eitaa logo
شعر و مرثیه
27 دنبال‌کننده
7 عکس
50 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقِ مشتاق تا آغوش هجران میرود پابرهنه در پیِ خارِ مُغیلان میرود شب به شب سر به بیابان طلب بگذاشتیم هر که عاشق میشود، شبها بیابان میرود کوچه ای خوبست که طی کردنش دردِسَر است میل دیوانه به استقبال طفلان میرود گردنِ معشوق می افتد گناه عاشقان گر زلیخا بد شود یوسف به زندان میرود بیشتر مهرِ پدر را میکند معطوف خویش طفل در نزد پدر هر وقت گریان میرود گر ازاینجا سردرآوردیم ما کار تو بود گَلّه هر جا میرود با میل چوپان میرود سفره مهمان ندیده نیست در شأنِ کریم اوّل ابراهیم ما دنبال مهمان میرود گیسوی معشوق را با خونِ دل باید گرفت آنچه آسان میرسد از راه آسان میرود دردِ عالم را درِ خانه مداوا میکند هرزمان که پرچمش استان به استان میرود من ترا با قیمت جانم بدست آورده ام هر کجا اسم تو می آید؛ زِ تن جان میرود آبروی فاطمه ما را کنارت راه داد طفل بازیگوش با مادر دبستان میرود من دوباره گیر کردم ؛ضامن آهوکجاست؟ من دلم تا گیر می افتد خراسان میرود معجزه یعنی همینکه در میان خانه ات هر که گریان میشود تا خانه خندان میرود @AliakbarLatifian
روزها را با توسّل کردنم شب می‌کنم دارم از این ناحیه خود را مُقرّب می‌کنم خلق تحویلم نمی‌گیرند، تحویلم بگیر تو که تحویلم نمی گیری همه‌ش تب می‌کنم عقل را از بارگاهِ عشق بیرون کرده‌اند خویش را دارم به دیوانه مُلقّب می‌کنم اختیار "عَبد" یا "رَب" را به دست من دهند اختیاراً خویش را عبد و تو را رب می‌کنم من که عادت کرده‌ام شب‌ها به درس عاشقی روزها فکرِ فرار از دستِ مَکتَب می‌کنم دیشبم از دست رفت و حسرتش را می‌خورم گرچه امشب آمدم گریه به دیشب می‌کنم گفت کارَت چیست گفتم چند سالی می‌شود کفش‌های گریه کن‌ها را مُرتّب می‌کنم من تمام خَلق را یک روز عاشق می‌کنم من تمام شهر را از تو لَبالَب می‌کنم هر سحر از پنج‌تن، گریه تقاضا کرده‌ام هر چه را دادند یکجا خرج زینب می‌کنم @AliakbarLatifian
مانند طفلِ دَر به دَری گریه میکنم مثل گدای پُشتِ دَری گریه میکنم اشک مرا زمانِ گدایی ندیده اند این بار چون تو میگذری گریه میکنم حالا که بین این همه مردم زیادی ام از این به بعد یک نفری گریه میکنم حتی اگر مرا بِزَنی قول میدهم با آب و تابِ بیشتری گریه میکنم تنبیه تو حواس مرا جمع میکند من سالها زِ خیره سَری گریه میکنم بار مرا کسی نخریده...تو می خری؟! بار مرا بخر، نخری گریه میکنم از چند جا شکسته پَرَم..ای شکسته بند! از غصّه یِ شکسته پَری گریه میکنم این روزه ها به درد قیامت نمیخورد دارم برای بی سِپَری گریه میکنم جانِ همان که زائر بابا نشد مرا یک کربلا بِبَر نَبَری گریه میکنم @AliakbarLatifian
همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز شبِ عید است و خدا عیدیِ ما مانده هنوز دهه یِ آخرِ ماه اولِ راهِ سحر است بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز عیب چشم است اگر اشک ندارد،وَر نه سرِ این سفره یِ تو حال و هوا مانده هنوز کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم یا علیِّ دگری تا به خدا مانده هنوز گوئیا سفره یِ او دست نخورده مانده است او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز گریه ام صرف تُهی بودن اشکم نیست دستم از دامنِ محبوب جدا مانده هنوز وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت باز در نامه یِ من جرم و خطا مانده هنوز یک نفر بارِ زمین مانده یِ ما را بِبَرَد کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز @AliakbarLatifian
پهن شد سفره یِ احسان، همه را بخشيدی باز با لطف فراوان همه را بخشيدی ابر وقتی كه بِبارد همه جا می بارد رحمتت ريخت و يكسان همه را بخشيدی گفته بودند به ما سخت نميگيری تو... همه ديديم چه آسان همه را بخشيدی يك نفر توبه كند با همه خو ميگيری يك نفر گشت پشيمان همه را بخشيدی اين گنهكاری امروز مرا نيز ببخش تو كه ايام قديم ، آنهمه را بخشيدی حيف از ماهِ تو كه خرج گناهان بشود تو همان نيمه یِ شعبان همه را بخشيدی داشت كارم گره ميخورد ولی تا گفتم "جان آقای خراسان" همه را بخشيدی بی سبب نيست شبِ جمعه شبِ رحمت شد مادری گفت "حسين جان" همه را بخشيد @AliakbarLatifian
بسیار زییییبا چه می خواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی  چه می خواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی  شب طولانی و تسبیح و سجاده چه می چسبد  بهار زود هنگامند، شب های زمستانی  توکل بر توسل کن، توسل بر توکل کن  در این دنیای حیرانی، در این دریای طوفانی  اگر تا شام می خندی اگر تا صبح می خوابی  تو از مردن چه می فهمی؟ تو از برزخ چه می دانی؟  اگر آشفته ات کردند یعنی لایق وصلی  به او نزدیک تر هستی زمانی که پریشانی  نیاز مستمندان را بنه بر دیده ی منت  مباد آنکه بگیرد دامنت را، آه انسانی  خلاصه بار باید بست یا امروز یا فردا  مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی  من و پروانه در آغوش هم تا صبح می سوزیم  که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی  مرا هر وقت می دیدی گریبان پاره می دیدی  از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی  به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه  بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی  به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمی گیرد  خطایش را زلیخا کرد، یوسف گشت زندانی  اگر چه گریه ی هجران، شکسته می کند ما را  ولی از آب پیشانی است بهتر، چین پیشانی  به لطف گریه، کار طفل بهتر راه می افتد  چه بهتر، بیشتر از دیگران ما را بگریانی  دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه فقط برگرد  گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی  پشیمان می شود آن که برای تو نمی میرد  ”چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی “  در باغ شهادت را به آه نیمه شب وا کن  اگر خون جگر خوردی، تو هم جزو شهیدانی  -  خبر داری که تو رفتی، به کوچه گردی افتادم؟  به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی  همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند  عجب شام غریبانی عجب شام غریبانی  سر پیراهن تو گریه ی ما را در آوردند  میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی؟ 
از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد از تَحبِسُ الدُّعا که صدایی نمی رسد ما تَحبِسُ الدُّعا شده یِ نانِ شُبهه ایم آن جا که شُبهه است عطایی نمی رسد پَر باز می کنم بِپَرم، می خورم زمین بال و پَرِ شکسته به جایی نمی رسد باید تنم پیِ سپرِ دیگری رَوَد با روزه های ما به نوایی نمی رسد با دستِ خالی از چه پُل دیگران شوم دستی که وقف شد به گدایی نمی رسد ای میزبان فدای تو و سفره چیدنت آیا به این فقیر غذایی نمی رسد؟ من سال هاست منتظر یک ضمانتم آخر چرا امام رضایی نمی رسد از من مخواه بیش از این زندگی کنم وقتی براتِ کرب و بلایی نمی رسد 👇👇👇👇👇👇👇 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خِجالتم نده وُ عاصیم خطاب مکن نده جواب مرا لااقل جواب مکن تمام خواسته هایم برای نَفسم بود دعای من که دعا نیست، مستجاب مکن صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم مرا به وقت مناجات غرقِ خواب مکن همینکه ترس بَرَم داشته خودش کافیست تو با عتاب دلم را پُر اضطراب مکن عتاب کردنِ تو بدتر از جهنم هست جهنمم ببر اما دگر عتاب مکن چقدر جار زدم من که دوستم داری بیا مقابل مردم مرا خراب مکن خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم زیاد روی من و توبه ام حساب مکن اگر که عبد نبودم نجف نمی رفتم مرا به خاطر شاهِ نجف عذاب مکن سوا نکن که همه با همیم، جان حسین همه غلامِ حسینیم، انتخاب مکن 👇👇👇👇👇👇👇 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
زبان_حال_امیرالمومنین جاى ناله زدن آماده کنيد تابوتى برا من آماده كنيد فاطمه منتظره بايد برم زود بريد يک کفن آماده كنيد هنو يادمه نفس نفس ميزد همه رو از دور خونه پس ميزد يادمه شبا تا صبح از زور درد بالش و به ميلۀ قفس ميزد @hosenih يادمه که شالم و گرفته بود راه اشک و نالم و گرفته بود يادمه بال خودش شکسته بود ولى زير بالم و گرفته بود يادمه به هيچ کسى امون نداد زخماش و حتا به من نشون نداد همه زندگيم و مديونشم جونم و تا نخريد جون نداد هنو يادمه حرم آتيش گرفت همه چى در نظرم آتيش گرفت در خونه رو یه بار آتيش زدند ولى صد بار جگرم آتيش گرفت يادمه داشتم ميفتادم.... نزاشت حتى تو دلم یه ذره غم نزاشت روبه قبله شد که روبرا شدم فاطمه هيچى برا من کم نزاشت حالا اون که دس به ديواره منم اونکه درد داره و بيداره منم دستم از خجالتش درنيومد اين وسط اونکه بدهکاره منم @hosenih هيچ جا اشکم اين چنين در نيومد کارى از دست کسى برنيومد صداى ناله ش و آخر درآورد ميخ در همين جورى درنيومد کاشکى پشت در من و صدا ميکرد در خونه رو نسوخته وا ميکرد كاشكي قبل از اونکه قنفذ برسه دستش و از شال من جدا ميکرد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند آنانکه زاهدند به یک تکّه نان خوشند از هر دو تا نگار یکی ناز می کند عُشّاق روزگار یکی در میان خوشند نانی که می پزند به همسایه میرسد این خانواده با خوشیِ دیگران خوشند این سفره دارها که شدم میهمانشان بعد ازبیا، بروست، ولی با بمان خوشند ما می خوریم و اهل کَرَم شُکر میکنند با این حساب بیشتر از میهمان خوشند جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده عُشّاق با معامله های گران خوشند با اخم خویش راه فرار مرا ببند صیاد اگر علیست همه با کَمان خوشند 👇👇👇👇👇👇👇 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای التماس و خواهشِ بالا، دوازده! ظهرِ اذانِ عقربه یِ ما، دوازده! من حَقّم است هَشت گرفتم، چرا كه من يك جُمله هم نساخته ام با دوازده با چند نمره باشد اگر رَد نمی شوم؟ يك، دو، سه، هفت، هشت، نَه آقا دوازده بی تو تمام اهلِ قيامت رُفوزه اند ای نمره یِ قبولیِ دنيا، دوازده! ثانيه هایِ كُند، توسل می آورند يا صاحب الزمان خدا ! يا دوازده حالا كه ساعتِ تو وُ چشم خدا يكی ست آقا چِقَدر مانده زمان تا دوازده! امروز اگر نشد، ولی يك روز مي شود ساعت به وقتِ شرعیِ زهرا، دوازده 👇👇👇👇👇👇👇 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قیامت که زیر سایه ی این خیمه کرده ایم اقامت شفیع گریه کنانش ائمه اند یکایک به این دلیل که جمع است در حسین امامت کسى که آه ندارد چه سود آه خجالت کسى که اشک ندارد چه سود اشک ندامت چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه که جبرییل در آنجا فکنده رحل اقامت کسى که بار علم را به شانه اش نکشیده ست بعید نیست بمیرد به زیر بار ملامت کسى که در پى کار حسین نیست ، محال است که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید ز دوستی چه نشانی ز شیعگی چه علامت کسی که در کفنش تربت حسین نباشد چه خاک بر سر خود می کند به روز قیامت کسی که قبر حسین را ندید و رفت ز دنیا به نزد فاطمه ریزد ز دیده اشک ندامت به روز حشر که جمله فقیر و کاسه به دستند خدا به زائر تو می دهد مقام زعامت غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد برابرش نکنم با هزار تاج کرامت چه نا به جاست به وصف شهادت تو شهادت چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی خدا قیامت خود را سند زده ست به نامت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
قرار بود دمادم به پات غم بخورم هر آنچه غصه نوشتند دم به دم بخورم مرا بخاطر این عشق سرزنش کردند بگو فراق ببینم، کنایه هم بخورم!؟ من عاشق تو شدم تا که آخر عمرى شبیه زلف بهم خورده ات بهم بخورم شراب داد به من روزگار, لب نزدم ولى تو زهر بده، قول میدهم بخورم چقدر نامه نوشتم که دوستت دارم ولى قبول نکردى، چرا؟ قسم بخورم؟! لب و دهان مرا طعم باده میگیرد اگر کنار تو چایى تازه دم بخورم قلم بدست گرفتى مرا کنار نزن مرا قلم کن و نگذار تا قلم بخورم اگر قبول کنى نذر کرده ام پس از این ناهار غصه بنوشم، و شام غم بخورم بیا و سهم مرا کم نکن ز رزق لبت طبیب گفته نباید زیاد کم بخورم حرم حرم نکنم پس بگو چکار کنم شده ست طالع من حسرت حرم بخورم….
حرف حق زد چقدر نیزه به خوردش دادند آب می خواست سر نیزه به خوردش دادند حرف حق زد دهنش را پر خون کرد سنان نیزه در حلق حسین کرد و درآورد سنان لگد از بغض علی بر سر و بر روش زدند جلوی مادر من چکمه به پهلوش زدند با سر نیزه نشین وارد شهرش کردند یک سفر آمده بودیم که زهرش کردند
ماندن که هست صحبت رفتن برای چه؟ زهرای من حلالیت از من برای چه؟ وقت نفس نفس زدنت پیش پای من لاله نریز این همه گلشن برای چه؟ دارم به جمله ی پدرت فکر می کنم وقتی که هست فاطمه جوشن برای چه؟ باشد نخند... از تو توقع نداشتم این دل شکسته هست شکستن برای چه؟ زهرا کشان کشان دم در آمدی چرا؟ گفتم نیا که... آمدی اصلاً برای چه؟ ما را برای همسفری آفریده اند بی من تلاش بهر پریدن برای چه؟ اَسما که بود دور و برت فضه هم که بود تابوت خویش خواستی از من برای چه؟ ... هنگام دور گردن این پیرهن که شد جان حسین این همه شیون برای چه؟
غير از غم معشوق در عالم خبرى نيست جايي خبرى نيست که از غم خبرى نيست پروانه پرش سوخت ولى آبرويش شد ما هم دلمان سوخته، اين کم خبرى نيست دنيا نتوانست ز ما گريه بگيرد بين غم تو از غم عالم خبرى نيست من توبه نکردم مگر از راه توسل بي نام تو از توبه ی آدم خبرى نيست گفتند درِ خانه ی غير تو شلوغ است گفتند ولى رفتم و ديدم خبرى نيست رزقِ همه اينجاست و رزّاق هم اينجاست والله درِ خانه ی حاتم خبرى نيست گرماى گنه سوز حرم خورد به ما، پس  از سوختنِ بين جهنم خبرى نيست از ناحيه توست عنايات خداوند بى تو به خدا پيش خدا هم خبرى نيست ده ماه همه منتظر ماه تو هستند در سال به جز ماه محرم خبرى نيست عمامه ندارى و عبا نيز ندارى اى واى که از پيرهنت هم خبرى نيست
آن کس که سر به مقدم جز او نمی‌زند چون کلب راه پرسه به هر کو نمی‌زند این نامرتبی مرا سرزنش نکن آشفته حال شانه به گیسو نمی‌زند لنگی که پهن کرده‌ام اینجا عبادت است سجاده با گلیم گدا مو نمی‌زند دل که نسوخت گریه به هق هق نمی‌رسد شمع سحر نسوخته سوسو نمی‌زند توحید را به غیرت پروانه داده‌اند می‌سوزد و به هیچ کسی رو نمی‌زند مجنون بدون دم زدن عاشق نمی‌شود پس نیست عاشق آن که دم از او نمی‌زند عاشق همیشه پشت سرش حرف می‌زنند اما ز پا می‌افتد و زانو نمی‌زند جاروکش تشرف گریه است این مژه بیهوده چشم را مژه جارو نمی‌زند با یک نگاه تو جگری خون شد از دلم زخمی که چشم می‌زند ابرو نمی‌زند می‌میرم و ز وصل تو حرفی نمی‌زنم حرف وصال را که سیه‌رو نمی‌زند گیسو سپید کرد زلیخا به پای تو از این به بعد دست به گیسو نمی‌زند
به وجد آمدی و جاودانه ات کردند یگانه حجله نشین میانه ات کردند برای عقد تو دست تو را حنا بستند و عمه هات نشستند شانه ات کردند چقدر بوسه گرفتند از قد و بالات فرشته ها همه چون آستانه ات کردند سرت به بستن این بند کفش بند نشد شتاب کردی و شوق یگانه ات کردند تمام دشت ز عمامه ی تو ترسیدند ز بس شبیه حسن ها روانه ات کردند ز دشت باد وزید و نقاب تو افتاد برای سنگ زدن ها نشانه ات کردند تو سوره بودی و تسبیح دست من بودی هجا هجا شدی و دانه دانه ات کردند به روی پیکر تو پای هر کسی وا شد زره نداشتنت را بهانه ات کردند به جرم گفتن احلی من العسل قاسم شبیه موم عسل خانه خانه ات کردند چقدر فاصله در بند بندت افتاده که با عموی تو شانه به شانه ات کردند
 ای اذان اشهد انّ علی مولای من میشود تکمیل با دنیای تو دنیای من چند سالی میشود تاج سر زهرا شدی نقطه ی پایین "با " ای نقطه ی در "فا" ی من یا علی جانم ، فدای عین و لام و یای تو حرف حرفم : فا و آ و طا و میم و های من من خودم فکری به حال دردهایم میکنم جان زهرا تو فقط غصه نخور آقای من صبح تا حالا نشسته ام چند تا گل چیده ام ای بزرگ خانه ام ! تقدیم تو گلهای من هر چه کردم سینه ام نگذاشت ، جان فاطمه چند بار این بچه هایم را بغل کن جای من من نمیدانم هر وقت خوابم میبرد استخوان من میفتد روی هم ، ای وای من دست تو وا شد خدا رو شکر پس من میروم راستی تابوت را آماده کرد اسمای من ؟ بعد از این مسجد برو راحت برو راحت بیا یک سر مویی کم شد ز مویت پای من پیرهن را بافتم یعنی به دردش میخورد ؟ یا خجالت میکشد این زینب کبرای من  
🏴 ای شاه بی لشکر بگو پس لشکرت کو؟ گر تو سلیمانی بگو انگشترت کو ؟ ظرف دو ساعت این همه نیزه شکسته؟ بوی تو می آید بگو پس پیکرت کو ؟ با ناله های فاطمه اینجا دویدم گر تو حسین مادری پس مادرت کو؟ یک جای بوسه در تنت باقی نمانده خاک دو عالم بر سرم موی سرت کو ؟ آقای من پیراهنت کو ؟ خاتمت کو ؟ سیمرغ قاف عاشقی بال و پرت کو ؟ گیرم سرت را از قفا آقا بریدند آن بوسه ای که داده ام بر حنجرت کو ؟ از تو توقع دارم ای تندیس غیرت برخیزی از زینب بپرسی معجرت کو ؟ این دشت دشت چشمهای خیره سر شد آقا کمک کن خواهرت را دخترت کو ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🏴 _______ قتلگاه بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد همین که پیکرت افتاد خواهرت افتاد تو نیزه خوردی و یک مرتبه زمین خوردی هزار مرتبه زینب، برابرت افتاد همینکه از طرف جمعیت دو تا چکمه رسید اول گودال،مادرت افتاد تورا به خاطر درهم چه درهمت کردند چنانکه شرح تن توبه آخرت افتاد ولی به جان خودت خواهرت مقصر نیست درآن شلوغی اگر بارها سرت افتاد خبر رسید که انگشتر تورا بردند میان راه،النگوی دخترت افتاد کنارخیمه رسیده است لشگرکوفه و خواهر توبه یاد برادرت افتاد ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بالا نرفت آن که به پایِ تو پا نشد آقا نشد هر آن که برایت گدا نشد مقصود از تَکَلّم طور از تو گفتن است موسی نشد هر آن که کلیمِ شما نشد روز ازل برای گلوی تو هیچ کس غیر از خدای عَزّ وَ جَلّ خون بها نشد در خلقتش زمین و مکان های محترم بسیار آفرید ولی کربلا نشد گر چه هزار سال برای تو گریه کرده اند یک گوشه از حقوقِ لَبِ تو ادا نشد ما گندمِ رسیده یِ شهرِ رِیِ توایم شکر خدا که نان تو از ما جدا نشد یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم حالا که کربلایِ تو روزی ما نشد داغ تو اعظم است تحمل نمی شود در حیرتم چگونه قَدِ نیزه تا نشد 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
بعد از تو گوشواره به دردم نمی خورد رخت و لباس پاره به دردم نمی خورد ای آفتاب بر سر زینب طلوع کن این چند تا ستاره به دردم نمی خورد نزدیک تر بیا که کمی درد دل کنیم تنها همین نظاره به دردم نمی خورد ما را پیاده کن،سرمان سنگ می خورد این بودن سواره به دردم نمی خورد چندین شب است منتظر صحبت توام حرفی بزن، اشاره به دردم نمی خورد این ها مرا به مجلس خوبی نمی برند بعد از تو استخاره به دردم نمی خورد این سنگها هنوز حسابم نمی کنند با این حساب چاره به دردم نمی خورد این تکه حجم موی مرا پر نمی کند پس آستین پاره به دردم نمی خورد سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عمرم گذشت اما بدرد تو نخوردم شرمنده ام آقا بدرد تو نخوردم تو فکر من بودى ولیکن من نبودم اصلا به فکر نوکرى کردن نبودم من دور بودم تو مرا نزدیک کردى راه مرا از کربلا نزدیک کردى گفتى اگر تو بى پناهى من حسینم حتى اگر غرق گناهى، من حسینم گفتى بیا پاک از گناهت میکنم من تو رو به چاهى، رو به راهت میکنم من گفتى بیا مثل تو خیلى خار دارم حتى براى مثل تو هم کار دارم آواره ام، آواره را آواره تر کن بیچاره ام، بیچاره را بیچاره تر کن آوارگى در این حسینیه می ارزد بیچارگى در این حسینیه مى ارزد هرشب اسیرم میکنى پاى بساطت دارى تو پیرم میکنى پاى بساطت من چاى میریزم گناهم را بریزى یکجا تمام اشتباهم را بریزى شان نزولت میکند آخر بلندم سر را تو دادى جاى آن من سربلندم وقتى گذر کردند خیلی ها ازینجا رفتند تا معراج تا بالا ازینجا اینجا گرفته از خدا عیسى دمش را اینجا خدا بخشید آخر آدمش را من خام بودم غصه و غم پخته ام کرد این پخت و پزهاى محرم پخته ام کرد میبینم اینجا پنج تا نور مقدس این آشپزخانه ست یا طور مقدس اینجا همانجایی ست که مولا میاید زینب میاید، بیشتر زهرا میاید پخت و پز آقاى بى سر را به من داد درکارهایش کار مادر را به من داد من عالمى دارم در اینجا با رقیه هروقت دستم سوخت گفتم یا رقیه منت ندارم بر سرت...تو لطف کردى حالا که هستم نوکرت تو لطف کردى یک شب غذاى خواهرت را بار کردم یک شب غذاى دخترت را بار کردم باید که دست از هرچه غیرکربلا شست دیگ تو را شستم خدا روح مرا شست خدمت تجلى ارادتهاى شیعه ست بالاترین نوع عبادتهاى شیعه ست ما به ولایت میرسیم از این مودت ما به مودت میرسیم از راه خدمت خدمت در این خانه تنها فرصت ماست گفتند:اینجا پنج روزى نوبت ماست این پارچه مشکى-فداى روى ماهش- دارد سفیدم میکند رنگ سیاهش از سوخته دلها نگیر آقا غمت را یک وقت از دستم نگیرى پرچمت را بگذار یک گوشه به پاى تو بمیرم کنج حسینیه براى تو بمیرم منکه به غیر از لطف تو یارى ندارم منکه به غیر از کار تو کارى ندارم آنقدر بین دسته هایت ایستادم نذر على اصغر تو آب دادم اى کاش بین ایستادن ها بمیرم آخر میان آب دادن ها بمیرم خوب است نوکر آخرش بى سر بمیرد خوب است بین نوکرى نوکر بمیرد خوب است ما هم گوشه اى عطشان بیفتیم در زیر پاى این و آن عریان بیفتیم خدمت به این بى رنگ و رو هم رنگ و رو داد این کفش ها را جفت کردن آبرو داد درهرکجا که نام پیراهن میاید زهرا میاید پیش ما حتما میاید من دست بر سینه دم در مینشینم در مجلس فرزند مادر را ببینم من مینشینم کار و بارم پا بگیرد شاید به من هم چادر زهرا بگیرد
ای التماس و خواهش بالا دوازده ظهر اذان عقربه ی ما دوازده من حقم است هشت گرفتم چرا که من یک جمله هم نساخته ام با دوازده با چند نمره باشد اگر، رد نمی شوی یک، دو، سه... هفت، هشت، نه آقا دوازده بی تو تمام اهل قیامت رفوزه اند ای نمره ی قبولی دنیا، دوازده  ثانیه های کند، توسل می آورند یا «صاحب الزمان خدا»، یا «دوازده!» . حالا که ساعت تو و  چشم خدا یکی ست  آقا چقدر مانده زمان تا دوازده؟  امروز اگر نشد ولی یک روز می شود ساعت به وقت شرعی زهرا، دوازده …