eitaa logo
شعر و قصه کودک
402 دنبال‌کننده
204 عکس
16 ویدیو
15 فایل
امیدوارم از خوندن اشعار و قصه های کودکانه کانال هم کودکانتون و هم کودک درونتون لذت ببرید😊 @TapehayeRishen313
مشاهده در ایتا
دانلود
لباس صورتی مو از تو کمد میارم یک تل ناز و خوشگل روی موهام میذارم عروسکهای ناز و کنار هم میچینم دور اتاق کنار عروسکا میشینم عروسی ملوسه آقا خرسه دوماده باید برای اونها یه کیک کنم آماده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سین مثل یک سردار مثل سلیمانی یعنی همیشه تو در یاد می مانی من خوب می دانم جنگیده ای روزی با هرچه دشمن بود تا روز پیروزی سین مثل یک سردار پ مثل پروانه آنکه به دور یار میگشت جانانه ای کاش من بودم مانند آن سردار تا اینکه جان من می شد فدای یار
🖤
سلام به دوست خوبم تو کشور فلسطین همیشه بوده دشمن برای تو در کمین اما عزیز دلم باید مقاوم باشی بالاخره یه روزی میرسه وقت خوشی دیدم یه روز تو باسنگ دشمن و دور می کردی این روزاهم میگذره دور میشه رنج و بدی همش دعا می کنم روزی بشی تو پیروز منم میام کنارت مسجدالاقصی یک روز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قان و قان و قان بیب و بیب و بیب برو کنار تا نخوری آسیب خیلی تند میره ماشین زردم منم سوارش دور دور می گردم میخوام برم من باهاش به سفر مامانی میگه مارو هم ببر
سلام سلام کوچولو برات معما دارم میخوام بگی با دقت چی بوده کارو بارم وقتی میخوای بسازی یه کاردستی زیبا باید وسایلش رو اول کنی مهیا وقتی میخوای ببری کاغذ یاکه پارچه حتما یکی مثل من کنار دستت باشه حالا بگو با دقت من چی ام و من کی ام؟
دویدم و دویدم سر چهارراه رسیدم رفتم سمت خیابون سه تا چراغ و دیدم خواستم که ردبشم من آقا پلیس ودیدم زودی به من گفت بایست از جا یهو پریدم کجا میری کوچولو باید که با آرامش نگاه کنی به چراغ داره از تو یه خواهش هرکدوم ازاین رنگا برات دارن نشونی تاکه خطر رفع بشه باید اینجا بمونی چراغ راهنمایی تاکه میشه رنگش زرد باید کنی احتیاط بهتره که نشی رد چراغ راهنمایی وقتی که میشه قرمز خیلی خطرناک میشه نباید رد شی هرگز رنگ چراغ که سبزه یعنی میتونی رد شی باید عزیز دلم رنگارو تو بلد شی
یه کیک خوشگل پخته مامانم لباسی زیبا میکنم تنم از راه میرسن مهمونا کم کم یه جشن میگیریم همگی باهم باباجون من خبر نداره اخه اون هنوز مشغول کاره وقتی که بابا برسه خونه دورش میگردم من بی بهونه این جشن کوچک برای باباست مامان میگه او هدیه خداست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیدم من امروز گوله های برف آسمون داره یه عالمه حرف خوشحال دویدم به سمت اتاق لباس پوشیدم طاقتم شد طاق میخواستم زودی برم به حیاط راه برم روی برف با احتیاط باید بسازم یه آدم برفی بدون اون برف نداره لطفی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام خوبم امام مهربونم قدر حضور تو رو من خیلی خوب میدونم میدونم که غایبی اما هستی تو هرجا منو دوستای خوبم دوست داریم یه دنیا خانوم معلم میگن امام اخری تو مهدی صاحب زمان(عج) آقا وسروری تو ایشون می گن بچها باید همه دست به دست یاری کنیم اقا رو نباید بیکار نشست هرکسی که دوست داره امام او بیاد زود باید همیشه هرجا ایشون رو کنه خشنود ماهم به او قول دادیم کارهای خوب خوب کنیم همیشه و هرکجا بدی ها رو دور کنیم تاکه بشه آماده دنیا برا حضورت لحظه هارو میشماریم ماهم برا ظهورت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفته بودم تو دریا شناشنا می کردم با ماهیای قرمز سروصدا می کردم مشغول بازی بودم یکهو رسیدیه هشت پا فرار کردن ماهی ها اومد سریع سمت ما ترسیدم من حسابی یکهو پریدم از خواب مامان اومد کنارم با یک لیوان پر از آب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرخ و سفید و قرمز رنگای زیبا داره تو دشت و کوه وجنگل هر جایی نوعی داره پروانه های زیبا دوسش دارن هزارتا زنبورک وزوزی میخوره شهد اونها باهاش عسل میسازه تا بخوری قوی شی حالا عزیزدلم از تو دارم پرسشی این چیه یا که کیه؟؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام سلام عزیزم دارم ازت سوالی میخوام که من بپرسم امروز در چه حالی چقد کردی تا حالا دقت و فکر و خیال چقد کردی توجه چقد کردی تو سوال أین آسمون و زمین گلها و دشت و صحرا پرنده و حیوانات اصلا چیه ماجرا فکر کردی باید چطور بگذرونی عمرتو؟ باید که درگیر کنی با مسایل فکرتو باید تفکر کنی باعقل و هوش و دانش راهتو پیدا کنی نترسی از گفتنش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه قیچی تیز مامانم داره باقیچی خود پارچه میبره ازش پرسیدم مامان ببخشید قیچی تیز و کی برات خرید؟ کی ساخته اون رو کی می فروشه آیا این قیچی میبره شیشه؟ چرا این قیچی داره دو دسته آیا این قیچی نمیشه خسته؟ چرا وسطش داره یه پیچی؟ واسه چی گرده دسته ی قیچی؟ برای چی اون دو تیغه داره؟ با پیچ وسط اون خورده گره؟ مامانی قیچی چیکارمیکنه چی چی می بره اصلا چگونه؟ مامان با لبخند گفت خب بچه جون باید فکر کنی به اجزای اون قیچی رو خرید برام باباجون وقتی که روزی رفته بود بیرون اونو می سازه مرد قیچی ساز دعاش میکنم من سر نماز اقای خراز قیچی میفروشه نه نمیبره این قیچی شیشه دو دسته ی گرد این قیچی داره تا که دستمون داخلش بره داره دو تیغه این قیچی تیز باش تو مواظب دستت نشه جیز پیچ تیغه هارو نگه می داره بخوان در برن اون نمیذاره همه ی دنیا پر از سواله باید بگردی تو با حوصله با دقت وهوش با فکر و کوشش حتما میرسی به هرچی پرسش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه روزی روزگاری پیامبر خوب ما درون مسجد بودو نشسته بود با یارا رسید یه مردی از راه لباس اون پاره بود گرسنه بود و تشنه اون خیلی بیچاره بود پیامبر اون رو که دید دلش به حال اون سوخت نگاهش رو به سمت خونه ی دخترش دوخت فکری به حال اون کرد گفتش که ای بی نوا برای رفع نیاز برو خونه ی زهرا دختر من بخشنده س اون خیلی مهربونه نمیذاره فقیری دست خالی بمونه اون به همراه بلال رفتش منزل ایشون گفتش که ای فاطمه خانم منم یه مهمون حضرت رفتن به خونه اما نداشتن چیزی تنها داشتن تو خونه گردنبند عزیزی گردنبند زیبا رو بخشید ایشون به اون مرد بااین کارش فقیر هم خوشحالی و شادی کرد مرد فقیر با شادی برگشت پیش پیامبر گفتش رسول خدا ای مرد شادی آور حضرت زهرا بخشید این گردنبند رو به من تاکه اونو بفروشم حل بشه مشکل من اما بگم بچه ها یار پیامبر ما خرید گردنبندواز همون مرد بینوا بعدم اونو هدیه کرد به حضرت محمد لبخندی خوب و زیبا بر لب ایشون اومد هدیه دادن‌ دوباره پیامبر ما همه گردنبند زیبا رو به ‌دخترش فاطمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا