معرفی عبد صالح خدا حاج سید خلیل زرآبادی ، شهر #قزوین :
🔻حاج سید خلیل زرآبادی فرزند عبد صالح خدا مرحوم « سید موسی زرآبادی (ره) » است. وی فرزند دوم سید موسی بوده که در سال 1298 ه.ق در شهر قزوین به دنیا آمد.
🔻سید خلیل تحصیل را در محضر پدر آغاز نمود و پس از رحلت پدر بزرگوارش سید موسی در همان ساعاتی که در زنده بودن نزد پدر تعلیم می دید ، بعد از فوت هم ، در همان ساعت روح پدر حاضر می شد و درس می داد تا اینکه درس وی تکمیل شد. آقا سید خلیل در علوم خفیه ، غریبه ، کیمیا و سیمیا صاحب نظر بودند و کراماتی چون طی الارض داشتند. ایشان نزدیک به 60 سال از منزلش خارج نشد که این خود جای بسی تاسف و شگفتی است که انسان بزرگی مانند وی گوشه عزلت گرفته است.
آقا سید جلیل برادر بزرگ ایشان بارها فرموده بودند : از لحاظ سنی من از آقا سید خلیل بزرگترم ولی از نظر کمالات و علم ایشان بزرگتر است. نزدیکان سید می گویند : ایشان نزدیک به 8-7 سال مریض بودند و در عید سال 85 ، ایشان حالشان وخیم شد که به بیمارستان تامین اجتماعی انتقال دادند و ایشان در آنجا اظهار می کنند که ساعت 12 شب از دنیا می روم و دقیقا ساعت 12 روحش از قفس تن چدا می شود و از پرواز در ملکوت شاد می گردد. صبح هنگام پیکرش را به منزلش انتقال داده و بعد از غسل در منزل با حضور دوستدارانش بدرقه می شود ، وقتی طبق وصیتش که نوشته بود "مرا کنار پدرم دفن کنید" دوستدارانش خواستند قبر را آماده کنند دیدند ، دیوار سمت راست قبر از قبل آماده است. (باید نوشته و گفته شود که وقتی چند سال پیش آقا سید جلیل برادر وی را می خواستند کنار قبر پدر به خاک بسپارند ، دیوار قبر بزرگ سید موسی(ره) خراب می شود و می بینند جنازه آقا سید موسی سالم است) .
از کرامات آقا سید خلیل می توان به یکی از شهرهایی که جوانمرگی در آن رواج داشت اشاره کرد که پس از انجام دعا.... در آن شهر دیگر کسی شاهد وفور مرگ جوانان نبود. یا مردی به نام لطیفیان که تومور مغزی دارد و در تهران زندگی می کند به محضر آقا سید خلیل می رسد و سید می گوید برو دکتر و بعد از آزمایشات مشخص می شود که دیگر اثری از بیماری در بدن او نیست. او با آن قربی که در درگاه احدیت داشت ، شفای یک زن فلج را از خداوند می گیرد.
بسیاری از مراجع تقلید با شنییدن درگذشت ایشان بسیار ناراحت شدند. نماز وی با حضور م آیت الله العظمی وحید خراسانی اقامه شد و بسیاری در این مراسم حضور داشتند . آقا سید خلیل زرآبادی خواهر زاده آیت الله شیخ مجتبی قزوینی و مرحوم آیت الله شیخ علی اکبر الهیان بود.
سرانجام این عبد صالح خدا در شامگاه روز چهارم فروردین ماه سال 1385 خورشیدی در قزوین درگذشت.
منابع :
sabaahnoor.blogfa.com
instagram.com/davoud_norouzii
@shia5t
معرفی مرحوم علی اکبر معلم دامغانی ، شهر #دامغان :
🔻عالم عابد عبد صالح خدا ، متخصص علوم غریبه و تسخیرات ، جناب ميرزا علياكبر معلم دامغانی ،بزرگمردي از تبار وارستگان و نامداران علم و عمل و حوزههاي سنتي قديم بود؛
مرحوم دامغانی در زمان حیاتشان ، بسیار گمنام بودند ، به طوري كه حتي در شهر و زادگاهش كه حدود يك قرن نيز او را به نيكنامي ميشناختند از مراتب علمي و باطني او آگاه نبودند و این گمنامی تقریبا بعد از وفاتشان نیز ادامه دارد.
و سرانجام غروب روز سهشنبه دهم رجب 1418 قمري، مطابق با بيستم آبانماه 1376 شمسي در شهر دامغان ستاره وجود اين عزيز افول كرد در حالي كه به راستي قدرش ناشناخته و وجودش گمنام بود....
🔻حکایاتی از کرامات ایشان :
چشم باطنی
[این خاطره از مرحوم حجتالاسلام هادی مروی نقل شده که عینا درج شده است] من به خاطر حضور در محضر ايشان اصرار ميكردم كه هر وقت ميخواهيد به مسافرت برويد به من بگوئيد تا با هم برويم. يك بار كه داشتيم به دامغان ميرفتيم و با هم صحبت ميكرديم (ايشان خيلي كم صحبت ميكردند) يك مرتبه نگاهي به بالا كردند و گفتند: «دو تا روح را دارند ميبرند.» همين را گفتند و ديگر ساكت شدند. من گفتم: چه شد؟ گفتند: «دو تا روح را ديدم كه داشتند ميبردند.»
اين نشان آن است كه انسان ميتواند به جايي برسد كه چشم ظاهر بر چشم باطن اثر ميكند و چشم باطن باز ميشود و چيزي را ميبيند كه ديگران نميبينند.
در اين يكي دو سال آخر عمرشان؛ در ايام نوروز ميخواستم به مشهد بروم، چند ساعتي آمدم خدمت ايشان، فرمودند: «فلاني آن قدر دلم ميخواست آقا را ببينم و بالاخره ديدم.» گفتم: آقا [به حضور حضرت] تشرف پيدا كرديد؟ فرمودند: «بالاخره بعد از يك عمر يك بار تشرف پيدا كردم.»
خيليها هستند كه دنبال چيزهاي ديگري هستند، من آقاي معلم را كاملاً ميشناختم، ايشان از شهرت فرار مي كردند، اصلاً دنبال چيزي نبودند، نميخواست كسي او را بشناسد.
تو كز سراي طبيعت نميروي بيرون كجا به سراي حقيقت گذر تواني كرد
جمال يار ندارد نقاب و پرده غبار ره بنشان تا نظر تواني كرد
به ياد ميآورم كه آقاي معلم ميگفتند يك زماني جهت عزيمت به دامغان به ترانسپورت شمسالعماره رفته بودم خواستم سوار اتوبوس شوم كه چشمم در آن سوي خيابان به فرد ژوليدهاي افتاد كه لباس عربي بر تن داشت. نزد او رفتم و پرسيدم طيالارض داري؟ گفت بلي (در نزد اهل معنا ديگر نميتوان وارونه سخن گفت) عرب پرسيد از كجا فهميدي؟ پاسخ دادم به محض اينكه تو را ديدم فهميدم. سپس پرسيدم اهل كجا هستي گفت از سادات نخاوله هستم. گفتم برويم دامغان منزل ما. گفت شما برويد من خودم ميآيم. (در حالي كه آدرسي نداشت). بعد آمد و فهميدم كه با طيالارض آمده است. خودم ميديدم كه با هم به كنار دروازه ميرفتيم و او ناگهان از ديد من پنهان ميشد. براي او با اين آدرس نامه مينوشتم: مدينه رسول ا... و به پست ميانداختم و بعد پاسخ آن ميآمد كه معلوم بود به دستش رسيده است.
برگرفته از:
- سخنرانی حجتالاسلام هادی مروی در مراسم ختم میرزا علیاکبر معلم، ۱۳۷۶.
📌برای اشنایی بیشتر با این مرد الهی ، میتوانید به سایت زیر مراجعه فرمایید :
http://www.aliakbar-moallem.com
برای تماشای مستند هایی که در مورد زندگینامه ی ایشان تهیه شده است ، میتوانید به لینک زیر مراجعه فرمایید :
http://www.aliakbar-moallem.com/multimedia
@shia5t
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
معرفی شیخ علی اکبر الهیان تنکابنی قزوینی ، استان #مازندران شهر #رامسر : 🔻شرح مختصری از زندگینامه
🔻نکته :
در قدیم از رودسر در استان گیلان تا چالوس در استان مازندران امروزی تنکابن محسوب میشده است ،بخاطر همین یک کتاب در باب عالمان تنکابن به چاپ رسیده است...
رامسر قدیم از آن شهر تنکابن بوده است و بخاطر همین ، میگویند شیخ علی اکبر الهیان تنکابنی...
@shia5t
السلام علیک یا امیر المومنین علیه السلام
@shia5t