eitaa logo
🇮🇷🦋 شعـر زیبـا 🦋🇮🇷
3.2هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
5 فایل
[ لـیـنـک ڪـانـال ] http://eitaa.com/joinchat/291176566C5b2b957abf [ مدیر اصلی کانال @Hasibaa6 ]
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح یعنی ڪه پس از یک شبِ پر درد و سیاه برسی از ره و عطرِ خوشِ چایم باشی !!!! @sherziba110 🌹🌹🌹
ای چراغ دل تاریکم ! از این خانه مرو ! آشنای تو منم، بر در بیگانه مرو ! شمع من باش و بمان! نور ز تو، اشک ز من جان فشانه تو منم، در بر پروانه مرو ! سوختی جان مرا، آه مکن ! اشک مریز ! از بر عاشق دلداده، غریبانه مرو ! قصه خواهی شد و از یاد جهان خواهی رفت قهر بیهوده مکن! در دل افسانه مرو ! در کلبه ی من، مهر تویی! ماه تویی ! ای چراغ شب تاریکم، از این خانه مرو ! @sherziba110 🌹🌹🌹
هێما ده­‌ریا دیاره هێما ئاسوو دیاره هێما ده­‌نگێ ماێ. @sherziba110 🌹🌹🌹
در من زنی عجیب به دنیا می‌آید بی‌انتها می‌دوم در حصار منحنی فواره‌ای بر سنگ فرش حیاط زندگی‌ام هیچ‌گاه گیجگاه من اینچنین وحشت‌زده و اینسان متزلزل نبوده است چرا که مساله‌ی فرو افتادن در صدر حاشیه‌ی عشق چرایی شگفتی است @sherziba110 🌹🌹🌹
افزایش جمعیت جوخه آتش ردیف می‌کند برای زمین بی‌گناه. @sherziba110 🌹🌹🌹
[ما اینطور عاشقی می‌کنیم] راست می‌گویند: مثل روحی از بخار می‌شود یک نفس آن را در کشید مثل بوسه‌ای یواشکی در دستشویی یک هتل عین زبانی که بر آن بارانِ نور می‌بارد. @sherziba110 🌹🌹🌹
فال قهوه چون قهوه به دست گیرد آن حب نبات از عکس رُخش قهوه شود آب حیات عکس رخ او به قهوه دیدم گفتم خورشید برون آمده است از ظلمات @sherziba110 🌹🌹🌹
بس کن ای دیوانه دل زین جانگداز افسانه امشب ور نه بیرون آرمت از سینه ، ای دیوانه امشب از بـرای شـمـع بـزم دیـگـران بـس کــن بـهانـه ور نه خود یکباره خواهم سوخت چون پروانه امشب نیستی و هستی امشب فرق چندانی ندارد احتیاطی کن که بر میگردم از میخانه امشب بعد از اینت داغ آن پیمان شکن کمتر بسوزد عهد و پیمان ابد بستیم با پیمانه امشب چند میگویی که بی جانانه می لطفی ندارد هیچ میدانی کجا می میخورد جانانه امشب او به رقص و باده خواری هرشب و من بیقراری همتی کن کز وفا گردی چو او بیگانه امشب @sherziba110 🌹🌹🌹
چیست قصد خون من آن ترک کافر کیش را ای مسلمانان نمی‌دانم گناه خویش را ای که پرسی موجب این ناله‌های دلخراش سینه‌ام بشکاف تا بینی درون خویش را گر به بدنامی کشد کارم در آخر دور نیست من که نشنیدم در اول پند نیک اندیش را لطف خوبان گرچه دارد ذوق بیش از بیش، لیک حالتی دیگر بود بیداد بیش از بیش را حد وحشی نیست لاف عشق آن سلطان حسن حرف باید زد به حد خویشتن درویش را @sherziba110 🌹🌹🌹
با یار بی‌وفا نتوان گفت حال خویش آن به که دم فرو کشم از قیل و قال خویش من شرح حال خویش ندانم که چیست خود؟ زیرا که یک دمم نگذارد به حال خویش آنرا که هست طالع ازین کار، گو: بکوش ما را نبود بخت و گرفتیم فال خویش ای دل، نگفتمت که: مخواه از لبش مراد؟ دیدی که: چون شکسته شدی از سال خویش؟ ای بی‌وفا، ز عشق منت گر خبر شود دانم که شرمسار شوی از فعال خویش @sherziba110 🌹🌹🌹
ریشه‌هات بر گلو می‌پیچید آنجا که خونم را به سپیده‌ای مشکوک فروختم و بیداری ِ کوتاه به قامتت نرسید اکنون تنها بادهای سرگردان از دهان بازمانده‌ام عبور می‌کنند پس دیگر چه بگویم...؟ با درختان کهن ناگهان برابرم قد می‌کشی و اندوهت - آغشته با هزار پرنده‌ی بی‌سر - در آغوشم جا خواهد ماند.   @sherziba110 🌹🌹🌹
خامووشی ئه­‌ژ ویر نمه­‌چێ ده­‌نگ عشق به­‌رزترین سه­‌وڵ دونیاس. @sherziba110 🌹🌹🌹
از عمان به خليج فارس از خليج فارس به عمان فنجان به فنجان چایِ لاهيجان صرف شده است در كنارِ امواجت با تو بزرگ شده‌ايم از تو زندگی كرده‌ايم در تو مرده‌ايم اسب‌های دريایی در تو شيهه می‌كشند ستاره‌های دريايی در تو می‌درخشند گل سنگ‌ها در تو نقش می‌بندند فصل تخم‌ريزی لاك‌پشت‌ها فصل متوتا هوور، سارم، سرخو... در تو بارور شده‌اند از تو بارور شده‌ايم فرزندانمان شن‌های ساحل را به روايت نامِ تو به تصوير كشيده‌اند شعر شده‌اند در كرانه‌های آبی‌ات ای خليجِ هميشه فارس. @sherziba110 🌹🌹🌹
به رویایش رسیده بود اگر خوابش عمیق‌تر بود! @sherziba110 🌹🌹🌹
[گفتم پناه به ابروت]  حدوث عاطفه در من وقت خالی اغيار بود وقتی كه زيبايی رفته بود زيبايی بچيند تنها سه بار * گفتی چرا زمين كج است و هی گل مي­‌زنند به دروازه­‌ی خودی با شيخ­‌های خليج چكار دارند كه هی فارس مي­‌شود آب­‌هاس مواج اطراف برج­‌العرب گفتم پناه به ابروت  * گفتی كبوترها از آشيانه­‌ها به شيان كوچ می‌كنند زمين­‌های هكتاری رفتار رو به بالای زمين را و لالای آب سرازير مي­‌شوند گفتم پناه به ابروت * گفتی الواح مستور شسته مي­‌شوند از آب كتيبه­‌ها را بادی اريب از سر در عمارت­‌ها تراشيده است و شعر شايعه­‌ای است نامعقول پيچيده در دست­‌های خالی گفتم پناه به ابروت * گفتی بارها كج شدند و منزل به ما نمی‌رسد بندرهای خالی كشتی‌های غريب را تارانده­‌اند و از فراز دكل تنها سراب جزيره است با نقش‌ه­ای مفقود گفتم پناه به ابروت  * گفتی چرا بيگانه‌ايم؟ گفتم بيگانگی بار زمين است بر دوش اطلسی معكوس وقتی پرنده ممنوع می‌شود درخت ممنوع و آدم­‌ها با گل­‌های سيمانی به وعده­‌گاه می‌روند گفتی چرا سيمان؟ گفتم پناه به ابروت  * گفتی به هسته­‌های ملموس ميوه­‌های ناديدنی دست يافتيم حالا كه نان نداريم هسته ميل می‌كنيم با نان شيرينی گفتم پناه به ابروت * گفتی رنگ را پاك می‌كنيم كه زيبايی هميشه ناديدنی باشد با چهره­‌های بی‌رنگ خيابان را مرور می‌كنيم گفتم پناه به ابروت * گفتی به قيس می‌گوييم جنون را بر باد سوار كند ببرد به شهری در غياب ليلی‌ بريزد به پای كبوترانی با بغبغوی بيگانه گفتم پناه به ابروت * حدوث من وقت خالی زمين و انجير ميوه­‌ای بود با برگ­‌های درشت ممنوع بود صدای شب از گلوی مرغ سحر ناله سر كردم و رفتم تا دم­دمای صدايی منتشر از حنجره­‌های بشقابی گفتم پناه به ابروت. @sherziba110 🌹🌹🌹
دیدی آن یار که بستیم صد امید در او چون به خونِ دلِ ما دست گشود منتی نیست اگر روز و شبی بیشم داد چه ازو کاست وبر من چه فزود حق به دست دل من بود که در معبد عشق سر به غیر تو نیاورد فرو @sherziba110 🌹🌹🌹
مرا می‌خواستی، تا شاعری را، ببینی روز و شب دیوانه‌ی خویش مرا می‌خواستی، تا در همه شهر، ز هر کس بشنوی افسانه‌ی خویش ‌ ‌مرا می‌خواستی، تا از دل من، برانگیزی نوایِ بینوایی به صد افسون دهی هر دم فریبم، به دل‌سختی کنی بر من، خدایی! ‌ مرا می‌‌خواستی، تا در غزل‌ها، تو را «زیبا‌تر از مهتاب» گویم. تنت را «در میان چشمه‌ی نور» شبانگاهانِ مهتابی بشویم. ‌ مرا می‌خواستی، تا نزدِ مردم، تو را الهام‌بخش ِ خویش خوانم به بال نغمه‌های آسمانی، به بامِ آسمان‌هایت نشانم؛ ‌ مرا می‌خواستی تا از سر ِ ناز ببینی پیش پایت زاریم را بخوانی هر زمان در دفترِ من غم ِ شب تا سحر بیداریم را ‌ مرا می‌‌خواستی امّا چه حاصل؟ برایت هر چه کردم باز کم بود! مرا روزی رها کردی در این شهر، که این یک قطره دل، دریایِ غم بود! ‌ تو را می‌‌خواستم تا در جوانی، نمیرم از غم بی‌همزبانی، غمِ بی‌همزبانی سوخت جانم چه می‌خواهم دگر زین زندگانی؟ ‌ @sherziba110 🌹🌹🌹
بعد از این رحم مکن بر دل دیوانه ما بفرست انچه غمت هست به غمخانه ما خانه آباد که خوش خانه خرابم کردی باز هم این تو و این خانه ویرانه ما آرامگاه پیر خرابات خراسان عمادخراسانی @sherziba110 🌹🌹🌹
كافر و مؤمن چو روىِ خوبِ تو بيند آن به كليسا و اين به كعبه كُند پشت دشمن اگر ميكُشد ، به دوست توان گفت با كه توان گفت اينكه:دوست مرا كُشت؟ @sherziba110 🌹🌹🌹
از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم سیلی هم صحبتی از موج خوردن سخت نیست صخره ام هر قدر بی مهری کنی می ایستم تا نگویی اشک های شمع از کم طاقتی است در خودم آتش به پا کردم ولی نگریستم چون شکست آیینه، حیرت صد برابر می شود بی سبب خود را شکستم تا بیننم کیستم زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست کاش قدری پیش از این یا بعد از آن می زیستم   @sherziba110 🌹🌹🌹
▪️ دلم برای تو پر می‌کشد امام غریب غمت ز سینه شرر می‌کشد امام غریب ▪️ زیارت تو که فوق همه زیارت‌هاست دل مرا به سفر می‌کشد امام غریب ◾️ سالروز شهادت حضرت امام رضا علیه السلام تسلیت باد @sherziba110 🌹🌹🌹
بی وصل توست لذت دنیا حرامِ ما زهر است بی توشهدِبهشتی به کامِ ما هرصبح وشام خیل ملائک روانه اند می آورندسمت ضریحت، سلامِ ما ازچشمه های ناب تو درصحن انقلاب پر گشته از شراب مُلوکانه جامِ ما من از"حدیث حِصن"شنیدم ولای توست شرط قبولِ ذکروصلات وصیامِ ما ما خادمان درگه نورانی توایم زین منصب است گشته دوعالم غلامِ ما وقتی برای صحن تودلتنگ می شویم درخیل زائران توثبت است نامِ ما فرموده ای به داد دلم میرسی سه جا اینگونه است آخروحسن ختام ما درحبّ وبغض،مرجع ومعیارماتویی این است حرف اول وختم کلام ما "هرگزنمیردآنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است برجریده ی عالم دوامِ ما" شاعر: @sherziba110 🌹🌹🌹
لب تشنه سوی آب حیات آمده بود یعنی به امید برکات آمده بود ای من بفدای آن همه معرفت... آن پیرزنی که از دهات آمده بود شاعر: @sherziba110 🌹🌹🌹
شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من سودای دام عاشقی از سر به درنکرد هر کس که دید روی تو بوسید چشم من کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد حافظ @sherziba110 🌹🌹🌹
اگر شبیه زمانه، مرا تو برده‌ای از یاد بدون نام و نشانی چگونه زنده بمانم؟ @sherziba110 🌹🌹🌹