereheyat.ir/node/1769
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹زیارتنامه🔹
آب و جارو میکنم با چشمم این درگاه را
ای که درگاهت هوایی کرده مهر و ماه را
چشمهایی را که حیراناند پشت «لا اله»
در خراسان تو میبینند «اِلّا الله را»
این تجلیگاه سلطان ازل، این کوه نور
برده است از یادها الماس نادرشاه را
با زبان بیزبانی بشنو از نقّارهها
«وال من والاه» را و «عاد من عاداه» را
ای خراسانیترین خورشید، روشن کن مرا
ما که میدانی نمیدانیم راه و چاه را
من زیارتنامه خواندم، شعرهایم مانده است
وقت داری تا بخوانم چند دفتر آه را؟
بیتهایم خانه بر دوشاند مانند خودم
راستش دعبل شدن سخت است این درگاه را
راز پهلوی تو ماندن را نمیدانم ولی
آخرش میپرسم از شیخ بهایی راه را...
شعر من با دوستت دارم به پایان میرسد
کاش میدادی جواب این جملهٔ کوتاه را
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/577
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹کلُّ ارضٍ کربلا🔹
میروم گاهی خراسان گاهگاهی کربلا
یک طرف شمسالشموس و یک طرف شمسالضحی
هر دو تنها، هر دو دور افتاده، هر دو خونجگر
کار عشق این است آری اَلبلاءُ لِلولا
از علی هر کس نشان دارد به غربت مبتلاست
او حسین بن علی شد، این علی موسیالرضا
او جوانان بنیهاشم شهیدانش شدند
«ای جوانان عجم! جان من و جان شما»
اصفهان، شیراز، مشهد، فکّه، خرّمشهر، فاو
سوریه، لبنان، فلسطین... «کلُّ ارضٍ کربلا»
📝 #مهدی_جهاندار
🌐 shereheyat.ir/node/2858
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹پناه عالمیان🔹
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پارهپاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال روبهراه نداشت
میان حجره کسی وقت احتضار نبود
چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت
بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست
به تشنهای نرسیدن مگر گناه نداشت
سپاه حرمله در پشت در به صف بودند
حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت
نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی
پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت
برای کشتن او زهر بیاثر میماند
میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت...
📝 #محسن_حنیفی
🌐 shereheyat.ir/node/3980
✅ @ShereHeyat
پیکار علیه ظالمان پیشهٔ ماست
جان در ره دوست دادن اندیشهٔ ماست
هرگز ندهیم تن به ذلّت، هرگز
در خون زلال کربلا ریشهٔ ماست
📝 #محمدرضا_سهرابی_نژاد
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹بیداد آشنا🔹
میان حجره چنان ناله از جفا میزد
که سوز نالهاش آتش به ماسوا میزد
به لب ز کینۀ بیگانه هیچ شکوه نداشت
و لیک داد، ز بیداد آشنا میزد
شرار زهر ز یکسو، لهیب غم یکسوی
به جان و پیکرش آتش، جدا جدا میزد...
صدای نالۀ وِی هی ضعیفتر میشد
که پیک مرگ بر او از جنان صلا میزد
برون حجره همه پایکوب و دستافشان
درون حجره یکی بود و دست و پا میزد
ستاده بود و جواد الائمّه جان میداد
از او بپرس که زخم زبان چرا میزد
📝 #علی_انسانی
🌐 shereheyat.ir/node/3915
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹شوقِ سفر🔹
شبنشینانِ فلک چشم ترش را دیدند
همهشب راز و نیاز سحرش را دیدند
تا خدا سیر و سفر داشت همهشب، وَز اشک
غرق در لاله و گل رهگذرش را دیدند...
هر زمان رو به خدا کرد در آن خلوت اُنس
او دعا کرد و ملائک اثرش را دیدند...
همه سیراب از این چشمۀ رحمت گشتند
سائلان بخشش دُرّ و گهرش را دیدند...
عمر او آینۀ عمر کم زهرا بود
در جوانی همه شوق سفرش را دیدند
دود آهش به فلک رفت از آن حجرۀ غم
شعلههای جگر شعلهورش را دیدند
هرکه پروانۀ شمع غم او شد، هر شب
عرشیان سوختن بال و پرش را دیدند...
📝 #سیدهاشم_وفایی
🌐 shereheyat.ir/node/2881
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹برای بار نهم🔹
آن روز کاظمین چو بازار شام شد
دنیا برای بار نهم بیامام شد
دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت
آنقدر اشک ریخت که چشمش تمام شد
جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام
در بارش ملائکه خود، بار عام شد
تا سایهبان شود به تن زهر دیدهاش
خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد...
آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد
آن روز ذوالفقار علی در نیام شد
آتش نشست در جگر کربلاییاش
یعنی به رسم خون خدا تشنهکام شد...
📝 #عباس_احمدی
🌐 shereheyat.ir/node/609
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹حدیث اشک🔹
و جنس درد تو از جنس روضهٔ حسن است
غریب خانهٔ خود! غربت تو در وطن است
چگونه و به چه قیدی؟ چه نام باید داد؟
به ام فضل و به جعده اگر رباب زن است
زبان به شکوه گشودهست زهر و میداند
که این دو روح و دو تن نیست، بلکه یک بدن است...
اگر چه با حسن افتاده روی درد دلت
ولی حسین هم این بین با تو همسخن است
گریز روضه اگر ناگزیر از غم اوست
حدیث اشک و غم دیدهٔ اباالحسن است
شدند بر تن تو سایهبان کبوترها؟
هنوز روی زمین، آفتاب، بیکفن است
📝 #سیدمحمدجواد_میرصفی
🌐 shereheyat.ir/node/1543
✅ @ShereHeyat
💠 چند نکته در باره #معیارهای_آفرینش_مرثیه
1️⃣ نکته اول:
معیارهای آفرینش مدایح و مراثی اهلبیت(علیهمالسلام)
با محوریت سخنان رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با مداحان
- توجه به فنون و دانش شعری در کنار اخلاص (بهمن ۱۳۶۷)
- کنار گذاشتن شعر ضعیف هرچند خالصانه باشد (فروردین ۱۳۶۷)
- ضرورت سختگیری نسبت به شعر و به نقد گذاشتن آن (دی ۱۳۶۸)
- سعی در نقد و تصحیح اشعار و تشویق ناقدان (دی ۱۳۶۸)
- پايبندی به اصول شعر (فروردین ۱۳۶۹)
- توجه كنيد، چيزى را بخوانيد كه معقول باشد. البته، نه اينكه انسان هرچه معقول است، از خودش بسازد و بخواند! نه، آن را به اصول و واقعيتهايى متكى كنيد. (دی ۱۳۶۹)
- شعر شما بايد خوب، محكم، قوى، خوشمضمون و قانعكننده باشد (مهر ۱۳۷۷)
- ما در نوحهخوانى، مصيبتخوانى و مرثيهخوانى، اگر يک مقدار همت و سليقه به خرج بدهيم، میتوانيم مفاهيم عالى را بگنجانيم. (مرداد ۱۳۸۳)
- تأمل و نگاه عيبجويانه و انتقادی به شعر خود (شهریور ۱۳۸۸)
- پايبندی به صدق واقعه در مرثيهخوانى (خرداد ۱۳۸۹)
- هدف از مرثیهپردازی: آميختن اين دلِ اشكآلود به معارف زلال؛ البته با هنرنمایى (خرداد ۱۳۸۹)
- پرهیز از روضۀ مکشوف و اشاره به هنر قدما در این باره (خرداد ۱۳۸۹)
- آموزندگی مضمون و محتوا در مدح و حتی مرثیه (فروردین ۱۳۹۳)
2️⃣ نکته دوم:
مرور اشعاری با محوریت مرثیه #امام_جواد (علیهالسلام)
مهدی رحیمی
وقتی که اُمِّ رذل تأسّی به جعده کرد
در فکر او علاقه به سم می شود زیاد
حالا مسیر روضه به جایی رسیده که؛
پیش امام چار قدم می شود زیاد
گودال نیست حجره اش اما به پیکرش
از ضرب تیر و نیزه وَرَم می شود زیاد
محمدجواد شیرازی
ای حامل امام به قدش نظاره کن
پایش کشیده شد به زمین، فکر چاره کن
تا بام، قبلِ هر قدمی احتیاط کن
در بین راه پله کمی احتیاط کن
دیگر حیا کن و برو از روی پشت بام
او را رها کن و برو از روی پشت بام
علیاکبر لطیفیان
تا بام می شود سر سالم تری رسید
با شرط این که این لبه در امان دهد
قاسم نعمتی
اسباب رقص و شادی زن ها شدی چرا
صورت به پیش همسر خود بر زمین مکش
شکر خدا که نیست تماشا کند رضا
گوید دو دیده ی تر خود بر زمین مکش
در کربلا پدر به پسر التماس کرد
برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش
بس کن حسین آبروی خویش را مبر
زانو کنار اکبر خود بر زمین مکش
حسن لطفی
از پا گرفته و بدنش می کشند...وای
تا پشتِ بام ریخته گُلهایِ پرپرش
خون گریه می کند لبه یِ تخته سنگ ها
از بَس که خورد بر لبه یِ پله ها سرش
محمود ژوليده
دوباره زهرِ جفا نذرِ سفرۀ افطار
و باز هلهله و دست و پا زدن، تنها
چه فرق میکند، انگار حُجره شد گودال
چه فرق میکند اصلاً، مدینه با اینجا
نبود نیزه ولی خندۀ تمسخُر بود
هجومِ کوفه نَه، رقصِ کنیزکان اما…
کنیزکانِ جفا جویِ هرزۀ بدگوی
که بَدترند ز أنبوهِ لشگرِ اعدا
سری نشد ز تن اینجا جدا ولیکن شد…
سرِ امامِ جواد از بدن به پلّه رها
ز پلّه تا سرِ بامش به احترام آمد؟
و یا تنَش به لگدمال، میرود بالا؟
حسن لطفی
ای یاکریم بال و پَرَت را زمین مزن
آه ای جوانِ خانه سرت را زمین مزن...
بُردند نیمه جان بدنت را به پُشتِبام
از پا کشاندهاند تنت را به پشتِبام
میرفت پیکرت به روی پلههای تیز
میخورد هِی سَرَت به روی پلههای تیز
از سنگها برای تو اَبرو نماده است
آقا چرا برای تو پهلو نمانده است
محمدجواد شیرازی
مثل امام مجتبی چیزی نگفتم
پاره جگر این زهر را تفسیر کرده
سر روی پای خواهری باشد چه خوب است
خواهر ندارم تا بگویم دیر کرده
من آبرودارم دراین خانه نرقصید
این سوت و کِل خیلی مرا تحقیر کرده
فریاد من شد العطش، با خنده هایش
فریاد من را سخت بی تأثیر کرده
محمدجواد شیرازی
می کشد جسم تو را تا بام خانه، پیکرت...
...می خورد بر کنج پله، بی هوا از یک طرف
محمود ژولیده
ز صدرِ زین نه، ولی بر زمین بصورت خورد
بروی چهره ی او مثل پنجه، جا افتاد
همینکه زهر اثر کرد زانویش خم شد
میان حجره ی دربسته بی صدا افتاد
بروی بام، تنش را کشان کشان بردند
و بارها سرش از پِلّه، بی هوا افتاد
موسی علیمرادی
رنگ سرخ ناله هایت از ستم بی رنگ شد
پاسخ نی نامه ی خون رنگ تو نیرنگ شد
پرشده از نقشه ی جان کندنت این خاک ها
بس که در هر جای حجره رد و پای چنگ شد
قلب هر سنگی از آهت آب شد با این وجود
گوش این سنگین دلان سنگین تر از هر سنگ شد
کاسه آبی چند گامی آن طرف دشمن گذاشت
هر قدر خود را کشیدی فاصله فرسنگ شد
عاقبت وقتی رسیدی ریخت دشمن آب را
تشنه کشتن اینچنین از کربلا فرهنگ شد
دست و پا از بس زدی گودال گویا کنده ای
چون حسین بن علی در مقتلت جا تنگ شد
3️⃣ نکته سوم:
به نظر شما کدامیک از ابیات فوق میتوان دفاع کرد؟
البته با معیارهای ارائه شده (با محوریت سخنان رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با مداحان)
4️⃣ نکته چهارم:
بین واقعیت مرثیه (یعنی آنچه هست و نباید باشد)
با حقیقیت مرثیه (یعنی آنچه باید باشد)
ظاهرا فاصله بسیاری است...
مقصر این لغزشهای هنری، فرهنگی، اجتماعی و حتی اعتقادی کیست؟
❗️حرف اول و آخر
غفلت از مداحی و اوضاع آن تقصیر کیست؟
در حقیقت این گناه کیست، هان! تقصیر کیست؟
اینکه هرچیزی بخواند تا به دستش میرسد،
نقل قولی میکند از دیگران... تقصیر کیست؟
گوید: او جایی ندیدم، خوانده آن را منبری
اشتباهات جناب روضهخوان تقصیر کیست؟
گاهگاهی در جواب اعتراض دوستان
میشود با جمعشان همداستان: «تقصیر کیست؟»
همچنان مولا غریب است و ز شیعه بینصیب...
آه مظلوم است مولا همچنان، تقصیر کیست؟
گرچه کار این جماعت گاه خیلی محشر است!
رد شدن در محشر این امتحان تقصیر کیست؟
لب فرو بستیم ترسیدیم از تکفیرشان
راستی این جرأت تکفیرشان تقصیر کیست؟
📝 استاد سیدمهدی حسینی رکنآبادی
✅ @smhroknabadi
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹شوق دیدار پدر🔹
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
سایهسار خلقی اما پیکرت در آفتاب...
سرپناه عالمی و بیپناه عالمی
در مقاماتت از اسماعیل هم بالاتری
تشنهای اما نداری غیر اشکت زمزمی
خط به خط روضهها در بیت بیت نوحهها
گشتم و بالاتر از داغت ندیدم ماتمی
گرچه دلخونی ولیکن شوق دیدار پدر
بر تمام زخمهایت میگذارد مرهمی
📝 #فاطمه_معصومی
🌐 shereheyat.ir/node/3985
✅ @ShereHeyat
#شعر_انتظار
#حدیث #رباعی
💠 #امام_جواد (علیهالسلام)
«اَفضَلُ اَعْمَالِ شِيعَتِنَا اِنْتِظارُ الْفَرَجِ»
برترین اعمال پیروان ما، انتظار فرج است.
📗کمال الدين و تمام النعمة، ج۲، ص۳۷۷
🔹چشم به راه🔹
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
گفتیم که دور از تو چه باید کردن
گفتند همه چشم به راهت باشیم
#محمدابراهیم_لکزیان
✅ @ShereHeyat
#پیوند_مهر_و_ماه
#مثنوی
🔹شکوه آسمانها🔹
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
به آن نامی کزآن عالم برافروخت
بشر اسماء حُسنی را بیاموخت
به آن نامی که جان در تن دمیدند
زمین و آسمان را آفریدند
به آن نامی که چون شمع حرا شد
محمد خواند و ختمالانبیا شد
ظهور، آن نام تا از ماء و طین کرد
نبی را رحمةللعالمین کرد
علی زآن نام، او را جانشین شد
امام اولین و آخرین شد
به آن نامی که بر ما روح بخشید
ز نورش زُهرۀ زهرا درخشید
چه زهرایی؟ که معنیبخش اسماست
همانا اسم اعظم، اسم زهراست
خدا گر مدح او نازل نمیکرد
کتاب خویش را کامل نمیکرد
به نام کوثرِ قرآن ستودش
که لفظی بهتر از کوثر، نبودش
حساب نام یازهرا به ابجد
برآید یاعلی و یامحمد!
که زهرا ز آندو هست و آندو، زهرا
جدایی نیست آری مهر و مه را
کسی که کُفوِ آن نور جلی بود
علی بود و علی بود و علی بود
خوش آنروزی که با اذن خداوند
به دلخواه پیمبر یافت پیوند
جهان رحمت و علم و کرامت
به دنیای جمال و عشق و عصمت
رسیدش در شب جشن عروسی
عروس آسمان، بر خاکبوسی
به سائل داد چون پیراهنش را
به حکم «لن تنالو البر حتی...»
اگرچه خانۀ زهرا گِلین بود
حریم افتخار مسلمین بود
محبت، پایۀ کاشانۀ او
شرف، خشت بنای خانۀ او
جهاز بانوی دنیا و عقبا
بُد از پشم و سفال و لیف خرما
سفالین کوزهای و مَشکی از پوست
اساس چشمگیر خانۀ اوست!
سپهر، آیینهدار هستیاش بود
رهین آسیای دستیاش بود
حصیری گرچه فرشِ زیر پا داشت
به روی سر، همه نور خدا داشت
سلام هر شب و صبحِ پیمبر
شُکوه خانهاش کردی فزونتر
سلام، ای وحی منزل در کلامت!
که حق از کودکی گفته سلامت
به وحدت داده هر مویت شهادت
ورم کردهست پایت از عبادت
زیارتگاه انجُم، خاک پایت
زیارتنامۀ حوران، ثنایت
تویی یاسین تویی طاهای قرآن
تویی رمز اشارتهای قرآن
زنان را با عمل، ارشاد کردی
جهاد المرأه را فریاد کردی
خدا را بندهای یکدانه بودی
پدر را دلخوشی در خانه بودی
دو تن بودید او را پشتوانه
تو در خانه، علی بیرون ز خانه
رسالت را گلستانی، بهاری
امامت را نگهبانی، قراری
خروش بیامان مسجدی تو
رسول خطبهخوان مسجدی تو
چو تو از دین طرفداری که کردهست؟
امام خویش را یاری که کردهست؟
خروشت حامی جان علی شد
کلامت تیغ بُرّان علی شد
الا، ای راز رحمت در دو دنیا!
تویی مشکلگشای هر دو دنیا
نخستین زن که در جنت در آید
تو هستی، کز قیامت محشر آید
چو در صحرای محشر پاگذاری
شفاعت را چو خورشیدی بر آری
ملائک صف به صف در چار سویت
علی و مصطفی در پیش رویت
مهار ناقهات در دست جبریل
خلایق محو این اکرام و تجلیل
به حیرت، کاین هیاهو چیست، یارب؟
کسی کاینسان در آید، کیست یارب؟
که از درگاه عزت در چپ و راست
ندا آید که این زهراست! زهراست!
در آنجا شیعیانت میدرخشند
نه تنها دوستانت را ببخشند،
که میبخشد خدای مهربانت
گناه دوستانِ دوستانت
در آن غوغا که بهر کس، مَفَر نیست
ز بیم جان، پدر فکر پسر نیست
زهر سو بانگ وانفسا بلند است،
ز ما فریاد یازهرا بلند است
تو دستِ دستگیری چون برآری
«مؤید» را مبادا واگذاری!
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/1547
✅ @ShereHeyat
#پیوند_مهر_و_ماه
فرازی از یک #مثنوی
🔹با رایحۀ گل آمد🔹
میرسد قصه به آن جا که علی دل تنگ است
میفروشد زرهی را که رفیق جنگ است
چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد
«إن یکاد» از نفس فاطمه بر تن دارد
خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید
تا که این نیمۀ توحید به آن نیمه رسید
علی و فاطمه در سایۀ هم... فکر کنید
شانه در شانه دو تا کعبۀ یکدست سفید
عشق تا قبلِ همین واقعه مصداق نداشت
ساز و آواز خدا گوشۀ عشاق نداشت
کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام
تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام
فاطمه... فاطمه با رایحۀ گل آمد
ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد
آسمان با نفسش رنگ دگر پیدا کرد
دست او پیرهن نو به تن دنیا کرد
ابر مهریۀ او بود که باران آمد
نفس فاطمه فرمود که باران آمد
ناگهان پنجرهای رو به تماشا وا شد
هر کجا قافیه یا فاطمةالزهرا شد
مثنوی نام تو را برده تلاطم دارد
چادرت را بتکان قصد تیمم دارد
میرسد قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/1544
✅ @ShereHeyat
#پیوند_مهر_و_ماه
#غزل
🔹زهرای علی🔹
ماه هر شب تا سحر محو تماشای علیست
تازه در این خانه زهرا ماه شبهای علیست
چشم دنیا روشن از ماه جمال مرتضاست
چشم زهرا روشن از روی دلارای علیست
با شگفتیهای دنیای علی بیگانهایم
این که دنیا پیش او هیچ است دنیای علیست
بارها با اشک خود زخم علی را بسته است
گرمی این دستها تنها مداوای علیست
روز وانفساست محشر، شیعیان لاتحزنوا
این که محشر خاک پای اوست زهرای علیست
یاعلی امضا کند یا فاطمه فرقی که نیست
آخرش امضای زهرا عین امضای علیست
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/613
✅ @ShereHeyat
#پیوند_مهر_و_ماه
#غزل
🔹مهربانِ علی🔹
یاعلی گفت با تمام وجود تا همهعمر با علی باشد
با علی باشد و طنین دلش دمبهدم ذکر یاعلی باشد
آمد و چشم خانه روشن شد از حضورش، تلألؤ نورش
آمد و جلوه کرد تا با عشق، محو نور خدا، علی باشد
خانه یعنی بهشتی از احساس، زن این خانه تا که فاطمه است
خانه یعنی جهانی از امید، مرد این خانه تا علی باشد
شرح این زندگی فقط عشق است داستانی که خط به خط عشق است
حرفی از درد نیست وقتی که یار دردآشنا علی باشد
شب جشن است آمدم مادر! شاعر لحظههایتان باشم
شعر زیباست تا زمانی که نور این بیتها علی باشد
به دعای تو سخت محتاجم! مهربانِ علی دعایم کن!
تا دلم آنچان که میخواهی شیعۀ مرتضی علی باشد
ورد لبهای من به لطف شما از ازل ذکر یاعلی بوده
لطف کن باز تا که ذکر لبم تا ابد نیز یاعلی باشد
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
🌐 shereheyat.ir/node/2886
✅ @ShereHeyat
ا ﷽ ا
💠 الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ مِنْ تِلْكَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ، شَهْرَ الصِّيَامِ، وَ شَهْرَ الْإِسْلَامِ، وَ شَهْرَ الطَّهُورِ، وَ شَهْرَ التَّمْحِيصِ، وَ شَهْرَ الْقِيَامِ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ، هُدىً لِلنَّاسِ، وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقان
ستایش برای خداست که ماه خود، ماه رمضان را از جمله راههای احسان قرار داد؛ که ماه روزه، ماه اسلام، ماه پاکیزگی از آلودگیها، ماه رها شدن از گناهان و ماه شبزندهداریها است. ماهی که قرآن در آن نازل گردیده؛ قرآنی که راهنمای مردم و نشانۀ آشکار هدایت و جداکنندۀ حق از باطل است.
📗 صحیفه سجادیه، دعای۴۴
🔹 خدای متعال را سپاسگزاریم که توفیق داد در پنجمین فصل از کنگره فصلی شعر کوتاه، به اندازه بضاعت مزجاة خود، برای معرفی هرچه بیشتر فضائل و برکات ماه مبارک رمضان با لسان ارزشمند صحیفه سجادیه، قدم برداریم.
🔹این فصل از کنگره که با عنوان «رمضانیه» و با محوریت دعاهای ۴۴ و ۴۵ صحیفه سجادیه برگزار شد، با پایان خردادماه ۱۳۹۸، به کار خود پایان داد و با دریافت نزدیک به ۳۵۰ اثر از ۶۲ شاعر، در مرحله دریافت آثار به سرانجام رسید.
پس از غربالگری آثار، بیش از ۱۳۰ اثر به صورت کدگذاری شده و با حذف نام شاعران، در مرحله داوری مورد بررسی قرار گرفتند. در این مرحله پس از بررسی آثار و ثبت امتیاز توسط داوران محترم، آثار برگزیده به شرح زیر معرفی شدند:
جناب آقای حسین عباسپور (۳ اثر)
جناب آقای حیدر منصوری (۲ اثر)
جناب آقای رضا ابوذری (۲ اثر)
جناب آقای محسن کاویانی (۲ اثر)
جناب آقای امین بهاریزاده (۱ اثر)
جناب آقای دادیار حامدی (۱ اثر)
جناب آقای رضا خورشیدیفرد (۱ اثر)
جناب آقای سیداکبر سلیمانی (۱ اثر)
جناب آقای سیدمحمدمهدی شفیعی (۱ اثر)
جناب آقای عباس همتی (۱ اثر)
جناب آقای علی پورزمان (۱ اثر)
جناب آقای علی سلیمانی (۱ اثر)
جناب آقای محمدعلی خاکساردوست (۱ اثر)
سرکار خانم راضیه مظفری (۳ اثر)
سرکار خانم فائزه زرافشان (۲ اثر)
سرکار خانم سارهسادات علوی (۱ اثر)
سرکار خانم سمیه تورجی (۱ اثر)
سرکار خانم صامره حبیبی (۱ اثر)
سرکار خانم عاطفه جوشقانیان (۱ اثر)
🔹 انشاءالله آثار برگزیده در قالب مجموعهای مستقل منتشر و به علاقهمندان تقدیم خواهد شد.
✍🏻 دفتر شعر جامعه ایمانی مشعر
🌐 shereheyat.ir/node/3986
✅ @ShereHeyat
#امام_باقر علیهالسلام
#قصیده
🔹آیینۀ خیر الاَنام 🔹
ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام
وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام
منشأ کل کمال و باقر کل علوم
هفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امام
اِنس و جان آرند حاجت در حریمت روز و شب
آسمان گردیده بر دور مزارت صبح و شام
این عجب نَبْوَد که بخشی چشم جابر را شفا
زخم دل را میدهی با یک نگاهت التیام
ساکنان آسمان را لحظه لحظه، دم به دم
از بقیعت عطر و بوی جنت آید بر مشام
در کمال و در جلال و علم و حلم و خلق و خو
پای تا سر، سر به سر آیینۀ خیر الاَنام...
کودکی بودی که از تیغ بیانت ناگهان
روز در چشم یزید بیحیا آمد چو شام
لال شد از پاسخ و زد بر دهن مهر سکوت
تشت رسوایی او افتاد از بالای بام
تو سر بالای نی دیدی به سن کودکی
گه به دشت کربلا، گه کوفه، گاهی شهر شام
خیمههای آل عصمت را که آتش میزدند
میدویدی در بیابان اشکریز و تشنهکام...
ماجرای کربلا و شام و کوفه بس نبود
از چه دیگر این همه آزار دیدی از هشام
بارها آوردت از شهر مدینه تا دمشق
از وجودت هتک حرمت کرد جای احترام
گاه آوردت به زندان، گاه پای تخت خویش
گاه زد زخم زبان و گاه میزد اتهام
حیف کز زهر جفا گردید قلبت چاک چاک
مرغ روحت پر زد از تن، جانب دارالسلام
بسکه بر جان عزیزت روز و شب آمد ستم
دادی از سوز جگر بر شیعیانت این پیام
تا به صحرای منا گریند بهر غربتت
حاجیان هنگام حج، پیر و جوان و خاص و عام
دوست دارم بر تو گریم در بیابان بقیع
کردهاند این گریه را بر من حرامیها حرام
در کنار قبر بیشمع و چراغت روز و شب
هم بشر سوزد چو شمع و هم ملک گرید مدام
از چه شد صد چاک قلبت با چنان قدر و جلال
وز چه ویران مانده قبرت با چنان جاه و مقام
بر تو میگریم که بردی کوه غم از کودکی
بر تو میگریم که شد با خون دل عمرت تمام...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/1552
✅ @ShereHeyat
#امام_باقر علیهالسلام
#مثنوی
🔹طبیب عالم🔹
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
بر درد جهل خلق، ز عالم طبیبتر
نامت غریب و قبر، ز نامت غریبتر
وقف علوم و دانش و دین کرده، همّ خویش
باشی کنار ابن و اب و اُمّ و عَمّ خویش
آب و گل و سجیّت تو، جز کرم نداشت
دیدم چرا مزار تو صحن و حرم نداشت
گلدستهای نداشت حرم، مرقدی نبود
صحن و سرا نیافتم و گنبدی نبود
این خاک عشق باشد و بر باد کی رود؟
غمهای عهد کودکی از یاد کی رود
آتش به خرمن جگر از آه، با تو بود
یک عمر، خاطرات تو همراه با تو بود
از صبح تا غروب کشیدی ز سینه آه
اما چه خوب شد که نرفتی به قتلگاه...
تو طفل روی ناقۀ عریان نشستهای
بر روی رحل ناقه، چو قرآن نشستهای
تو طعم تازیانه و سیلی چشیدهای
بر روی خار، همره طفلان دویدهای
دیدی تو خیمههای به آتش کشیده را
داغ و فرار و رنگ ز چهره پریده را
📝 #علی_انسانی
🌐 shereheyat.ir/node/624
✅ @ShereHeyat
#امام_باقر علیهالسلام
#غزل
🔹در سوگ آفتاب مدینه🔹
غمگین زمین، گرفته زمان، تیرهگون هواست
امروز روز گریه و امشب شب عزاست
تا خوشههای بغض، گل گریه میدهند
از تنگنای سینۀ ما نالهها رهاست
در سوگ آفتاب مدینه، به سوز و آه
با صاحبالزمان دل ما نیز همنواست
داغیست سینهسوز غم باقرالعلوم
گر خون بگریَد از غم او آسمان رواست...
هم وارث تمامی اوصاف حیدر است
هم مخزن تمامی اسرار مصطفاست
ذکرش امیدبخش دلِ هرچه ناامید
نامش شفادهندۀ هر درد بیدواست
ای روح آسمانی از این داغ جانگداز
فریاد خاک امشب تا عرش کبریاست
سوزی که قطره قطره تو را آب کرد و سوخت
این زهر نیست بلکه همان داغ کربلاست
ای جان ما فدای غم غربت بقیع
قبرت بقیع نیست که در سینههای ماست...
امشب هزار پنجره دل گریه میکنیم
با غربت بقیع، دل شیعه آشناست
شمعی به روی تربت پاک تو نیست... آه
اینجا مگر نه این که مزار امام ماست
تنها نه از غم تو مدینه عزا گرفت
در بارگاه قدس کنون محشری بهپاست
امشب «خروش»! آن نفس حق که تا سحر
دریای گریه را به خروش آوَرَد کجاست؟
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/2513
✅ @ShereHeyat
#امام_باقر علیهالسلام
#غزل
🔹خاطرات قافله🔹
نگاه کودکیات دیده بود قافله را
تمام دلهرهها را، تمام فاصله را
هزار بار بمیرم برات، میخواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را
تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟
چقدر خاطرۀ تلخ مانده در ذهنت
ز نیزهدار که سر برده بود حوصله را
چه کودکی بزرگیست این که دستانت
گرفته بود به بازی گلوی سلسله را
میان سلسله مردانه در مسیر خطر
گذاشتی به دل درد، داغ یک گِله را
چقدر گریه نکردید با سهساله، چقدر
به روی خویش نیاوردهاید آبله را
دلیل قافله میبرد پا به پای خودش
نگاه تشنۀ آن کاروان یک دِله را
هنوز یک به یک، آری به یاد میآری
تمام زخم زبانهای شهر هلهله را
مرا ببخش که مجبور میشوم در شعر
بیاورم کلماتی شبیه حرمله را
بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت
که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/623
✅ @ShereHeyat