#مادر_آب
#قسمت_سوم
#ام_البنین
#عروس_خانه_علی
.
.
وقتی پدر ام البنین به نزد همسر و دخترش برگشت
.
دید همسرش موهای ام البنین را شانه می زند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود برای مادر سخن می گوید.
.
.
«مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته ام
نهرهای روان و میوه های فراوان در آنجا وجود داشت
.
ماه و ستارگان می درخشیدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می کردم...
.
.
در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت
.
و نوری از آن ساطع می شد که چشمها را خیره می کرد
.
در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم
.
.
نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود.
.
هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را می شنیدم ولی او را نمی دیدم گفت:
.
.
«فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت.
به ماه نورانی و سه ستاره درخشان
پدرشان سید و سرور همه انسانهاست
بعد از پیامبر گرامی
و اینگونه در خبر آمده است.»
.
.
پس از خواب بیدار شدم در حالی که می ترسیدم.
.
مادرم! تاویل رؤیای من چیست؟!
.
مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت: «دخترم رؤیای تو صادقه است ای دخترکم به زودی تو با مرد جلیل القدری که مجد و عظمت فراوانی دارد ازدواج می کنی.
.
.
مردی که مورد اطاعت امت خود است
.
از او صاحب چهار فرزند می شوی که اولین آنها مثل ماه چهره اش درخشان است
.
و سه تای دیگر چونان ستارگانند
.
.
«پس از صحبتهای دوستانه و صمیمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذیرش علی(علیه السلام) سؤال کرد
و گفت: آیا دخترمان را شایسته همسری امیرالمؤمنین(علیه السلام) می دانی؟
.
.
بدان که خانه او خانه وحی و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است اگر (دخترت را) اهل و لایق این خانه می دانی - که خادمه این خانه باشد - قبول کنیم و اگر اهلیت در او نمی بینی پس نه؟
.
.
مادر گفت :
«ای حزام ! به خدا سوگند من او را خوب تربیت کردم و از خدای متعال و قدیر خواستارم که او واقعا سعادتمند شود
و صالح باشد برای خدمت به آقا و مولایم امیرالمؤمنین(علیه السلام)
پس او را به علی بن ابیطالب، مولایم، تزویج کن.»
.
عقیل عقد بین این دو بزرگوار را اجرا کرد
با مهریه ای که سنت رسول اللّه بود
.
و برای دختران و همسران خود معین کرده بود و آن 500 درهم بود در حالی که پدر او می گفت:
.
او هدیه ای است از سوی ما به پسرعموی رسول خدا و ما طمع به مال و ثروت او ندوخته ایم.»
.
.
#مادر_عباس_سقای_آب_و_ادب
#یا_مظهر_العجائب
@sheydayiiiii