eitaa logo
شعر شیعه
6.5هزار دنبال‌کننده
387 عکس
157 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
از آه خود شرر به دل ماسوا مزن آتش به قلب مادر غم مبتلا مزن لبهای تو کبود شده مثل بازویم با این لب کبود مرا هی صدا مزن حالا که آمدم ز تو این است خواهشم تا من میان قتلگهم، دست و پا مزن هرکس رسید ضربه زد، اما یکی نگفت با سنگ میزنی، تو دگر با عصا مزن با قرب حق به جانب گودال میزنی رحمی کن و برای رضای خدا مزن برسینه اش نشستی و بر او لگد زدی پنجه براین محاسن از خون حنا مزن هرضربه میزنی بزن ای بی حیا ولی بر استخوان گردن او، بی هوا مزن @shia_poem
از آه خود شرر به دل ماسوا مزن آتش به قلب مادر غم مبتلا مزن لبهای تو کبود شده مثل بازویم با این لب کبود مرا هی صدا مزن حالا که آمدم ز تو این است خواهشم تا من میان قتلگهم، دست و پا مزن هرکس رسید ضربه زد، اما یکی نگفت با سنگ میزنی، تو دگر با عصا مزن با قرب حق به جانب گودال میزنی رحمی کن و برای رضای خدا مزن برسینه اش نشستی و بر او لگد زدی پنجه براین محاسن از خون حنا مزن هرضربه میزنی بزن ای بی حیا ولی بر استخوان گردن او، بی هوا مزن @shia_poem
آسوده شده ز طعنه و زخم زبان این تیغ جفا گره ز کارش وا کرد این تیغ جفا ز بعد عمری،او را آماده برای دیدن زهرا کرد در گوشه ی محراب علی با خود گفت راحت شود از غصه و غمها،دیده غم نیست اگر رمق به چشمانم نیست این چشم کتک خوردن زهرا دیده جز کوچه که زهرای تو را از تو گرفت جز کوچه ی تنگ،کَس تو را پیر نکرد خوردی تو به صورت به زمین،اما شکر یک نیزه به پهلوی شما گیر نکرد شد بهر تو مجتبی عصا تا خانه اما به خدا عصا به جسم تو نخورد از خون سرت،خضاب شد صورت تو امّا به محاسنت کسی دست نبرد یک ضربتِ شمشیر به سر خورد ولی از سنگ و سنان بر بدنت ضربه نخورد چون فاطمه بی هوا تو را زد امّا صد شکر دگر به گردنت ضربه نخورد @shia_poem
تو بیا بر سرم ای دلبر و دلدار حسین شدم آشفته چو گیسوی تو ای یار حسین پیرهن کهنه ی تو زخم دلم را نو کرد پیش چشمم،شده غمهای تو تکرار حسین کی رود از نظرم،منظره ی کرب وبلا بی حیاتر شد عدو بعد علمدار،حسین به همان زلف که در پنجه ی قاتل افتاد خواهرت هست به موی تو گرفتار حسین نیزه را در بدن زخمی تو می چرخاند آنکه چرخاند مرا بر سر بازار حسین سر من زخمی سنگ از در و دیوار شده مثل مادر،که سرش خورد به دیوار حسین یاد داری که مرا بزم ضیافت بردند مانده بودم چکنم در بر انظار حسین شائق عمری است که سنگ تو به سینه زده است به امیدی که شود لایق دیدار حسین @shia_poem