هرچند که خونی است سراپای فلسطین
زیباست ولی چهره ی فردای فلسطین
زخمی است درختان پرانگیزه ی زیتون
آزادی قدس است تسلای فلسطین
باید کفن عشق بپوشیم و بجنگیم
کفر است به والله تماشای فلسطین
از خویش گذشتند شهیدان که پس از این
خم تر نشود قامت رعنای فلسطین
با سنگ یقین تاخته بر آتشِ رگبار
زیبا و غریب است معمای فلسطین
میجوشد از اعماق جهان چشمه ی غیرت
میریزد از اطراف به دریای فلسطین
یک غزّه سکوتیم و اگر لب بگشاییم
کوبنده ترین می شود آوای فلسطین
مردانگی و مِهر ببارید،رسیده است
امروز،همان روز مبادای فلسطین
#مارال_افشون
#فلسطین
#روز_قدس
@sherziba110
🌹🌹🌹
اندازه ی هفت آسمان غم دارم
ابرییم و بیت های نم نم دارم
در کافه ی شعرهای دلتنگی خود
با طعم خیال،چای خوش دم دارم
هنگامِ دِروی گندم احساسم
موسیقیِ نابِ جانِ مریم دارم
لبخند که میزند دلم می لرزد
دل نیست!درونِ سینه ام بم دارم
از برزخ خاطرات من دور شوید
با هیزم لحظه ها جهنم دارم
زیرِ لحدِ سکوت، در گورِ زمین
افسوس که مرگِ زود و مبهم دارم
نیلوفرم و به دور خود میپیچم
دلتنگم و روزگارِ دَرهم دارم
در خیمه عشق روضه میخواند غم
هر ثانیه در خودم محرم دارم
ای جنگل شعرهای انبوهِ سرم
لطفا دو سه خط هوا!نفس کم دارم...
#مارال_افشون
@sherziba110
🌹 🌹 🌹
بعد تو شیرین زبانیِ کسی خامم نکرد
بچه آهو بودم اما هیچکس رامم نکرد
نالهی فهرستی از صد آرزوی مردهام
دفتر تقدیر نامردانه اعلامم نکرد
با خیالت در حرای شعرها جا ماندهام
وحیِ عشقم که خدا بر قلبت الهامم نکرد
"لن تنالوا البرَّ حَتّی تنفقوا ممّا تحب..."
چشمهای مُنعِمت یک لحظه اطعامم نکرد
متهم به قتل احساساتِ پاک و سادهام
شاکیم از دست تقدیری که اعدامم نکرد
#مارال_افشون
@sherziba110
🌹🌹🌹
بخوان امن یجیب و چشمهایت را ببند آرام
خودت را رو به ایوانِ طلای او مجسم کن...
#مارال_افشون
@sherziba110
🌹🌹🌹
خوب می دانم که آخر در حرم گل می کنم
فصل دوری را اگر دارم تحمل می کنم
می روم از خانه بیرون،بی نهایت تشنه ام
بر حریم خواهر باران توسل می کنم
درّه ی تاریک دلتنگی امانم را برید
پس برایش می نویسم،شعر را پل می کنم
می رسم با واژه ها میدان هفتاد و دو تن
شهر را در سایه ی مهرش تخیّل می کنم
خسته و درمانده با صدها سوال بی جواب
می گذارم سر به روی شانه های آفتاب
می نشینم با خیالم در حوالی حرم
در بهشت خاطراتم،در خیابان ارم
می روم نزدیک تر ،نزدیک تر،نزدیک تر
هرچه هست و نیست را جا می گذارم پشت سر
اقتدا بر خواهر خورشید هشتم می کنم
با یقین و نور روحم را تیمم می کنم
دفترم را چشمه ی دل آبیاری می کند
قلبم اینجا جای خون احساس جاری می کند
در شگفتم کاغذم طعم محبت می دهد
یا دهان واژه ها بوی حقیقت می دهد
گرچه امروز آمدم با بقچه ای شعر جدید
من همانم،شاعر دلتنگ از خود نا امید
السلام ای نبض شعر از نفس افتاده ها
ای تمام دلخوشی در قفس افتاده ها
لا به لای بوته های بیشه ی عشق خدا
سبز می ماند غزل با ریشه ی عشق شما
#مارال_افشون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باران ببار بر سر عالم ظهور کن
آرام و شاعرانه و نمنم ظهور کن
ای آفتابزاده در این روزگار سرد
از پشت کوه حادثه کمکم ظهور کن
ای غنچهی خمیده و خشکیده صبر کن!
ای صبح، ای طراوت شبنم ظهور کن
افکار لال، یخزده در گور واژهها
ای رستخیز دفتر آدم ظهور کن
شیرین و عاشقانه و شیوا غزل بخوان
ای آیهی محبتِ محکم ظهور کن!
اللهم عجل لولیک الفرج
#مارال_افشون
تقویمهای پر وفات و خالی از میلاد
تقویمهای خالی از صلح و پر از ایراد
تقویمهای دادهای در گلو مانده
لبریز از بیداد، از بیداد، از بیداد
سنجاقسرها گوشههایی بیسر افتاده
در پیرهنها زخمها با هم در افتاده
با دوربین غزه این تصویر خونآلود
در قاب غم تا لحظههای آخر افتاده
الله اکبر، آسمان همواره میبارد
الله اکبر، آسمان خمپاره میبارد
تا بمب لب وا میکند ابر مصیبتخوان
الله اکبر، پاره پاره پاره میبارد
گاهی نگاه مادری خیره به در مانده
گاهی میان درد و حسرت مانده درمانده
در خاطر آیینههای زخمی غزه
تصویرهای داغ و جاویدالاثر مانده
هل من معین، آری صدا از غزه میآید
غمواژههایی آشنا از غزه میآید
گهواره، معجر، گوشواره، آب، ششماهه
بوی غریب کربلا از غزه میآید
#غزه
#مارال_افشون
هر روز دوشادوش حسرت زندگی کردم
هر لحظه در آغوش حسرت زندگی کردم
پیراهن گلدار نه، غمدار پوشیدم
یکعمر با تنپوش حسرت زندگی کردم
اسلیمی دلتنگی و تذهیب تنهایی
در خانهٔ منقوش حسرت زندگی کردم
با اشکهایم خاطراتت را که دم کردم
آرام، با دمنوش حسرت زندگی کردم
با اینکه مثل آفتابی دست و دلبازی
در کلبهٔ خاموش حسرت زندگی کردم
#مارال_افشون
@poem12