eitaa logo
شعر شیعه
6.5هزار دنبال‌کننده
389 عکس
158 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدای حرم هر شب تو چراغ روشن راهم باش هی سنگ صبورِ گاه و بیگاهم باش در خاطره‌ام زنده شده گوهرشاد ای شاهچراغ! همدم آهم باش @shia_poem
شهدای حرم هستیم همه همیشه مدیون شهید شیدای شهید و روی گلگون شهید «جمهوری اسلامی ایران حرم است» جاری شده باز در حرم خون شهید @shia_poem
شهدای حرم هم دشنه به دوستانِ میهن زده‌اند هم چشمک تازه‌ای به دشمن زده‌اند در ریختن این همه خون‌اند، شریک آنان که به هر دروغ دامن زده‌اند @shia_poem
شهدای حرم از این همه داغ رفته بر این ایام دریای دل وطن ندارد آرام خون شد به دل شاهچراغ، آه حسین شیراز به سمت کربلا داد سلام @shia_poem
شهدای حرم ای شهید بی‌گناه ای شهید مشهد چراغ ای شهید آستان شاه نور ناگهان به یک گلوله و به چند قطره خون پرکشیده‌ای به بارگاه نور خون تو لاله‌ای‌ست رسته از میان سنگ‌های صحن این سرشت توست، سرنوشت توست این بهشت توست خون تو گرچه سرخ بود از نگاه خصم کوردل ولی آن‌قَدَر نداشت رنگ تا برای تو خیل بی‌وطن تظاهرات بی‌محل به پا کنند در محلۀ فرنگ رنگ خون دل‌بخواهِ لشکر سراب رنگ دیگری‌ست رنگ سرخ مایلِ به تجزیه رنگ سرخ مایلِ به ننگ ای شهیدهای بی‌گناه از سکوت این جماعت وطن به مزد نه به نامتان شعارهای آتشین درست می‌شود نه از این همه خبرگزاری دروغ لحظه لحظه صد خبر به مقصد ترور پست می‌شود خونتان اگر خبر نشد بر تن تناور وطن تبر نشد بی‌ثمر نشد جسم غرق خونتان روح ما، شکوه ماست ردّ خونتان شاهراه ما، پناه ماست @shia_poem
شهدای حرم زخم دگری بر تن ایران بنشست دل های تمام اهل ایمان بشکست فتنه گری و ظلم عیان شد امروز شیرازه ی شیرازِ من از هم بگسست @shia_poem
شهدای حرم تا قلب زائر را تب ِ میخانه ای برداشت رزق شهادت آمد و پیمانه ای برداشت حال و هوای پر کشیدن داشت در سجده از مُهرِ تربت بوسهٔ جانانه ای برداشت زائر زمین خورد و سلامی داد بر ارباب فرش حرم را خونِ مظلومانه ای برداشت شیراز شد لبریز از عطر گل لاله لبخند را اشک از گلِ ریحانه ای برداشت رفت و پدر بعدِ نمازش تیرباران شد داغی سرآسیه ستون از خانه ای برداشت یک مادر و فرزند عاشقانه جان دادند پیمانهٔ آماده را دردانه ای برداشت دست قضا محض تبرک خواستن آمد از چادری غرقِ به خون پروانه ای برداشت بر شانه اش دست خدا حس میکند امروز با هر زبان هر که غمی از شانه ای برداشت لعنت به هر که بر حماقت ها فراخوان داد لعنت بر آنکه بیرقِ بیگانه ای برداشت! @shia_poem
آیینه جز به آه مکدّر نمی‌کنم لب را به‌جز به خونِ جگر، تر نمی‌کنم.. صدبار خوانده‌ام خبر داغ و تازه را جانم به لب رسیده و باور نمی‌کنم حافظ کجاست تا غزلی تازه رو کند من بی‌مرور روضه، شبی سر نمی‌کنم شیراز... قتلگاه... غروب حرم... اذان... «گفتم کنایتی و مکرّر نمی‌کنم» دور ضریح، خون... دم در، خون... مسیر، خون! چشمم به خون نِشسته و سر بر نمی‌کنم می‌گفت حافظانه، شهیدی به شاه شهر: «من ترک خاک‌بوسی این در نمی‌کنم» در حیرت، آه می‌کشم، آه از غمی چنین شیراز را مباد دگر ماتمی چنین در شهر راز، روضه‌ای آوازه کرده است این زخم، داغ فاطمه را تازه کرده است شیراز، نه! صدای اذان در افق شکست در های‌وهوی فتنه، حرامی، قُرُق شکست الله اکبر... از تو چه پنهان، محرّم است «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» آیینه‌ها به خاک، پر و بال دیده‌اند شاه‌ِ چراغ را ته گودال دیده‌اند... الله اکبر... ای دل غافل! اذان ماست این های‌و‌هوی فتنه، همه، امتحان ماست آشوب خام بی‌جگران، خوان داغ شد بی‌حرمتی به خیمۀ‌ شاهِ چراغ شد.. نام علی به مأذنه آمد، شفق گرفت خیرالعمل، شهادت خون داد و حق گرفت دارد اذان به ساعت دیدار می‌رسد دل، بد مکن که یار به اصرار می‌رسد حیّ علی الفلاح! گلوله شتاب کرد «با ما به جام بادۀ صافی خطاب» کرد با داغ روی داغ، چه سازم که سر شود «ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود» عریان شود که فتنه و تکفیر یکدلند «آری شود ولیک به خون جگر شود» در غربتیم و آه پی آه می‌کشیم «باشد کز آن میانه یکی کارگر شود» شاهِ چراغ! جان مرا هم قبول کن... «آری به یُمن لطف شما خاک زر شود» من شک نمی‌کنم که فقط مُردنی چنین «مقبول طبع مردم صاحب‌نظر شود» ما اصلاً آمدیم بگوییم واجب است «سرها بر آستانۀ او خاک در شود» ای جان زخم‌خوردۀ‌ ما! مرهم توایم شیراز! شهر راز! شریک غم توایم جانا! قسم به خون شهید و به داغ تو سوگند می‌خوریم به شاهِ چراغ تو مُردارِ فتنه مانده به هر کرکسی که هست باید تقاص پس بدهد هر کسی که هست @shia_poem
ما سینه‌زنان لب عطشان توایم «ما زنده برآنیم که» گریان توایم ما از خبرِ حمله... حرم... باز امشب... یاد حرم و شام غریبان توایم @shia_poem
شهدای حرم بینِ پرافشانی هزار کبوتر شد قلمِ این قصیده، قامت یک پر دفتر شعر من است بال فرشته جوهر شعر من است خون کبوتر دست بریده گرفت دست مرا هم تا بنویسم شکست، پشت برادر... تا بنویسم حرم پناه ندارد تا بنویسم امان ز غصه معجر غربت آل نبی، ز غفلت مردم، حرمله را راه داد غفلت دیگر... فتنه فصل خزان و فتنه طوفان آینه‌های حرم شکست مکرر آن همه سنگ سیاه هرچه شکستند آینه‌ها بیش‌تر شدند منور خون شهیدان چراغ و شاه‌چراغ است آیه نور است بیت آل پیامبر غرق شود بین خون این همه عاشق فتنه تکفیری و منافق و کافر فتنه به دشمن چراغ سبز نشان داد تا مگر آتش زنند باز بر این در... حضرت خیرالنسا گریست برایِ سرخی چادرنماز مشکی مادر اشک رباب و رقیه، اشک سکینه‌ست قطره خونی که ریخت از رخ خواهر آن پسر هفت‌ساله‌ای که به خون خفت عاشق و هم‌نام توست یا علی‌اصغر حرمله در کف گرفت تیر و کمان را آه دوباره هدف، سپیدی حنجر... حاج @shia_poem
شهدای حرم اقلیم علی‌ست این جهان سرتاسر شیراز و حلب، چه فرق دارد آخر ای مرگ! مرا به رایگان در بر گیر تا هست شهادت از عسل شیرین‌تر شیخ @shia_poem