ماجرا
قصہ ے دلے است...
ڪہ میان رمل هاے فڪہ...
یا خاکـــــ شلمچہ
یا آبهاے اروند...
جامانده استـــــ...
#جامانده را قصہ اے نیست...
جز دلدادگے...
دلم گرفته رفیق!
جا مانده ام...
#رزقڪــــ_شہـــــادتـــــ🌷
#حسین_جانم
اول و آخر منی، سایهٔ بر سر منی
بی تو غروب می شوم، با تو طلوع میکنم
شب به هوای حرمت، باز به خواب میروم
صبح دوباره عشق را، با تو شروع میکنم
شاعر...
#جانم_ارباب
#جامانده
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
#دلنوشته_رمضان
سحر دوازدهم....
✍ دوازدهمین، بزم عاشقی مان رسید...؛ دلبرم
دوازده... عدد عاشقی من است....
من از چشمان دوازدهمین تجلی تو در زمین، روي ماهت را شناخته ام... و راه نور را یافته ام.
❄️دلبر دردانه من...؛
همه اعداد، در زمین تو، یک طرف...
#منتظر_ترین عدد زمین و آسمانت، یک طرف...
❄️چه رازی در آن ریخته ای، که هر بار به زبانم سرازیر میشود.. ؛ غم همه عالم را به یکباره در جانم می ریزد!!!
👆دوازده سحر است...که آغوش گشوده ای به روی من... تا کمی درد تنهایی ام را التیام ببخشی...
اما اله بی همتای من...؛
درد من...با یکی دو سحر، دوا نمی شود...
من، گمشده ای دارم که آیینه تمام قد تو، در زمین است.
من بدون او... راه آغوش تو را هزار بار گم کرده ام....
❄️چاره ای نمی کنی...محبوب من؟؟
یک اذن بيگاه تو، تمام آوارگی هزار ساله او را، و تمام درد غریب سینه مرا، به یکباره درمان می کند.
❄️دوازدهمین سحر ضیافتت..... پر است از بوی نرگسین پیراهن یوسفم...که سالهاست همه اهل زمین را، به حیرت وا داشته است....
❣مرا.....به لمس نگاهش، اجابت کن...خداااا
یا مجیب الدعوات
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🌷💌💐━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━💐💌🌷━━━┛
#دلنوشته_رمضان
سحر سیزدهم....
✍ ضیافتت، به نیمه اش، نزدیک می شود...
و ما، غرق در بوسه های مداوم توییم ...
❄️نميدانم چقدر مهمان خوبی بوده ايم؟
اما، به لبخند های بی همتایت قسم...؛ تو شاهکارترین میزبان عالمی...
❄️چنان ندیده، میخری... که گویی میان ما و تو... هیچ نقطه تاریکی..جلوه نکرده است...
❄️شرمنده چشمان توام... ؛ دلبرم
اذن مناجات که می دهی، با خودم می اندیشم... چرا باز هم، به رویم آغوش گشوده است...؟
من بارها این سوال را با خودم تکرار کرده ام....؛
مگر چقدر می توان، ندید گرفت...
مگر چقدر می توان، بخشید...
مگر چقدر می توان، ندیده خرید....؟؟
❣نام "ستار "، تو، حصن حصین من است...خداااا
و عقل ناچیز من هنووووز، از ستاریت، تو، انگشت به دهان مانده است!!!
❄️ندید گرفتن هايت چنان مرا دلباخته ات کرده، که تصور جاماندن از آغوشت نیز، نابودم می کند...
❄️این رمضان، برای سرکشیدن اسم های تو، سحرخيز شده ام...
مرا به خودت، شبیه می کنی، دلبر رعنا قد من؟
❄️قنوت امشبم، بال درآورده است... به نام نامی "ستار" تو....
❣مرا... مثل خودت...به "ندیدن" عادت بده...؛
یا ستار.... یا ستار.... یا ستار.....
یا ستار العیوب
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🌷💌💐━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━💐💌🌷━━━┛
#دلنوشته_رمضان
سحر پانزدهم....
✍ و..... وعده دیدار رسید....
❄️سلام مادر....
برای عرض تبریک آمده ام....
قدم نو رسیده ات... مبارک....
❄️همه این سحرها، دلم را، به امید سرزدن به خانه تو... لنگ لنگان، تا پانزدهمین سحر، کشانده ام....
چقدر دلم، تنگ آغوشت، بود....
و اولین دردانه تو... اولین بهانه من، برای کوفتن در خانه ات....
❄️هلال رمضان... به قرص ماه، بدل گشته...تا زمین آماده رونمايي فرزند تو شود....
ماه زاده را، جز قرص قمر، چه کسی رونمايي تواند کرد؟؟
❣صدای نوزدات... خواب را از چشمان مان ربوده است...
نوازش های تو بر قنداقه مجتبی... قند در دلمان، آب می کند....
کمی آهسته تر، نوزادت را بنواز... مادر
دلمان شیشه ترک خورده ایست، که در حسرت آغوش تو، سالهاست، بر چادر مشکی ات، بوسه می زند...
❄️آغوشت... مامن بی همتای دربدری های من است...
کاش، ... لحظه تولدم به آسمان، مرا نیز، چون دردانه ات، در آغوش بکشی....
و هزاار بار، عاشقانه بنوازی ام...مادر
❄️پشت قنوت امشبم، گرم است به آغوش تو ....
من به دنبال لمس حرارت بوسه هايت، سجاده گرد سحر پانزدهم، شده ام...
آنقدر به تکرار نامت، مست ، میکنم... تا تمام آرامش نفس تو را ، به یک جرعه سر بکشم...
❣مادر....
چون دردانه ات....مرا نیز...بوسه باران می کنی؟؟؟....
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🌷💌💐━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━💐💌🌷━━━┛
#دلنوشته_رمضان
سحر شانزدهم...
✍ رمضان، به پیچ نهایی اش، نزدیک می شود....
و لحظه های قدر از راه می رسند...
شب های قدر، فرصت میوه چینی اند...
و ما...
برداشت می کنیم، همه آنچه را که یکسال در زمین قلبمان، کاشته ايم، ...
❄️عمر یکساله ام را که برانداز میکنم، هیییچ نقطه ی روشنی، برای دریافت کرامتت نمی بینم...
اما...
مهربانی یکساله تو را، که مرور می کنم..؛ دلم به لیلةالقدر این رمضان نیز، قرص می شود...
❣سالهاست که رسم میان من و تو، همین بوده است... ؛
من... یکسال...را خراب کرده ام...
و تو....سال بعد... را به نیکوترین تقدیر، نوشته ای...
چه رازی است میان تو و اسم "رحمانت"..
که از هر چه بگذری، مهر پاشیدن بر بندگانت را، رها نمی کنی...؟
❄️سیاه دل تر از همیشه...
و شکسته تر از هر سال...
چشم براه لیلةالقدرت نشسته ام....
اما...یقین دارم... ؛
که سهم عظیمی از "ع ش ق" را برایم، کنار گذاشته ای...
❄️من، بی تو، تمام می شوم...؛ دلبرم....
دفتر تقدیرم را، از هر چه خالی می کنی، خیالی نیست....
اما.... تقدیر مرا، از لمس وجودت...خالی مکن...
من...بدون تو.... یعنی...؛ تماااام
تو..تنها ثروت قابل شمارش منی...خدا
و من...
به انتظار سهم بیشتری از تو، گوشه سفره رمضانت را، رها نکرده ام....
❣رحمان...مگر جز مهر ... می داند...؟
لیلةالقدر مرا، به طوفانی از مهرت...تکان بده....
یا رحمان....یا رحمان... یا رحمان
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
#دلنوشته_رمضان
سحر.... نوزدهم😔.....
✍ برای رفتن... چقدر بی تابی....؟
از لحظه ای که سیاهی، یقه آسمان را گرفته است ...چند بار نگاهت را به بالا دوخته ای؟؟
منتظر کدام اشاره ای....بابا؟
❄️دل دل میکنم...بی خیال رفتن شوی...
با رفتن تو...فقط زینب...نیست..که زمین می خورد....
تمام فرزندان تو... تا قیامت، به خاک می افتند....
❄️نرو ...بابا
درد نداشتنت ، سلولهای قلب مرا، از هم باز میکند...
وقار حیدری ات، حتی اجازه پلک زدن را هم، از من ، ربوده است ..
تو می روی....و تمام چشم مرا...با خودت میبری....
تو میروی ، تا با یک ضربه...رستگار شوی...
اما من با همان یک ضربه...به غربتی هزار ساله، مبتلا می شوم....
❄️نرو ...بابا...
تکرار هر رمضان ... تکرار از دست دادن قدم های سنگینی است...که راه نفس های مرا ، مسدود می کند....
همان قدم هايي...که سنگ و کلوخ خیابان نیز... از رفتنش...به درد آمده اند..
❣بابا...
هنوز هم ، درد امشب زینب... چون آتشفشانی مذاب، در میان قلبمان می جوشد ...
من یقین دارم ...؛
تا لحظه دیدارت...هیییچ مرهمی، این انفجار مداوم را خاموش نخواهد کرد...
❣تمام راز زمین ... تویی بابا....
و خداوند....لیلةالقدرش را نیز...با تو هماهنگ کرده است ...
و این....
شرافتیست ... که هزااار سال است، جان مرا در تحمل این درد... تسکین داده است...
❄️می روی.... چاره ای نیست...جان دلم !!!
اما به جان بی نظیرت قسم...؛
من به اعتبار تو ، در زمین راه می روم...
و به اتصال تو...، راه آسمان را ، طی می کنم.....
❄️دستان خالی مرا....
تا آخر بازار دنیا....رها مکن....
شلوغی اش.....مرا نااابود خواهد کرد !!!
#جامانده
التماس دعای فرج و شهادت در لیالی قدر
سید پیمان موسوی طباطبایی
#دلنوشته_رمضان ...
#مناسبتی_عید_فطر
و لله الحمد... الله اکبر علی هدانا...
✍ تو را سپاس دلبرم...
برای تک تک ثانیه هايي که کام دلم را به طعم ع ش ق... شیرین کردی...
❄️تو را سپاس... حبیبم..
برای همه آن سفره هايي که فقیرترینی چو مرا نیز، در کنارشان، پذیرفتی...
❄️تو را سپاس... برای لمس لبان ترک خورده اهل عشق، که قرن ها پیش، تشنگي را برای عشق بازی با تو ، انتخاب کرده بودند ...
❄️تو را سپاس... که دلم را تطهیر کرده ای..
که چشمانم را...بیدار کرده ای...
که دستانم را تا خودت...بالا کشانده ای....
❄️تو را سپاس... که من نیز...مسافر پرواز، در رمضان دیگری بوده ام...
هر چند که بالهایم شکسته بود...
اما... اشک های همسفرانم... و مناجات هم سفره گانم ...مرا نیز، از زمین، بلند کرده بود...
❄️تو را سپاس.... برای هر "بک یا الله"... که تمام تو را، به یکباره در وجود من... نازل می کرد...
❄️تو را سپاس... برای قنوت هایی که در انتظار منند...
قنوت هايي که مرا تا درآغوش کشیدن آسمان تو... پرواز می دهند...
قنوت هايي که به نام نامی "کبریایی " تو...جان می گیرند...؛
اللهم اهل الکبریا و العظمه...
❄️تو را سپاس، همه سرمایه من...؛
مهمانی ات....بی نظیر بود....
آنقدر که هر شکری، شکر دیگری را می طلبد...
❣فقط.... می ماند... یک التماس... ؛
نعمتت را تمام کن...خدا
و قنوت فردایمان را...به اجابت حضور یگانه آفتاب زمین... مزین نما....
یا مجیب الدعوة المضطرین...
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
التماس دعای شهادت
#جامانده
عبد گنهکار
سید پیمان موسوی طباطبائی
آه
ماند پایِ بی نصیبم بازهم از راه ،آه
دستم از نخلِ بلندِ وصل شد کوتاه آه
بازهم من ماندم و واگویه های رنجِ خویش
بازهم ماندم من و این حسرتِ جانکاه،آه
موسم مشایه کنج خانه باغم ماندم،
خانه یعنی چه،بگو کنج اسارتگاه ،آه
خانه ی ما خانه بر دوشان حریم امن اوست
جز حرم ما را نباشد خانه ای دلخواه،آه
آه برخیزد از این آتش که دارم در دلم
آتش افزون تر کند در جان من هرگاه ،آه
مرغ جان در کنج ماتم سرای تنگِ تن
می زند بر سینه و سر با طنینِ آه ،آه
هاتفی در جان ندایم داد در مشایه است
هرکه دارد می کشد با یادِ ثارالله ،آه
#مشایه
#پیاده_روی_اربعین
#زیارت
#جامانده
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
آه
ماند پایِ بی نصیبم بازهم از راه ،آه
دستم از نخلِ بلندِ وصل شد کوتاه آه
بازهم من ماندم و واگویه های رنجِ خویش
بازهم ماندم من و این حسرتِ جانکاه،آه
موسم مشایه کنج خانه باغم مانده ام،
خانه یعنی چه،بگو کنج اسارتگاه ،آه
خانه ی ما خانه بر دوشان حریم امن اوست
جز حرم ما را نباشد خانه ای دلخواه،آه
آه برخیزد از این آتش که دارم در دلم
آتش افزون تر کند در جان من هرگاه ،آه
مرغ جان در کنج این ماتم سرای تنگِ تن
می زند بر سینه و سر با طنینِ آه ،آه
هاتفی در جان ندایم داد در مشایه است
هرکه دارد می کشد با یادِ ثارالله ،آه
#مشایه
#پیاده_روی_اربعین
#زیارت
#جامانده
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
چگونه ؟!...
چگونه می شود یک لحظه چشم از جاده بر دارم
که من از شور وحال اربعینی ها خبر دارم
چگونه می شود چیزی ببینم غیر از آن جاده
که من با دیدنِ تصویرهایش چشم تر دارم
دوباره شور سرخِ سویِ او رفتن به دل دارم
هوایِ دم به دم لبیک گفتن را به سر دارم
نگو گرمای تابستان،که ناچیز است این گرما
کنارِ آتشی که من از این غم بر جگر دارم
کجا فکر عیال و خانمان دارم که می داند
که او را از همه دلبستگی ها دوست تر دارم
مرا خوانده ست آقای عزیزم با دلم امسال
خودم در خانه ام اما دلی گرم سفر دارم
#پیاده_روی_اربعین
#زیارت
#جامانده
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
چایِ عراقی
دیگر نمی گویم:عجب دردِ فراقی
نزدیکِ من هستی اگر چه در عراقی
نزدیک تر از من به من هستی،حبیبم
می گیری از حال دلم هردم سراغی
در قلبِ این لبیک های یا حسینی
همراهِ این اشکِ روانِ اشتیاقی
قلبم برای عشق شیرینت حرم شد
هر بطن و دهلیزش شده،صحن و رواقی
عشق تو بوده از ازل در سینه ی ما
این شورِ بی پایان نبوده اتفاقی
باهرچه می کوشند تا یادت نباشد
اما همیشه یادِ تو باقی ست ،باقی
با ذکرِ نامت باز در مشایه ام من
سیرابِ "مایِ بارد"م کرده ست ساقی
با لطفِ موکب دار پیری باز، کامم
شیرین شده از تلخیِ چایِ عراقی
#چای_عراقی
#پیاده_روی_اربعین
#زیارت
#جامانده
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛