eitaa logo
شعر و قصه کودک
399 دنبال‌کننده
204 عکس
16 ویدیو
15 فایل
امیدوارم از خوندن اشعار و قصه های کودکانه کانال هم کودکانتون و هم کودک درونتون لذت ببرید😊 @TapehayeRishen313
مشاهده در ایتا
دانلود
شفا محمد در حالی که کنار امام رضا (علیه السلام) نشسته بود رو به ایشان کرد و گفت:« می خواهم به مدینه بروم، نامه ای برای حضرت جواد بنویسید تا برایشان ببرم» امام لبخندی زد و مشغول نوشتن نامه شد؛ محمد نامه را گرفت و سوار بر اسب راهی شد، راه دور بود و سفر درازی در پیش داشت. از کوه ها و بیابان ها گذشت در راه چشمش بیمار شد. در حالی که از درد چشم ناراحت بود به منزل امام جواد علیه السلام رسید. امام جواد علیه السلام که کودکی سه ساله بود نامه را گرفت و گفت:« ای محمد وضعیت چشمت چطور است؟» محمد دست بر چشمش گذاشت و گفت:« همان طور که می بینید چشمم بیمار است و درد می کند و نمی بیند» امام جواد علیه السلام دستان کوچکشان را روی چشمان محمد کشیدند؛ محمد آرام چشمانش را باز کرد، حالا دیگر نه خبری از درد چشم بود و نه از بیماری! حتی بهتر از قبل می دید! دست و پای امام جواد علیه السلام را بوسید و به خانه اش برگشت.