eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
سخت است روح خانه‌ات بیمار باشد غم‌های عالم بر دلت آوار باشد سخت است با دستان بسته پیش چشمت ریحانه‌ات بین در و دیوار باشد آتش بسوزاند پر پروانه‌ات را نیلوفر باغ نبی تب‌دار باشد ای‌کاش امشب وقت برگشتن به خانه زهرا کنار فضه گرم کار باشد ای‌کاش جای آرزوی مرگ امشب روی لبش "الجار ثم الدار" باشد آرامش این شهر در دست قنوت اوست نفرین نباید پاسخ مسمار باشد افسوس تقدیر علی تنهاشدن بود باید پس از این گریه در تکرار باشد وقتی کسی هم‌صحبت یک آسمان نیست یک چاه باید محرم اسرار باشد ✍
نیلگون ! دیده ی در تعزیتت زار منم آن پرستارِ مریض از غم بیمار منم شمسِ افتاده ی در بستر خاموشی و درد ! همدمت تا به سحر ، اخترِ بیدار منم بانگ ِ قدقامت و کعبه که "نشسته" به نماز! شاهدِ آتش و آه و در و مسمار منم گرگ را زوزه کشان پشت در و شعله بدست دیده/لرزیده از این خدعه ی اشرار منم به جهان خُردترین راوی و تاریخ نگار آنکه چشمش شد از این حادثه خونبار منم آنکه کاشانه ی آرامشش آغوش تو بود بی « تو» زانو به بغل ، در خودش آوار، منم شستنِ غصه و جارویِ مصیبت...؟! سخت ست خانه دارِ به غمِ یار ، عزادار منم . . . قد خم ، چادر خاکی و صدای سیلی... سینه ی سوخته از وحشت تکرار ... ! منم (س)❤️ ❤️‍🔥 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
شب است پیر و جوان می روند و می‌آیند فرشته‌ها نگران می‌روند و می‌آیند . شبیه ساعت سرخی، دو ماهی قرمز میان حوض زمان می‌روند و می‌آیند . دری که سوخته باشد چگونه بسته شود ؟ چنان که سینه زنان می‌روند و می‌آیند . گلی که خم شده از زیر چشم می بیند که غنچه‌هاش چنان می‌روند و می‌آیند . که شانه‌های پدر در سکوت می لرزند و درد و اشک نهان می‌روند و می‌آیند . زمان کم است علی‌جان وصیتی دارم دو چشم خسته‌تان می‌روند و می‌آیند . صدا صدای تو اما غریب و محزون است و لحظه‌ها که دوان می‌روند و می‌آیند . به روی گونه‌ی تو ردّ محو لبخندی است پس آیه‌ها به زبان می‌روند و می‌آیند . و بعد بغض فرو خفته‌ای که می‌ترکد و رودهای روان می‌روند و می‌آیند . به روی دوش تو را می‌برند تا دریا و قرن‌ها پس از آن می‌روند و می‌آیند . و قرن‌ها پس از آن، دسته دسته چلچله‌ها به سوگ یاس جوان می‌روند و می‌آیند . به عشق توست اگر از زمین نمی‌کوچند که عاشقان ز جهان می‌روند و می‌آیند! دکتر نغمه مستشارنظامی فاطمیه🏴🏴🏴🏴🏴🏴
روضه ی... آغاز شد شعرِ شکفتن با ورودش زهرا(س)که علت بود هستی را وجودش زهرا(س)ست حسن مطلع دنیایِ هستی بیتی که از جان،شاعر هستی سرودش زهرا(س) سرشتی داشت لبریز از خداوند دم‌می زد از او با تمامِ تار و پودش با بند بند خویش تسبیحات می گفت هم‌در سجودش،هم قیامش،هم قعودش خیل ملائک در طواف خانه ی او بودند با جان لحظه لحظه در درودش آن خانه که هر مستمندی در زد آن را حیران شد از بالاییِ احسان و جودش آن خانه که دست ستم آتش بر آن زد آن آتشی که رفت سویِ عرش ،دودش آن آتشی که سوخت در آن یاس حیدر یاسی که سوزانده ست حیدر را نبودش حیدر(ع) که در اندوهِ زهرایِ عزیزش جاریست هر دم اشکهایِ رود رودش حیدر(ع) که در جان آتشی دارد همیشه از روضه ی جانسوز بازویِ کبودش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسیم رحمتت دل را کشانده تا حریم تو بهاری‌تر ز صحن تو ندیدم، نیست در عالم رها در آسمانِ مهرِ تو محو تماشایم بهشت آرزوهایم شدی ای وارث خاتم
یادگاری را به روی چشمها باید گذاشت بعد پیغمبر چه آمد بر جهان فاطمه؟ 😭
ای اشک چاره‌ای! غم کوثر نگفتنی‌ست باران! ببار! روضه سراسر نگفتنی‌ست با آن‌که روضه خواندن ما با کنایه است اما هنوز روضهٔ مادر نگفتنی‌ست تاریخ شرم دارد از آن روزهای تلخ آن روزهای بعدِ پیمبر نگفتنی‌ست جا مانده بین کوچه دل بی‌قرارمان اما حکایت گل پرپر نگفتنی‌ست باران شوی اگر نود و پنج روز، باز حال غریب مادر و دختر نگفتنی‌ست آن‌شب وصیتش به علی ناتمام ماند باران گرفت... روضهٔ آخر... نگفتنی‌ست ✍
🍃 بی گمان هر که دل به مِهرَت بست در دو عالم، بهشت را دارد هر که در راهِ تو قَدَم بِزَنَد بهترین سرنوشت را دارد مادری کرده ای برای همه جبهه ها‌مان گواهِ این حرف است همگی گفته اند و می گویند وسعتِ مهربانی ات ژَرف است اسمِ زیبایتان هنوز ای عشق ذکرِ لب‌های هر دلِ خسته ست نامَش اینک شهیدِ گُمنام است هر که سربندِ فاطمه بسته ست آسمانی و ما زمینِ تو‌ ایم بینِ ما با تو گرچه فاصله هاست نامت ای پای در رکابِ علی راه حلِ تمامِ مسأله هاست اصل ها بی شما بَدَل هستند با تو جنسِ بَدَل ولی اصل است هر چه در عالم است بی تردید به نخِ چادرِ شما وصل است خوش به حالِ کسی که مشمولِ نمکِ سفره ی شما شده است متوسل به دامنِ تو شده هر کسی حاجتش روا شده است گرچه بسیار گفته اند از تو گرچه من هم به قدرِ خود گفتم در بیانِ مقام‌ِتان یادِ «فاطمه فاطمه ست» می اُفتم «فاطمه فاطمه ست» هر کس که غیر از این را کُنَد بیان، غلط است از زبانِ زمینیان وصفِ ویژگی های آسمان، غلط است 🍃
ای اشک چاره‌ای! غم کوثر نگفتنی‌ست باران! ببار! روضه سراسر نگفتنی‌ست با آن‌که روضه خواندن ما با کنایه است اما هنوز روضهٔ مادر نگفتنی‌ست تاریخ شرم دارد از آن روزهای تلخ آن روزهای بعدِ پیمبر نگفتنی‌ست جا مانده بین کوچه دل بی‌قرارمان اما حکایت گل پرپر نگفتنی‌ست باران شوی اگر نود و پنج روز، باز حال غریب مادر و دختر نگفتنی‌ست آن‌شب وصیتش به علی ناتمام ماند باران گرفت... روضهٔ آخر... نگفتنی‌ست ✍
🍃 بی گمان هر که دل به مِهرَت بست در دو عالم، بهشت را دارد هر که در راهِ تو قَدَم بِزَنَد بهترین سرنوشت را دارد مادری کرده ای برای همه جبهه ها‌مان گواهِ این حرف است همگی گفته اند و می گویند وسعتِ مهربانی ات ژَرف است اسمِ زیبایتان هنوز ای عشق ذکرِ لب‌های هر دلِ خسته ست نامَش اینک شهیدِ گُمنام است هر که سربندِ فاطمه بسته ست آسمانی و ما زمینِ تو‌ ایم بینِ ما با تو گرچه فاصله هاست نامت ای پای در رکابِ علی راه حلِ تمامِ مسأله هاست اصل ها بی شما بَدَل هستند با تو جنسِ بَدَل ولی اصل است هر چه در عالم است بی تردید به نخِ چادرِ شما وصل است خوش به حالِ کسی که مشمولِ نمکِ سفره ی شما شده است متوسل به دامنِ تو شده هر کسی حاجتش روا شده است گرچه بسیار گفته اند از تو گرچه من هم به قدرِ خود گفتم در بیانِ مقام‌ِتان یادِ «فاطمه فاطمه ست» می اُفتم «فاطمه فاطمه ست» هر کس که غیر از این را کُنَد بیان، غلط است از زبانِ زمینیان وصفِ ویژگی های آسمان، غلط است 🍃
غسل و کفن، تشییع و تدفینش شبانه اشک و عزایش، حمد و یاسینش شبانه وقت وداع مرتضی با خویشتن شد از تن جدا شد جان شیرینش شبانه
اگر من شاعری شیرین سخن بودم برای فاطمه دُردانه ی یکتای خلقت شعر می گفتم تمام واژه های هر الفبا را نثار وصف آن ریحانه می کردم و جامی از می عرفان از آن دریای بی پایان به کام ساغر و پیمانه می کردم و عشاق تمام کهکشانها را به دور شمع جانش هاله و پروانه می کردم اگر من شاعری شیرین سخن بودم غبار غربت از آیینه های صاف آیات الهی پاک می کردم نمایان چهره ی انسیه ی افلاک می کردم سفر تا سرحد لولاک می کردم همان جایی که از خشت گل احمد بنای آدمی آراست جهان پیراست آشکارا شد خدا بر خاست اگر من شاعری شیرین سخن بودم حلول آفتاب دین سرمد را و آئین محمد را ز حرّای دل آئینه ها تکثیر می کردم جهان را از همه آلودگی تطهیر می کردم اگر من شاعری شیرین سخن بودم برای تک تک شب های آن چله نشین وادی لاهوت بدور از فتنه های فاسد جالوت تمام رقعه های نور را مسطور می کردم فروغ جاودان زهره را منشور می کردم شعاعی در اساس و ریشه ی آن ابتر منفور می کردم اگر من شاعری شیرین سخن بودم گوهر ثقل رسالت را چشمه ی جوشان حکمت را و قرآن و امامت را شاه بیت شعرهای هر غزل پرداز می کردم غزل آغاز می کردم تمام باب های معرفت را باز می کردم اگر من شاعری شیرین سخن بودم پر و بال صبا را پر ز عطر یاس می کردم مگر عطر بهشتی را از او احساس می کردم تمام واحد دلدادگی را پاس می کردم اگر من شاعری شیرین سخن بودم ز باغ سبز طوبا خوشه های معرفت انبار می کردم و شعرم را ز عطر هل اتی پر بار می کردم ز اقیانوس ایمان یک سبو نذر دل زوار می کردم اگر من شاعری شیرین سخن بودم ز حج آخرین و آن کلام آخرینِ آخرین منجی !!!! آه!!!!! از سقیفه کلبه تاریک پر ابهام از نفاق یا از شکاف دین ز مظلومی آن یکه سوار تنگه های هول فاتح بدر و حنین و خندق و خیبر از آن قرآن ناطق ، نفس پیغمبر و از آن نامدار فاتح بطحا و از گنجینه ی اعجاز سرّالله علی عالی اعلا سخن بسیار می گفتم و دُر بسیار می سفتم اگر من شاعری شیرین سخن بودم از غریبی علی ، تنهایی زهرا و از آن کوچه ها ی شهر خاموشان ز ظلم چکمه ی بیداد از نفیر شعله ها در باد و از یاس شکسته پشت در بشکستن حیدر غنچه های پرپر صدیقه ی اطهر ز یلداهای بی صبح علی از ضجه های در گلو خاموش ز اشک چاه ز آه ماه ز هرم آه و از تاریخ سرد فرقه ی گمراه می گفتم اگر من شاعری شیرین سخن بودم از آن شق القمر در مسجد و محراب می گفتم از آن تشت پر از خوناب می گفتم از آن گرداب می گفتم از آن هفتاد و دو مه در شب مهتاب می گفتم ز مشک آب و از آن قصه های خواهر بی تاب می گفتم و می گفتم و می گفتم اگر من شاعری شیرین سخن بودم.🖤🖤🏴🏴 😭😭