eitaa logo
💙 شیدایی 💙
4 دنبال‌کننده
318 عکس
4 ویدیو
0 فایل
آرشیو مطالب من صفحه اینستگرام من استفاده از مطالب آزاد مطالب مربوط به سقیفه و فاطمیه در کانال دوم @moolaalii مطالب با #شیدایی دلنوشته خودم هستن در صورت استفاده تغییری در اون ایجاد نکنید ممنونم
مشاهده در ایتا
دانلود
. . یکی دیگر از بینش و $بصیرت این بانوي بصیر سخنی است که در پاسخ بشر بن سلیمان که از اولاد ابو ایوب انصـاري است و مورد اعتمـاد حضـرت هادي(ع) بشـر میگویـد: . . کنیز نامه را ازجامه اش بیرون آورد. و میبوسـید و میبویید و آنرا بر دیدگان وگونه هایش میگذاشت به اوگفتم : عجبا! تو نامه اي را میبوسـی که اش را نمیشناسـی؟! . در پاسـخ گفت: اي درمانـده کم به اولاد پیامبران! گوش به من ده و دل سوي من دار. من ملیکه دختر یشوعا پسـر قیصـر هسـتم شـناخت و معرفـت حقیقی نسـبت بـه اولیـاء و انبیـاء الهی و اهـلبیـت عصـمت وطهـارت علیهم السـلام دُر گرانبهـایی است که نصـیب هرکس نمیشود . . وچه زیبا در زیارت نامه این میخوانیم که: اشـهد انک مضـیت علی بصـیره من امرك . . آنچه از نوشـتار مورخین مسـلمان و غیر مسـلمان برمیآید آن است که اوضاع سیاسی و فرهنگی بسـیار بوده و زنـدگی در چنین اوضاع و احوالی نیاز به دارد . . با انـدك تامل در افزایش فشار خلفاي عباسی بر بیت امام، میتوان تا حـدي به زنـدگی درسامراء در آن زمان آگاهی یافت . بنا بر روایات متعـدد ازدواج امام حسن عسـگري(ع) و نرجس در زمـان حیـات امـام هـادي(ع) بوده و تولـدامـام زمان(ع) در زمان امامت پـدر بزرگوارشان امام عسـگري(ع) بود . میتوان تخمین زد که حداقل یکسال و یکماه پس از ازدواج نرجس فرزند بزرگوارش به دنیا آمده و در این مدت نهایت فشار دسـتگاه برخـانواده امـام وارد میشـده است تـا از آخرین پیـامبرجلوگیري شود. . . در این مـدت کوتـاه که از زنـدگی.: مشترك نرجس با امام(ع) میگذشت مدت زیادي را امام در زندان بوده و مسوولیت سنگین تربیت و حفظ فرزند ازگزند دشـمنان به دست نرجس بانوي شـکیباییی بود . امام عسگري(ع) مدت زیادي را پس از در زندان به سر میبردند و صبر وشکیبایی در این مدت با توجه به مسایل سیاسی فراوانی که در سامراء بود قابل تحسین و نیز بررسی میباشـد . امـام عسـگري حتی درخـارج از زنـدان نیز آزادي نداشـته و در واقع سـامراء به تمامی براي ایشان زنـدان بود و اختناق به حدي بود که ایشان توقیعی براي فرسـتادند با این تاءکید: کسـی بر من نکند! کسـی ازشما به من اشاره شما برخود ایمن نیستید بانوي صبر براي خدا شکیبایی کرد و امروز زائران او در مقابل شریفش میخوانند که: و اجتهدت فی مرضات الله وصبرت فی ذات الله و حفظت سر الله.. @sheydayiiiii
. . سن ازدواج رسید جدش امپراطور روم خواست او را به برادرزاده اش در آورد. با توجه به اینکه کسی نمی‌توانست از فرمان امپراطور سرپیچی نماید . امپراطور از طرف برادرزاده اش، از ملیکا خواستگاری کرد و سپس مجلس عقد بسیار با شکوهی ترتیب داد که در آن مجلس . . سیصد نفر از برگزیدگان روحانیون و کشیشان مسیحی و هفتصد نفر از افسران و فرماندهان ارتش و چهار هزار نفر از اشراف و معتمدین و ثروتمندان شرکت داشتند تشریفات مراسم عقد فراهم شد . . روحانیون برجسته مسیحی، کنار تخت با لباس مخصوص، شمعدان به دست، در دوطرف به صف ایستادن و کتاب انجیل در دست داشتند . همین که انجیل را گشودند که آیات آن را تلاوت کنند، ناگهان زلزله آمد کاخ لرزید . . و هرکسی که روی تخت نشسته بود بر زمین افتاد، خود امپراطور و برادرزاده اش نیز بر زمین افتادند. ترس و لرز حاضران را فراگرفت . . یکی از کشیشان بزرگ به حضور امپراطور آمد و عرض کرد: . «این حادثه عجیب، نشانه خشم خدا و علامت پایان یافتن آیین و مراسم است، ما را مرخص فرمایید برویم». . . امپراطور اعلام ختم کرد، و همه رفتند. . . مدتی گذشت و تصمیم گرفت مراسم نوه خود را دوباره برگزار کند دستور داد مجلس را در کاخ، مثل سابق آراستند، همین که مراسم عقد شروع شد، . . و کشیشان خواستند را بخوانند، بار دیگر حادثه زلزله رخ داد و همه حاضران پریشان شدند . و رنگها پرید و به هم ریخت و تختها واژگون شد، امپراطور و برادرزاده، از تخت بر زمین افتادند و همه وحشت زده از بیرون آمدند و به خانه‌های خود رفتند امپراطور، بسیار ناراحت شد در اندوه و فکر فرو رفت و لحظه ای این دو حادثه عجیب را فراموش نمی‌کرد. . . @sheydayiiiii
. بعد از اون اتفاق نرجس در عالم خواب دید جدّش شمعون همراه حضرت «علیه‌السلام» و عدّه‌ای از یاران مخصوص حضرت (ع) وارد كاخ شدند ‌. ناگهان منبری بسیار با به جای تخت گذاشته شد . سپس دید نفر كه مردانی بسیار خوش سیما و نورانی و زیبا بودند وارد كاخ شدند . . در عالم خواب به نرجس گفته شد اینها كه وارد شدند، (ص) و علی، حسن و حسین، امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام حسن عسكری(ع) هستند . . ناگهان مشاهده كرد كه پیامبر اسلام(ص) به حضرت مسیح(ع) رو كرد و گفت: . ما به اینجا آمده‌ایم تا «ملیكه» را از شمعون برای فرزندم «حسن عسكری» خواستگاری كنیم حضرت مسیح(ع) به شمعون گفت: سعادت به تو رو كرده، خود را با دودمان محمد«صلی الله علیه و آله» پیوند بده . شمعون از این پیشنهاد بسیار خوشحال شد . آنگاه حضرت محمد(ص) به منبر رفت و خطبة عقد را خواند و «ملیكه» را به عقد امام حسن عسكری «علیه‌السلام» در آورد . و سپس حضرت مسیح و شمعون و یاران مسیح(ع) به این گواهی دادند. . .: از خواب بیدارشدم ولی ماجرای خواب را به هیچ كس و حتّی جدم امپراطور روم، نگفتم، تا مبادا به من آسیبی برسانند، ولی شب و روز در فكر این خواب عجیب بودم، . و با خود می‌گفتم من در اینجا، و امام حسن عسكری(ع) در شهری بسیار دور از اینجا، . چگونه به خانة ‌او راه می‌یابم، محبّت امام حسن عسكری(ع) سراسر دلم را گرفته بود تنها به او می‌اندیشیدم . تا اینكه و رنجور شدم . تمام پزشكان روم را به بالین من آوردند، ولی معالجه آنها بی‌نتیجه ماند، چرا كه بیماری من . بیماری جسمی نبود! . تا با معالجة آنها خوب شوم. @sheydayiiiii
. . روزی پدرم كه از من شده بود به من گفت: آیا هیچ آروزیی داری تا آن را برآورم،‌ . گفتم‌: آرزویم این است كه به زندانیان مسلمان كه در جنگ اسیر و دستگیر شده‌اند، سخت نگیرید .  و آنها را از معاف دارید تا شاید به خاطر این كار خوب . خداوند حال مرا نیك كند و سلامتی مرا به من بازگرداند . و حضرت و مادرش مریم بر این كار نیك به من لطف و مرحمت كنند. . . پدرم خواسته مرا برآورد، عدّه‌ای از را آزاد كرد، و مجازات را بخشید . بسیار خوشحال شدم، از آن به بعد روز به روز حالم بهتر می‌شد . همین موضوع باعث شد كه پدرم دستور داد تا بیشتر از زندانیان مسلمان، دلجویی كنند و آنها را ببخشند و خوشنودی آنها را به دست آورند. . . چهارده از این جریان گذشت . شبی خوابیده بودم،‌ در خواب دیدم (س) بانوی بزرگ دنیا و آخرت، . همراه مریم(علیها السلام) و بانوان دیگر نزد من آمدند، حضرت مریم به من گفت كه این بانو مادر همسر توست. . . بی اختیار به یاد امام حسن عسكری(ع)  افتادم . و قلبم فرو ریخت و به حضرت فاطمه «علیها السلام» عرض كردم از حسن عسكری گله دارم كه سری به من نمی‌زند دیگر گریه امانم نداد . زار زار گریستم. . . فاطمه(س) فرمود: تا تو هستی، فزندم به سراغ تو نمی‌آید . اگر می‌خواهی خدا و حضرت مسیح(ع) از تو خشنود شوند، دین اسلام را بپذیر تا چشمت به جمال امام حسن عسكری روشن شود. گفتم: ای بانوی بزرگ! با تمام وجودم حاضرم كه اسلام را بپذیرم. . فرمود: بگو . اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللهٌ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمّداَ رَسُولُ اللهِ؛ گفتم: «گواهی می‌دهم به یكتایی خدا و پیامبری حضرت محمد«صلی الله علیه و آله»». آنگاه فاطمه زهرا «علیها السلام» مرا به محبتش گرفت و نوازش داد و فرمود: . خوشحال باش! به تو می‌دهم كه از این به بعد امام حسن عسكری  به دیدارت خواهد آمد و تو به زیات او موفّق می‌شوی! . . از خواب بیدار شدم بسیار خوشحال بودم و همواره شهادت به یكتایی خدا و پیامبری محمد(ص) را به زبان می‌گفتم . و در دیدار امام حسن عسكری(ع) بودم تا شب بعد شد، در همین فكر و اندیشه خوابیدم . . . @sheydayiiiii
. . ازدواج با حسین بن علی(ع) . . ابن عساکر در کتاب تاریخ مدینة دمشق، ماجرای ازدواج امام بـا ایـشان را بدین صورت نقل کرده است: . در زمان عمر، امرءِ القیس به مسجد آمد و اسلام آورد. وقتی از مجلس به سمت منزل خود بیرون رفت . . امام علی(ع) نیز با حسنین از مسجد بیرون شد. بـه او فـرمود: . من علی بن ابی طالب پسرعموی پیامبرم(ص) و این دو فرزندان من اند. می خواهیم با تو پیوند خویشاوندی برقرار کنیم. . او هم دخترش محیاه را به حضرت علی(ع) تزویج نمود؛ . . دخترش سلمی را به امام حـسن . . و رباب(ع) به امام حسین(ع) تزویج کرد. . . از ماجرای ازدواج می توان فهمید که اسلام آوردن امـرء القـیس از روی شـناخت و بینش واقعی بوده که بـا یـک پیـشنهاد از سوی امام علی(ع)، . . سه دختر خود را به این خانواده داد. . . درباره رباب(ع) نیز نقل شده است که از زنان نام دار، فاضل و وفادار عـصر خـود بـود . . بنابراین در همان سال 14 یا 16 هجری - که تـاریخ اسـلام آوردن امرؤالقیس است . . رباب(ع) به ازدواج حضرت سیدالشهداء(ع) درآمد؛ چنان که مشهور بین مورخان نیز همین است. . . ایشان نخستین زنی اسـت کـه بـه حباله نکاح حضرت سیدالشهداء(ع) درآمده است . . شیخ مـفید در ذکر اولاد امام حسین(ع)، رباب را جزو همسران امام می شمارد . . بنابر نقلی، امرؤالقیس سه فرزند خود را از فرط علاقه و ارادت بـه حـضرت علی(ع) به عقد ازدواج امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین(ع) درآورد . . پ.ن: ازدواج های ائمه و جزییاتش هر کدوم دلیلی داشتن که بیانش در اینجا نمیگنجه . . ‌