#قسمت_هفتم
#نرجس_خاتون
#رویای_صادقه .
.
درجریـان #هجرت ولا یت مـدارانه نرجس نکات جالب و ظریفی وجود دارد که براي #جوانان امروز ما مفیـد و موثر است.
.
.
بنـا بر روایت هـاي ذکرشـده درکتب #تاریخی، #هجرت نرجس
در پی دیـدن سه #رویا صورت گرفت
به نظر میرسـد ضـروري
باشـد که بـا ذکر مقـدمه اي در مـورد #خـواب و رویـا بحث را پیگیریم .
.
بنـا به فرموده اندیشـمندان خواب #حجت نیست و نمیتوان
زنـدگی را بر مبنـاي خواب اداره کرد.
.
بسـیاري ازخواب هـا نتیجه خطورات ذهنی و یا برخورد ها ي انسان در طول روز است
.
و در واقع عبـور نمـایش گـونه وقـایع روز درشـب اسـت
گفتنی است که خـواب هـایی که پیامـد برخوردهـاي روز افراد است از سـنخ همین
مواردي است که قابـل اعتنـا و تعبیر نیسـتند
.
.
ولی همه خوابهـا چنین نیست
رویـاي صـادقه حقیقتی است .
که در جاي خود بایـد مورد
توجه قرارگیرد
و ریشه قرانی دارد .
.
#آیت_الله_جوادي_آملی در این زمینه مبـاحث زنـده و زیبایی را بیانکرده است
به بیان ایشان
.
.
.
اگرکسـی اهـل(رویت) باشـدو نه اهل(نظر) آنگاه که خواب پیامبر و یا امام را میبینـد در واقع خود پیامبر را دیـده است و
.
اگر
اهـل تقوا و اهـل رویت باشـد میزانی براي او هست که اشخاصـی راکه درخواب میبینـد
بشـناسد زیرا خداونـدفرمود .
.
انسانهاي وارسـته و با #تقوا خواب هاي مناسب و رویاهاي صادقه میبیننـد و اینگونه خوابها بهترین راهنما
هستند براي انتخاب بهترین راهها
.
درجاي دیگر ایشان میگوید:
خداوند #سبحان در هنگام خواب
روح انسانهاي پاك را توفی میکنـد
.
و آنها نزد معلم اول یعنی ذات اقـدس الله میروند وچون او از آینده و (علم ما یکون) آگاه است و علم او عین ذات اوست به .
این ارواح نیز از علوم آینـده تعلیم میدهـد لـذا پس از بیـدارشدن آنان نیز نسـبت به آینده آگاهی هایی را مییابند.
.
لذا همه
خوابها پژواك اعمال بیداري نیسـتند و برخی از آنها به سان پیام آورانی هسـتند که انسان را براي رسیدن به کمال مطلوب یاري می
رساننـد و هـدایت گر اوینـد .
.
خوابهـاي بـانوي نور و نیایش، نرجس خاتون، به یقین از جمله خواب هایی است که قابل #اعتبار و اعتنا
است
و براي آشـنایی با این بانو بایـد
به خوابها و رویاهاي #صادقه و #صالحه ایشان هم توجه داشت
.
.
#خواب
#رویا
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
#صاحب_الزمان
@sheydayiiiii
#قسمت_نهم
#نرجس_خاتون
#عشق_مقدس .
بعد از اون اتفاق نرجس در عالم خواب دید
جدّش شمعون همراه حضرت #مسیح «علیهالسلام» و عدّهای از یاران مخصوص حضرت #مسیح(ع) وارد كاخ شدند
.
ناگهان منبری بسیار با #شكوه به جای تخت #امپراطور گذاشته شد
.
سپس دید #دوازده نفر كه مردانی بسیار خوش سیما و نورانی و زیبا بودند وارد كاخ شدند
.
.
در عالم خواب به نرجس گفته شد
اینها كه وارد شدند، #پیامبر_اسلام(ص)
و علی، حسن و حسین، امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام حسن عسكری(ع) هستند
.
.
ناگهان مشاهده كرد كه پیامبر اسلام(ص) به حضرت مسیح(ع) رو كرد و گفت:
.
ما به اینجا آمدهایم تا «ملیكه» را از شمعون برای فرزندم «حسن عسكری» خواستگاری كنیم
حضرت مسیح(ع) به شمعون گفت: سعادت به تو رو كرده، خود را با دودمان محمد«صلی الله علیه و آله» پیوند بده
.
شمعون از این پیشنهاد بسیار خوشحال شد
.
آنگاه حضرت محمد(ص) به منبر رفت و خطبة عقد را خواند و «ملیكه» را به عقد امام حسن عسكری «علیهالسلام» در آورد
.
و سپس حضرت مسیح و شمعون و یاران مسیح(ع) به این #عقد گواهی دادند.
.
.:
از خواب بیدارشدم ولی ماجرای خواب را به هیچ كس و حتّی جدم امپراطور روم،
نگفتم، تا مبادا به من آسیبی برسانند، ولی شب و روز در فكر این خواب عجیب بودم، .
و با خود میگفتم من در اینجا، و امام حسن عسكری(ع) در شهری بسیار دور از اینجا، .
چگونه به خانة او راه مییابم، محبّت امام حسن عسكری(ع) سراسر دلم را گرفته بود تنها به او میاندیشیدم
.
تا اینكه #بیمار و رنجور شدم
.
تمام پزشكان روم را به بالین من آوردند، ولی معالجه آنها بینتیجه ماند، چرا كه بیماری من
.
بیماری جسمی نبود! .
تا با معالجة آنها خوب شوم.
#عشق
#ازدواج
#رویای_صادقه
#مادر_امام_زمان
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
@sheydayiiiii
#مادر_ادب
#ام_البنین
#قسمت_اول
.
.
حَزام بن خالد به همراه جمعی از «بنی کلاب» به سفر رفته بود
.
در یکی از شب ها در عالم رؤیا دید که در زمین سرسبزی نشسته است و مرواریدهای درخشانی از اطراف بر دستان او می ریزد و او از زیبایی آنها متعجب می شود
.
.
سپس مردی را می بیند که به سوی او می آید از طرف بلندی و هنگامیکه به او می رسد سلام می کند و حزام او را جواب می دهد
.
آن مرد به او می گوید: این مروارید را به چه قیمت می فروشی؟
.
حزام نگاه کرد و آن درّ زیبا را در دستان خود دید؛ رو به مرد کرده و گفت: من قیمت این درّ را نمی دانم که به شما بگویم، شما آن را به چه قیمت خریداری؟
.
مرد گفت: من نیز نمی دانم قیمت او را ولی این هدیه ای است که یکی از پادشاهان عطا کرده است. و من ضامن هستم برای تو به چیزی که از درهم و دینار بالاتر است
.
حزام گفت: آن چیز چیست؟
.
مرد گفت: تضمین می کنم که او شرافت و سیادت ابدی دارد و بهره و بزرگی از او است
.
حزام گفت: آیا این را برایم ضمانت می کنی؟
.
مرد پاسخ داد: آری
.
و حزام در پایان به مرد گفت: و تو اکنون واسطه در این امر می شوی.
.
و مرد نیز گفت: و من واسطه می شوم؛ او را به من اعطاء کرده اند و من به تو عطا می کنم
.
وقتی حزام از خواب بیدار شد رؤیای خود را برای بنی کلاب گفت و خواستار تعبیر آن شد.
.
یکی از خاندان وی گفت: اگر رؤیای صادقه باشد دختری روزی تو خواهد شد که یکی از بزرگان او را عقد خواهد کرد
.
و به سبب این دختر مجد و شرافت و آقایی نصیب تو خواهد شد
.
و هنگامی که او از سفر برگشت
.
ثمامة بنت سهیل، همسر باوفای او، که حامله بود وضع حمل کرده و دختری چونان مروارید درخشان وزیبا به دنیا آورد.
.
حزام پس از آگاه شدن از تولد دخترش به خود گفت: «قد صدّقت الرؤیا»
.
و از این بشارت شاد و مسرور شد.
.
نام او را «فاطمه» نهاد، و به رسم عرب کنیه ای برای وی برگزیدند که «ام البنین» بود.
.
.
درباره مادر بزرگوار فاطمه این گونه می نویسند:
.
.
«ثمامه، مادر ام البنین،
.
بانویی ادیب و کامل و عاقل بود.
آداب عرب را به دخترش آموخت و هر آنچه مورد نیاز یک دختر است در زندگانی از مسایل مربوط به خانه داری و اَدای حقوق
و همسرداری و غیره را به او یاد داد.»
.
.#رویای_صادقه
#ام_البنین
#حضرت_عباس
#مادر_عباس_سقای_آب_و_ادب
#عشقِ
#زنان_اسلام
@sheydayiiiii