eitaa logo
شعر هیأت
9.1هزار دنبال‌کننده
886 عکس
162 ویدیو
12 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹شام آخر🔹 آمدیم از سفر دور و دراز رمضان پی نبردیم به زیبایی راز رمضان... سر به آیینهٔ الغوث زدم در شب قدر آب شد زمزمهٔ راز و نیاز رمضان دیدم این قدر همان آینهٔ خلّصناست دیدم آیینه‌ام از سوز و گداز رمضان بیش از این، ناز نخواهیم کشید از دنیا بعد از این، دست من و دامن ناز رمضان نکند چشم ببندم به سحرهای سلوک نکند بسته شود دیدهٔ باز رمضان صبح با بادهٔ شعبان و رجب آمده بود آن که دیروز مرا داد جواز رمضان شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان 📝 🌐 shereheyat.ir/node/491@ShereHeyat
🔹فریاد توبه🔹 الغرض! فیض خاص گشت تمام سهم ما باز، فیض عام شده‌ست دل ناباورم صدا می‌زد: میهمانی مگر تمام شده‌ست؟ گفته بودند آخر این ماه عاشقش سر به زیر خواهد شد گفته بودند با دلم هر شب توبه کن، توبه! دیر خواهد شد رمضان‌های بی‌شمار رسید همه شب‌ها گذشت پی در پی با خودم گفتم ای دل بی‌درد فرصت توبه می‌رود، پس کی؟ فکر این باش سال دیگر هم رمضان می‌رسد ز راه اما تو مگر می‌شوی عوض؟ هرگز تو مگر توبه می‌کنی؟ اصلا! تو فقط فکر آمدن، رفتن فکر در مسجدِ خدا بودن فکر با اشک خود غریبه شدن با همه شهر آشنا بودن چیست دیگر بگو که قلب تو را به تأمل، به فکر وا دارد؟ تو گمان می‌کنی به راه آیی؟ مرگ باید تو را به راه آرد ای دل، از حال خود مشو غافل چهره با اشک خود معطر کن فرصت گفت‌وگو کمی باقی‌ست خیز و فریاد توبه‌ای سر کن 📝 🌐 shereheyat.ir/node/487@ShereHeyat
افسوس که این فرصت کوتاه گذشت عمر آمد از آن راه و از این راه گذشت یاد شب قدر و چشمۀ فیض به‌خیر تا چشم به هم زدیم این ماه گذشت 📝 @ShereHeyat
🔹وداع تو مشکل است🔹 ای ماه، ای چراغ فروزان راه من ای آشنای زمزمه و اشک و آه من ای ماه! رمزی از رمضان در نگاه توست ای آنکه دیده دوخته‌ای در نگاه من هر چند می‌روی و وداع تو مشکل است پیوسته باد خاطره‌ات تکیه‌گاه من ای ماه! دل سپردۀ مهمانی توام ماهی که گفته است خدا: هست ماه من ای شاهدِ سپیدۀ شب‌های انتظار ای قدر حُرمتِ شب قدرت، گواه من بر شانه‌های توبه که سر می‌گذاشتم دستی کشید پرده به روی گناه من یادش به‌خیر، در دل شب‌های قدر هم زمزم شنید زمزمۀ گاه‌گاه من برگرد و سایه از سر و سامان ما مگیر باشد که اشک توبه شود عذرخواه من باران نور آیۀ «لا تَقنطوا» کجاست تا چتر رحمتش بشود سر پناه من؟ ای ماه! با وداع تو ای کاش بگذرند از جرم و از خطای من و اشتباه من روز وداع با تو شد، ای دلفروز قدس ای چلچراغ «مسجد اقصی» و «روز قدس» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5027@ShereHeyat
ای جذبهٔ ذی‌الحجه و شور رمضانم در شادی شعبان تو غرق است جهانم با نام تو تقویم پر از ماه ربیع است با یاد تو لبریز بهار است خزانم هر گل که شکفته‌ست ز لبخند تو گفته‌ست لبخند تو، لبخند تو، ای ماه نهانم روی تو و خورشید، نه، روشن‌تر از آنی چشم من و آیینه، نه، حیران‌تر از آنم تقدیر مرا نور نگاه تو رقم زد باید که شب چشم تو را قدر بدانم در سایهٔ قرآن نگاه تو نشستم باران زد و برخاست غبار از دل و جانم برخاست جهان با من برخاسته از شوق تا معجزۀ نام تو آمد به زبانم عید است و سعید است، اگر ماه تو باشی ای جذبهٔ ذی‌الحجه و شور رمضانم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/492@ShereHeyat
🔹چارۀ ما بیداری‌ست🔹 ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است هله ای ماه! خدای من و تو الله است روز عید است و قنوت است و دعای من و تو اهل جود و جبروت است خدای من و تو.. و له الشکر که یک ماه مرا مهمان کرد و له الحمد گناهان مرا پنهان کرد بسته شد پنجرهٔ عرشی راز رمضان الوداع ای سحر راز و نیاز رمضان الوداع ای شب الغوث شب خَلِّصنا شب قدری که نشد قدر بدانیم تو را بزم قرآن به سر و بندگی درگاهش لیلة القدر و نوای «بک یا اللهش» دم گرفتیم شب گریه به آواز جلی «بعلیٍ بعلیٍ بعلیٍ بعلی» دم گرفتیم به ذکری ابدی و ازلی «بحسین بن علیٍ بحسین بن علی» سخت دلتنگ توایم ای مه کامل! رمضان! ای که از همدمی‌ات نرم شد این دل، رمضان الوداع ای که لبم را به عطش خوش کردی در دلم شوق گنه بود تو خامُش کردی تشنگی را تو چشاندی به من از روی کرم تا ز یادم نرود تشنگی اهل حرم یا رب ار هست مرا جرم نبخشیده هنوز عیدی‌ام را بده و در گذر از آن امروز کاش فیض سحر و روزه بماند با ما نور این طاعت سی روزه بماند با ما دل ببندیم به شیرینی امساک ای کاش روزی ما نشود لقمهٔ ناپاک ای کاش ای خوشا روزهٔ هر روزهٔ چشم و دل و کام ای خوشا شیوهٔ پرهیز ز شبهه، ز حرام نگذاریم که آید به سر سفره ما لقمهٔ دوزخی «رشوه» و زَقّوم «ربا» پی هر لقمه مبادا که دهان بگشاییم ما که پروردهٔ نان و نمک مولاییم کار و همت همهٔ رنگ و بوی این خاک است عرق کارگران آبروی این خاک است به عمل کار برآید به سخندانی نیست پینهٔ دست کم از پینهٔ پیشانی نیست کارگر، گرچه عرق، آب وضویش باشد عرق شرم مبادا که به رویش باشد آه از آن دست پر از پینه که حسرت بکشد پدری کز زن و فرزند خجالت بکشد ای نشسته صف اول! نکنی خود را گم پی اقدام تو هستند هنوز این مردم چند روزی تو مقامی به امانت داری منصبت را نکند طعمهٔ خود پنداری راه می‌جویی اگر، شیوهٔ مولاست دلیل قصهٔ آهن تفتیده و دستان عقیل.. پلک بر هم مگذارید که فرصت رفته‌ست پلک بر هم زدنی فرصت خدمت رفته‌ست ما نه آنیم که آموختهٔ غرب شویم پی هر وسوسه‌ای سوختهٔ غرب شویم سیلی از کوخ‌نشین، کاخ‌نشین خواهد خورد و زمین‌خوار سرانجام زمین خواهد خورد.. اگر از غرب رسد نسخه، خودش بیماری‌ست قرص خواب است ولی چارهٔ ما بیداری‌ست تا ابد تربیت از مهر ولی می‌گیریم مشق از غیرت ابروی علی می‌گیریم ما بر آنیم که در مکتب او دیده شویم با علی اصغر و قاسم همه فهمیده شویم تا ابد سستی تسلیم مبادا با ما وحشت از حربهٔ تحریم مبادا با ما.. عهد با دزد سر گردنه بستیم ای دوست بارها عهد شکست و نشکستیم ای دوست هر چه می‌شد بَرَد از کیسهٔ ما بُرد که بُرد «بُرد بُرد» این بُوَد آری همه را بُرد که بُرد.. کارزار است، قدم قاطع و محکم بردار سخن از صلح بگو، اسلحه را هم بردار! راه ما راه حسین است و به خون روشن شد تکیه بر تیغ زد آن دم که جهان دشمن شد نه به دل راه بده واهمه از اخم عدو نه دلت غنج رود باز به لبخندی از او دل به لبخندش اگر باخته‌ای، باخته‌ای! گر ز اخمش سپر انداخته‌ای باخته‌ای! غم مخور، سست مشو، با صف اعدا بستیز مژدهٔ «لا تهنوا» می‌رسد از جا برخیز تا بدانند که هان لشکر احمد ماییم رزمجویان و دلیران محمد ماییم ذوالفقار علوی بود برون شد ز نیام مرحبا، دست مریزاد، سپاه اسلام.. آری آرامش ما مرد خطر می‌طلبد صبح پیروزی ما خون جگر می‌طلبد «می‌وزد از همه جا بوی گل یاس شهید از کجا آمده‌اند این همه عباس شهید» «ذوالجناح از نفس این‌بار نخواهد افتاد علم از دست علمدار نخواهد افتاد» در دفاع از حرم، آیینهٔ آن سقاییم همچو عباس، علمدار ولایت ماییم این زره پشت ندارد منگر برگردیم تیغ در دست، به ره، منتظر ناوردیم قدس ای قبلهٔ آغاز که پایان با توست مهر باطل شدن فتنهٔ شیطان با توست تو کلید همهٔ گمشدگی‌ها هستی قدس ای قدس! تو آزادی دنیا هستی منشینید به غم، شام بلا می‌گذرد راه ما از سفر کرب‌وبلا می‌گذرد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1491@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹جمعۀ موعود🔹 گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم چشم امّید به فردای فلسطین داریم قدس از سیطرۀ کفر رها می‌گردد عاقبت حاجت مظلوم روا می‌گردد آفتاب از پس این ابر برون می‌آید نوبت عاشقی و فصل جنون می‌آید قدس آزادترین شهر جهان خواهد شد «نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد» خنجر از پشت زدن حیله و ترفند شماست قبلۀ اول عشق است که در بند شماست بهراسید که مهدی زسفر می‌آید صبر ایوبی این قوم به سر می‌آید خالی از عاطفه‌اید و تهی از احساسید بهراسید شمایی که خدانشناسید بهراسید از این آه که دامنگیر است به خود آیید که فردای قیامت دیر است به خود آیید خدا ناظر اعمال شماست آتش دوزخ در دیدۀ دجال شماست نحس در طالعتان است که قابیل شوید حقتان است گرفتار ابابیل شوید گرچه ابری‌ست هوا و شبمان تاریک است اندکی صبر عزیزان که سحر نزدیک است می‌رسد جمعۀ موعود و سواری از راه «هر که دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5028@ShereHeyat
🔹قبله‌گاه نخستین🔹 سلام خاک رسولان! سلام ارض فلسطین! چقدر زخم به تن داری ای ستارۀ خونین تو رازدار پیام آوران مهد تمدن تو آرمان مسلمان تو قبله‌گاه نخستین به ذره ذرۀ خاکت هزار راز نهفته‌ست کشیده‌اند به دورت ز ترس این همه پرچین.. قسم به کعبه که آزاد می‌شوی تو به زودی قسم به آیۀ زیتون، قسم به آیۀ والتین مقاومت کن و بار دگر حماسه به پا کن و گفته‌اند ملائک هزار مرتبه آمین قسم به قدس که یک روز، روز فتح می‌آید قسم به خاک رسولان... سلام ارض فلسطین! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5031@ShereHeyat
دلِ آیینه، گریان بقیع است غم و اندوه، مهمان بقیع است مدینه شمع روشن کن که هرشب شب شام غریبان بقیع است 📝 @ShereHeyat
🔹خلوت افلاکیان🔹 جلوهٔ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است الفتی با مهر و ماه آسمان دارد بقیع گرچه محصولش به‌ ظاهر یک نیستان ناله است یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع گرچه می‌تابد بر او خورشید سوزان حجاز از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع می‌توان گفت از گلاب گریهٔ اهل نظر بی‌نهایت چشمهٔ اشک روان دارد بقیع این مبارک بقعه را حاجت به نور ماه نیست در دل هر ذره خورشیدی نهان دارد بقیع اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع در پناه مجتبی، در ظلّ زین‌العابدین ارتباط معنوی با قدسیان دارد بقیع باقر علم نبی و صادق آل رسول خفته‌اند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع قرن‌ها بگذشته از آن ماجرا اما هنوز داغ هجده‌ساله زهرای جوان دارد بقیع آخر اینجا قصه‌گوی رنج بی‌پایان توست غصه و غم، کاروان در کاروان دارد بقیع حوریان گیسوپریشان‌اند در این آستان شاید از انسیۀ حورا، نشان دارد بقیع تربت زهرای اطهر بی‌نشان است ای دریغ تا به کی مُهر خموشی بر دهان دارد بقیع؟ شب که تنها می‌شود با خلوت روحانی‌اش ای مدینه! انتظار میهمان دارد بقیع شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته‌اند زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1494@ShereHeyat
🔹ای به بقیع آمده...🔹 ای به بقیع آمده! هشیار باش خفته چرا چشم تو؟ بیدار باش فرش رهت، بال ملَک کرده‌‏اند ذرۀ تو، مِهر فَلک کرده‌‏اند دیده فروبند ز ناسوتیان تا نگری جلوۀ لاهوتیان ترک خودی پیشه کن و خاک، شو نیستی ار پاک، برو پاک شو دل ببُر از زمزمۀ‏ خاکیان تا شنوی نغمۀ‏ افلاکیان چشم دل خویش اگر وا کنی آن‌چه نبینند، تماشا کنی این حرم خاص خداوندی است طوف درش، مایۀ‏ خرسندی است شرط حرم، مَحرمی و مُحرمی‌ست مَحرم اگر نیستی، از مُجرمی‌ست مَحرم و مُحرم ز یکی ریشه‏‌اند در خور آن، مردم حق‌پیشه‏‌اند سالک این راه، دلش پر غم است بی ‏غم اگر آمده، نامحرم است همدم غم، هم‌سخن درد باش غم، محک مرد بوَد؛ مرد باش! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2780@ShereHeyat