معرفی عبد صالح خدا ، حاج حسین قنبری قائم حفظه الله شهر #تهران :
شاید بسیاری از اهالی تهران، اسم “حاج آقا نباتی” را شنیده باشند. پیر مهری که با دادن نبات متبرک و خواندن دعا بیماران لاعلاج را شفا میدهد. حاج حسین قنبری قائم معروف به حاج آقا نباتی ، از شاگردان عبد صالح خدا ، مرحوم « حاج سید ابوالحسن حافظیان» (از شاگردان شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی)) است که در جوانی با رعایت ارشادات ایشان به مقاماتی دست میابد ، تا جایی که استاد ایشان بشارت میدهند: “الحمدلله که اشتباه نکردم و بعد از ۲۶ سال آن کسی را که میخواستم پیدا کردم … ؛ از امروز شما میتوانید برای امراض اشخاص طلب شفا کنید” … و سال هاست که منزل ایشان،محل رجوع مومنین است تا به واسطه ایشان به منبع بی پایان لطف الهی متصل شوند و با شستشوی خویش در دریای بی کران رحمت الهی از بیماری های روحی و جسمی رهایی یابند.
عده ی زیادی از مردم ،جهت رفع مشکلات کاری،مالی،خانوادگی، استخاره و درمان امراض و .... به ایشان مراجعه میفرمایند.
🔻نکته :
حاج اقای قنبری ، جهت درمان بیماری ها و حل مشکلات مراجعین ، تا به حال ریالی از کسی دریافت نکرده و نمیکند.
📌برای دسترسی به ادرس ایشون و شرایط ملاقات با ایشان به لینک زیر مراجعه بفرمایید:
sedayesaraab.ir/?p=3235
🔻گوشه هایی از صحبت های حاج اقای نباتی :
در جواني ،کلمه ی چرا را با رنگ سفید روی کاغذ مشکی با خط درشت نوشته بودم و زیر شیشه ی میز کارم در اداره ،گذاشته بودم که هر وقت میخواهم کاری انجام دهم اول چشمم با این کلمه بیافتد و از چرایی آن بپرسم .اگر خدا پسند بود انجامش میدادم و اگر...
یک ورزشکار ، اول از وزنه های کوچک شروع میکند تا وقتی ورزیده شود و بتواند وزنه های بزرگتر را بردارد.مراحل مراقبه هم همینطور است.
انسان هر چه بیشتر کلمه ی تقوا را برای خودش موشکافی کند بیشتر بهره میبرد.کلمه ی تقوا به معنای خدا ترسی و ترس از عذاب نیست ، که اگر کسی به این معنا تقوا را بفهمد غلط است.بلکه باید تقوا را با کلمه ی محبت فهمید .مثل شاگردی که نسبت به استادش احساس محبت می کند.کسی که تقوا را با خداترسی میفهمد،مثل شاگردی است که ترس از مردود شدن دارد!
خدایا...ما را از ترسندگانت قرار مده.خدایا!هر حرکتی میکنیم بنا بر خلوص و عشق به تو باشد .نه از ترس و وحشت تو!....
عشق،عشق است.نقش را هر جوری که بخواهد ،می زند. به هر طرف که بخواهد، میکشاند.یک عشق ،انسان را به اوج معنویت می رساند.یک عشق انسان را در قعر جهنم فرو میبرد.اما عاشق و شیدای خدا هم باید متحمل باشد.عاشق باید دوام داشته باشد.اگر تحمل نکرد و از پا در آمد دیگر عاشق نیست.
شیدایی یعنی خالص شدن،خود را ندیدن.خود را به حساب نیاوردن و فقط برای او حرکت کردن .شیدا کسی است که مسیر و مقصودش مشخص است. معشوق و معبود را شناخته است و در جهت او حرکت میکند.عرض و پهنای روز و روزگار باعث کُندی حرکتش نمی شود.
🔻شناخت مرحوم ایت الله بهجت از حاج اقای قنبری قائم ( نباتی )
به راستی مردان خدا چه زیبا و دقیق تشخیص داده و چه خوب می شناسند. مرحوم آیت الله بهجت ، بدون ان که با حاج آقای قنبری دیداری داشته باشند ، به راستی و به درستی فرموده بودند : آقای قنبری به جایی رسیده که استادش نرسیده بود.
سال 80 در خانواده آقای محنی پسر بچه ای بود که لکنت زبان داشت و به راحتی قادر به صحبت کردن نبود. والدین کودک پس از تلاش فراوان موفق می شوند تا فرزندشان را به محضر آیت الله بهجت ببرند. در زمان ملاقات، معظم له به پدر آن طفل فرموده بودند: شما که در تهران هستید، چرا به این جا آمده اید؟ باید این طفل را پیش اقای قنبری می بردید. پدر جهت اطمینان سوال می کند: همان حاج آقا قنبری که شاگرد آقای حافظیان بود؟ آیت الله بهجت می فرمایند: بله همان کسی که به جایی رسیده که استادش نرسیده بود.
و در سال های بعد روزهای یکشنبه و چهارشنبه که در منزل حضرت آقا ( حاج اقای قنبری ) توفیق حضور داشتم، به کرات از اشخاص مختلفی که از شهر مقدس قم آمده بودند، شنیدم که همین معرفی و همین جمله و بیان را به نقل از مرحوم آیت الله بهجت تکرار کردند.
📚 جلوات حق در اثرات پیر مهر ، ص 287
📌برای دسترسی به برخی از سخنرانی ها و مطالب مربوط به حاج اقای قنبری قائم ، میتوانید به پیج زیر در اینستاگرام مراجعه فرمایید :
instagram.com/piremehr121
عکس ایشان👇🏻
@shia12t
عبد صالح خدا ، حاج حسین قنبری قائم حفظه الله
@shia12t
🔻حاج اقای قنبری قائم ( نباتی ) :
جمله ای را که چندین بار از استادم ، حضرت حافظیان رحمت الله شنیدم ، این بود که می گفتند :
" همین که سرمان را زمین بگذاریم ، این می گوید؛ ما شاگردش بودیم ، ان می گوید؛ ما شاگردش بودیم."
@shia12t
معرفی اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات شیعه
عارف گمنام آیت الله سیدمحمدصادق حسینی طهرانی @shia12t
ایت الله سید محمد صادق طهرانی.mp3
7.08M
🔹صحبت های آیت الله سید محمد صادق طهرانی ( فرزند ارشد مرحوم علامه طهرانی ) ؛ در مورد موضوعات زیر :
🔻چطور در زمان ، مرحوم ایت الله انصاری همدانی ، ایشان توانستند این همه شاگردان مبرز تربیت کنند ،
اما از شاگردان مرحوم علامه طهرانی ، یکیشونم به کمال نرسیدند؟
مقام کمال به این سادگی ها نیست که ، بعد از فوت برخی از افراد ، این مطلب را رواج داده اند که ، از انها به عنوان عارف بالله ، عارف کامل یاد می کنند...
ایا با گناه کردن می توان به حقیقت رسید؟
🔻کسی که طالب راه خداست ، باید از هوای نفس بیرون بیاید؛ از همین الان شروع کنید...
@shia12t
هدایت شده از تفاوت اساتید اخلاق و عرفان و اشنایی با عرفان و تصوف
باسلام خدمت همه بزرگواران
انشالله در روز های اینده ، برخی از شاگردان عبد صالح خدا ، مرحوم شیخ رجبعلی خیاط ، در کانال معرفی خواهند شد.
@shia12t
🔻برخی از شاگردان بزرگوار ، مرحوم شیخ رجبعلی خیاط که در قید حیات هستند ، در این کانال معرفی خواهند شد :
eitaa.com/shia12t
@shia12t
🔻و برخی دیگر از شاگردان بزرگوار ، مرحوم شیخ رجبعلی خیاط که در قید حیات نیستند ، در این کانال معرفی خواهند شد :
eitaa.com/shia5t
@shia5t
معرفی عبد صالح خدا شیخ رجبعلی خیاط ، شهر #تهران :
قسمت اول :
🔻ایشان از اولیا الهی معاصر هستند که ، تاثیر زیادی روی جامعه داشتند.
🔻ایشان این باور اشتباه را که ، پیشرفت در معنویات را ، مخصوص روحانیون و طلاب می دانست ؛ با تربیت شاگردانی از همه ی اقشار جامعه ، از بین برد و الگو های خوبی برای افراد جامعه به وجود اورد...
📝گوشه ای از زندگینامه ی ایشان :
🍃عبدصالح خدا رجبعلی نکوگویان مشهور به جناب شیخ رجبعلی خیاط در سال 1362 ه.ق در شهر تهران دیده به جهان گشود. پدرش مشهدی باقر یک کارگز ساده بود. هنگامی که رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنیا رفت. از دوران کودکی شیخ بیش از این اطلاعی در دست نیست. اما او خود، از قول مادرش نقل میكند كه: « موقعی كه تو را در شكم داشتم شبی [ پدرت غذايی را به خانه آورد] خواستم بخورم ديدم كه تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شكمم میكوبی، احساس كردم كه از اين غذا نبايد بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسيدم....؟ پدرت گفت حقيقت اين است كه اين ها را بدون اجازه [از مغازه ای كه كار میكنم] آوردهام! من هم از آن غذا مصرف نكردم. »
شيخ پنج پسر و چهار دختر داشت، كه يكی از دخترانش در كودكی از دنيا رفت.
خانه ای خشتی و ساده از پدرش به ارث برده بود که در خیابان مولوی قرار داشت. وی تا پایان عمر در همین خانه محقر زیست. لباس جناب شیخ رجبعلی بسیار ساده و تمیز بود و نوع لباسی که می پوشید نیمه روحانی بود و شبیه لباده روحانیون بر تن می کرد و عرقچین بر سر داشت و عبا بر دوش می گرفت. ایشان برای اداره زندگی خویش خیاطی را انتخاب کرده بود و از اینرو به شیخ رجبعلی خیاط معروف شده بود. جالب است بدانیم خانه محقر و ساده ایشان کارگاه خیاطی او نیز بود. شیخ در احکام مقلد بود و از یکی از مراجع زمان خویش یعنی آیت الله حجت کوهکمری تبعیت می کرد.
جناب شیخ هرچند از دانش های رسمی حوزه و دانشگاه بی بهره بود ولی محضر بعضی از بزرگان علم و معرفت را درک کرده بود و در نیتجه همین تحصیلات غیر رسمی با قرآن و احادیث اسلامی کاملا آشنا بود و درمجالسی که برپا می شد قرآن و احادیث را ترجمه و تفسیر می کرد.
🍂این بزرگ روشن ضمیر دارای تحصیلات حوزوی نبود اما زهد و تقوا و پاکی و عفتی که سرلوحه زندگی با برکتش قرار داده بود او را به مقام والایی در معنویت و خلوص رسانید.
🔻تحول معنوی شیخ
ایشان حکایتی شبیه حضرت یوسف ع داشته اند...
جناب شيخ در ديداری كه با حضرت آيت الله سيد محمدهادی ميلانی داشته تحول معنوی خود را چنین بازگو نموده است كه:
« در ايام جوانی ( حدود 23 سالگی ) دختری رعنا و زيبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: « رجبعلی! خدا میتواند تو را خيلی امتحان كند، بيا يك بار تو خدا را امتحان كن! و از اين حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر كن. سپس به خداوند عرضه داشتم:
« خدايا! من اين گناه را برای تو ترك میكنم، تو هم مرا برای خودت تربيت كن.»»
آنگاه دليرانه، همچون يوسف (ع) در برابر گناه مقاومت میكند و از آلوده شدن دامن به گناه اجتناب میورزد و به سرعت از دام خطر میگريزد. اين كف نفس و پرهيز از گناه، موجب بصيرت و بينايی او میگردد. ديده برزخی او باز میشود و آن چه را كه ديگران نمیديدند و نمی شنيدند، میبيند و میشنود. به طوری كه چون از خانه خود بيرون میآيد، بعضی از افراد را بهصورت واقعی خود میبيند و برخی اسرار برای او كشف میشود.
مشروح این داستان را شیخ برای کمتر کسی بیان کرده است، گاهی به مناسبتی بدان اشارتی می کرد و می فرمود:
« من استاد نداشتم، ولی گفتم: خدایا! این را برای رضایت خودت ترک می کنم و از آن چشم می پوشم، تو هم مرا برای خودت درست کن. »
@shia5t
معرفی عبد صالح خدا شیخ رجبعلی خیاط ، شهر #تهران :
قسمت دوم :
🍁مقامات معنوی شیخ
🔹غرق در توحيد
يكی از شاگردان شيخ كه نزديك به سی سال با وی در ارتباط بوده میگويد:
به توصيه شيخ به ديدارآيت الله كوهستانی رفتم. مرحوم كوهستانی ضمن مطالبی، درباره شيخ فرمود:
مرحوم شيخ رجبعلی خياط هر چه داشت از توحيد داشت، او مستغرق در توحيد بود.
🔹عاشق خدا
يكی ديگر از شاگردان شيخ در توصيف او میگويد:
مرحوم شيخ از كسانی بود كه وجود او را خدا مسخر كرده بود، او غير از خدا نمیتوانست ببيند، او هر چه می دید خدا می دید، او هر چه میگفت از خدا میگفت اول و آخر كلامش خدا بود، چون عاشق خدا بود. او عاشق خدا و اهل بيت(ع) بود، هر چه میگفت از آنها میگفت. مقدسی، غير از عاشقی است. شيخ رجبعلی، عاشق بود. هنر او محبت خدا و كار برای خدا بود، كسانی كه در معنويات عاشق اند چشم هايشان نشان میدهد، چشم های او چشم معمولی نبود، گويا چيزی غير از خدا نمی ديد.
شيخ چنان عاشق خدا بود كه در محضرش غير از مكالمات ضروری حاضر نبود سخنی غير از محبوبش به ميان آيد.
🔸حالات شيخ در سن شصت سالگی
از مرحوم شيخ عبدالكريم حامد نقل شده است كه: شيخ در شصت سالگی از حالی برخوردار بود كه وقتی توجه میكرد هر چه میخواست میفهميد.
جناب آقای دکتر مدرسی ( شاگرد شیخ ) می گوید با تنی چند از اساتید دانشکده علوم که در جلسات هفتگی شیخ شرکت می کردیم سوالاتی از مسائل مشکل فیزیک می پرسیدم، شیخ میفرمود:
« می پرسم و جواب می دهم »
سپس سر فرود میکرد و لختی بعد برمی آورد و برای سوالات جوابی درست می آورد.
🔹اثر تواضع با خلق برای خدا
يكی از شاگردان شيخ نقل میكند: يكی از رفقا نقل كرد: وقتی آقا شيخ مرتضی زاهد را درون قبر گذاشته بودند جناب شيخ فرمودند:
« بلافاصله از جانب خدای متعال خطاب رسيد به نكيرين: شما اين بنده را به من واگذار كنيد، كاری به كار ايشان نداشته باشيد ... او در عمرش به خاطر من با خلق متواضع بود، ذرهای در خود احساس غرور نداشت. »
🔸بوی سيب سرخ
يكی از دوستان شيخ نقل میكند كه: همراه ايشان به كاشان رفتيم. عادت شيخ اين بود كه هر جا وارد میشد به زيارت اهل قبور میرفت. هنگامی كه وارد قبرستان كاشان شديم، شيخ گفت:
« السلام عليك يا أبا عبدالله (عليه السلام) »
چند قدم جلوتر رفتيم فرمود:
« بويی به مشامتان نمیرسد؟ »
گفتيم: نه! چه بويی؟
فرمود:
« بوی سيب سرخ استشمام نمیكنيد؟ »
گفتيم: نه!
قدری جلوتر آمديم به مسؤول قبرستان رسيديم، جناب شيخ از او پرسيد:
« امروز كسی را اينجا دفن كردهاند؟ »
او پاسخ داد: پيش پای شما فردی را دفن كردهاند و ما را سر قبر تازهای برد. در آن جا همه ما بوی سيب سرخ را استشمام كرديم. پرسيدم اين چه بويی است؟
شيخ فرمود:
« وقتی كه اين بنده خدا را در اين جا دفن كردند، وجود مقدس سيد الشهدا(ع) تشريف آوردند اين جا و به واسطه اين شخص عذاب از اهل قبرستان برداشته شد. »
🔹آتش مال حرام!
شخصی در مجلسی مشغول سحر و جادو بود، فرزند شيخ كه در آن مجلس حضور داشت نقل میكند كه: من جلوی كار او را گرفتم، جادوگر هر چه كرد، نتوانست كاری انجام دهد، سرانجام متوجه شد كه من مانع كار او هستم و با التماس از من خواست كه: « نان مرا نبر» سپس قاليچهای گران بها به من هديه داد.
قاليچه را به خانه بردم، هنگامی كه پدرم آن را ديد فرمود:
« اين قاليچه را چه كسی به تو داده است كه از آن دود و آتش بيرون میآيد؟! زود آن را به صاحبش برگردان. »
من هم آن را پس دادم.
@shia5t