eitaa logo
شعر و سبک؛امیر عباسی
5.3هزار دنبال‌کننده
260 عکس
96 ویدیو
11 فایل
🔹 تمامی شعر های این کانال توسط حاج امیر عباسی سروده و بارگذاری میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
شرح شهادت انس بن حارث کاهلی بین اصحاب امامِ دادرَس پیرمردی بود نام او اَنَس در حَسَب آن یاور شاهِ غریب بود خویشاوند و فامیل حبیب بابِ او حارث تبارش کاهِلی ذکر جانش یا حسین بن علی او زِ اصحاب رسولُ الله بود سرِّ وصل دوست را آگاه بود آن زمان جنگاور بَدر و حُنِین این زمان رزمنده ی راه حسین آمد اَندَر محضر جانان عشق اِذن میدان خواست از سلطان عشق داد او را شاه ؛ رخصت بی درنگ اِبنِ حارِث رفت در میدان جنگ دستمالی برگرفت آن بی قرین اَبرُوانَش بست یِکسَر بر جبین تا نگردد مانعِ دیدش به رَزم پس به رزم او عَزم خود را کرد جَزم چون حسین آن وَجهِ ربِّ ذو الجلال دید او را با چنین اوصاف و حال بَحرِ غم شد سینه ی سوزانِ او شد سرازیر اشک از چشمان او گفت بر او آن شَهِ یَومُ الطُّراد شَکَّرَ الَّه سَعیَکْ،ای شِیخِ مُراد شاد رو ای لاله ی دشت وفا اَجرِ تو با حضرت خیرُ الوریٰ اِبنِ حارِث رفت بر جنگِ عَدو هیجده تن را به خاک اَفکَند،او آری آری راهِ وصلِ او یکی است کودک و پیر و جوان را فرق نیست طفل این جا بی کَران گردد دِلَش پیر هَم اینجا جوان گَردَد دِلَش آن چنان شمشیر میزَد در نَبَرد کَز هَراسَش رویِ دشمن گشت زرد ناگهان دشمن بَر او زَد ضربتی شد فدایِ دوست ، پیرِ عزَّتی ابن حارِث بَر مُرادِ دِل رسید شربتِ نابِ شهادت را چشید 🔴 این شعر در سال ۸۶ سروده شده @sherosabk
تصویر دستنوشته ی شعر بالا 👇
توسل به ساحت مطهر دو طفلان مسلم من سائل عطای دو طفلان مسلمم روزی خور و گدای دو طفلان مسلمم از بس که حبّ این دو به جانم اثر نمود تا حشر مبتلای دو طفلان مسلمم با اشک و شور و سوز و گداز و نوا و دم زائر به کربلای دو طفلان مسلمم روزی اگر ز لطف و عنایات کردگار قسمت شود،فدای دو طفلان مسلمم با پای دل از این حرم اشک ، عازمِ آن صحن دلربای دو طفلان مسلمم باب الحوائجند‌‌ و منم غرق احتیاج مسکین و بی نوای دو طفلان مسلمم بر گرد شمعِ ماتم این دو گل بهشت پروانه سان فنای دو طفلان مسلمم یا رب تو شاهدی که ز عمق وجود خود محزون ز غصه های دو طفلان مسلمم گشتند مبتلای بلای عظیم عشق دلخسته از بلای دو طفلان مسلمم حارث از این دو طفل سر از تن جدا نمود گریه کنِ عزای دو طفلان مسلمم این است افتخار من و اعتبار من که‌ تا ابد گدای دو طفلان مسلمم 🔴 این شعر در سال ۸۶ سروده شده @sherosabk
تصاویر دستنوشته ی شعر بالا 👇
مدح و مرثیه هانی بن عروه علی السلام شد عیان از مهر تو نور کلام السّلام ای ابنِ عُروه ، السّلام ای مزارت قبله ی اهل شرف عاشقان در طوف آن از هر طرف ای حریمت جنّت اهل ولا یاورِ اوّل شهید کربلا ای ضریح کوچکت عشق همه ای فداییِ عزیز فاطمه چونکه بودی یار مُسلم از نُخُست قبر مُسلِم روبروی قبر توست قبر هاتان نور بر عالم دهد نور بر جانِ بَنی آدَم دهد قبرهاتان اعتبار کوفه است تا قیامت افتخار کوفه است قبرهاتان مَأمَنِ آوارگان سرپناه سائلان، بیچارگان جود و بخشش خویِ دیرینِ شماست صد چو حاتم عبدِ، مسکینِ شماست کعبه ای را که ، به گیتی شد مطاف کِی تنِ خاکیست مشغول طواف؟ در طواف عارفِ سِرِّ حَرَم دل ، به طوف کعبه گردد ، دم به دم قبر تو دل ، قبر مسلم کعبه است در قیاس همچون صفا و مروه است هانی ای سرخوش زِ جام اهل بیت پیر راهِ حق ، غلام اهل بیت ای به دنیا مو سپیدِ راه عشق ای به عقبیٰ همنشینِ شاه عشق الّذین آمنو، ایمانِ توست چشم ما بر رحمت و احسان توست در نِیِ عزّت نوای کوفه ای تو حبیبِ کربلای کوفه ای عاقبت جان باختی در راه دوست گفتی آنچه دوست خواهد آن نکوست بهر یاری سَفیر کربلا آن سَفیرِ بی نظیرِ کربلا غرقِ خونِ معرفت شد پیکرت بر سر دارِ محبّت شد سَرَت قاتِلت شد خادمِ ابن زیاد ای سلامِ خلق و خالق بر تو باد داده ای درس ولایت بر همه اَخذ کردی تو مدال از فاطمه قوم مُذحَج دل پریشان آمدند مُضطر و محزون و نالان آمدند جسم پاکت شد رَها از بندِ دار ای دو چشمِ عشق بر تو اشکبار قوم مُذحَج غرق آلام و مِحَن کرد بر آن جسم پاک تو کفن قوم مُذحَج با غم و سوز و گداز خواند بر آن پیکر قُدسی نماز لیک ، لا یومٌ کیومِک یا حسین ای ذبیح الَّه ، علی را نور عین جسم تو روی زمین کربلا ماند در خون‌،بی کفن،ای سر جدا ماند جسمت ای شهید تشنه لب بین آن صحرا دو روز و هم سه شب حق بهشتی ساخت در مقتل تو را زینبت نشناخت در مقتل تو را 🔴 این شعر در سال ۸۵ سروده شده @sherosabk
تصویر دستنوشته ی شعر بالا 👇
مرثیه اربعین ای زمین و آسمان ماتم سرایت یا حسین دیده بگشا آمده مهمان برایت یا حسین از نوای جانگداز اهل بیت تو شده مجلس روضه به پا در نینوایت یا حسین در کنار قتلگه با قامت خم گشته اش می زند زینب به سوز دل صدایت یا حسین کِی عزیز فاطمه مهمان برایت آمده کن پذیرایی زِ یارِ آشنایت یا حسین قاریِ قرآنِ زینب تو خودت دیدی به نِی بس ستم ها دیدم از خَصمِ دَغایت یا حسین هر چه باشد ای حسین جان من گلی زهرایی ام تازیانه خورده ام بهر ولایت یا حسین گرچه از ضعف بدن بنشسته آورم به جا در نماز نافله کردم دعایت یا حسین یک طرف رأس تو بر نِی یک طرف سنگ جفا ای فدای غربت بی انتهایت یا حسین از کُدامین مَنزِلَت گویم ز مَقتل یا تنور یا زِ نیزه یا که از طشت طلایت یا حسین عَفو کن من را که جا مانده به ویران گنج تو ای که باشد بخشش تو بی نهایت یا حسین دخترت جان داد تا در قلب طاغوت زمان بر سر قبرش بر افرازد لِوایَت یا حسین همدمِ من بود ، آهِ نجمه و اشکِ رُباب داغ ها دیدم چه سان گویم برایت یا حسین این چِهِل منزل چه ها دیدم أَخا از من مپرس می کند موی سپید من روایت یا حسین 🔴 این شعر در سال ۸۸ سروده شده @sherosabk
تصویر دستنوشته ی شعر بالا 👇
شرح شهادت حجاج بن مسروق مؤذن امام که بعدازشهادت انیس بن معقل بوده است کربلا یکسر شراب ناب بود وقت،وقتِ مستی اصحاب بود چون انیس از رسم مردی و وفا جان سپرد اندر رَهِ خون خدا نوبت پیکار با قوم پلید بر یکی دلداده ی دیگر رسید تا جهان گیرد پیام عشق را یک مؤذّن بود امام عشق را غرق دلبر روح و جان و جسم او بود حجّاج بن مسروق اسم او بعد رخصت از شه دین بی درنگ آن مؤذّن رفت بر میدان جنگ آن میان خیلی از نامرد مرد کرد با آن خیل نامردان نبرد بعد قدری جنگ باقوم دَغا آن فنا في الطّلعتِ الشّمسِ الهُدیٰ زخمی و خونین و یکسر سوز و آه بازگشت و این چنین گفتا به شاه کِی شَها امروز اندازم نظر بر جمال حیدر و خَیرُالبشر گفت شه خوش باش کز امر قضا من هم آیم ازپی ات ای با وفا بار دیگر رفت حجاج دلیر سوی آن روباه فطرت ها چو شیر همچنان جنگید با قوم پلید تاکه دوران فراقش سر رسید گرچه چیره بر گروه پست شد لیک از جام شهادت مست شد 🔴 این شعر در سال ۸۳ سروده شده @sherosabk
تصویر دستنوشته ی شعر بالا 👇
مرثیه ی خروج از شام و زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سوز و نوا می روم از شام بلا می روم به کرببلا می روم از شام بلا می روم در این مصائبی که دیدیم بر ما عجب زاری نمودید خوش میهمانداری نمودید ای شامیان بی مروّت ما می رویم با اشک و ناله جان شما جان سه ساله در میان شهرتان دردانه جامانده در شرار بی کسی پروانه جامانده این مصیبت بر که گویم که در این غربت گوهر ما گوشه ی ویرانه جامانده آن دختر ماتم دیده آن کودک غم کشیده حرف و سخنش چنین بود با رأسِ زِ تن بریده بابا کجا بودی ببینی یاس سپیدت را تو نیلی از ضربه های سخت سیلی بابا کجا بودی ببینی یاست شده از کینه پرپر خیلی شدم شبیه مادر این چهل منزل چها دیدم منِ مضطر یک شبی جا مانده ام از آل پیغمبر نیمه شب زجر لعین من را چو پیدا کرد زد مرا بابا ، چه گویم بر تو ای دلبر 🔴 اشعار این زمزمه در حدود سال ۸۷ سروده شده @sherosabk
شرح شهادت هفهاف بن مهند بصری از اصحاب سیدالشهدا علیه السلام شير مردی رفته از دل تاب او نام هَفْهاف و مُهَنَّدْ بابِ او فارغ از رِجْس و ریا و ننگ بود اهل بصره بود و مرد جنگ بود بود آن آزاد مردِ بی قرین جزوِ یاران امیر المؤمنین در صف صفّین با میرِ اُحُد بود پرچمدار بر قومِ اَزُدْ بعدِ مولا بود با درد و مِحَن یاور دوّم ولیّ حق ، حسن بعد از آن ، با عشقِ شاه عالمین بِن مهنّد شد زِ اصحاب حسین سال شصت و یک در آن دوران ظلم وَندَران گرداب و آن طوفان ظلم از قضا اِبنِ مهند بی نشان داشت در بصره سکونت ، آن زمان جونکه بشنید آن شه ایزد سیاق از مدینه آمده سوی عِراق شد زِ بصره خارج آن یار ولا لیک چون شد واردِ کرببلا بود عصر روز عاشورای عشق پر شراره آتش سودای عشق آن زمان دیگر عُیون،تر گشته بود دخت زهرا بی برادر گشته بود جسم پاک سبط ختم المرسلین بی کفن افتاده بُد روی زمین گشت وارد بر سپاه ابن سعد شد خروشان ، آن دلاور مثل رعد گفت با آن خصم شاه عالمین ای عمر بر گو به من ، اَینَ الحُسین آمدم من تا که غمخواری کنم شهریار عشق را یاری کنم گفت هَفهافا به تأخیر آمدی شهریارت کشته شد دیر آمدی چیره بر مولای انس وجان شدیم عاقبت پیروز این میدان شدیم چونکه هفهاف آن مُحبّ شاه دین دید اوضاع را دگرگون، اینچنین حیدرانه تیغ در دستش گرفت همّت از آن قلب سرمستش گرفت پس رجز خواند و به لشکر حمله کرد همچو شیری گشت مشغول نبرد در نبردی سخت آن نیکو روان کُشت بسیار از گروه کوفیان زادۀ سعد دغا فریاد زد بر سرِ آن کور دلها داد زد او که از رویش ولایت منجلی است در دلش حبّ حسین بن علی است عاشقِ مجنون ، نداند ضابطه ترس با شیعه ندارد رابطه او گرفته از خدا عزّ و شکوه تک به تک با او نجنگید ای گروه لشکر پیروز در صحرای طف حمله ور بر او شوید از هر طرف پانزده تن دور او گرد آمدند ابتدا پِیْ شد از آن بَصْری، سمند بعد از آن از ظلم قوم أشقیا تیغ ها با پیکرش شد آشنا عاقبت او شد به راه حق، شهید بر وصال شاه مظلومان رسید آری آری این بُوَد رسم وفا رسمِ خوش عهدیِ مردان خدا کربلا باشد مکان بندگی می دَمَنْد این جا روان بندگی همره و جامانده اینجا باهَمَنْدْ دلبر و دلداده اینجا باهمند در صف حشر و گَهِ میزانِ حق گاه امر خالقِ صبح و شفق دل ز غیر دوست بگسستن خوش است در حضور دوست بنشستن خوش است 🔴 این شعر در سال ۸۵ سروده شده @sherosabk
تصاویر دستنوشته های شعر بالا 👇
زبانحال امام حسین علیه السلام هنگام‌ خروج از مدینه مدینه من ولی عالمینم عزیز قلب زهرا حسینم رسیده وقت رفتن سوی جانان رسیده ای مدینه فصل هجران ببین ای شهر غم ای مدفن یاس به همراهم علی و عون و عباس میان قافله چون ماه کوکب رباب و اصغر و کلثوم و زینب روم من با رقیه با سکینه خداحافظ خداحافظ مدینه غریب وعده گاه نینوایم قتیل طف،شهید کربلایم منم مهر سپهر آفرینش ز امرم چرخ گردون راست گردش منم در شام ظلمت نور عرفان حریمم خوبتر از طور عرفان صفایم مروه ام حجّم زکاتم چراغ راه و کشتی نجاتم منم دوم گلِ باغ ولایت منم معنای ایثار و شهادت منم ارکان آیین پیمبر منم احیاگر دین پیمبر منم خون خدا محبوب سرمد محمد از من و من از محمد به دوش او اگر چه زینت هستم اگر چه عشق آل عصمت هستم اگر چه رفتنم تقدیر و بخت است به آل هاشمی هر چند سخت است ولی من خود نِیَم ، یکسر خدایم به فکر وعده ی قالو بلایم روم تا که شهید عشق گردم برای حفظ دین مرد نبردم روم تا که کنم اهدا سرم را ببینم غرقِ در خون اکبر را روم تا در کنار نهر علقم شود پشتم ز داغ ساقی ام خم روم تا اصغرم در خواب گردد ز تیر حرمله سیراب گردد روم هیهات من الذله گویم مسیر عشق در مقتل بپویم روم تا بهر اثبات ولایت کند زینب به تن رخت اسارت روم بهر جهاد و سرفرازی کنم با حضرت حق عشق بازی دهم جان صد چو عزرائیل ها را کنم رد بر مدد جبریل ها را به عالم تا ابد در دشت غربت پیامم هست ایثار و شهادت امیر مُلکِ انسان سازی ام من سراسر شورم و جانبازی ام من ببین چشمان گریانم مدینه رسیده روز هجرانم مدینه مدینه الوداع ای شهر ماتم خداحافظ الا ای وادی غم چه آذرها که در تو شعله ور شد چه غم هایی که در تو جلوه گر شد چه غم آن که نبی از این جهان رفت به سوی آن سرای جاودان رفت چه غم آن که علی خانه نشین شد به کوچه مادرم نقش زمین شد چه غم آن که میان کوچه هایت اهانت شد به قرآن و ولایت چه غم آن غم که دستی گشت بسته چه گویم‌ من زِ پهلوی شکسته چه غم آن غم که شد قدّی خمیده سُرور قلب احمد شد شهیده همو که علت خلق جهان است میان خاک تو قبرش نهان است اگر چه سوز تا افلاک دارم در آخرش خواهش از تو خاک دارم الا ای خاک پاک عالم آرا مدارا کن تو با پهلوی زهرا 🔴 این شعر در حدود سال ۸۳ سروده شده @sherosabk