eitaa logo
💙 شیدایی 💙
4 دنبال‌کننده
318 عکس
4 ویدیو
0 فایل
آرشیو مطالب من صفحه اینستگرام من استفاده از مطالب آزاد مطالب مربوط به سقیفه و فاطمیه در کانال دوم @moolaalii مطالب با #شیدایی دلنوشته خودم هستن در صورت استفاده تغییری در اون ایجاد نکنید ممنونم
مشاهده در ایتا
دانلود
. . حَزام بن خالد به همراه جمعی از «بنی کلاب» به سفر رفته بود . در یکی از شب ها در عالم رؤیا دید که در زمین سرسبزی نشسته است و مرواریدهای درخشانی از اطراف بر دستان او می ریزد و او از زیبایی آنها متعجب می شود . . سپس مردی را می بیند که به سوی او می آید از طرف بلندی و هنگامیکه به او می رسد سلام می کند و حزام او را جواب می دهد . آن مرد به او می گوید: این مروارید را به چه قیمت می فروشی؟ . حزام  نگاه کرد و آن درّ زیبا را در دستان خود دید؛ رو به مرد کرده و گفت: من قیمت این درّ را نمی دانم که به شما بگویم، شما آن را به چه قیمت خریداری؟ . مرد گفت: من نیز نمی دانم قیمت او را ولی این هدیه ای است که یکی از پادشاهان عطا کرده است. و من ضامن هستم برای تو به چیزی که از درهم و دینار بالاتر است . حزام  گفت: آن چیز چیست؟ . مرد گفت: تضمین می کنم که او شرافت و سیادت ابدی دارد و بهره و بزرگی از او است . حزام  گفت: آیا این را برایم ضمانت می کنی؟ . مرد پاسخ داد: آری . و حزام  در پایان به مرد گفت: و تو اکنون واسطه در این امر می شوی. . و مرد نیز گفت: و من واسطه می شوم؛ او را به من اعطاء کرده اند و من به تو عطا می کنم . وقتی حزام  از خواب بیدار شد رؤیای خود را برای بنی کلاب گفت و خواستار تعبیر آن شد. . یکی از خاندان وی گفت: اگر رؤیای صادقه باشد دختری روزی تو خواهد شد که یکی از بزرگان او را عقد خواهد کرد . و به سبب این دختر مجد و شرافت و آقایی نصیب تو خواهد شد . و هنگامی که او از سفر برگشت . ثمامة بنت سهیل، همسر باوفای او، که حامله بود وضع حمل کرده و دختری چونان مروارید درخشان وزیبا به دنیا آورد. . حزام  پس از آگاه شدن از تولد دخترش به خود گفت: «قد صدّقت الرؤیا» .  و از این بشارت شاد و مسرور شد. . نام او را «فاطمه» نهاد، و به رسم عرب کنیه ای برای وی برگزیدند که «ام البنین» بود. . . درباره مادر بزرگوار فاطمه این گونه می نویسند: . . «ثمامه، مادر ام البنین، . بانویی ادیب و کامل و عاقل بود. آداب عرب را به دخترش آموخت و هر آنچه مورد نیاز یک دختر است در زندگانی از مسایل مربوط به خانه داری و اَدای حقوق  و همسرداری و غیره را به او یاد داد.» . . @sheydayiiiii
. . فاطمه کلابیه سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود. . هنگامی که می خواست پابه خانه علی بگذارد گفت تا دختر بزرگ فاطمه (سلام الله علیها) اجازه نفرمایند وارد خانه نمی شوم . . این نهایت ادب او را به خاندان امامت می رساند روز اولی که ام البنین (علیهاالسلام) پا در خانه علی (علیه‏السلام) گذاشت . . حسن و حسین (علیهماالسلام) مریض بوده و در بستر افتاده بودند. . عروس تازه ابوطالب، به محض آن‏که وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید . و هم‏چون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت. . وهمواره می گفت من کنیز فرزندان فاطمه هستم . . فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدت کوتاهی از زندگی مشترک . به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، . . او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا (علیهاالسلام) از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، . به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا (علیهاالسلام) نیفتند . و در نتیجه، خاطرات تلخ گذشته، در ذهن آن‏ها تداعی نگردد و رنج بی‏ مادری آن‏ها را آزار ندهد. . . حضرت علی (علیه السلام) در همسرش . خردى نیرومند، ایمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نیکو مشاهده کرد و او را گرامى داشت و از صمیم قلب در حفظ او کوشید. . . پ.ن: مهربان ترین نامادری دنیا . @sheydayiiiii