eitaa logo
شعر مقاومت و پایداری
128 دنبال‌کننده
136 عکس
33 ویدیو
5 فایل
مقاومت و پایداری در آیینه ادبیات و هنر @mn_amin ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
ما خلق‌های کشور خون و شهادتیم تمثیلی از حماسه و ایثار و وحدتیم مائیم از نبیره هابیل آفتاب کاین گونه در مقابل قابیل ظلمتیم @sheremoghavemat
مقصد دیار قدس وقت است تا برگ سفر، بر باره بندیم دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم بانگ از جرس برخاست وای من خموشم دریادلان راه سفر در پیش دارند پا در رکاب راهوار خویش دارند گاه سفر را چاووشان فریاد کردند منزل به منزل حال ره را یاد کردند گاه سفر آمد، نه هنگام درنگ است چاووش می گوید که ما را وقت تنگ است گاه سفر آمد، برادر! گام بردار! چشم از هوس از خورد، از آرام بردار! گاه سفر آمد برادر! ره دراز است پروا مکن بشتاب! همّت چاره ساز است گاه سفر شد، باره بر دامن برانیم تا بوسه گاهِ وادیِ ایمن برانیم وادی نه ایمن، هان مگو، باید سفر کرد از هفت وادی در طلب باید گذر کرد وادی نه ایمن، رهزنان در رهگذارند بیم حرامی نیست، یاران هوشیارند وادی نه ایمن، جاده هموار است ما را امید بر عزم جلودار است ما را وادی پر از فرعونیان و قبطیان است موسی جلودار است و نیل اندر میان است تکریتیان صد دام در هر گام دارند راه آشنایان، ره به مقصد می سپارند رهْتوشه باید کو؟ بیاور کوله بارم امید را ره توشه بهر راه دارم رهْتوشه باید، پای من همواره پو باش هفتاد وادی پیش رو گر هست گو باش رهْتوشه باید، عزم را در کار بندم دل بر خدا آن گه به رفتن باره بندم رهتوشه باید، مرغوا مشنو ز هر کس! ره توشه ما را شوق دیدار حرم بس! تنگ است ما را خانه، تنگ است ای برادر! بر جای ما بیگانه، ننگ است ای برادر! ننگ است ما را خانه بر دشمن نهادن تاراج و باج و فتنه را گردن نهادن تاراج و باج و فتنه را گردن نهادیم خفتیم، غافل، خانه بر دشمن نهادیم خفتیم غافل از معادای حرامی کردیم سر تسلیم یاسای حرامی خفتیم غافل رزم را از یاد بردیم پس داوری بر محضر بیداد بردیم خفتیم و دشمن، داد، نی، بیدادمان داد خواب و خور و افیون و مستی یادمان داد دشمن، سرا بگرفته و راه نفس هم دست عمل بشکسته و پای فرس هم تاراج شد، تاراج هر کالایمان بود خاموش شد هر نغمه، کاندر نایمان بود ما خامُش و او هر طرف شور و شغب کرد تاوان خورد و خفت مستی را طلب کرد سینا و طور و عزّه را بلعید با هم ما خفته و او در تهاجم قدس را، هم جولان، به جولانی دگر بگرفت از ما ماندیم، ما سرگشته، او را قدس و سینا فرمان رسید: این خانه از دشمن بگیرید! تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید! یعنی کلیم، آهنگِ جان سامری کرد ای یاوران! باید ولی را یاوری کرد وقت است تا زاد سفر بر دوش بندیم دل بر پیام دلکش چاووش بندیم چابک سواران، رهروان، اِحرام بستند دل بر طنین این صلای عام بستند آهنگ رفتن کن که ما را چاره فرد است واماندن از این کاروان، درد است، درد است باید خطر کردن، سفرکردن، رسیدن ننگ است از میدان، رمیدن، آرمیدن وادی به وادی سینه باید سود بر راه منزل به منزل رفت باید تا سحرگاه گر خاره و خارا و گر دور است منزل حکم جلودار است بربندیم محمل ما را گریزی جز که آهنگ سفر نیست عزم سفر کن فرصت بوک و مگر نیست باور مکن، افسانه افسونگران را همراه باید شد در این ره کاروان را باور مکن، امید دیدار حرم نیست گامی فرا نه، تا حرم جز یک قدم نیست از دشت و دریا در طلب باید گذشتن بی گاه و گاه و روز و شب باید گذشتن گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم حکم جلودار است سر در پیش داریم حکم جلودار است بر هامون بتازید! هامون اگر دریا شود از خون بتازید! فرض است فرمان بردن از حکم جلودار گر تیغ بارد، گو ببارد نیست دشوار جانان من برخیز و آهنگ سفر کن گر تیغ بارد گو ببارد جان سپر کن جانان من برخیز! بر جولان برانیم زآنجا به جولان تا خط لبنان برانیم آنجا که جولانگاه اولاد یهوداست آنجا که قربانگاهِ زعتر، صور، صیداست آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد جانان من! اندوه لبنان کشت ما را بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را جانان من! برخیز باید بر«جبل» راند حکم است باید باره بر دشت امل راند جانان من برخیز و زین بر بارگی نه زی قدس، زی سینا، قدم یکبارگی نه باید ز آل سامری کیفر گرفتن مرحب فکندن، خیبری دیگر گرفتن باید به مژگان رُفت گَرد از طور سینین باید به سینه رَفت زینجا تا فلسطین باید به سر، زی مسجد الاقصی سفر کرد باید به راه دوست، تَرک جان و سر کرد جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش آنک امام ما علم بگرفته بر دوش تکبیر زن، لبیک گو، بنشین به رهوار مقصد، دیار قدس همپای جلودار @sheremoghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 شعرخوانی مشترک و برای فلسطین [ ای کهنه هم‌نبرد! سلاحم از آن تو اینک تو و کمانی از آرش به جای سنگ ای وارث فلاخن داود و کوه طور! بگذار در فلاخنت آتش به جای سنگ] 📌 ••• محمدمهدی سیار ••• [ ما سوره فتحیم که برمی‌گردیم این تازه فقط اول بسم‌الله است ] 📌••• میلاد عرفان‌پور ••• @sheremoghavemat
رسیده جان به لبش طاقت سکوت ندارد اسیر در وطنش، قوت لایموت ندارد میان بازی مرگ است شهر غزه و دنیا شبیه داور کور و کری که سوت ندارد زده است در دل آتش قیام کرده ،دعایی به غیر آمدن «قبله» در قنوت ندارد هنوز غزه نفس می کشد به رغم خرابی برای حفظ وطن چاره جز ثبوت ندارد کجاست غیرت قوم عرب به قدر نسیمی ثبات، خانه ی لرزان عنکبوت ندارد به قد کشیدن خود، غره است لشکر صهیون!؟ صعود کردن فواره جز سقوط ندارد @sheremoghavemat
به پایان می رسد با غزه روزی آسمان، قهرش فروکش می کند قوم یهودا عاقبت ،زهرش چنان از عالم اسلام سیلی می خورد صهیون که در یادش نیاید مثل آن‌، علامه ی دهرش سکوت خلق بی شک باعث طغیان ظالم هاست به حق خواهی هدایت می کند مظلوم را، جَهرش شبی ققنوس بر می خیزد از خاکستر غزه چراغان می شود در بهت دنیا هر نفس شهرش فلسطین می شود پیروز شکی نیست، خواهد دید محقق می شود آن وعده ی از نهر تا بحرش @sheremoghavemat
"چکامه‌ی ننگ" سمفونی بمب‌ها و موشک‌ها نواخته شد طبل رسوایی به زمین افتاد خاک بر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. بیمارستانی در غزه منهدم شد هزاران نفر در توحّش قوم برتر جان دادند خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. پدری قطعه‌های فرزندش را در کیسه به هم می‌پیوندد؛ برادری کودک، در بیمارستان شهادتین را به برادرش تلقین می‌کند. جناب صدر اعظم خمیازه می‌کشد. خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. مادری در سرزمین مادری، قبری برای فرزند ندارد خانه‌های عمودی، در لحظه‌ای افقی می‌شود و گورهای دسته‌جمعی: ردیف. کدخدا، رعایایش را ذبح می‌کند. خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. در جدال موشک‌ها و کودک‌ها در توازن دموکراسی رسانه و دلار چراغ‌ها خاموش می‌شود. لب‌ها در تشنگی می‌سوزد پرزیدنت، عقب‌عقب به ساعتش نگاه می‌کند خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. [حضرت شاهزاده، در حال ورزش صبحگاهی است] بی‌بی‌سی دلواپس یوزپلنگ ایرانی؛ و هیات داوران "گرمی" مبهوت از ترانه‌ی "زن و زندگی"؛ سازمان ملل را به‌گرمی تشویق می‌کند و اسرائیل "آزادانه" به کودکان فلسطین درخشش فسفری هدیه می‌کند؛ چشمان "خاخام"های خام از ذوق می‌درخشد وای بر جهانی که در آن نفس می‌کشیم * تراژدی اسلحه، به پرده‌ی آخر می‌رسد در بازی ننگ و جنگ، پرده پایین می‌آید صدای جیغ کودکان در دوردست نمایش گم می‌شود مجمع عمومی سازمان ملل، بازیگران را به‌شدت تشویق می‌کند وای بر جهانی که در آن نفس می‌کشیم قاتلان سرخ‌پوست‌ها؛ جانیان ویتنام و هیروشیما؛ در یک‌سو وارثان هالوی هولوکاست متجاوزان الجزایر و لیبی در دیگرسو نظم جهانی را مدیریت می‌کنند. حقّ تو وتو می‌شود جایزه‌ی صلح نوبل به "سوچی" می‌رسد به پاس مبارزه با خشونت: منهای مسلمانان میانمار به اسحاق رابین و شیمون پرز به شکرانه‌ی کشتار صبرا و شتیلا و به یاسر عرفات به پاس "خفه‌خون" تف بر جهانی که بر آن راه می‌رویم ... و در انبوه این خاک بر این خاک از خاک به خاک ... تنها اندوه یک خاک است که رویای جهان مدرن را غبارآلود کرده است "فلسطین" و بغض جاودانه‌ی او در سکوت و صدا بی‌قرار بی‌قرار بی‌قرار که تلکَ شقشقه هدرت و ما قرّت @sheremoghavemat
"به بهانه‌ی این روزها" صبح شد، باز از تشک برخیز، از سکون معاصران بنویس غُر، بزن بر سر جهان یک چند، از شب وحشیِ "گِران" بنویس باز کن با غرور پنجره را، زل بزن کوچه‌کوچه دلهره را بعدهم با امید روزی خوش، از تکاپوی عابران بنویس طعم صبحانه؛ چایِ بی‌قند است، مِلک امروز قیمتش چند است؟ برج عاجی برای خویش بساز، از حقوق مشاوران بنویس پُک بزن خاطرات دیشب را، به غمی فلسفی بگز لب را بعد از آن صفحه‌ای دکارت بخوان، از کرامات شاعران بنویس باز کن پیج اینستا را یا...، لایک کن عکس‌های زیبا را هشتگ منع سگ‌کشی بگذار، از هیاهوی حاضران بنویس # ساعت ده: پر از کیاست شو، وارد عرصه‌ی سیاست شو لم بده روی مبل و نقدی بر خیلِ آسوده‌خاطران بنویس # عصر، تغییر ده عبارت را، بازکن منطق تجارت را از فلسطین سخن مگو، عیب است، از غم و درد تاجران بنویس یک‌بغل سینما تماشاکن، گره از زلف یار خود واکن وصفی از آن لبان خونین را، به گروه "معاشران" بنویس پرس و جو کن که وضع مطلوب است؟ حال همجنس‌بازها خوب است؟ مثل احمد شهید تحلیلی، بر حقوق معاصران بنویس تیترکن، دادهای کی‌روش را، بورس بازان ظاهرا خوش را داوران را به انتقاد بگیر، از تبانیّ ناظران بنویس شمّه‌ای از فواید فمنیسم، راه حلّی برای جذب توریسم از گرانی نرخ ارز بگو، از هجوم مسافران بنویس نقدکن سینمای داخل را، حصر را، حکم مرگ قاتل را نامه‌ای هم برای دلجویی، به حضور مهاجران بنویس در هوای غروب، دل‌دل کن، یمن و شام و غزه را ول کن جای آن چند جرعه چای بنوش، از سلوک مجاوران بنویس # دیگران را به دیگران بسپار، هشتگ قلب من، زمین، بگذار از فلسطین نوشتن آشوب است، حال همجنس‌بازها خوب است @sheremoghavemat
حقوق‌بشرهای سوخته خون می‌چکد ز داغ جگرهای سوخته در هر طرف رها شده پرهای سوخته خون گریه می‌کنند درختان بی‌ثمر بر شانه‌های شانه‌به‌سرهای سوخته آوار خانه‌های امید است و کوه غم بر دوش زخم‌خوردۀ درهای سوخته بر روی دست، نام خودش را نوشته بود نامی نمانده است به سرهای سوخته غزه میان بهت بشر شعله می‌کشد در حسرت حقوق‌بشرهای سوخته زینب تویی هنوز پرستار خستگان! نام تو مرهم است به پرهای سوخته... ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Sheremoghavemat
🔹خطبۀ شمشیر🔹 چه دنیای بدی! انگار کفران پیش رو باشد و بی‌پرواترین دوران عصیان پیش رو باشد کران تا بی‌کران هر سمت‌وسویی آسمان ابری‌ست گمانم قدر یک تاریخ، باران پیش رو باشد هوا بوی جدایی می‌دهد در موسم دیدار زبانم لال، شاید روز هجران پیش رو باشد و شاید وعدهٔ ذبحی که حرفش بود در قرآن و شاید موعد رفتن به میدان پیش رو باشد و شاید لابه‌لای خون و خاکستر سر نیزه رها در باد گیسویی پریشان پیش رو باشد مشخص بود از غم‌خطبه‌اش در سرزمین وحی که باید خطبهٔ شمشیر بران پیش رو باشد کسی که نام او ناجی نوح و کشتی‌اش بوده مگر بیمی از این دارد که طوفان پیش رو باشد؟ کسی که عهد ابراهیم را بر دوش خود دارد دلش می‌خواهد آخر عید قربان پیش رو باشد... 📝 @Sheremoghavemat
گمان مبر که پریشان، گمان مبر که کمیم برای کشتنتان هم‌صدا و هم‌قسمیم گمان مبر که به کنجی نشسته خاموشیم قسم به عدل علی، تیغ بر سر ستمیم به روز جنگ جمل با علی هم‌آواییم به دشت کرب‌وبلا با حسین هم‌قدمیم هماره رخت عزای حسین بر تن ماست هماره منتقمیم و هماره پشت همیم :: فقط به نام تو لبیک گفته‌ایم آقا! هماره زیر همین بیرق و همین علمیم @sheremoghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غزه در خون خویش غلتان است دادگاه بزرگ وجدان است دل من بود زیر بمباران... سوخت جانم، چه جای کتمان است؟ هرطرف نعش طفلی افتاده دل من مثل کودکستان است آی دنیا نگاه کن! دل من مثل این خانه‌ها ویران است مثل آن مادرِ پسرمرده زلف لالایی‌اش پریشان است دل من بس‌که خون از او رفته است زرد مانند برگ‌ریزان است نیست باریکه‌ای غریب ... ببین غزه دیگر برای من جان است پرچمی زنده، باد را لرزاند شک ندارم زمان طوفان است دل من، رنگ انتقام بزرگ رنگ خونخواهی شهیدان است دست و پا می‌زنند حرمله‌ها عمر این ظلم رو به پایان است هان! حقوق بشر چه شد؟! غزه دادگاه بزرگ وجدان است @sheremoghavemat
از رخوت یک سکوت هم سست‌تر است از سایۀ یک سقوط هم سست‌تر است می‌گفت که کوهم و.... خلایق دیدند از خانۀ عنکبوت هم سست‌تر است! @sheremoghavemat
دفاع از حرم در راه خدا هر آن‌که ثابت قدم است در محضر آسمانیان محترم است ایران حرم علی و اولاد علی‌ست رأی من و تو دفاع از این حرم است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Sheremoghavemat
یا هو در من مگر تو منعکسی چندی است، که دشمنند آینه‌ها با تو؟ این لاشریکِ... کیست که الا من؟ این لا الهِ ... کیست که الا تو؟ زل می‌زنیم خیره به سمت هم، از پشت پرده‌ای هیجان‌انگیز هر عصر از نقاب تقاضا: من، هر صبح در حجاب تماشا: تو یک‌روز، من: منم، دوسه شب، من: تو، یک‌هفته: تو: منی که رها در باد من: تو، تو: من، هنوز نفهمیدم، این‌که منم خلاصه منم یا تو؟ * دنبال ردّ پای تو می‌گشتم یک‌عمر در تلاقی مذهب‌ها در کفر، در یهود...، نه در اسلام،  در اشک... در دعا و مناجات و - آخر تمام یافته‌های من، شد معترف به اینکه در این برزخ ما منحصر شدیم به این پایین، با بی‌شمار فاصله بالا: تو * عینک زدم تمامی قرآن را از ذرّه‌بین چشم شما خواندم هِی دست و پا زدم وسط آیات، در جستجوی حیرت و حالا تو- جای سلام و خسته نباشی باز، در روبه‌روم پرده می‌آویزی من با هزار شکّ و گمان اینجا- با صدیقین نشسته‌ای آنجا تو ای از ازل دلیل شهید و خون، ای تا ابد حدیث من و مجنون! نه می‌روی درست و نه می‌مانی، آخر بگو چکار کنم با تو؟ * عمری است یک تفاوت نامفهوم بین من و تو جنگ به پا کرده است: تو اعتماد می‌کنی اما من‌... من اشتباه می‌کنم اما تو... ۱۳۸۳ @sheremoghavemat
ما را در گروه هایتان تبلیغ کنید .🙏 https://eitaa.com/sheremoghavemat اشعار خود را اینجا 👈 @mn_amin ارسال کنید .🌸
در تلاطم طوفان.pdf
7.87M
هو الشهید مجموعه‌ای مختصر شامل ده شعر است که همه از بین سروده‌های پس از طوفان الاقصی انتخاب شده‌اند. تقدیم به تمام زنان و کودکان غزه که آیه‌های صبر و ایمانند. @sheremoghavemat پ.ن ۱: طراحی «در تلاطم طوفان» توسط سرکار خانم زهرا الله‌وردی است که این نسخه را برای موبایل تنظیم کرده اند.
من هم نمیدانم ولی شاید که اصغر بود آن کودکی که در رفح با جسم بی سر بود لعنت به آن پاییز که در باغ های سبز چشمان او دائم پی زیتون نوبر بود خاکستر پرها نشان میداد از اول در خیمه ها آتش به دنبال کبوتر بود آه عروسک ها چنان سرشار بود از دود حتی دل آیینه هم از غم مکدر بود سرگرم بازی بود با باد سحرگاهی خاکستر طفلی که در آغوش مادر بود ای شعله های پر شرر خود را سبک کردید پروانه درس مرگ را بسیار ازبر بود @sheremoghavemat
در آتش ظلم، شعله‌ور اسرائیل معنای حقوق بی بشر اسرائیل مشتی به دهان کفر و استکبار است فریاد بلند ✍🏻 🇮🇷 @Sheremoghavemat
🔸️فصل حج هان! مگردید در این حج، پیِ ابراهیمی که نمانده‌ست از اسلام به‌جز تسلیمی دست و پا می‌زند ای مردم! در خون غزه عید قربانِ همیشه‌ست هم‌اکنون غزه فصل حج است ولی نام فلسطین ممنوع سنگ در دست...ولی رجم شیاطین ممنوع هفت‌سنگِ همه بازی‌ست، به‌جز تو! غزه! کوسِ جنگِ همه بازی‌ست، به‌جز تو! غزه! @sheremoghavemat
20171128091507-9966-22.pdf
591.6K
مقاله‌ی مفاهیم، نمادها و تلمیحات مشترک در اشعار شاعران انقلاب اسلامی با موضوع مجله‌ی https://eitaa.com/sheremoghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«نمادهای مشترک در اشعار فارسی با موضوع فلسطین/ بخش اول: زیتون» برخی از واژه‌ها در فرهنگ شعر فلسطینی با بسامد و کارکرد بیشتری به کار می‌روند و مفاهیم وسیعی را در توصیف‌ها به‌خود اختصاص می‌دهند. در این گفتار، به بررسی نمادها و کلیدواژه‏‌های اشعار فارسی با موضوع مقاومت مردم فلسطین خواهیم پرداخت. این نماد - واژه‏‌ها را در چند دستۀ نمادهای بومی - جغرافیایی، نمادهای پایداری، نمادهای مربوط به آوارگی و محاصره و نمادهای اسرائیلیان می‏‌توان طبقه‏‌بندی کرد. نمادهای بومی -جغرافیایی این نمادها، شامل مفاهیم و اشیایی هستند که بیشتر بومی و طبیعی‌اند و استفاده از آن‏‌ها در اشعار، به‌نوعی یادآور جغرافیای مقاومت فلسطین است؛ بااین‌حال در اشعار کاربردی نمادین نیز دارند. از این دسته، واژه‏‌های زیتون، پرتقال، سیب، تین(انجیر)، دریا و برخی گل‏ها، بیشترین نمود را در فلسطینیات فارسی دارند. زیتون یکی از دو نماد پرکارد در اشعار فارسی با موضوع فلسطین است. استفاده از این نماد بیش از همه در اشعاری دیده می‌شود که در دوران پس از جنگ سروده شده‌اند و بی‌شک تأثیرپذیری از ترجمۀ آثار شاعران عرب، در این دوران در رواج آن مؤثر بوده و از میان شاعران نسل اوّل و دوم انقلاب، ضیاءالدین ترابی، آرش باران‏‌پور، تیمور ترنج، مجتبی مهدوی‌سعیدی و علی‏رضا قزوه، در سروده‏‌های آزاد خود از آن بهره برده‏‌اند: یا اخم عنابی ماه / در شب‌های زیتون‌زارانت / دل هیچ عاشقی را / به شوق کشانده است (صداقتگوی کیاسری، 1372: 39) این واژه علاوه‌بر صلح، نمادی از هویت فلسطینیان است و بسیاری از شاعران فارسی بین آن و مفهوم خون پیوند برقرار کرده‏‌اند؛ البته ابن نوع کارکرد بیش از همه مربوط به شاعران سنتی دهه‏‌های اخیر است و در جایگاه قافیۀ اشعار، نمودی مشخص دارد. (نک: عمرانی، 1382: 25، برامکه، 1385: 157و161و انصاری‏‌نژاد، 1386: 56) اهمیت این واژه در فلسطینیات فارسی به‏‌اندازه‏ای است که بارها در جایگاه ردیف اشعار قرار گرفته (نک: سیب و زیتون، 19: 1388)، همچنین نام برخی کتاب‏‌های مربوط به ادب فلسطین چون: «زخم زیتون»، «زیتون و سنگ»، «سیب و زیتون» و... با استفاده از آن انتخاب شده است. https://eitaa.com/sheremoghavemat