#شهادت_امام_هادی
#مدح_امام_هادی
#آرش_براری
▶️
با کلامش شهر را اهل ولایت میکند
مردم گمراه را "هادی" هدایت میکند
هرکه وصفش را شنید از عشق او بیمار شد
عشقش از راه شنیدن هم سرایت میکند
@hosenih
شیخ عباس قمی در "منتهیُ الآمال" خود
معجزات بی شمار از او روایت میکند
با وجود او بهشتی بودن اصلا سخت نیست
حبِّ او را هرکسی دارد کفایت میکند
کاملا رد کرد اسلام بنی عباس را
"هادی" از اسلام پیغمبر حمایت میکند
هرچه هم دشمن اذیت کرد، او نفرین نکرد
دشمنش از صبر بسیارش شکایت میکند
هر بلایی هم که میبیند "علی ابن رضا"
شکر حق میگوید، احساس رضایت میکند
دشمنش بی احترامی کرد، آنجایی که دید
شیر دارد احترامش را رعایت میکند
@hosenih
قاتلش جان خواست از او، جان خود را نیز داد
هرکسی هرچه بخواهد او عنایت میکند
رفت در بزم شراب و غصه خورد و گریه کرد
اشک هایش از دل زینب حکایت میکند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
#شهادت_امام_هادی
#مدح_امام_هادی
#حسن_لطفی
▶️
هزار شُکر که بُردیم نامِ هادی را
هزار شُکر که داریم امامِ هادی را
سلامِ ما برسانید ای کبوترها
که بشنویم علیک السلامِ هادی را
چقدر جلوه به جبریل میرسد وقتی
خطاب می کند: آقا ، غلامِ هادی را
بیا رویم که جز سامرا پناهی نیست
نیاز نیست به فطرس بیا که راهی نیست
@hosenih
بر آستان تو مژگانِ ما که عادت کرد
به خاک بوسی ما آسمان حسادت کرد
کسی که روضه برایت گرفت بالا رفت
کسی که رفت به این روضهها عبادت کرد
همینکه زائرت از جامعه زیارت خواند
سبوی خویش پُر از چشمهی سعادت کرد
برای عمه سادات در قفس رفتی
و شیر عرض اردت به این سیادت کرد*
پسر فراقِ پدر را چگونه چاره کند
روا بود که گریبان امام پاره کند**
@hosenih
تو را زِ خانهی خود با عذاب آوردند
تو را به گوشه ای اما خراب آوردند
به روی خاک نشستی و شام را دیدی
که عمه های تو را با طناب آوردند
یتیمهای گرسنه به بند زنجیر و
رسید وقتِ طعام و کباب آوردند
من از امام زمان شرم دارم از این خط
که پیشِ چشمِ شما هم شراب آوردند
شراب بود ولی بر سرت سنان نزدند
به زخمهای لبت چوبِ خیزران نزدند
*اشاره به روایت داخل قفس شیرها رفتن امامهادی(علیهالسلام)
**اشاره به گریبان چاک زدن امامحسنعسکری(علیهالسلام)در فراق پدر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
#شهادت_امام_هادی
#مدح_امام_هادی
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
علی الدوام نمک گیر دست خوبانم
چه سرّی است در این رابطه نمیدانم
سوار کشتی شان میکنند سگ راهم
کنار نوح که هستم چه غم ز طوفانم
فقط به دامن آل علی دخیل شدم
اگر چه تر شده با هرگناه دامانم
سلام حضرت هادی! سلام اربابم!
بگیر دست مرا خسته ام پریشانم
به زیر دست شما تربیت شدم یک عمر
همیشه نان تو بوده به زیر دندانم
بیا که پوزه بمالم به پات آقا جان
مرا تو شیر حسابم بکن نه انسانم
دلم گرفته برایت غریب جان دادی
برای مادرتان باز روضه میخوانم
عزا عزا جگر فاطمه شرر دارد
علی شدن چقدر رنج و دردسر دارد
@hosenih
مصیبت است که از دوستان جدا باشی
اسیر هر شبه ی نانجیب ها باشی
دلت برای مدینه همیشه پر بزند
ولی همیشه گرفتار سامرا باشی
دعای اهل و عیالت به پادگان این است
که از جسارت سربازها رها باشی
عزیزکرده ی زهرا!نبینم آقا جان
بروی خاک بیوفتی و بی عصا باشی
تو خورده به زمین گونه ات چرا خاکیست؟!
برای آنکه عزادار کربلا باشی..
دلتشکسته ولی بازهم سرت نشکست
قرار نیست که با سنگ آشنا باشی
قرار نیست تنت را به نیزه ها ببرند
قرار نیست که بر روی بوریا باشی
میان ناله ی تو کف نمیزند احدی
خدا نخواست که بین سرو صدا باشی
تمام اهل حرم خانه اند پشت حجاب
بفکر غارت پوشیه ها چرا باشی؟!
چه روضه ها که نهان مانده است با زینب
بزن به سینه ی خود دم بگیر یا زینب..
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#شهادت_امام_هادی
#مدح_امام_هادی
#مهدی_جهاندار
▶️
باز هم سجده به پای سنگها و چوبها
بارالاها پس کجا رفتند آدم خوبها
إهدِنا را قوم أنعمتَ علیهم گفتهاند
منکر هادی وَلا الضّالین تر از مغضوبها
@hosenih
ای میان دفتر آشفتهی تاریخ گم
سالها در جستجویت ابن شهرآشوبها
یک مرید آستانبوس تو شاه عبدالعظیم
عاشقان دیگرت ایّوبها یعقوبها
باز هم بزم شراب است و تعارف می کنند
سوی دریای طهارت جامی از مشروبها،
@hosenih
وای بر ما که امام خویش را نشناختیم
ورنه این آبی است در دستان هاونکوبها
بعد از این صحن تو و مژگان چشمان ترم
خاک کفش زائران عشق است و این جاروبها
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#شهادت_امام_هادی
#مدح_امام_هادی
#محمود_ژولیده
▶️
اَلمِنّهُ لله که نامت شده هادی
منّت به محبانِ خود از جود نهادی
حقا که گل فاطمه، فرزند جوادی
این است نشاط و شعف و برکت و شادی
سکان هدایت به کفِ هر که خدا داد
از روز ازل قرعه بنام علی افتاد
@hosenih
ما گم شده بودیم، تو رخسار نمودی
دل را به نگاهی ز همان غمزه ربودی
ما را به ره عشق گرفتار نمودی
آغوش به احبابِ خود از مهر گشودی
با فطرتِ مومن به تو دادیم سلامی
والله امامی تو، امامی تو، امامی
کِی از رخ ماه تو به خورشید رسیدیم
از پرتو مهر تو به توحید رسیدیم
در نور ولای تو به تمجید رسیدیم
با مدح تو بر نابترین عید رسیدیم
یعنی تو هدایتگر دلها به غدیری
فرزند امیری و به میخانه امیری
ای منطق تو شرح معمّایی حیدر
تفسیرگرِ خطبه ی غرّای پیمبر
هم خیر کثیری تو و هم معنی کوثر
هم خُمّی و هم باده ای و هم مِی و ساغر
ما مِی زده ی خُمّ غدیریم ز هادی
هنگام سحر باده بگیریم ز هادی
ناب است عجب از تو احادیث و روایات
تاویلِ حکیمانه ی هر سوره و آیات
رفتار تو گفتار تو در باب زیارات
این است که ما بر تو نمائیم مباهات
با جامعه ی تو بشِناسیم علی را
با متن غدیریّه سپاسیم علی را
ای معرفت از علمِ تو سرریز علی جان
دریای معارف ز تو لبریز علی جان
گوشِ دلِ ما بر سخنت تیز علی جان
لحنِ تو خوش آهنگ و دلاویز علی جان
آهنگ نماز تو برَد هوش ز سرها
بس راز و نیاز تو برَد هوش ز سرها
ای سوز و گداز تو پر از نغمه ی معراج
آگاه تو هستی ز سراپرده ی معراج
هم آگهی از خنده و هم گریه ی معراج
زیباست که ما را بدهی هدیه ی معراج
آن هدیه،،، به آوای جلی حیدر کرار
دلدار علی، یار علی، حیدر کرار
هر جا که به معراج شده منزل احمد
دیده ست جلوتر ز خودش جلوه ی سرمد
دیده ست علی را همه جا هست موید
یعنی که علی هست جلودار محمد
آری بخدا مقصد و مقصود علی بود
روزیکه نبود آیتی از بود علی بود
این است تجلیِ هدایت به دو عالم
هادیست که بر ما بدمَد روح دمادم
با نام علی جلوه کند آن شهِ اعظم
این است وفا و کرم و جودِ مسلم
آرامِ دلِ فاطمه، آرامِ دلِ ماست
ایام به یُمنَش همه بر کامِ دلِ ماست
ما شیعه ی اِثنی عشرِ آل رسولیم
فرمانبرِ فرماندهیِ امرِ بتولیم
با لطفِ چنین مادری از لطف قبولیم
تا خون به رگِ ماست، سرِ عهد و اصولیم
مائیم هدایت شده ی منبر هادی
شیعه شده ی دستِ هدایتگر هادی
تا پای چنین منبر پر فیض گدائیم
هم نوکر آل علی و عبد خدائیم
هم زائر با معرفت کرب و بلائیم
آری بخدا خونجگرِ خون خدائیم
خونی که به گودال از آن حنجره میریخت
خونیست که از چشمِ حرم یکسره میریخت
@hosenih
ایکاش که زینب تهِ گودال نمیدید
جسم پسر فاطمه پامال نمیدید
بر کشتنِ او اینهمه اقبال نمیدید
او را ز رمق رفته و بی حال نمیدید
ایکاش نمیدید سری بر سرِ نیزه
خواهر چه کند ناله ی خود در برِ نیزه
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#توسل_به_اهل_بیت
#ولادت_امام_جواد
#علی_اکبر_لطیفیان
هر كه يك دفعه سر اين سفره مهمان مي شود
مور هم باشد اگر روزي سليمان مي شود
سر به زير انداختن ذاتش توسل كردن است
دردها در اين حرم ناگفته درمان مي شود
اين كريمان لطفشان هر چند آماده ست، ليك
نام مادر كه وسط باشد دو چندان مي شود
ما پدر را خواستيم و از پسر خيرش رسيد
در رجب ها كاظمين ما خراسان مي شود
نیستی پیغمبر اما ظاهراً پیغمبری
هر كه مي بيند تو را، از نو مسلمان مي شود
نسل موسايي تو طبع مسيحا داشتند
يك نفر از آن همه پير جماران مي شود
اين دلِ ما، سينه ي ما، عرش ما، حتی بهشت
هر كجا موسي بن جعفر نيست زندان مي شود
نيستم آهو ولي سگ هم به دردي مي خورد
لااقل يك گوشه از صحنت نگهبان مي شود
#مناجات_با_امام_زمان
#مناجات_فاطمی
#شهادت_حضرت_زهرا
#استاد_سازگار
بیا تا کی نهادی سر به صحرا یا ابا صالح
بتاب ای آفتاب عالم آرا یا ابا صالح
صدای غربت مولا ز چاه کوفه می آید
علی تنهاست ای تنهای تنها یا ابا صالح
بیا ای وارث حیدر که زخم سینۀ زهرا
به شمشیر تو می گردد مداوا یا ابا صالح
در و دیوار بیت وحی گوید با تو پیوسته
که اینجا مادرت افتاد از پا یا ابا صالح
بیا از قنفذ کافر غلاف تیغ را بستان
که جایش مانده بر بازوی زهرا یا ابا صالح
دو قبر از شیعه گم گشته یکی زهرا یکی محسن
شود روز ظهورت هر دو پیدا یا ابا صالح
میان دشمنان نقش زمین شد مادرت زهرا
بگو آندم چه حالی داشت مولا یا ابا صالح
چرا مخفیست قبر فاطمه در شهر پیغمبر
بیا و پرده از این راز بگشا یا ابا صالح
سر خونین جدّت در تنور و طشت و نوک نی
تو را خواند ز سوز سینۀ ما یا ابا صالح
هزاران درد از عترت بود در سینه ی «میثم»
قلم را بر نوشتن نیست یارا یا ابا صالح
بسم الله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_زینب
#حسن_لطفی
زینب که بود ؟ واژه برایش نیامدهاست
زینب که هست ؟ وقت ادایش نیامدهاست
زینب چه کرد کار فقط کار مرتضاست
زینب چه گفت خطبه به پایش نیامدهاست
زینب نه بلکه شیر اُحُد بانگ میزند
آری صدا شبیهِ صدایش نیامدهاست
زینب چه داشت آنچه که زهرا ظهور داد
زینب چه خواست آه رسایش نیامدهاست
تفسیری از حماسهی شامش نگفتهاند
شرحی برای کرببلایش نیامدهاست
از خواهش حسین گرفتیم تا ابد
دستی به روی دستِ دعایش نیامدهاست
عالم تمام حیرت محض است پیشِ او
چون او کسی به پیش خدایش نیامدهاست
بویِ حسین داشت تمامیِ دستهاش
رنگی شبیهِ رنگِ حنایش نیامدهاست
زینب شناسی است قیامِ امامِ عصر
باید به سوز گفت که جایش نیامدهاست
در بِینِ روضه گریهی عباس را ببین
باور مکن برای عزایش نیامدهاست
پیراهنِ حسین در آغوش دارد و
با گریه گفت حیف عبایش نیامدهاست
اُمِوَهَب نشسته پَرَش را گرفته است
بالاسرش رُباب سرش را گرفته است
در فکرِ آب مانده و سایه نمیرود
در آفتاب مانده و سایه نمیرود
در آفتابِ شام کباب است رویِ او
حالا شبیهِ روی رُباب است رویِ او
حالا کنارِ او که رُباب است بچه نیست
حالا که کوزهها پُر آب است بچه نیست
این لحظههای آخر و او رو به کربلاست
او رو به قبله است بگو رو به کربلاست
عباس تا که بود کسی سایهاش ندید
سی سال قامتش زن همسایهاش ندید
عباس را که داشت به محمل حجاب بود
گهوارهای کنارِ عروسش رُباب بود
عباس اگر که بود در آتش نمیدوید
با دختری کبود در آتش نمیدوید
خانم به نیزه زلف پریشان ندیده بود
بر رویِ ناقه محملِ عُریان ندیده بود
افسوس سایهها سرِ خواهر نیامدند
از شش برادرش یکی از در نیامدند
یادش نرفته بغضِ پریشانیاش شکست
سر را که دید گوشهی پیشانیاش شکست
یادش نرفته نوبتِ تزئینِ شهر بود
خانم سه روز معطل آذینِ شهر بود
اینجا شراب پُر شده در کاسهها چرا
اینجا پُر است از همه رقاصهها چرا
ای کاش سر به طشتِ طلایش نمیرسید
این ضربههایِ چوب صدایش نمیرسید
در پیشِ عمه دخترکی ناتوان شکست
آنقدر زد که آخرسر خیزران شکست
اُمِوَهَب نشسته پَرَش را گرفته است
تنها شده رُباب ، سرش را گرفته است
(حسن لطفی۹۷/۰۱/۱۲)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_زینب
#حسن_لطفی
به مدینه خبرِ سوختنش را نبَرید
آه در سایه بیایید تنش را نبَرید
پیشِ او نامِ حسین و حسنش را نبَرید
از روی سینهیِ او پیرهنش را نبَرید
بگذارید که راحت بدهد جان زینب
هرچه کردند نسوزد دَمِ آخر که نشد
یا کمی کم بشود گریهیِ خواهر که نشد
یا به عباس نگوید غمِ معجر که نشد
یا نخواند نَفَسی روضهیِ حنجر که نشد
چه پریشان شده امروز ، پریشان زینب
بی نَفس مانده و بالایِ سرش نیست کسی
رو به قبله شده و دور و بَرَش نیست کسی
تا بگیرند زیرِ بال و پَرش نیست کسی
یا بگیرند خبر از جگرش نیست کسی
زیرِ لب داشت حسینیم سَنَ قوربان زینب
یادش اُفتاد خودش دید پَرَش را بُردند
دیر آمد سرِ گودال سرش را بُردند
با سرِ نیزهیِ سُرخی پسرش را بُردند
زودتر از زن و بچه خبرش را بُردند
میدود در وسطِ خیمهی سوزان زینب
یک طرف داشت سنان باز سنان را میزد
یک طرف حرمله هم پیر و جوان را میزد
همهی قافله را دخترکان را میزد
جایِ شلاق به تن چوبِ کمان را میزد
تک و تنها شده با جمعِ یتیمان زینب
چه کند ، مادری از طفل نشان میخواد
کودکِ بی رَمَقی تکهیِ نان میخواهد
دختری آمده از عمه توان میخواهد
راه رفتن به رویِ آبله جان میخواهد
میرود تا برسد گوشهی ویران زینب...
(
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_زینب
#مصائب_حضرت_زینب
#حسن_لطفی
لحظهها لحظههای آخر بود
آخرین نالههای خواهر بود
خواهری که میان بستر بود
خنجری خشک و دیدهای تَر بود
چقدر سینهاش مکدر بود
چشم خود را چه سخت وا کرده
روی خود را به کربلا کرده
مجلس روضه را بِپا کرده
باز هم یادِ بوریا کرده
یادِ باغِ گلی که پرپر بود
پلکهایش کمی تکان دارد
رعشهای بینِ بازوان دارد
پوستی رویِ استخوان دارد
یادگاری زِ خیزران دارد
چشم از صبح خیره بر در بود
تا علیاکبرش اذان ندهد
تا که قاسم رُخی نشان ندهد
تا علمدار سایبان ندهد
تا حسینش ندیده جان ندهد
انتظارش چه گریه آور بود
زیرِ این آفتاب میسوزد
تنش از التهاب میسوزد
یاد عباس و آب میسوزد
مثلِ رویِ رُباب میسوزد
یادِ لبهای خشک اصغر بود
میزند شعله مرثیه خوانیش
زنده ماندن شده پشیمانیش
مانده زخمی به رویِ پیشانیش
آه از روزِ کوچه گردانیش
چقدر در مدینه بهتر بود
سه برادر گرفته هر سو را
و علی هم گرفته بازو را
دور تا دورِ قدِ بانو را
تا نبینند چادر او را
آه از آن دَم که پیش اکبر بود
ناگهان یک سپاه خندیدند
بر زنی بی پناه خندیدند
او که شد تکیهگاه خندیدند
رو سوی قتلگاه خندیدند
بعد از آن نوبتِ برادر بود
آن همه ازدحام یادش هست
جمعِ کوفی و شام یادش هست
چشمهایِ حرام یادش هست
حال و روز امام یادش هست
چشمها روی چند دختر بود
یک طرف دختری که رفت از حال
یک طرف تلِ خاکی و گودال
زیرِ پایِ جماعتی خوشحال
یک تن اُفتاده تا شود پامال
باز دعوا میان لشکر بود
جانِ او تا زِ صدرِ زین اُفتاد
خیمهای شعلهور زمین اُفتاد
نقشِ یک ضربه بر جبین اُفتاد
گیسویی دست آن و این اُفتاد
حرمله از همه جلوتر بود
یک نفر گوئیا سر آورده
زیر یک شال خنجر آورده
ضربهای که به حنجر آورده
عرقِ شمر را درآورده
وای سر روی دست مادر بود
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
#وفات_حضرت_زینب
#مدح_حضرت_زینب
#حسن_لطفی
کیست زینب آسمان در مَحضَرَش اُفتاده است
پیشِ او خورشید با خاکسترش اُفتاده است
شام چیزی نیست تا ویران کُنَد با خطبهاش
بالِ عزرائیل پایِ شَهپَرَش اُفتاده است
چادرش را میتکاند میتکاند کوفه را
کیست زینب کوفه یادِ حیدرش اُفتاده است
میکَنَد از جا زمینِ شام را با کاخها
راهِ مولا باز هم بر خیبَرَش اُفتاده است
کیست زینب لحظههایی که علی در رزم بود
ذوالفقار اینَک به دستِ دخترش اُفتاده است
قبل از آنیکه یزید از پیشِ خانم پا شود
دید یِکجا سقفِ ظلمش بر سرش اُفتاده است
مرتضیٰ بر دستمالِ زردِ خود میزد گِره
یا که زینب دو گره بر معجرش اُفتاده است
هرکجا میرفت چشمی سویِ او جرات نکرد
بر سرِ او سایهیِ آب آورش اُفتاده است
کارِ او پیغمبریِ کربلا تا شام بود
بیرقِ عباس دوشِ خواهرش اُفتاده است
یادِ ایامی که شد سایه برادر با سرش
ظهر در گرمایِ سوزان بسترش اُفتاده است
داشت بر سینه لباسی را که مادر داده بود
یادِ مادر یادِ روزِ آخرش اُفتاده است
رو به قبله بستر است و رو به دَر چشمانِ او
باز اشکی سرخ از چشمِ تَرش اُفتاده است
بادِ گرمی میوزید و بویِ سیبی میرسید
دید از تَل آنطرفتَر پیکرش اُفتاده است
وای دستِ حرمله گهوارهای پاشیده بود
آه دستِ ساربان انگشترش اُفتاده است
محملش را دید وقتی میرود از کربلا
میرود با دختری که زیوَرش اُفتاده است
میشنید از مَحمِلی لالاییِ گرمِ رُباب
حق بده چشمانِ او بر اصغرش اُفتاده است
خُطبهاش را گیسویِ از نِی رهایی قطع کرد
ردِ خونی رویِ چوبِ منبرش اُفتاده است
چشم را بالا گرفت اما برادر را ندید
تاب خورده نیزه و حتماً سرش اُفتاده است
زیر دست و پا نگاهی کرد دنبالِ حسین
دید سَر این سو و آن سو مادرش اُفتاده است
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
#وفات_حضرت_زینب
#مصائب_حضرت_زینب
#وحید_محمدی
هنوز رخت سیاه عزا به تن دارد
هنوز در دل خود غصه ی کفن دارد
هزار خاطره از کوچه ی بنی هاشم
هزار خاطره از مادر و حسن دارد
@hosenih
شکسته بال و پرش را فراق جانکاهی
دو چشم خیس و دو تا دست سینه زن دارد
هزار حرف نگفته است در دلش از شام
هزار غصه ز دوری اش از وطن دارد
هنوز هم که هنوز است پلک او زخمی است
هنوز در بر خود پاره پیرهن دارد
هنوز هم که هنوز است، چشم او تار است
و ردّ سلسله ها را به روی تن دارد
@hosenih
هنوز هم که هنوز است روضه می خواند
چه روضه های عجیبی از آن بدن دارد
همان بدن که میان حصیر پیچیدند
هزار بوسه از آن تیر و نیزه ها چیدند
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e