معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
📚کتاب دائم الذکر : شرح شیدایی عارف گمنام حاج اقای یکن ابادی @shia5t
🔻نکته :
برای تهیه کتاب دائم الذکر به صورت پستی ،
میتوانید با شماره ی زیر ، در شهر قم تماس بگیرید :
انتشارات قائم آل علی ع
09127478679
@shia5t
معرفی شیخ امید علی یوسفوند ،استان #لرستان شهر #الشتر روستای #دکاموند :
🔻شیخ امید علی یوسفوند از عرفا و اولیا الهی بسیار برجسته و قوی در منطقه ی لرستان بوده اند.
مرحوم آيتالله شيخ اميدعلی يوسفوند در فواصل بين سالهای ۱۲۶۴ تا ۱۲۶۵ از پدر و مادری سادهزيست و متدين به نامهای فتحالله و شاپره در روستای دكاموند از توابع شهرستان الشتر متولد شد.
🔻ایشان صاحب کرامات کثیره و عنایات عدیده هستند ، مرقد ایشان نیز محل ادای حاجات هستش.
ایشان از علمای درس خوانده نجف بوده اند که به دستور مرحوم بروجردی در منطقه لرستان ساکن میشوند.
🔻بهترین دلیل بر حقانیت سلوک ایشان وجود شاگرد بزرگ و کم نظیری مثل ایت الله بلند نظر هستش ، نماز جماعت ایت الله بلند نظر ، اشبه به نماز ، مرحوم ایت الله بهجت بود .
آرامگاه شیخ امید علی در دکاموند ، به عنوان قم لرستان ، مكانی برای تسكين و آرامش قلوب دردمند و مأمنی برای ارادتمندان و زائران مشتاق آن عالم ربانی از گوشه و كنار اين ديار است ؛ اكنون كه نزديك به هفتاد سال است كه ايشان به رحمت ايزدی پيوسته به سبب كرامتها، رفع حاجتها، شفای بیماران ، نام وی هر روز بيش از گذشته در سطح این منطقه نورافشانی كرده و هر روز بر سيل ارادتمندان و زائران مشتاق آن عالم بزرگ و فرزانه افزوده میشود.
منبع :
ایقنا
📌برای اشنایی بیشتر با زندگینامه ایشان میتوانید به وبلاگ زیر مراجعه فرمایید :
http://shomidali.mihanblog.com
📌برای مطالعه برخی از کرامات ایشان میتوانید به لینک زیر مراجعه فرمایید :
http://shomidali.mihanblog.com/post/category/3
📚معرفی دو کتاب در مورد ایشان :
کتاب تندیس تقوا ، در مورد شرح احوالات ایشان می باشد ، که توسط انتشارات دارالنشر اسلامی، منتشر شده است.
کتاب دیگری که در مورد ایشان به رشته ی تحریر در امده ، عارف کوی دوست می باشد؛این کتاب نیز توسط انتشارات شاپورخواست منتشر شده است.
علاقمندان به اشنایی بیشتر با این عارف گمنام ، میتوانند به این دو کتاب مراجعه کنند...
@shia5t
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
📚کتاب عارف کوی دوست @shia5t
🔻نکته :
برای تهیه کتاب عارف کوی دوست به صورت پستی ،
میتوانید با شماره ی زیر ، در شهر خرم آباد تماس بگیرید :
انتشارات شاپور خواست
۰۹۱۶۳۹۸۴۰۱۱
@shia5t
معرفی کربلایی حسین تابه زر (آقا جون ) ،شهر #قم :
قسمت اول :
📝حضرت استاد کربلایی حسین تا به سر (آقا جون ) در سال 1310 در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود .
در دوران کودکی ، پدر و مادر و خواهرش را از دست داد ، تنها بازمانده خانواده ، حسین و برادرش بودند .
حسین از همان کودکی ، آزمون های سنگین الهی را با آزار و اذیت ناجوانمردانه همسر برادرش اغاز کرد تا پس از طی مراحل قبولی در آزمون ها و ابتلائات دیگر ، مدال دوستی خدا و اولیاء الهی را به دست اورد.
🔻مرحوم تابه زر ، استاد شیخ رجبعلی خیاط بوده اند...
🔹اعتقاد پولادین
مرحوم تابه زر می فرمود :
از کودکی گناه نکرده ام . از همان زمان به هیچ زن نامحرمی به چشم نامحرم نگاه نکردم . همه زن ها را مثل خواهر و مادرم با قلبی بدون ریب و وسوسه می نگریستم.
ایشان چون از همان کودکی پدر و مادر خود را از دست داده بود و مورد بی مهری و کم لطفی بستگان نزدیک خویش قرار گرفته بود ، به ناچار باید روی پای خود می ایستاد و برای امرار معاش و گذراندن زندگی اش آستین همت مردانه خویش را بالا میزد.
از همانکودکی با مردم معاشرت داشت . در نوجوانی در یک کارگاه نجاری مشغول به کار شد .
می فرمود :
هر روز غروب به همراه دیگر کارگران وقتی به سوی منزل روان می شدیم در بین راه باید از کنار یک جوی آب بر میکردیم .
همیشه تعدادی زن و دختر در کنار جوی آب مشغول شستن ظرف اول باز بودند.
بعضی از جوانها به عمد از نزدیک آنها عبور می کردند و گاهی با شیطنتهای مخصوص به خود ، همچون پرت کردن سنگ به درون آب توجه زنان را به خودشان جلب می کردند . اما من مسیرم را از آنها جدا می کردم تا شریک گناهشان نشوم.
🔹استاد شیخ رجبعلی خیاط
از مرحوم تابه زر در مورد درباره شیخ رجبعلی خیاط سوال شد و ایشان فرمودند که او را کاملا میشناسد.
می فرمود :
من استاد شیخ علی بودم ؛ به لحاظ سنی تفاوت خیلی زیادی با هم داشتیم ، اما با اینکه من کم سن و سال بودم شیخ رجبعلی خیاط هر وقت به قم می آمد ، بعد از زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها و زیارت مسجد مقدس جمکران ، نزد من می امد ، درسش را می گرفت و به تهران باز می گشت.
🔹باید از استادم بپرسم
روزی مرحوم تابه زر ، خاطرهای از مرحوم شیخ رجبعلی خیاط نقل کرد و فرمود :
در منزل شیخ بودم؛ کنار هم نشسته بودیم . چند نظامی وارد منزل شیخ شدند. مدتی نشستند و به صحبت های او گوش دادند .فصل بارندگی بود و چون خانه شیخ قدیمی بود ، آب باران از آن چکه می کرد. شیخ هم برای جلوگیری از خیس شدن زیر انداز ها چند کاسه گذاشته بود و آب باران درون آنها می ریخت.
چند نفر از درجه داران با هم مشورت میکردند و در نهایت ، یکی از آنها به شیخ عرض کرد :
اگر اجازه بدهید ما با هزینه خودمان میخواهیم سقف خانه شما را تعمیر کنیم .
شیخ گفت :
باید از استادم بپرسم ، در صورتی که اجازه بدهد مانعی ندارد، آنگاه رو به من کرد و گفت :
شما صلاح می دانید این کار انجام شود؟
من گفتم نه ؛چون پول اینها اشکال دارد ، اگر اینها با ان پولها سقف خانه تو را تعمیر کنند ، مشکلات بدتری سراغ تو خواهد آمد.
شیخ با شنیدن این حرف به آنها جواب منفی داد.
@shia5t
معرفی کربلایی حسین تا به زر (آقا جون ) ،شهر #قم :
قسمت دوم :
🔹ارجاع به علما :
امام صادق علیه السلام می فرمایند :
کسی که مردم را به سوی خویش فرا بخواند ، در حالیکه داناتر از او وجود دارد بدعت گذار و گمراه است.
مرحوم تابه زر می فرمود :
من هیچم . و هیچ تفاوتی با دیگران ندارم ، الا این که به خاطر ترک گناه ، حضرت ولی عصر علیه السلام به من لطف میکند و بعضی مسائل به من الهام می شود.
بزرگان نکردند در خود نگاه
خدابینی از خویشتن بین مخواه
🔹 آدرس غیبی
ارتباط و آشنایی بسیاری از مردم شهرستانهای دور دست مثل ، بندرعباس شیراز جزیره کیش شهرهای شمال کشور و ... ، به شیوهای باورنکردنی و متفاوت با همه بود .
بعضی از اوقات مسافرانی در کوچه هشت متری معصومیه در محله نوبهار قم دیده میشدند که پلاک منازل را نگاه می کردند و آهسته آهسته جلو می آمدند وقتی به پلاک خاصی می رسیدند با تردید زنگ را می زدند.
منزل مشهد حسین ؟ ( اهل محل از قدیم ، آقاجون رامش حسین خطاب می کردند . )
بفرمایید!
مش حسین تشریف دارند ؟
داخل مغازه هستند کمی جلوتر.
با ناباوری جلو میرفتند و به داخل مغازه سرک می کشیدند .
وقتی چهره نورانی آقاجون را میدیدند فریاد شوق در می آوردند و به سوی ایشان میرفتند و معانقه گرمی با ایشان انجام میدادند و میگفتند :
مش حسین به خدا قسم خودت بودی که بخوابم آمدی و آدرس منزلت را دادی.
آقا جون هم با لبخند ملیحی از آنها به گرمی پذیرایی میکرد ، بعد هم صحبت و درد و دل و ...
وقتی ماجرا را از یکی از آنها میپرسیدی می گفت :
من مشکلی در زندگی داشتم.
متوسل به امام زمان علیه السلام شدم تا گره از کار پیچیده ام باز کند.
یک شب پیرمردی را درخواب دیدم که به من گفت :
اگر میخواهی مشکلت حل شود باید بروی به شهر قم نزد مش حسین ( اقا جون هیچ وقت نمی گفت من؛ مردم را همیشه به آستان بوسی حضرت معصومه و زیارت جمکران می فرستاد و تاکید میکرد که یک وقت گمان نکنید من بودم که این کار را برای شما انجام دادم. ) و آدرس منزل ایشان را در خواب به من داد .
از خواب بیدار شدم آدرس را روی برگه ای نوشتم . وسیله سفر را مهیا کردم و راه افتادم ، طبق همان آدرس آمدم و اکنون میبینم پیرمردی که آن شب او را در خواب دیدم مین مش حسین است ....
🔹طی الارض
دوستی میگفت :
چند دقیقهای بیشتر از وارد شدنم به مغازه آقاجون نگذشته بود که زنگ تلفن به صدا درآمد .
ایشان گوشی را برداشت ، کنجکاوی من باعث شد با دقت به مکالمه دوطرف گوش کنم .
کسی از آن سوی خط گفت:
آقا جون از کجا رفتید؟
من چند دقیه ای رفتم به آشپزخانه تا برای پذیرایی از شما چای بیاورم.
ایشان فرمود :
میهمانی در راه داشتم که از راه دور آمده بود و قصد دیدن مرا داشت .سزاوار نبود با در بسته روبرو میشد و برمی گشت.
من که بدون اطلاع قبلی به شهر مقدس قم آمده بودم ، بسیار تعجب کردم و با تعجب از ایشان پرسیدم :
تلفن از کجا بود ؟
فرمود از شهر اراک!
@shia5t
معرفی کربلایی حسین تا به زر (آقا جون ) ،شهر #قم :
قسمت سوم :
🔹هزینه خرید مزار
وقتی خبر رحلت آقاجون به من رسید با تعدادی از دوستان گرد هم آمدیم تا برای مراسم تدفین و ترحیم و ... ، برنامهریزی کنیم .
ابتدا قرار شد محل مناسبی برای دفن ایشان تهیه کنیم . چند جا پیشنهاد شد. از همه آنها بازدید کردیم. بعضی از مقبره ها از شهر دور بود و برای خانواده و مریدان ایشان زحمت زیادی ایجاد می کرد.
بعضی از مقبره ها هم از قیمت بسیار گرانی برخوردار بود .
بالاخره مزاری که هم به حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام نزدیک است ، هم به مسجد مقدس جمکران یعنی در کنار امامزاده ابراهیم ( مقبره امامزاده ابراهیم واقع در خیابان روحانی روبروی گلزار شهدا و مقبره علی ابن جعفر علیه السلام قرار دارد و همچنین محل دفن پسرعموی ایشان نیز هست ، پسر عمویشان از اولیای الهی و تشرف یافتگان به محضر مبارک امام زمان علیه السلام هستند ) تهیه شد .
بعد از هماهنگی های لازم ، وقتی محل دفن و قیمت خرید مزار را به اطلاع همسر مکرمه ایشان رساندیم فرمود :
آقاجون قبل از وفات ، به من اطلاع داده بود که در حساب بانکی اش فلان مبلغ سپرده دارد .
عجیب این که ان مبلغ دقیقا برابر بود با قیمت مزاری که برایشان تهیه شد ؛ نه یک ریال کمتر نه یک ریال بیشتر...
🔹 سفارش به رعایت عدالت در رفتار
در کتاب های تاریخی آمده است رسول خدا هر وقت برای اصحاب سخنرانی می کرد می فرمودند ، نگاه مهربان و نورانی اش را متوجه همه می کرد و نور نگاهش را بین همه تقسیم میکرد .
آقاجون نیز می فرمود :
وقتی به تبلیغ میروی بعد از سخنرانی که از منبر پایین میآی ، عدهای از مردم از روابط عمومی بالایی برخوردارند و روحیه اجتماعی آنها بالاتر از دیگران است برای صحبت کردن با شما پا فرا میگذارند و به سوی شما میآیند اما عدهای احتمال دارد به هر دلیلی از شما خجالت بکشند.
ممکن است کسی به خاطر فقط ، ظاهر نامناسب ، ناراحتی و ... ، از جمع دوری کنند و در انزوا بمانند .
اینجا شما باید به طرف آنها بروید و با آنها چند جمله صحبت کنید ، این کار آنها را خوشحال میکند و باعث میشود احساس رضایت و اعتماد به نفس به آنها دست بدهد.
@shia5t
معرفی کربلایی حسین تا به زر (آقا جون ) ،شهر #قم :
قسمت چهارم :
📚معرفی کتابی در مورد ایشان :
کتاب آقا جون ، در مورد شرح احوالات ایشان می باشد ، که توسط انتشارات علمی فرهنگی صاحب الزمان عج، منتشر شده است ، علاقمندان به اشنایی بیشتر با این عارف گمنام ، میتوانند به این کتاب مراجعه کنند...
نویسنده کتاب خود ، از طریق مرحوم حاج اسماعیل دولابی ، با مرحوم تابه زر اشنا شده اند...
@shia5t