#وفات_حضرت_زینب
#مصائب_حضرت_زینب
#رضا_دین_پرور
افتاده ام به بستر بی سایبان حسین
از خواهر تو گریه گرفته امان حسین
در زیرآفتاب، سرت را بریده اند
در زیر آفتاب، به رویت دویده اند
دارم حساب می کشم از قطره های آب
تو سوختی و صورت من سوخت بی نقاب
ماندی سه روز بی کفن و بوریا حسین
اصلاً عوض کنیم سر بحث را حسین....
@hosenih
من سختم است پیش تو این روز آخری
از این همه گلایهء خواهر برادری
یاد تو هست مادرمان بستری که شد...
رخسار او کبودی و نیلوفری که شد...
دارم شبیه او پی تابوت می روم
با این پر شکسته به لاهوت می روم
این روزها که سینهء من تنگ میشود
خیلی دلم برای حسن تنگ می شود
ای کربلای من سفرم را چه می کنی؟
داغی که مانده بر جگرم را چه می کنی؟
من را ببخش وقت زیارت نمی شود
دیگر کسی شبیه تو غارت نمی شود
میخواستم ضریح تنت را بغل کنم
یکبار جسم بی کفنت را بغل کنم
جانم به وصل عشق تو با سوختن رسید
این پاره های پیرهنت هم به من رسید
از آن غروب، رنج اسارت کشیده ام
از زیر تیر و نیزه، کنارت کشیده ام
رفتی و گوش ما همه بی گوشواره شد
عمامه رفت و معجر مان پاره پاره شد
سنگت زدند بر سر نی، مرد و زن حسین
از هر دو سنگ، خورده یکی هم به من حسین
اصلاً چه شد که قسمت آن دیگری شدی
بین تنور رفتی و خاکستری شدی
ای وای از رباب، که جانش به لب رسید
هرجا که رفت، حرملهء بی ادب رسید
پیشانی ام شکست و وضویم جبیره بود
بازارهای کوفه پُر از چشم خیره بود
وقت قمار، پای سرت شرط کرده اند
در پیش پای ما صدقه پرت کرده اند
گرچه میان تشت طلا، جام برنگشت
دیگر رقیه از سفر شام برنگشت
@hosenih
حالا شده خرابه دمشق رقیه ات
برگشته ام به شام، به عشق رقیه ات
سر را گرفت و گفت که بابا حلال کن
موی مرا بلندتر از این خیال کن
این رو به قبله را تو نگو روبه راه نیست
اصلاً خیال کن بدن من سیاه نیست
شهدی دوباره از لب قرآنی ات بده
جایی برای بوسه به پیشانی ات بده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_روز_یازدهم
#مصائب_حضرت_زینب
#وفات_حضرت_زینب
غمی بزرگ در دلم مرا عذاب می دهد
تورا صدا که میزنم، سنان جواب می دهد
@hosenih
برای بار اول است خود سوار می شوم
کار رسیده تا کجا ! فضه رکاب می دهد
مقابل نگاه یک سپاه می خورم زمین
همینکه شمر ناقهی مرا شتاب می دهد
آیه ی تطهیر بگو چه خاک بر سرم کنم
دهان قاتلان تو بوی شراب میدهد
گرفته لکنت زبان ، سه ساله ات که اینچنین
سوال خواهر تو را دیر جواب میدهد
@hosenih
شیر درست میشود گریه بلند میشود
همینکه بر لب خودش رباب آب میدهد
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#وفات_حضرت_زینب
یا که بیا تا زندگی از سر بگیرم
یا با تماشای سر تو پر بگیرم
خواهم تو را بار دگر در بر بگیرم
یک بوسه از آن نازنین حنجر بگیرم
بعد از تو گشته خون جگر بیچاره زینب
ای کهنه پیراهن تو دیدی بی پناهش
همراه او کردی سفر تاقتلگاهش
اخر چرا گشتی رفیق نیمه راهش
رفتی نگفتی گر کند عریان نگاهش
جان میدهد با یک نظر بیچاره زینب
ای آفتاب از تو گله دارم سر او
دیدی پر از زخم است از پاتا سر او
تو از چه تابیدی دگر بر پیکر او
آتش زدی بر قلب زار خواهراو
قلبم زجسمش پاره تر بیچاره زینب
ای آب الهی خون شوی همچون دل ما
آواره گردی تا ابد صحرا به صحرا
بودند دیو و دد همه سیراب اما
در پیش مهر مادرش فرزند زهرا
از تشنگی زد بال و پر بیچاره زینب
هر گز کسی چون من تن بی سر ندیده
بیش از ستاره زخم بر پیکر ندیده
بر گرد یک تن آن همه لشکر ندیده
با چشم خود خنجر روی حنجر ندیده
زدم دو دست خود به سر بیچاره زینب
تنهایی ات در بین آن صحرا مرا کشت
سوز صدایت بین دشمنها مرا کشت
آن جسم مانده زیر دست و پا مرا کشت
بانگ غریب مادر زهرا مرا کشت
از مادرت بیچاره تر بیچاره زینب
چون تو کسی بی یار وبی یاور نگشته
پنهان به زیر نیزه و خنجر نگشته
در پیش چشم خواهرش بی سر نگشته
گفتی که بر گردم به خیمه بر نگشته
راست به نی شد جلوه گر بیچاره زینب
این نا مسلمانان چه بی اندازه پستند
گفتم که بعد از کشتنت از پا نشستند
تازه به اسب خویش نعل تازه بستند
چون استخوان سینه ات قلبم شکستند
کشتند مرا آن ده نفر بیچاره زینب
یک دم غروب کربلا یادم نرفته
سر ها به روی نیزه ها یادم نرفته
آتش میان خیمه ها یادم نرفته
سیلی و روی بچه ها یادم نرفته
چون خیمه بودم شعله ور بیچاره زینب
میسوخت همچون خیمه هایت قلب زارم
گفتم که باطفلان به صحرا سر گذارم
دیدم میان خیمه یک بیمار دارم
اما چسان اورا زخیمه در بیارم
افتادم اندر دردسر بیچاره زینب
از روز تو شام غریبان سخت تر شد
داغ یتیمان از جوانان سخت تر شد
از نیزه ها خار مغیلان سخت تر شد
آزاد شد آب و حسین جان سخت تر شد
حال رباب بی پسر بیچاره زینب
بین همه غمهایمان وای از اسیری
خون گریه کن ای آسمان وای از اسیری
زینب کجا نامحرمان وای از اسیری.
بازوی بسته بی امان وای از اسیری
با شمر دون شد همسفر بیچاره زینب
خون شد دلم از غصه و ماتم بماند
بازار و کوچه های شام غم بماند
دخت علی و چشم نامحرم بماند
رفتم میان بزم می آن هم بماند
چوب جفا و طشت زر بیچاره زینب
#عبدالحسین
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#وفات_حضرت_زینب
درد دل_با برادر
#علی_اکبر_لطیفیان
پس ازتوآب اگرخوردم ازاین چشمان ترخوردم
گلی هستم که از هر شش جهت به خار برخوردم
برای دلخوشی دختران نیمه جانت بود
دراین یکسال واندی لقمه نانی هم اگر خوردم
چه کارى برمى آمد از برادر مرده اى چون من
فقط زانو بغل کردم , فقط خون جگر خوردم
منی که سایه ام را مردم کوچه نمی دیدند
منی که شش برادر داشتم, حالانظرخوردم
به نان کوچه و خرمای مردم لب نزد زینب
میان کوفه هر چه خوردم از دست پدرخوردم
نمی دانم تو می بینی که جایی را نمی بینم؟
غروبی داشتم میرفتم از خانه به درخوردم
شب شام غریبانت از این خیمه به آن خیمه
برای هر یتیمی که سپرگشتم سپرخوردم
دلیل تازیانه خوردن ما گریه ما بود
ز طفلان بیشتر گریان شدم پس بیشتر خوردم
من پرده نشین را محمل بى پرده اى دادند
به هر جا که گذر کردم چقدر از رهگذر خوردم
تو و پیراهن پاره , من و این چادر پاره
تو سنگ از صد نفر خوردى, من از صدها نفر خوردم
ببین این روزها پیراهنم هم رنگ عوض کرده
فقط گرما نخورده بودم آنهم آنقدر خوردم
#شهادت_حضرت_علی_اکبر
#مصائب_امام_حسین
#قاسم_نعمتی
بگو هنوز برایت کمی توان مانده
بگو هنوز برای حسین جان مانده ؟
فقط برای نمازی کنار بابا باش
هنوز نیمه ای از روز تا اذان مانده
چه میشود کمی این پلک را تکان بدهی
چرا که چشم تو خیره به آسمان مانده
کمر شکسته ام از حال و روز من پیداست
عجیب بر جگرم داغ این جوان مانده
بیا به گریه ی این پیرمرد رحمی کن
عصای من نشکن ،قامتی کمان مانده
نسیم هم بدنت را به دست می گیرد
شبیه مشت پری که در آشیان مانده
شدی شبیه اناری که دانه دانه شده
کمی به خاک و کمی دست باغبان مانده
شبیه مادر من جمع میکنی خود را
که بین پهلوی تو درد بی امان مانده
چنان به روی سرت ریختند،ترسیدم
هزار شکر که از تو کمی نشان مانده
حساب آنچه که مانده است از تو مشکل نیست
دوباره میشِمرم چند استخوان مانده
تو را به روی عبا تکه تکه می چینم
بقیه ی تو ولی دست این و آن مانده
چقدر روی دو چشمت هلال ابرو هست
برای بدر شدن ماه من زمان مانده
چقدر تیغه لب پر ،میان دنده ی توست
چقدر نیزه شکسته در این میان مانده
تو را از این همه غم میکنم سوا اما
هنوز داغی یک نیزه در دهان مانده
قرار نیست پدر جان دهد کنار پسر
هنوز قصه ی گودال و ساربان مانده
قرار نیست فقط عمه ات بماند و من
ببینی اش که میان حرامیان مانده
کمی به روی سرم باشد و میان حرم
که چند دختر نوپا به کاروان مانده
بدون تو بدَود چند بار تا گودال
ببیندم که نگاهم به آسمان مانده
کمان حرمله تیری به سینه ام زده است
به چند جا اثر نیزه ی سنان مانده
نشسته شمر و عرق می چکد ز پیشانیش
برای ضربه ی آخر نفس زنان مانده
#شهادت_حضرت_علی_اکبر
رنگِ لاله بر این دَمَن دادی
پیری زودرس به من دادی
گشته ای چون انار صد دانه
نیزه مویِ تو را زده شانه
اینچنین خونجگر شدن شخت است
آه اصلاً پدر شدن سخت است
ریزریزی ولی عزیزی تو
چه کنم از عبا نریزی تو
خیز و بازم عصای بابا شو
لااقل پیش عمه ات پاشو
ببر از بین معرکه او را
تا پریشان نکرده گیسو را
مطالب بیشتر در وبلاگ کوثرنامه http://shahidfathi.blog.ir
#گودال
باورم نمیشه که داری میری
بعد از این دیدنت آرزوم میشه
باورم نمیشه تنهام میذاری
دیگه داشتنت داره تموم میشه
مگه ما قرار نبود با هم باشیم
دلمو آواره میکنی چرا
مگه این یادگار فاطمه نیست
پیرهنت رو پاره میکنی چرا
بچه هات پشت سرت دلواپسن
کوفه وایساده با نیزه روبروت
بیا این وصیت مادرمه
بیا لبهامو بذارم رو گلوت
غصم اینه از تو چیزی نمونه
هر کسی چیزی از اعضات ببره
یه کمی خودت سرو بالا بگیر
پنجشو نذار تو موهات ببره
ترسم اینه که روی داغی خاک
با سر نیزه تنت رو بکشن
نگرانیم اینه عریانت کنن
بی حیاها پیرهنت رو بکشن
دست و پا نزن که آروم بگیرم
دست و پا نزن که محتضر نشی
خنجر و نیزه و تیر دورت پره
دست و پا نزن که زخمی تر نشی
من نشستم دستامم رو سرمه
اسبا دارن تو رو پامال میکنن
عده ای حرومی با تازیونه
زن و بچه هاتو دنبال میکنن
حالا که دیگه گذشت اما بدون
ته گودال جای مادرت نبود
کاری به طرز بریدن ندارم
خدایی خورجین جای سرت نبود
#شهادت_حضرت_علی_اکبر
#حسن_لطفی
جُنبشی بين آسمانها بود
شورشی تا به عرشِ اعلا بود
چشمهای فرشتگان مبهوت
به جوانی، پيمبر آسا بود
مرتضايی به شکلِ پيغمبر
يا حسينی که عالم آرا بود
محشری میرود به رویِ زمين
يا قيامِ قيامت آنجا بود
اينکه پشتِ سرش روانه شده است
آيهی «وان يکاد» زهرا بود
نه فقط دل زِ کربلا برده
با شکوهش دل از خدا برده
لرزه بر جانّ دشت اُفتاده
از حسينی ترين نبی زاده
کيست اين گردباد پيچيده
که خدا تيغ در کَفَش داده
کيست اين مرد غيرتِ طوفان
کيست اين سر فرازِ دلداده
همه گفتند که خدا انگار
باز پيغمبری فرستاده
از نژاد علی به نامِ علی
مثل عباس کوهِ اِستاده
باز دريای ايستاده ببين
شورِ رزمِ امير زاده ببين
قدمی زد زمين تلاطم کرد
لشکری دست و پای خود گم کرد
خویش را قبلهگاهِ میدان و
کعبه را قبلهگاه دوم کرد
آسمان را به خاک میدوزد
اينکه بر حادثه تبسم کرد
شور آتشفشان شروع شده است
مرتضی گوئيا تجسم کرد
اينکه از کشته پشته میسازد
با لب تيغ خود تکلّم کرد
رجزش دشت را بهم پيچاند
نعرهای زد زمانه را لرزاند
تشنگی میبَرَد توانش حيف
خشکتر میشود لبانش حيف
پيشِ چشمانِ خستهاش انگار
تيره شد تيره آسمانش حيف
نَفَسش در شماره اُفتاده
خسته شد دستِ پُر توانش حيف
مَرکبِ زخمی از نَفَس اُفتاد
رفت در بينِ دشمنانش حيف
ناگهان ضربهای زد از پهلو
نیزهای سمتِ استخوانش حیف
بر زمينش زد از سرِ زينش
پدرش آمده به بالينش
چشمت از حال من خبر دارد
پدرت دست بر کمر دارد
همه فهميدهاند بابایت
حالتی مثل محتضر دارد
تيغهايی که هست اطرافت
چقدر لَختهی جگر دارد
دستِ لرزانِ من کجا و تنت؟
که تو را تکه تکه بردارد
خُرد شد استخوانت اما نه
استخوانی تنت مگر دارد
نَکنَد از بَرِ پدر بِرَوی
خون من گردنت اگر بِرَوی
بی تو تنهای کربلا شدهام
بی تو اُفتاده تر زِ پا شدهام
من غرورِ شکستهام بابا
بی تو غمگینترین صدا شدهام
نوکِ انگشتهایشان این سوست
عاقبت دست بر عصا شدهام
بی تو بازیچهی نگاه همه
بی تو مجروح خندهها شدهام
همه کف میزنند و میخندند
بِینِ اینان چه آشنا شدهام
از کنارت چگونه برخیزم
خاک باید به روی سر ریزم
حجمی از خون و نيزه و تیری
حجمی از زخمهای دلگيری
حجمی از خُردههای يک ساقه
حلقههایِ جدایِ زنجيری
حجمی از تيغهای لب پَرِ سرخ
حجمی از تکههای شمشيری
حجمی از پارههای پاشیده
غرقِ صد ضربهی نَفَس گيری
حجمی از پيکرِ پراکنده
در سراشيبی و سرازيری
به دلم تيرِ آتشين نزنی
پيرمَردَم مرا زمين نزنی
#گودال
#مصائب_امام_حسین
#عبدالحسین_میرزایی
ای نور دیده من و تاج سرم حسین
یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین
بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین
در زیر آفتاب ببین بسترم حسین
نام تو گشته زمزمه آخرم حسین
بالاسر همه تو دم آخر آمدی
بالین هر شهید به چشم تر آمدی
با زانو در کنار علی اکبر آمدی
بر دیدن سه ساله خود با سر آمدی
من خواهر توام بیا در برم حسین
یادش به خیر آن تب و تابی که داشتم
در طول آن مسیر رکابی که داشتم
در زیر سایه تو حجابی که داشتم
دیدی چه شد حسین نقابی که داشتم
دیدی چه شد مقنعه و معجرم حسین
یک نیمه روز موی سیاهم سفید شد
یک نیمه روز امید دلم ناامید شد
هجده گلم مقابل چشمم شهید شد
از مادر تو خواهرت هر چه شنید...،شد
داغت هنوز هم نبود باورم حسین
هر دم به یاد حنجر تو گریه میکنم
بر زخم های پیکر تو گریه میکنم
دارم به جای مادر تو گریه میکنم
یاد وداع آخر تو گریه میکنم
گفتی به خواهرت که بمان در حرم حسین
گفتی به خیمه گاه بمانم ولی نشد
گفتم کنم فدای تو جانم ولی نشد
یک جرعه آب بر تو رسانم ولی نشد
پایت به سوی قبله کشانم ولی نشد
تو دست و پا زدی و زدم بر سرم حسین
منکه به جز تو پشت و پناهی نداشتم
دیدم تو را غریب و سپاهی نداشتم
تو زیر پا و تاب نگاهی نداشتم
جز رو زدن به قاتلت راهی نداشتم
شرمنده توام چه کنم خواهرم حسین
هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت
بر پیکر تو نیزه خود را شکست و رفت
شمر آمد و به سینه تنگت نشست و رفت
با دست خالی آمد و پر کرد دست و رفت
ای کاش کور بود دو چشم ترم حسین
دیدم تو را به سجده ولی سر نداشتی
ای سر بریده کاش که خواهر نداشتی
(ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی
گویا غربب بودی و مادر نداشتی)
قربان غربتت پسر مادرم حسین
نگذاشتند گریه بر آن پاره تن کنم
نگذاشتند سایه ای بر آن بدن پکنم
نگذاشتند حسین خودم را کفن کنم
کاری برای یوسف بی پیرهن کنم
میخورد خاک پیکر تو در برم حسین
ما را پس از تو خار شمردند کوفیان
بر روی نیزه راس تو بردند کوفیان
نان علی مگر که نخوردند کوفیان
از من چه آبرو که نبردند کوفیان
دادند نان به ما صدقه ،دلبرم حسین
دیدی چگونه حرمت زینب به باد رفت
وقتی میان مجلس ابن زیاد رفت
صبر و قرار از دل زین العباد رفت
کاری رباب کرد ،که دردم زِ یاد رفت
چون جان بغل گرفت سر سرورم حسین
بر عکس کوفه هلهله کردند شامیان
خنده به اشک قافله کردند شامیان
ما را اسیر سلسله کردند شامیان
تحقیر پیش حرمله کردند شامیان
از هر که بگذرم از او نگذرم حسیم
بزم شراب و مجلس اغیار و خواهرت
چوب یزید و لعل لب خشک و اطهرت
بگذار بگذریم چه آورد بر سرت
خیلی دلم تنگ شده بهر دخترت
بعد از تو من صداش زدم دخترم ،حسین
با سلام خدمت همه نوکران اهل بیت علیهم السلام
بحمدالله خداوند توفیق داد، تمام اشعار کانال شعر و مرثیه، نمایه دار بشه(مشخصات و موضوع شعر ) تا عزیزان به راحتی اشعار و مطالب موردنظر خود را پیدا و استفاده کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
نفس المهموم لحزننا تسبیح
برای استفاده از اشعار و مطالب، #هشتگ موردنظر را لمس کنید
#مناجات_با_خدا
#فراز_مناجات_با_خدا
#توسل_به_اهل_بیت
#شهادت_پیامبر
#دو_دمه_پیامبر
#شهادت_امام_علی
#مدح_امیرالمومنین
#مدح_امام_علی
#عید_غدیر
#شهادت_حضرت_زهرا
#مقتل_حضرت_زهرا
#فاطمیه
#ورود_به_فاطمیه
#نوحه_فاطمیه
#زمزمه_فاطمیه
#مناجات_فاطمی
#درد_دل_با_همسر
#مدح_حضرت_زهرا
#ولادت_حضرت_زهرا
#شهادت_امام_حسن
#مدح_امام_حسن
#دو_دمه_امام_حسن
#توسل_به_امام_حسین
#مصائب_امام_حسین
#مقتل_امام_حسین
#گودال
#مدح_امام_حسین
#ولادت_امام_حسین
#شهادت_امام_سجاد
#مدح_امام_سجاد
#ولادت_امام_سجاد
#شهادت_امام_باقر
#مدح_امام_باقر
#ولادت_امام_باقر
#شهادت_امام_صادق
#مدح_امام_صادق
#ولادت_امام_صادق
#شهادت_امام_کاظم
#مدح_امام_کاظم
#ولادت_امام_کاظم
#شهادت_امام_رضا
#توسل_به_امام_رضا
#مدح_امام_رضا
#ولادت_امام_رضا
#دو_دمه_امام_رضا
#شهادت_امام_جواد
#مدح_امام_جواد
#ولادت_امام_جواد
#شهادت_امام_هادی
#مدح_امام_هادی
#ولادت_امام_هادی
#شهادت_امام_حسن_عسکری
#مدح_امام_حسن_عسکری
#ولادت_امام_حسن_عسکری
#مناجات_با_امام_زمان
#پندیات
مناسبات
#ماه_رحب
#ماه_شعبان
#رمضان
#شب_قدر
#عرفه
#اول_سال
#پایان_سال
#شب_جمعه
محرم
#مناجات_محرمی
#ورودیه
#ورود_به_محرم
#روز_اول
#روز_دوم
#روز_تاسوعا
#شب_عاشورا
#روز_عاشورا
#اربعین
#مصائب_شام
#اسارت
#پایان_سفر
حضرات
#وفات_حضرت_خدیجه
#وفات_حضرت_معصومه
#مدح_حضرت_معصومه
#شهادت_حضرت_حمزه
#وفات_حضرت_ام_البنین
#وفات_حضرت_زینب
#مدح_حضرت_زینب
#مصائب_حضرت_زینب
#شهادت_حضرت_عباس
#مدح_حضرت_عباس
#ولادت_حضرت_عباس
#علقمه
#دودمه_حضرت_عباس
#شهادت_حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
#دودمه_حضرت_علی_اکبر
#ولادت_حضرت_علی_اکبر
#شهادت_حضرت_علی_اصغر
#وفات_حضرت_رباب
#شهادت_حضرت_قاسم
#مدح_حضرت_قاسم
#دودمه_حضرت_قاسم
#شهادت_حضرت_عبدالله
#طفلان_حضرت_زینب
#وفات_حضرت_سکینه
#وفات_حضرت_ام_کلثوم
#شهادت_حضرت_رقیه
#مقتل_حضرت_رقیه
#ولادت_حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_مسلم
#حضرت_حر
#حضرت_فضه
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی
#پیرزن_نیشابوری
شخصیت ها
#مرحوم_آیت_الله_صافی_گلپایگانی
#آیت_الله_وحید_خراسانی
#حاج_اکبر_گلگیرساز_(ترک)
#حاج_منصور_ارضی
#استاد_میرزا_محمدی
#مرحوم_حاج_حسن_جمالی
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#کربلایی_حمید_علیمی
#کربلایی_علی_کرمی
#حاج_علی_انسانی
#کربلایی_حسن_حسینخانی
شعرا
#استاد_سازگار
#شهید_غلامعلی
#محمود_ژولیده
#علی_اکبر_لطیفیان
#سید_پوریا_هاشمی
#قاسم_نعمتی
#حسن_لطفی
#محمود_یوسفی
#وحید_محمدی
#بردیا_محمدی
#مجید_تال
#مرضیه_عاطفی
#حسن_کردی
#سید_هاشم_وفایی
#قاسم_صرافان
#یوسف_رحیمی
#مهدی_رحیمی
#رضا_رسول_زاده
#سید_رضا_موید
#مجنبی_خورسندی
#وحید_قاسمی
#مسعود_یوسف_پور
#سعید_خرازی
#محمد_حسین_رحیمیان
#رضا_دین_پرور
#حاج_علی_انسانی
#عبدالحسین_میرزایی
#محسن_عرب_خالقی
#مهدی_مقیمی
#علی_رضا_خاکساری
#احمد_ایرانی_نسب
#علی_اکبر_نازک_کار
#حسین_ایمانی
#امیر_حسین_محمد_پور
#حسین_قربان
#مهدی_جهاندار
#آرش_براری
#محمد_حسین_غروی
#پوریا_باقری
#محسن_راحت_حق
#حسین_قربانچه
#محمد_جواد_مطیع_ها
#حسن_کردی
#محسن_صرامی
#علی_ساعدی
#علی_سلطانی
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#موسی_علیمرادی
#محمد_حبیب_زاده
#کلامی_زنجانی
#رضا_باقریان
#عالیه_رجبی
#نعمیه_امامی
#امیر_حسین_سالار_وند
#مجتبی_صمدی_شهاب_محرم
#محسن_صیامی
#سید_مهدی_وزیری
#محمد_علی_ریاضی_یزدی
#محمد_سولی
#ایوب_پرند_آور
#عادل_حسین_قربان
#محمد_موحدی
#محمد_سعید_طالبی
#مهدی_نظری
#هانی_امیر_فرجی
#روح_الله_پیدایی
#مصطفی_قربانعلی
#مرشد_چلویی
#حاج_مرشد
#میلاد_الیاسوند