روضه "روضه های دروغ"
مرحوم حاج میرزا حسین نوری (اعلی اللّه مقامه) مرد فوق العاده ای بوده است، مُحدّث است، ولی در فن خودش فوق العاده متبحّر است، عجیب متبحّر است. این مرد بعضی از كتابها نوشت كه شأن او نبود و علمای وقت هم ملامتش كردند، ولی معمولا كتابهایش خوب است. مخصوصاً كتابی در همین موضوع منبر نوشته است به نام «لؤلؤ و مرجان» . این مردِ بزرگ، در همین كتاب خودش نمونه هایی، آن هم نمونه هایی از دروغ هایی كه معمول است و اینها را به این حادثه ی بزرگ، حادثه ی تاریخی كربلا، نسبت می دهند، ذكر كرده است.
این مرد بزرگ صریحاً می گوید: امروز باید عزای حسین را گرفت، اما برای حسین در عصر ما یك عزای جدیدی است كه در گذشته نبوده است و آن عزای جدید این همه دروغ هاست كه درباره ی حادثه ی كربلا گفته می شود و احدی جلو این دروغ ها را نمی گیرد.
امروز بر این #مصیبت حسین بن علی باید گریست، نه بر آن شمشیرها و نیزه هایی كه در آن روز بر پیكر شریفش وارد شد. و در مقدمه ی كتاب نوشته است كه فلان عالم بزرگ از علمای هندوستان نامه ای به من نوشته است و از روضه های دروغی كه در هندوستان خوانده می شود شكایت كرده و از من خواهش كرده است كه یك كاری بكنم، كتابی بنویسم كه جلوی #روضه_های_دروغ در آنجا گرفته بشود.
بعد مرحوم حاجی به این عبارت ذكر می كند، می نویسد: این عالم هندی خیال كرده كه روضه خوان ها وقتی به #هندوستان می روند دروغ می گویند، نمی داند كه آب از سرچشمه گل آلود است، #مركز روضه_های_دروغ ، كربلا و نجف و ایران است. همان مراكز تشیع مركز روضه های دروغ است.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 64-63.
#شهید_مرتضی_مطهری
.
شیخ جعفر آقا مجتهدی
روضه "روضه های دروغ" مرحوم حاج میرزا حسین نوری (اعلی اللّه مقامه) مرد فوق العاده ای بوده است، مُحدّ
🔰با سلام خدمت همه اعضای محترم
تا حالا 28 قسمت از #کتاب_حماسه_حسینی شهید مطهری را براتون گذاشتیم. ظاهرا این مطالب به مذاق برخی اعضای محترم خوش نیومده و گفتن که گذاشتن این مطالب عقاید مردم را سست می کنه و این مطالب را روشنفکربازی نامیدن.
"ما نخواستیم این روشنفکر بازیها رو، بذارین تا همین جا که امام حسینو با خودمون کشیدیم از این به بعدم بکشیم. راه افتادین هی این دروغه اون دروغه یعنی که چی، شما اصلشو بیارین خود بخود درست میشه، لازم نکرده اعتقادات واحساسات صاف مردمو جریحه دار کنین"
من قبل از این که جواب مخاطب محترم را بدم، می خوام بقیه دوستان و بزرگوارانی که این مطالب را دنبال کردند نظر خودشون را بدند تا بعدا ببینیم خدا چی می خواد.
لطفا و حتما نظرات خودتون را به ادمین کانال بفرستید.
May 11
✨﷽✨
◾️عظمت اشک بر سیدالشهداء علیهالسلام
حکایتی از آیتالله بهجت در مورد توجه اهلبیت علیهالسلام به گریهکنهای امام حسین علیهالسلام
✍️آیتالله بهجت (ره) : در نزدیكی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانۀ فرات و دجله، آبادیای است به نام «مصیب»، كه مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیرالمؤمنین علیهالسلام از آنجا عبور میكرد. مردی كه در سر راه مرد شیعه خانه داشت، چون میدانست او همواره به زیارت حضرت علی علیهالسلام میرود، او را مسخره میكرد. حتی یکبار به امیرالمؤمنین علیهالسلام جسارت كرد و همچنین گفت: به او (امام علی علیهالسلام) بگو من را از بین ببرد، وگرنه در بازگشت، تو را خواهم کشت!
مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون به زیارت مشرف شد، بسیار بیتابی كرد و عرض کرد: شما که میدانی این مخالف چه میكند؛ چرا پاسخش را نمیدهید؟! آن شب آن حضرت را در خواب دید و به ایشان شكایت كرد. حضرت امیر علیهالسلام فرمودند: او بر ما حقی دارد كه نمیتوانیم در دنیا او را كیفر دهیم. مرد شیعه میگوید: آری، لابد بهخاطر آن جسارتهایی كه او میكند، بر شما حق پیدا كرده است؟! حضرت فرمودند: روزی او در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه میكرد، ناگهان ماجرای كربلا و منع سیدالشهدا علیهالسلام از نوشیدن آب، به خاطرش آمد و پیش خود گفت: عمربنسعد كار خوبی نكرد كه اینها را تشنه كشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت؛ از این جهت بر ما حقی پیدا كرد كه نمیتوانیم او را در این دنیا مجازات کنیم.
💥آن مرد شیعه میگوید: از خواب بیدار شدم و به سمت منزل خود رفتم. در سر راه با آن سنی ملاقات کردم. با تمسخر گفت: امامت را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری، پیام تو را رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف كرد. مرد سنی با شنیدن این ماجرا سر به زیر افكند و كمی به فكر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچكس در آنجا نبود و من این را به كسی نگفته بودم، علی علیهالسلام از كجا فهمید؟! بلافاصله شیعه شد.
📚 رحمت واسعه، ص٢٧٢
دو مسئولیت بزرگ مردم
در همه ی اینها (تحریفات واقعه عاشورا) #مردم مسئول اند؛ یعنی شما مردمی كه اینجا نشسته اید، هیچ خیال نمی كنید كه در این قضیه مسئول هستید و خیال می كنید كه مسئول فقط گویندگان هستند. دو مسئولیت بزرگ، مردم دارند. یك مسئولیت این است كه #نهی_از_منكر بر همه واجب است. وقتی كه می فهمید و می دانید - و مردم اغلب هم می دانند- كه دروغ است، نباید در آن مجلس بنشینید، كه #حرام است، بلكه باید #مبارزه كنید.
و دیگر این تمایلی است كه صاحب مجلس ها و مستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد، باید #كربلا بشود. روضه خوان بیچاره می بیند كه اگر بنا بشود هرچه می گوید از آن راست ها باشد مجلسش نمی گیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمی كنند، ناچار یك چیزی هم اضافه می كند. این انتظار را مردم باید از سر خودشان بیرون كنند، [نگویند] فلان روضه خوانی كه مجلس او می گیرد، فلان روضه خوانی كه كربلا می كند. كربلا می كند یعنی چه؟ ! شما باید #روضه_راست را بشنوید و معارف و #سطح_فكر تان بالا بیاید، به طوری كه اگر در یك كلمه روحتان اهتزاز پیدا كرد، یعنی با روح حسین بن علی هماهنگی كرد، و اشكی و لو ذره ای، و لو به قدر #بال_مگس [جاری شد، ] اگر یك چنین اشكی در حالت هماهنگی روح شما با حسین بن علی از چشم شما بیرون بیاید، واقعاً مقام بزرگی برای شماست. اما اشكی كه از راه #قصّابی كردن بخواهد از چشم شما بیاید، اگر یك دریا هم باشد ارزش ندارد. « #داد_بكشید» یعنی چه؟ ! چرا داد بكشید؟ !
نقل كردند یكی از علمای بزرگ در یكی از شهرستان ها تا اندازه ای درد دین داشت و همیشه ایراد می گرفت، می گفت: چرا این حرف های دروغ را می گویید؟ و می گفتند تعبیرش هم این بود، می گفت: این #زهر_مار ها چیست كه بالای این منبرها می گویید؟ یك وقت به یك واعظی گفت: آقا این زهر مارها چیست كه می گویید؟ او گفت: غیر از این نمی شود، اگر اینها را نگوییم اصلاً باید در دكان را تخته كنیم و برویم. گفت: خیر، اینها دروغ است. تا اینكه آن آقا خودش در مسجد خودش مجلسی بپاكرد و همان واعظ را دعوت كرد، خودش هم بانی شد.
به او گفت: من می خواهم به عنوان نمونه یك مجلسی ترتیب بدهم، تو هم باید مقید باشی جز از كتابهای معتبر هیچ روضه ای نخوانی، فقط روضه ی راست بخوانی (گفتند تكیه كلامش هم این بود كه از آن زهرماری ها نگو، یعنی از آن دروغ ها) ، از آن زهرماری ها چیزی نگویی. گفت: چَشم، چون مجلس مال شماست من هم همین طور [عمل می كنم. ] شب اول خود آقا در محراب رو به قبله نشسته بود. منبر را هم كنار محراب گذاشته بودند. آن آقا رفت صحبتهایش را كرد، نوبت روضه شد.
او مقید بود كه جز روضه ی راست چیزی نخواند. خواند و خواند، مجلس هیچ تكان نخورد و همین طور یخ كرده بود. این آقا دید عجب! این مجلس مال خودش هم هست، بعد مردم چه می گویند، زنها می گویند لا بد آقا نیتش پاك نیست كه مجلسش نمی گیرد، اگر آقا خودش نیتش درست بود، اخلاص نیت داشت حالا كربلا شده بود. دید آبرویش دارد می رود. چه بكند؟ آرام و زیرچشمی به او گفت: كمی از آن زهرماری ها قاطی كن.
یك مسئولیت بزرگ این مسئولیت است، [مقاومت در برابر] این انتظاری كه مردم برای كربلا شدن دارند. این خودش #دروغ_ساز است و لهذا غالب جعلیاتی كه شده است، مقدمه ی #گریز زدن بوده است؛ یعنی جعل شده است برای اینكه بشود از آن جعل یك گریزی زد و اشك مردم را جاری كرد، و غیر از این چیزی نبوده است.
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 66-64.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روضه_های_دروغ
.
شیخ جعفر آقا مجتهدی
دو مسئولیت بزرگ مردم در همه ی اینها (تحریفات واقعه عاشورا) #مردم مسئول اند؛ یعنی شما مردمی كه اینج
اون دوست بزرگوارمون اگه عجله نکرده بود، جوابشون را از این مطلب می گرفتند.
یان فرموده بود:
سلام بزرگوار حالا نشر این مطالب چه سودی داره جز اینکه اعتقاد مردمو سست کنه، این شفافسازی وآگاهی رو باید به مادحین وروضه خان ها داد نه به عوام مردم که به اصل همه چیز شک کنن وکم کم دچار تردید بشن، اگه واقعا دلتون برای امام حسین میسوزه روی ریشه ها کار کنین همه چیز درست میشه. اگه همین اعتقادات مردمم ازشون بگیرین چی می مونه براشون یه فکر اساسی بکنین وآموزشی درست وحسابی برای روضه خون ها ومداحان برپا کنین
شهید مطهری در این مطلب می فرماید مردم دو وظیفه دارند: یکی شرکت نکردن در روضه ای که می داند واقعیت نداشته است. و دیگری عدم توقع ترکاندن مجلس توسط مداحان. یعنی یه ترازو دست مون نگیریم که بگیم هر مداحی که تونست مجلس را بترکونه و گریه همه را بگیره خوبه و اونی که نتونه خوب نیست.
البته اینجا فقط قصدم اشاره بود اما اجازه بفرمایید چند جمله عرض کنم.
1. می دونید که اولین انسان ا زبشر فعلی که اومد رو زمین خداپرست بود. اما چند سال بیشتر نمیگذره که بت پرستی روی زمین منتشر میشه. میدونید علتش چی بوده؟
علت این بوده که در نسلهای بعد از آدم (ع)، مردم برای اینکه از ذکر خدا غافل نشن نمادهایی را در خانه هاشان قرار دادند تا هر وقت اونا رو می ببینند یاد خدا بیفتند. اما بچه هاشون دیگه به این مبنا توجه نداشتند از روز اول دیدند که پدراشون در حال تقدیس سنگی بوده اند گفتند پس لابد خدا همینه.
برای اینکه ما به این ورطه دچار نشیم ائمه ما بابی را باز کرده اند به نام عرضه دین.
عرضه دین اینه که شما مثلا سالانه اعتقادات تون را به یک اسلام شناس عرضه کنید اونی که غل و غش داره رهاش کنید. این که شما دست به انبار اعتقاداتت نزنی و ندونی که صحیحش کدومه غلطش کدومه منطق شیعه نیست.
2. شما میتونی امام حسین را جوری تفسیر کنی که فقط به درد موزه بخوره. مقدس باشه اما دردی از جامعه را باز نکنه.
دوستان گریه ای که برای امام حسین سفارش شده هر گریه ای نیست. از روز اول خیلی ها برای امام حسین گریه کردند.
قصد مقتل خوانی ندارم اما وقتی حضرت در مقتل در لحضات قبل از شهادت بودند، حضرت زینب خطاب به عمر سعد فرمود: یا عمر ایقتل ابوعبد الله و انت تنظر. در مقاتل اومده که عمر وقتی صورتش را برگردوند دیدند داره به پهنای صورت اشک میریزه.
متن اومخنف اینه:
و قد دنا عمر بن سعد من حسين [عليه السّلام] اذ خرجت زينب ابنة فاطمة اخته: فقالت: يا عمر بن سعد! أ يقتل أبو عبد اللّه و أنت تنظر إليه! [ف] صرف بوجهه عنها [و] كأني انظر الى دموع عمر و هي تسيل على خدّيه و لحيته.
رضا شاهی که بعد از پادشاهی می خواست ریشه عزای حسینی را بزند قبل تر ها در دسته ها سر و پایش را گل می گرفت.
اون گریه ای ارزش داره که با شناخت واقعی امام حسین باشه. یعنی من در حد خودم بدونم چرا قیام کرد و چرا شهید شد. پس در حد خودمون لازمه تاریخ واقعی امام حسین را بدونیم.
حرف بعضی دوستان درسته ما که نمی تونیم با شک در جلسه روضه بشینیم. اما شما در هر محله ای باشی می دونی هیئت های جورواجوری وجود دارند. باید به مجلسی دل بدی که اعتماد بهش داری.
ما کم ندیدیم رفتارهایی غیر منطقی در برخی هیئت ها که با جمله " این کار کار عشق است ربطی به دین دارد" توجیهش می کردند. حتما فیلم های برخی سینه زنان برخی هیئت های کاشان را دیدید که قلاده به گردن میندازند و صدای سگ در میارند. یه قطعه از شعر اون مداح معروف را یادمه " به تو میگن ارباب حسین/ به من میگن سگ حسین.
3. برخی دوستان درباره شهید مطهری و این کتاب حماسه حسینی کم انصافی می کنند.
ما این کتاب را از اول قطعه قطعه گذاشتیم. انشاء الله هم قصد داریم تا آخر بگذاریم. توی این 29 قسمت خیلی مطالب عالی هم وجود داشته. می خوام بدونید که ما کتاب را تقطیع نکردیم. به ترتیب داریم میایم جلو.
توجه هم دارید که این کتاب حاصل سخنرانی های شهید مطهری بوده که در بین مردم ایراد شده پس مطالب تخصصی نیستند. منتها ما ذاتا جوری هستیم که فقط دوست داریم ازمون تعریف کنند هر کی از ما انتقاد کنه میگیم آدم خوبی نیست.
برادرا و خواهران محترم!
اگه شما به نقد های به ظاهر تند یه اسلام شناس تن ندید، بعدا ممکنه یه انسان مغرض بیاد با استناد به مطالب موهنی که عده ای به دامن عزای حسینی اضافه کردند، اصل امام حسین را از ما بگیره.
یادتو نرده اما درباره ایشان چه فرمودند:
مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانهای محکم برای حوزههای دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود. اکنون شنیده میشود که مخالفین اسلام و گروههای ضد انقلاب درصدد هستند که با تبلیغات اسلامشکن خود دست جوانان عزیز دانشگاهی ما را از استفاده از کتب این استاد فقید کوتاه کنند. من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه میکنم که کتابهای این استاد عزیز را نگذارند با دسیسههای غیراسلامی فراموش شود.
او با قلمی روان و فکری توانا در تحلیل مسائل اسلامی و توضیح حقایق فلسفی با زبان مردم و بیقلق و اضطراب، به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت. آثار قلم و زبان او بیاستثناء آموزنده و روانبخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان و عقیدت نشأت میگرفت، برای عارف و عامی سودمند و فرحزاست. امید آن بود که از این درخت پرثمر، میوههای علم و ایمان بیش از آنچه بجا مانده چیده شود و دانشمندانی پربها تسلیم جامعه گردد. معالاسف دست جنایتکاران مهلت نداد و جوانان عزیز ما را از ثمره طیبه این درخت برومند محروم نمود، و خدای را شکر که آنچه از این استاد شهید باقی است با محتوای غنی خود مربی و معلم است.
خدمتی که به نسل جوان و دیگران مرحوم مطهری کرده است، کم کسی کرده است. آثاری که از او هست، بیاستثناء همه آثارش خوب است و من کس دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم بیاستثناء آثارش خوب است. ایشان بیاستثناء آثارش خوب است، انسان ساز است.
4. برخی دوستان آنقدر هو می کنند که کلام آدم تو نطفه خفه میشه. من بهتون قاطعانه می گم تا اونجایی که من دیدم هنوز هیئتی ایده آلی که رهبری معظم انقلاب شاخصه هاش را بیان کردند در کشور وجود نداره. تازه هیئت های خوبمون دارند دور حوض می دوند که بخوان وارد گود بشند خدا می دونه.
اما به هر حال منطقی که رهبر انقلاب درباره روضه و مجلس امام حسین (ع) دارند محور منطق هست. ایشون می فرمایند روضه ای بخوانید که معقول باشه. حالا اگه بزرگواری اومد توی روضه حضرت قاسم بحث عروسی ایشان را وسط کشید این میشه روضه غیر معقول.
واقعهخوانى، تا حدّ ممكن، بايد متقن باشد. مثلاً در حدود «لهوفِ» ابنطاووس و «ارشادِ» مفيد و امثال اينها ـ نه چيزهاى مندرآوردى ـ واقعهخوانى و روضهخوانى شود. (بيانات در ديدار روحانيون و وعاظ، در آستانهى ماه محرم ۱۳۷۴/۰۳/۰۳)
دنبال اين نباشيد كه چيزى كه در متن تاريخ اثبات شده است، آن را بخوانيد؛ چون هيچچيز نمىتوانيد بخوانيد. تازه آنچه كه در «لهوف» ابنطاووس هست، خبر واحد است ديگر. توجه كنيد، چيزى را بخوانيد كه #معقول باشد.
(سخنرانى در ديدار با مداحان اهلبيت(ع)، به مناسبت ميلاد مبارك صديقه كبرى فاطمه زهرا(س) ۱۳۶۹/۱۰/۱۷)
از همه دوستانی که با نظرات مثبت یا نفی خودشون به ما لطف کردند خیلی تشکر می کنم و امیدوارم تلخی کلامم را عفو بفرمایید.
اگر نکته ای هست که هست سراپا گوشم.
@boreshha_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 نماهنگ | بزرگترین حماسه تاریخ
گزیده از بیانات رهبر انقلاب در آستانه محرم سال ۱۳۸۰
🌷معاف کردن پنج دوره مشمولین از خدمت سربازی🌸
جناب آقای رضا بیدگلی نقل کردند: روزی پیرزنی به منزل آقای مجتهدی آمد و به ایشان گفت: آقا جان من پسری دارم که مشمول سربازی است و میخواهد او را به سربازی ببرند، شما توسّلی پیدا کرده و از حضرت رضا(علیه الاسلام) بخواهید که او از سربازی معاف گردد.
آقای مجتهدی اندکی سر به زیر انداخته و در فکر فرو رفتند، بعد از لحظاتی فرمودند:ارزش یک توسّل به حضرت رضا علیه السلام بیش از یک معافی است، یک توسّل ما به حضرت ارزش چند دوره معافی دارد.
آنگاه ایشان توسلی به حضرت رضا علیه الاسلام پیدا کرده و فرمودند:حضرت به خاطر معافی پسر شما پنج دوره را معاف نمودند.
من که با آقا صمیمی بوده و کرامات عدیده ای از ایشان سراغ داشتم از این حرف تعجّب کردم که چگونه ممکن است در شرایط بسیار سخت کنونی پنج دوره از خدمت سربازی معاف گردند؟!
چند روز بعد به طور غیر منتظره ای با دستور مهندس بازرگان، نخست وزیر وقت، متولدین سال ۱۳۳۲تا سال۱۳۳۷ معاف شدند.🌷
(لاله ای از ملکوت.جلد۱.ص۱۸۶و۱۸۷)
بارخوانی مقتل امام حسین (ع) را در #کتاب_گویای_آه بشنوید.
کتاب آه براساس ترجمه مقتل «نفس المهموم » نوشته ی محدث قمی، مصیبتهای واقعه جانگداز کربلا و مقتل امام حسین (ع ) را روایت می کند.
دوستانی که خیلی فرصت خواندن کتاب ندارند، این کتاب را در 19 فصل بشنوند.
.
کتاب آه 1.mp3
8.55M
فصل اول/مرگ معاويه، به خلافت رسيدن يزيد و خروج امام حسين (ع) از مدينه
#کتاب_گویای_آه
.
نمونه روضه های دروغ 1
یكی از قضایایی كه همه ی ما شنیده ایم [این است كه ] راجع به روابط حضرت أبو الفضل و حضرت سید الشهداء می گویند:
روزی امیر المؤمنین علی علیه السلام در بالای منبر بود و خطبه می خواند. امام حسین علیه السلام فرمود: من تشنه ام، آب می خواهم، حضرت فرمود: كسی برای فرزندم آب بیاورد. اول كسی كه از جا برخاست، كودكی بود كه همان حضرت أبو الفضل العباس بود. ایشان رفتند و از مادرشان یك كاسه آب گرفتند و آمدند (آن هم با چه طول و تفصیلی) . در حالی وارد شد كه [آن را] روی سرش گرفته بود و آب هم می ریخت. امیر المؤمنین علی علیه السلام چشمشان كه به این منظره افتاد، اشكشان جاری شد.
به آقا عرض كردند: آقا شما چرا گریه می كنید؟ فرمود: بله، قضایای #كربلا یادم افتاد. معلوم است كه این #گریز به كجاها منتهی می شود
حاجی نوری در اینجا بحث عالی ای دارد، می گوید: شما می گویید علی در بالای #منبر بود و خطبه می خواند. علی فقط در زمان خلافتش بود كه منبر می رفت و خطبه می خواند، پس در كوفه بوده است. خلافت حضرت امیر در كوفه در چه سالی بود؟ بین سال 36 و 41. در آن وقت امام حسین در چه سنی بود؟ مردی بود تقریباً 33 ساله. می گوید: آیا اصلا این حرف #معقول است كه یك مرد 33 ساله در حالی كه پدرش دارد مردم را موعظه می كند، خطابه می خواند، یك دفعه وسط خطابه بدود: آقا من تشنه ام، آب می خواهم؟ ! اگر یك آدم معمولی این كار را بكند، می گویید: چه #آدم_بی_ادب بی تربیتی است! و تازه #حضرت_ابوالفضل در آن وقت كودك نبوده، یك جوان در حدود پانزده ساله بوده است. یك چنین جعلی، تحریفی [كردند. ] حالا غیر از موضوع دروغ بودنش، از نظر ارزش آیا این شأن امام حسین را بالا می برد یا پایین می آورد؟ مسلم است كه پایین می آورد. یك دروغی به امام نسبت دادیم و آبروی امام را بردیم، طوری حرف زدیم كه امام را در سطح بی ادب ترین افراد مردم تنزل دادیم كه در حالی كه پدری مثل علی دارد حرف می زند تشنه اش می شود، طاقت نمی آورد كه جلسه تمام شود، حرف آقا را قطع می كند: من تشنه ام، بگویید برای من آب بیاورند!
نمونه روضه های دروغ 2
درباره ی این ماجرا كه قاصدی از قاصدهای كوفه برای أبا عبداللّه نامه آورده بود این طور نقل كرده اند- یعنی این طور بسته اند، تحریف و جعل كرده اند- كه آمد خدمت آقا جواب خواست، آقا فرمود: سه روز دیگر بیا از من جواب بگیر. سه روز دیگر كه سراغ گرفت، گفتند آقا امروز عازم به رفتن اند. این هم گفت: پس حالا كه آقا بیرون می روند، من بروم جلال و كوكبه ی #پادشاه_حجاز را ببینم كه چگونه است؟ رفت دید آقا خودشان روی یك #كرسی مثلاً مرصّعی نشسته اند، بنی هاشم روی كرسی های چنین و چنان نشسته اند، بعد محمل ها و عَماری هایی آوردند، چه حریرها، چه دیباجها، چه چیزها در آنجا بود! بعد مخدرات را آوردند با چه احترامی سوار این محملها كردند. اینها را می گویند و می گویند، بعد می گویند اما عصر روز یازدهم اینها كه چنین محترمانه آمدند، آن وقت دیگر چه حالی داشتند! .
حاجی نوری می گوید: این حرفها یعنی چه؟ ! این تاریخ است، #امام_حسین در حالی كه بیرون آمد این آیه را می خواند: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ» یعنی خودش را در این بیرون آمدن تشبیه می كرد به موسی بن عمران در وقتی كه از فرعون فرار می كرد و [از شهر] بیرون می آمد «قالَ عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ اَلسَّبِیلِ». یك قافله ی بسیار بسیار ساده ای حركت كرده بود. مگر عظمت ابا عبد الله به این است كه یك كرسی مثلا زرّین برایش گذاشته باشند؟ یا عظمت خاندان او به این است كه سوار محمل هایی شده باشند كه آنها را از دیباج و حریر پوشانده باشند، اسبهایشان چطور باشد، شترهایشان چطور باشد، نوكرهایشان چطور باشند؟ ! كجا بوده یك چنین چیزهایی؟ !
#کتاب_حماسه_حسینی ؛ شهید مرتضی مطهری. ناشر: انتشارات صدارا. نوبت چاپ: 34 ام. جلد یک صفحه 68-66.
#شهید_مرتضی_مطهری
#روضه_های_دروغ
.
کتاب آه 2.mp3
8.82M
فصل دوم/حركت امام حسين (ع) به سوي مكّه و اقامت در آن جا، بيعت كوفيان با مسلم بن عقيل
#کتاب_گویای_آه
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رسالت مداحان و شعرا
یک شاخصه از #هیئت_ایده_آل
.