#حضرت_رقیه #مصائب_شام
#شب_سوم
از سوی نیزه سرو خرامان خوش آمدی
ای گل به دامن گلِ ویران خوش آمدی
مرهم به زخم خار مغیلان خوش آمدی
مهمانِ ریگهای بیابان خوش آمدی
آغوش من شده پدرم سایبانِ تو
شرمنده ام خرابه شدم میزبان تو
خورشید من شبانه به گلشن رسیده ایی
با بوی نان و آتش و آهن رسیده ایی
این بار جای من ، تو به دامن رسیده ایی
ای باغبان به نیتِ چیدن رسیده ایی
چون چاره ایی به یک سر بی تن نداشتم
صورت به صورت تو پدر من گذاشتم
تا دستِ تیره ایی به روی نور می زند
بابا برای عمه دلم شور می زند
با کعبه نی عدوی تو بدجور می زند
تا آنکه دیده ایی بشود کور ، می زند
عجِل وفات ، گشته دعایم ببر مرا
در شام ، گریه گشته غذایم ببر مرا
با عمه آندمی که تو را روبروت کرد
ظالم به کینه پنجهٔ خود بین موت کرد
وانگَه نگاه نحس خودش بر گلوت کرد
لعنت به چکمه اش که تو را زیر و روت کرد
آن دم رسید بانگ حزینی به آسمان
گودال بود و زینب فریاد اَلامان
#حامد_آقایی
🌴 منتظر المهدی 🌴:
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
خیال کن که پر از زخم ، پیکرت باشد
شکسته در غل و زنجیرها پرت باشد
خیال کن هدف سنگ های کوفه و شام
به روی نیزه سر دو برادرت باشد
فقط تو باشی و هشتاد و چار ناموست
و جمله های"حواست به معجرت باشد"
خیال کن حرمت بی پناه مانده و بعد
به روی نی سر سردار لشگرت باشد
کنار عمۀ سادات، یکطرف، شمر و
سنان و حرمله هم سمت دیگرت باشد
خیال کن که علی باشی و به مثل علی
دو دست بسته کماکان مقدرت باشد
خیال کن همه اینها که گفته ام هستند
علاوه بر همه توهین به مادرت باشد
یزید باشد و بزم شراب باشد و وای
به تشت زر سر بابا برابرت باشد
و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب
نگاه باشد و باشیّ و خواهرت باشد
و باز از همه بدتر که مدت سی سال
تمام آن جلوی دیدهء ترت باشد
به اشک حضرت سجاد می خورم سوگند
که دیده هر چه که گفتیم ، باورت باشد