#قسمت_پنجم
#نرجس_خاتون
#شرف_
#بصیرت
نرجس،
بانوي #شـرافت
در محضر #امام_هادي(ع) است
وحضرت به او میفرماید:
.
.
دوست دارم تو را گرامی دارم و #عطـایی دهم کـدام براي تو بهتر است؟
ده هزار درهم یا بشارت به عزت وشـرف جاودانه؟
نرجس شـاهزاده رومی است که در قصـر زیبـا و باشـکوه قیصـر به سـر برده است
همواره در نـاز و تنعم مادي بوده است اما بینش و
بصـیرت وي نسبت به زندگی تاحدي است که هرگز نعمت هاي جاودانه معنوي را با مادیات عوض نمیکند. از اینرو در پاسخ
امام
هـادي(ع) میگویـد:
.
.
بشارت به شـرفی جاودانه را میخواهم و امام میفرمایـد: بشارت باد تو را به فرزنـدي که سـیطره حکومتش
شرق و غرب عال مرا فرا گیرد و زمین را پر از عـدل و داد نمایـد.
.
.
و اینگونه ظرف وجود نرجس قابلیت میزبانی حضـرت ولی
عصـر(ع) را یافته و
اینگونه زیباترین تولـد آفرینش صورت میگیرد
با انـدك تدبر در اوضاع سیاسـی سامرا، در زمان امام حسـن عسـگري(ع)
.
. درمی یابیم که نرجس با آگاهی نسـبت به زمان خود و بینشـی والا خویشـتن را در معرض شناخت جاسوسان قرار نمیدهد
.
. و اینگونه
ازجان آخرین وصی پیامبر محافظت میکند.
.
.
اوضاع سیاسی در آن زمان به اندازه اي سخت وخفقان زا بود که به
خاطر مسایل امنیتی مقـدمات زفاف امام حسن عسـگري(ع) و نرجس در منزل حکیمه خاتون برقرارشد مبادا دشـمن احتمال ولادت
.
.
امام زمان(ع) را داده و درصـدد نابودکردن وي برآیـد.
پس از تولد نیز نرجس با فرزندخویش درشـرایطی اسـتثنایی زندگی
.
.
کرده و همواره شاهد حضور جاسوسان بنی عباس در بیت آلمحمد(ص) بود.
زندگی درچنین شـرایطی حقیقتا نیاز به یک پشتوانه
قوي معنوي و بصیرتی ژرف دارد
.
.
#امام_زمان
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
@sheydayiiiii
#نرجس_خاتون
#قسمت_دوازدهم
#نامه_امام .
.
روزی امام هادی(ع) پدر بزرگوار امام حسن عسكری(ع)
.
یكی از یارانش به نام «بشر بن سلیمان» را كه در خرید و فروش برده نیز سابقه داشت در شهر سامرا دید .
.
و نامهای كه به زبان رومی نوشته بود و زیر آن را امضا كرده بود به او داد .
و همیان پول نیز جداگانه به او داد و فرمود: «میخواهم بروی بغداد و با این همیانِ پول، كنیزی را خریداری كنی و به اینجا بیاوری».
.
.
بشر بن سلیمان گفت: بسیار خوب، هر امری بفرمایی اطاعت میكنم.
.
.
#امام_هادی (ع) فرمود: .
حال بشنو تا توضیح دهم كه چگونه كنیزی را خریداری میكنی؟
.
فلان روز از اینجا به طرف بغداد حركت میكنی، سعی كن اوّل صبح فلان روز در كنار پل رودخانة معروف بغداد باشی،
.
.
وقتی به آنجا رسیدی میبینی چند كشتی كنار آب میآیند تا بار خود را خالی كنند،
.
.
در این میان میبینی زنانی را كه #اسیر كردهاند، از كشتیها پیاده میكنند و به عنوان كنیز در معرض فروش قرار میدهند.
.
.
مشتریها میآیند
و كنیزها را میخرند
و با خود میبرند،
.
همچنان نگاه كن یك وقت میبینی در یكی از این #كشتی ها .
.
«عمرو بن یزید» دختری را در معرض فروش قرار میدهد،
.
با اینكه پردهداران میخواهند كنیزان را به خریداران نشان دهند، .
.
آن #دختر، خود را نشان نمیدهد، #حجاب و #عفّت خود را حفظ میكند، او دو لباس حریر پوشیده و یك لباس پوستی گرانبها بر دوش دارد.
.
.
خریداران متوجّه او میشوند، و اصرار میكنند كه او را خریداری كنند،
.
او ناراحت می شود و به زبان رومی میگوید :«وای كه حجابم آسیب دید» .
یكی از خریداران میگوید: من این كنیز را به سیصد دینار خریدارم.
.
.
آن دختر به او میگوید: «اگر به اندازة ملك سلیمان دارایی داشته باشی، حاضر نیستم #كنیز تو شوم.»
.
.
عمرو بن یزید به آن دختر میگوید: چارهای نیست، باید تو را فروخت.
.
.
.
او میگوید: #شتاب نكن، آن خریداری كه من میخواهم پیدا میشود، مگر نه این است كه #معامله باید از روی رضایت باشد.
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
#مادر_امام_زمان
@sheydayiiiii