eitaa logo
معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند
1.8هزار دنبال‌کننده
496 عکس
88 ویدیو
42 فایل
برای معرفی عرفا و اولیا الهی گمنام ، میتوانید ، به آیدی زیر پیام بدهید: @montazar113113 ⛔️کپی بدون ذکر منبع ، مطالب کانال معرفی عرفا و اولیاء الهی گمنام ، که در قید حیات نیستند ،حرام است.
مشاهده در ایتا
دانلود
محمد حسن شاهچراغیان معروف به حاج مومن شیرازی @E_DVA @shia5t
🔻فیلم مستند شرح حال عارفی گمنام به نام حاج عباس شاهچراغیان معروف به حاج مؤمن شیرازی ، که حدود ۷۰ سال پیش در شیراز می‌زیسته و خادمی مسجدی در شیراز را به عهده داشته است : لینک دانلود این مستند در سایت تلوبیون : b2n.ir/841762 لینک دانلود این مستند در سایت اپارات : b2n.ir/206169 @fillmhayeoliya
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ @shia5t
معرفی حاج اکبر ناظم ، شهر : 🍁حاج اکبر مرشد سرکی معروف به حاج اکبر ناظم ، از دلداگان حسینی و اولیا الهی تهران بوده اند... 🔻ماجرای زنده شدن مرده شاید شما هم ماجرای زنده شدن دختر حاج اکبر ناظم را از زبان روحانیون و یا مداحان شنیده باشید. محمدرضا سادات سرکی، پسر حاج اکبر ناظم، ماجرای بیماری و شفای خواهرش را اینطور تعریف می‌کند: در محرم سال چهل بود که خواهرم، معصومه خانم، از روز اول محرم مریض شد و چند مرتبه حکیم را بالای سرش آوردیم اما فایده‌ای نداشت. مادرم مستأصل شده بود، چون این شب‌ها حاج آقا (مرحوم پدرم) منزل نمی‌آمد، مادرم هم هر کاری انجام می‌داد، موثر نبود. صبح عاشورا بچه انگار که جان داد. مادرم پیغام فرستاد که «حاج آقا! دخترت فوت کرد. هر کاری از دستت برمی‌آید، انجام بده.» وقت روضه‌خوانی شد. حاج اکبر بالای چهارپایه رفت. همان اول گفت «یا حضرت ابوالفضل علیه‌السلام! کاری که از من برمی‌آید این است که برایت نوحه بخوانم و اقامه عزا کنم، کاری هم که از تو برمی‌آید این است که مرده را زنده کنی و شفا و شفاعت!» بعد شروع کرد به ذکر مصیبت. چیزی نگذشته بود که خبر آوردند مرده، زنده شده و الآن هم در حال غذا خوردن است. 🔻زیارت و ارادت یک سال محرم، روز عاشورا حال و هوایی دیگر داشت. وقتی که هیئت قنات‌آبادی‌ها وارد بازار شد، سوز مصیبت نوحه‌های حاج اکبر ناظم، همه را به غلیان واداشته بود. خود حاج اکبر در بالای منبر از شدت غلبه بیهوش شد و داشت می‌افتاد که او را روی دست گرفتند و به منزل یکی از آشنایان رساندند. زمستان بود، یک منقل پر از ذغال سرخ داخل اتاق آورده بودند که آنجا را گرم کند. هیئتی‌ها دور هم جمع شده بودند و اشعار عصر عاشورا را می‌خواندند، حاج اکبر ناظم هم بی‌هوش خوابیده بود. در این بین، بدنش شروع به لرزیدن کرد، چند پتو رویش انداختند ولی فایده‌ای نداشت. یک مرتبه از جایش بلند شد، با چهره برافروخته در حالی که زیر لب حرف می‌زد، دست برد در زیر آتش و ذغال‌های داغ را بر سر و صورتش می‌ریخت. دو سه مرتبه این کار را تکرار کرد تا اینکه هیئتی‌ها دست‌هایش را گرفتند و ذغال‌های آتش گرفته را جمع کردند و او همین طور که داشت صحبت می‌کرد، دوباره خوابید. هیچ اثری از سوختگی روی فرش و پتو نمانده بود! همه منقلب شده بودند. وقتی حاج اکبر به هوش آمد، تعریف کرد که صحنه عصر عاشورا بود و حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله آمده بودند و امام حسین علیه‌السلام داشتند نزد ایشان گله می‌کردند و من هم با اعتراض گفتم خیمه‌ها را هم با این آتش‌ها آتش زدند، آقا ببینید چه کردند با آل عبا علیهم‌السلام؟! منابع : razavi.news t.me/Varesoon 📌برای اشنایی بیشتر با ایشان ، میتوانید مستند زندگینامه ی ایشان را در لینک زیر تماشا بفرمایید : b2n.ir/924312 @shia5t
حاج اکبر مرشد سرکی معروف به حاج اکبر ناظم @shia5t
haj akbar nazem - salam.mp3
2.29M
مداحی مرحوم حاج اکبر ناظم سلام ما سلام ما ؛ به کربلای اطهرت.... بیاد همه خادمان و پیر غلامان حضرت سیدالشهداء علیه السلام. @shia5t
السلام علیک یا امیر المومنین علیه السلام @shia5t
معرفی عبد صالح خدا ، مهندس سیّد جلال تناوش ، شهر : قسمت اول : 🔹 مرحوم حاج اسماعیل دولابی : ▫️مهندس ما مرحوم سیّد جلال تناوش انسان بزرگی بود. هر چه رفیق خوب بود، در نجف قدم زد و همه را ملاقات کرد. ▫️در صله‌ی رحم هیچ ‎کس را ندیدم از او موفّق‎تر باشد. حقّ هر کس را درست ادا می‎کرد و خیرش به همه می‎رسید. ▫️اوایل انقلاب پنج سال از کارش کنار بود و در خانه نشسته بود و با زنش (دختر مرحوم آیت‎الله انصاری همدانی) خوراکشان نان و پنیر بود و می‎گفت می‎خواهم ببینم خدا با من چه کار دارد که مرا در خانه نشانده است. ▫️مرحوم پدرش (سیّد محمّدرضا تناوش) تعریف می‎کرد وقتی به دنیا آمد، او را به زیر آسمان بردم و اذان و اقامه به گوشش خواندم و به خدا عرض کردم خدایا این را علیی کن. ▫️در دوران جوانی‌اش بیست سال در خارج از کشور بود؛ اوایل هندوستان، بعد هم آمریکا. در این دوران نه نمازی و نه قرآنی. ▫️امّا وقتی بازگشت، به پای منبر آقاسیّد محمّدحسین (حسینی تهرانی) در مسجد قائم کشیده شد و از آنجا با مرحوم حاج‎آقا عبدالحسین معین شیرازی آشنا شد و با ایشان خدمت مرحوم آیت‎الله انصاری همدانی رسید و داماد ایشان شد و به کمال رسید. ▫️دیدم حضرت علی علیه السّلام کار خودش را کرد و دعای پدر در حقّ او مستجاب شد. ▫️با اینکه وقتی به ایران آمد، در رشته‎ی مهندسی نسّاجی جزء یکی دو نفر اوّل کشور بود و او را برای استادی به دانشگاه (پلی‌‌تکنیک) بردند و خیلی از مقامات بالای دستگاه آن روز می‎خواستند او را به طرف خود بکشانند، ولی او راه دیگری را انتخاب کرد و تا پایان ادامه داد. هنگامی‎ هم که از دنیا رفت، از ثروت ظاهری هیچ نداشت.... 🔸به همدان برو مرحوم تناوش در می یابد که تشنه است و عطش اش فقط با وصال ولی از اولیاء فروکش می کند , تصمیم می گیرد به حضرت عبدالعظیم توسل جوید تا استادی را به او معرفی نمایند و نذر می کند چهل شب جمعه به آستان ملک پاسبان سیدالکریم مشرف. جنابش با همتی راستین به نذر خود وفا می کند و معمولا تا پاسی از شب در حرم به توسل مشغول بودند , گویا آخرین شب جمعه حضورش در حرم مطهر بود که زوار یکی بعد از دیگری اطراف قبر مطهر را خلوت می کنند به جز مرحوم مهندس تناوش و یکی از خدام کسی باقی نمی ماند. آخرین شب جمعه بود و چهل هفته سپری شده و در ظاهر هیچ اثری از به ثمر رسیدن توسل نبود , مرحوم مهندس با دلی شکسته در حرم مطهر نشسته بودند و آن خدام نیز با با حالتی انتقاد گونه ایشان را مخاطب می سازد که چه می خواهی؟؟؟؟ همه رفته اند تو هم بلند شو برو که درب حرم را ببندم ! در این لحظه گویا دل مهندس می شکند و با حالت گلایه و ناراحتی از ساحت مقدس سیدالکریم بلند می شود که از حرم خارج بشود و در حالیکه چشمان مبارکش مملو از اشک است و صورتش ملتهب و سرخ شده , خودشان میفرمودند در همین لحظه از داخل ظریح مطهر صدایی بسیار لطف و جان فزا و دلربا مرا خطاب ساخت که : با حاج آقا معین به همدان برو و بلافاصله شیخ معظم بلند قامتی ( مرحوم ایت الله انصاری همدانی ) را به من نشان دادند که او را نمی شناختم و تا آن لحظه او را ندیده بودم... @shia5t
معرفی عبد صالح خدا ، مهندس سیّد جلال تناوش ، شهر : قسمت دوم : 🔹بروز برخی حالات معنوی مرحوم مهندس تناوش در کنار دستورات شرعی که از مرحوم دایی محترم خود( مرحوم لواسانی ) اخذ می کنند به برخی از اقسام عبادات و ریاضات اشتغال داشتند از جمله ترک خوردن گوشت در وعده های غذایی و پرهیز از اجتماعات غیر ضروری ایشان به قدری در سیر و سلوک الی الله با استعداد بودند و فطرتشان پاک و نورانی بود که در اندک زمانی بسیاری از کدورت های باطنی ایشان از بین رفت و باب مکاشفات و مشاهدات برایشان مفتوح گردید حتی پیش گویی های عجیب و غریبی می کردند و با بسیاری از اقوام که در فضای معنوی قرار نداشتند قطع رابطه کردند به نقل از آقای هم راز... 🔸ارتباط با ارواح مؤمنین؛ حکایت وفات مهندس تناوش ارتباط با ارواح مؤمنین؛ حکایت وفات مهندس تناوش ارتباط روح مرده با افراد زنده، از مسائلی است که بسیار در مورد آن بحث شده است. روح افراد مؤمن، می تواند با خانواده اش ارتباط برقرار کند؛ هرچه فرد و خانواده اش با ایمان تر و مؤمن تر باشند، بهتر می توانند این ارتباط را درک کنند. مرحوم مهندس جلال تناوش، داماد و شاگرد آیت الله انصاری همدانی (رحمه الله) شخصیتی بزرگ و اهل سلوک بوده است. همسر ایشان، خانم فاطمه انصاری نقل می کرد که: «پس از مرگ مهندس تناوش، به دلیل مشکلات مادی، برای هزینه مراسم حدود سه میلیون تومان بدهکار شدم. پس از آن به سبب عدم توانایی دادن قرض، بسیار ناراحت و نگران بودم. یکی از روزها که بسیار به قرضم فکر می کردم، ناگهان همسر مرحومم را دیدم؛ او حال مرا پرسید و گفت: «نگران نباش.» پس از این که آرامم کرد، به سمتی از اتاق اشاره کرد و گفت: «ان شاءالله قرضت ادا خواهد شد» به لطف الهی و عنایت و توجه آن ولی خدا به صورت معجزه آسایی آن قرض ما ادا شد. البته باید توجه داشت که طلب پول از اموات، کار درستی نیست و در حقیقت این مسئله در اختیار آنان نیست؛ ارواح تنها می توانند از خدا درخواست کمک کنند و خدا به سبب ایمان و آبرومند بودنشان خواسته آنان را اجابت می کند. همچنین همسر مرحوم تناوش نقل می کند: «مرحوم تناوش در اواخر عمرش، هر چند روز یک باربه من می گفت: استاد و همه دوستانم به رحمت خدا رفته اند، اگر اجازه دهید، من هم به آنان ملحق شوم. اما من چون فرزندی هم نداشتم، در صورت نبود ایشان بسیار تنها می شدم؛ ازاین رو همیشه نگران بودم. یکی از روزها که در مورد همین موضوع صحبت می کردند، به من گفتند: ببین، من چیزی نمی دیدم، اما او تصرفی معنوی کرد و من هم توانستم آن چه را او می دید، ببینم. جلسه ای برقرار بود و مرحوم آقای انصاری و دوستان ایشان حاضر بودند. مهندس تناوش با افسوس به آنان می نگریست و حسرت پیوستن به آنان را می خورد. من وقتی این صحنه و حسرت مهندس تناوش را دیدم، راضی شدم و به او گفتم: اگر شما قصد رفتن دارید، من هم راضی ام. چند روز بعد، مهندس تناوش به رحمت خدا رفت.» منابع : seratehamid.blogfa.com tanavosh.blog.ir @ahlevela_channel @shia5t
mohandes-tanavosh-mesbaholhoda.mp3
12.56M
💠 صحبت های مهندس مهدی طیب ( از شاگردان حاج اسماعیل دولابی ) ، در مورد عبد صالح خدا مرحوم مهندس حاج سیّد جلال تناوش... مبحث برخی اوليای خدا - کتاب مصباح الهدی (مرحوم حاج اسماعیل دولابی) @shia5t
💠 عبد صالح خدا مرحوم مهندس حاج سیّد جلال تناوش @shia5t