eitaa logo
💙 شیدایی 💙
4 دنبال‌کننده
318 عکس
4 ویدیو
0 فایل
آرشیو مطالب من صفحه اینستگرام من استفاده از مطالب آزاد مطالب مربوط به سقیفه و فاطمیه در کانال دوم @moolaalii مطالب با #شیدایی دلنوشته خودم هستن در صورت استفاده تغییری در اون ایجاد نکنید ممنونم
مشاهده در ایتا
دانلود
همه ما آدم‌ها یک روز شکست خوردیم،نابود شدن آرزوهایمان را با چشممان دیدیم، از طرف کسی بی مهری دیدیم که تمام محبتمان را به پایش ریخته بودیم،از نزدیک ترین آدم‌ها و عزیزترین آدم‌ها کاری ترین و عمیق ترین زخم ها را خوردیم ‌. شب هایی آرزو کردیم کاش هیچوقت فردایی نباشد،دنیا بی اینکه مقصر باشیم از ما تاوان گرفته،اتفاق هایی باعث شده از زندگی ببریم، . خبرهایی اشکمان را تا جایی در آورده که نفس برای کشیدن کم آوردیم! . زندگی همه ما پر از همین چیز هاست،پر از اتفاق های گاهی بد،روزهای بسیار سخت،شب هایی که چند سال طول کشیده تا سحر بشود، . روزهایی که از فرط غم زیاد مثل شب سیاه بوده! . مهم میدانید چیست؟ ‌. اینکه به این باور برسیم که به جز تنِ خودت،تنِ خیلی های دیگر هم زخمی‌ست،به جز روحِ خودت روح خیلی ها هم خسته‌ست، . اینکه به جز تو هزار نفر بغض های اشک نشده دارند،دردهای حرف نشده،دردهایی که آنقدر آزار دهندست که حتی حرف زدن از آنها هم چیزی از بار سنگینی که روی شانه هایت گذاشته کم نمیکند. . . وقتی به این باور برسی که تجربه هایِ تلخی که تو داشتی را خیلی آدمای ها دیگر هم داشتند؛کمتر زخم زبان میزنی،کمتر رفتارهای آدم ها را به دل میگیری، . کمتر از ظاهر آدم ها تا ته زندگیشان را قضاوت میکنی،کمتر مدام با حرف های با نیش و کنایه زندگی را برایشان تلخ میکنی، . . کمتر دلیلِ اشکشان میشوی، . کمتر باعث میشوی آدم ها فکر کنند چقدر بد هستند،کم هستند،اضافه اند برای دنیا. . فقط کافیست حس کنی آن زخم هایی که بر تنت هست،دیگران هم دارند و با آن دست و پنجه نرم میکنند! . . آن وقت کمی مهربان تر رفتار میکنی،بیشتر دوستشان داری،کمتر به این فکری که چه جور کارشان را تلافی کنی،و چه جور زخم جدید به زخم هایشان اضافه کنی...... پ.ن: شعر در تصویر = @panahian_ir @sheydayiiiii
. . از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده: . هنگامیکه امام حسن (علیه السلام) تصمیم گرفت با معاویه صلح کند، از خانه بیرون رفت تا اینکه او را دید. . . هنگامی که با یکدیگر اجتماع کردند، معاویه بالای منبر رفت و دستور داد امام روی منبر یک پله پائین تر از او بایستد. . . آنگاه معاویه اینگونه سخن گفت: . ای مردم! . این حسن، پسر علی و پسر فاطمه است. ما را شایسته خلافت دانسته و خود را سزاوار آن نمی داند  و آمده است تا با اختیار، صلح کند. ‌. . آنگاه گفت: ای حسن بایست. . امام برخاست و اینگونه سخن گفت: . . سپاس خدای را سزاست که به سبب نعمت ها و پیاپی بودن آنها و برطرف ساختن شداید و بلاها نزد دانایان و غیر آنان شایسته حمد و ستایش است؛ . . بندگانی که به وجودش اعتراف دارند، به سبب آنکه به خاطر جلالت و بزرگیش از توهّم به دور مانده .  و از آنکه اوهام به او راه یابد، برتر می باشد . .  و از آنکه در افکار مخلوقاتش قرار گیرد و عقول اندیشمندان او را احاطه نماید، اوج گرفته است. . . و گواهی می دهم که معبودی جز او نمی باشد. . در پروردگاری و وجود و یگانگی اش یکتاست . بی نیاز بوده و شریکی ندارد. یکتایی است که پشتیبان ندارد . . و گواهی می دهم که محمد بنده و رسول اوست. او را برگزید و انتخاب کرد. . . از او خشنود شد  و او را برانگیخت تا به سوی حق دعوت کند . .  و او چراغی فروزان است و از آنچه بندگان می ترسند . بیم دهنده   . و به آنچه بدان امید دارند، بشارت دهنده است. . ‌. پس برای امت پند داد و رسالتش را به انجام رسانید  . . و درجات عمل را به ایشان نمایاند. . . شهادتی که بر آن عقیده . مرده و محشور شوم  و با آن در روز قیامت نزدیک شده و مسرور گردم  و می گویم........ . .